روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۰ مرداد ۱٣۹۵ -
٣۱ ژوئيه ۲۰۱۶
• شیخ عیسی قاسم نماد یک مبارز به دور از خشونت
شیخ عیسی قاسم نماد یک مبارز به دور از خشونت، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه جامجم به قلم حسین رویوران کارشناس مسائل خاورمیانه که متن آن در پی آمده است:
«بحث آغاز محاکمه شیخ عیسی قاسم در بحرین، یکی دیگر از اقدامات غیرقانونی دولت حاکم بر این کشور به حساب میآید؛ زیرا اساسا شیخ عیسی قاسم یک شخصیت ملی است و بهعنوان پدر معنوی یکی از بزرگترین نهادهای سیاسی این کشور یعنی جمعیت الوفاق شناخته میشود. این جمعیت ۶۴ درصد آرا را در دوره قبلی انتخاباتی به دست آورده است.
این امر نشان میدهد شیخ عیسی قاسم مشروعیتی دارد که نظام بحرین فاقد آن است. محاکمه این روحانی شناختهشده با اتهامات سیاسی و همچنین براندازی حکومت به هیچوجه با شخصیت وی سازگاری ندارد. این مساله نشاندهنده رفتارهای غیرقانونی دولت بحرین در قبال شهروندان خود است.
از سوی دیگر، جریان الوفاق بهدنبال ایجاد اصلاحات است و هرگونه عملیات مسلحانه علیه نظام را رد میکند. همچنین موضعگیری الوفاق که همه چیز باید مسالمتآمیز باشد و تغییر نظام سیاسی باید به دور از خشونت انجام شود، هرگونه اتهام براندازی را از شیخ عیسی قاسم دور میکند.
اتهام دیگری که علیه شیخ عیسی قاسم مطرح شده، مساله پولشویی است. هر بی سوادی میداند که در فقه تشیع مساله خمس مطرح است و بسیاری از مردم مومن خمس خود را به نمایندگان مراجع میدهند.
شیخ عیسی قاسم فردی است که نماینده مجموعهای از مراجع در بحرین است که بخش زیادی از خمسهای مردم را جمعآوری میکند. این اتهام که این پول از کجا آمده است و بحث پولشویی نشاندهنده این است که دولت بحرین بسیاری از پایگاههای فکری و مذهبی بزرگترین جامعه در بحرین یعنی شیعیان را که دو سوم جامعه آن را تشکیل میدهد نهتنها نادیده میگیرد بلکه آن را به سخره هم میگیرد.
اینگونه محاکمات میتواند پایه نظام سیاسی در بحرین را لرزان کند. در افتادن با مردم و اعتقادات دینی آنها کار بسیار خطرناکی است که میتواند برای رژیم هزینههای بسیار سنگینی همراه داشته باشد.
از سوی دیگر، بازداشت و محاکمه افراد و شهروندان این کشور آن هم با ادعای واهی ارتباط با ایران به نقطه ضعف نظام بحرین باز میگردد.
رژیم آلخلیفه به دنبال سرکوب مردم است و بر همین اساس تلاش میکند اتهامات واهی مطرح کند. مقام معظم رهبری در این زمینه فرمودند که ما در بحرین دخالتی نکرده و نمیکنیم و اگر این کار انجام میشد، مطمئنا شاهد چنین اتفاقاتی در بحرین نبودیم. این نشاندهنده این واقعیت است که ایران میلی به دخالت در بحرین ندارد. اتهاماتی که وارد میشود، علمایی که بازداشت میشوند و جوانهایی که تحت شکنجههای شدید لب به اعتراف باز میکنند، همه آنها نه ارزش قانونی دارد و نه کمکی به این رژیم میکند تا اینکه بتواند شرایط غیرقانونی خود را بازسازی کرده یا به نظام خود مشروعیت بخشد.»
• تیشه آلخلیفه بر ریشه خود
تیشه آلخلیفه بر ریشه خود، عنوان یادداشتی است در روزنامه جوان به قلم احمد کاظمزاده که نویسنده در آن نوشته است:
«هرچه رژیم آلخلیفه در برخورد با علمای مذهبی و دینی بحرین و در رأس آن شیخ عیسی قاسم سرسختی و سماجت نشان میدهد و به اقدامات ضداسلامی و ضدحقوق بشری خود ادامه میدهد، در مقابل عزم و اراده مردم بحرین نیز در حمایت از رهبران دینی و انقلابی خود راسختر میشود مسئلهای که روند تحولات را در این کشور در مسیر یک رویارویی بزرگ و سرنوشتساز قرار داده است که امکان دارد سرنوشت انقلاب نیمهتمام این کشور را نیز رقم بزند. از زمانی که مردم بحرین انقلاب خود را برای رفع تبعیضهای ناروای حاکم در همه عرصههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و دینی آغاز کردند، همواره کوشیدند پایبندی خود را به شیوههای مسالمتآمیز حفظ کنند تا از این طریق بتوانند هم حمایت جامعه جهانی را کسب کنند و هم اینکه بهانه سرکوب قیام را از رژیم دستنشانده سعودی سلب کنند. با وجود اینکه استفاده از این شیوه تا حدودی از قدرت بازدارندگی انقلابیون بحرینی کاسته و این جسارت را در دولت اقلیت و تمامیتخواه منامه بهوجود آورده که در پنج سال گذشته از هیچ اقدام ضدانسانی علیه معترضان فروگذاری نکند و حتی این اجازه را به خود دهد که با عبور از خطوط قرمز شیعیان به محاکمه علمای دینی و در رأس آن شیخ عیسی قاسم آن هم به اتهام جمعآوری خمس بپردازد که یک وظیفه دینی و اسلامی است اما باز هم انقلابیون بحرینی سعی نکردهاند از این شیوه مسالمتآمیز فاصله بگیرند و همچنان به شیوههایی چون نافرمانی مدنی و اعتراضهای شبانه ادامه میدهند و در این راستا قرار است روز جمعه بزرگترین فراخوان در حمایت از انقلاب بحرین برگزار شود. در واقع انقلابیون بحرینی صبر و خویشتنداری و التزام به اصول اسلامی و اخلاقی را در سرلوحه مبارزاتشان قرار داده و به هیچ وجه نخواستهاند اصول انسانی و اسلامی انقلاب را قربانی سرعت تحقق انقلاب بکنند. صبوری انقلابیون بحرینی و التزام آنها به شیوههای مسالمتآمیز و همچنین اصول اسلامی، انسانی و اخلاقی موجب شده انقلاب بحرین با گذشت زمان جایگاه بیشتری در جامعه جهانی کسب کند، به گونهای که اکنون حتی حامیان غربی دولت اقلیت بحرین و در رأس آن انگلیس که همچنان سلطه امنیتی را در این کشور برعهده دارد، نتواند همچون گذشته به حمایتهای خود ادامه دهد. از این دید سماجت دولت منامه در استمرار اهانت به علمای بحرین و تشدید سرکوبها علیه انقلابیون انزوای بیش از پیش این کشور را به همراه خواهد داشت. تنها پشتوانه دولت اقلیت و تمامیتخواه منامه در این مبارزه نابرابر علیه مطالبات بحق مردم این کشور عربستان است که برخلاف ظاهرسازیهای کنونی روزبهروز جایگاه خود را در جهان از دست میدهد و همچنانکه در جریان نشست اخیر سران عرب در نواکشیوت موریتانی دیده شد خیلی از سران عرب از شرکت در این نشست خودداری کردند و حتی مغرب که زمانی عضو ائتلاف حمله به یمن بود از پذیرش درخواست عربستان برای میزبانی این نشست نیز خودداری کرد. در جهان غرب نیز با توجه به رشته حملات تروریستی که در کشورهای اروپایی اتفاق افتاده که ردپای داعش در آن دیده میشود، این باور تقویت شده است که تروریسم تکفیری محصول مدارس وهابی فعال در این کشور و خارج از آن است که همچنان از سوی دولت عربستان حمایت مالی میشود.»
• نفی خشونت در «مکتب امام صادق(ع)»
نفی خشونت در «مکتب امام صادق(ع)»، عنوان سرمقاله روزنامه شرق است به قلم احمد مسجدجامعی عضو شورای شهر تهران که متن آن به شرح زیر است:
«میگویند کسانی در کلیسایی در فرانسه پیرمرد کشیشی را سر بریدند. اندکی پیشتر، در نیس فرانسه، مردی تونسیتبار مردم بیگناهی را که در جشن ملی خود شرکت کرده بودند، زیر چرخهای کامیون له کرد و بیش از ٨۰ نفر را کشت. دور نیست که از اینگونه حوادث یا حتی بدتر از اینها پیش بیاید. متأسفانه کمکم به اینگونه «آدمکشی»ها عادت میکنیم و تأسف بیشتر اینکه آدمکشهای ادعای مسلمانی دارند و خود را سرباز خلافت اسلامی میخوانند؛ خلافتی که بر خون بیگناهان استوار شود، قرار است کدام قانون الهی را برپا دارد؟ بیشک میتوان حدس زد که دستهایی در ساختن و پرداختن این گروه نقش دارند؛ اما سربازگیری آنها از میان جوانان و نوجوانان مسلمان در شرق و غرب عالم نیازمند شناخت زمینههای فکری و عقیدتی است که ریشه در تربیت مذهبی و باورهای تاریخی دارد. سوال این است که چرا این اتفاق در میان دوستان و دوستداران اهل بیت پیامبر (ص) رخ نداده است؟
البته بیشتر مسلمانان دیگر هم با اینگونه تفکر، مخالف و با ما در این تعجب و تنفر شریک هستند. همه اینها از تقدس تاریخی مبتنی بر خلافت است که حکم به توجیه هر وسیله برای رسیدن به هدف میدهد. درست است که طراحی این کار تا حد زیادی حاصل فعالیتهای بعثیها و همپیمانان شرقی و غربی و نیروهای مانند آنهاست؛ اما بههرحال مهم آن است که در میان گروهی از مسلمانان این تفکر جاذبه دارد؛ تاآنجاکه از جان خود مایه میگذارند تا گروهی از بیگناهان را بکشند؛ چنانکه دو، سه روز پیش در کابل اتفاق افتاد. این حوادث و رویدادها لاجرم اهل فکر را به تاریخ ارجاع میدهد و خود آن تروریستها هم گویی اجساد دهها قرن قبل هستند که اینک دوباره سر از گور برآوردهاند.
وقتی در سال ۱٣۲ قمری، با ورود سپاهیان خراسان، کوفه به دست هواداران بنیعباس افتاد و بهاینترتیب سقوط خلافت بنیامیه آغاز شد، امام صادق(ع) در مدینه به فعالیتهای خود مشغول بود. ظاهرا امام باید از این اتفاق خشنود میبود؛ زیرا دشمن قدیمی سرنگون و حکومتی با شعارها و اهداف غیراموی تشکیل میشد و در بین شیعیان هواداران بسیار داشت؛ اما امام صادق نهفقط استقبال نکردند؛ بلکه دعوتنامه رهبر داعیان، «ابو سلمه خلّال» را در برابر چشم فرستاده سوزاندند و فرمودند او شیعه ما نیست.
زمانی راز این سخن بر ما آشکار میشود که به روایتی در تاریخ طبری در حوادث مربوط به مرگ منصور عباسی توجه کنیم؛ منصور اندکی پیش از مرگ، همسر مهدی، پسر خود را طلبید و کلید خزائن خلافت را به او سپرد. به این شرط که تا پایان حیات او، آن خزائن گشوده نشود. اندکی پس از مرگ وی، ریطه، همسر مهدی با همسرش آن خزائن را گشودند. در یکی از اتاقها مجموعهای از سرهای بریده بود، از کودکان و نوجوانان و میانسالان و پیران که به گوش هریک رقعهای آویخته بودند، شامل اصل و نسب صاحب سر که همگی از آل ابیطالب بودند. این حکایت اشارهای است به قیامهای متعدد علویها در آغاز خلافت عباسی و نشاندهنده شدت و حدت خلیفه در سرکوب قیامهای رقبایهاشمی و طالبی.
پیشتر از آن هم سرکوب و کشتار دامن همه بنیامیه را گرفته بود؛ تاجاییکه زن و مرد و کودک و نوجوان و بزرگسالی از این خاندان نبود، جز آنکه بیرحمانه از دم تیغ بنیعباس گذشت و بر جنازه آنها سفره گستردند و بر روی آنها نشستند و گفتند و خوردند و نوشیدند. همه دوره بنیامیه هم به سرکوب و کشتار مخالفان گذشت که برخی از آنها مخالفت خود را تنها به صورت زبانی و کلامی ابراز کرده بودند.
درواقع یک رشته بنیامیه و بنیعباس و حتی برخی از مخالفان آن دو را به هم پیوند میداد و قساوت و آدمکشی بود. قیامکنندهها هم اغلب با وجود وعدههایی که میدادند، کمتر از خلفای جُور نبودند و شاید دست حوادث آنها را به سمت و سویی میبرد که عملشان ربطی به آنچه میگفتند، نداشت. همه اینها در پی حکومت بودند و هدف آنها دستیازیدن به هر وسیلهای را توجیه میکرد. در میان همه اینها کسانی هم بودند که امام صادق(ع) را به بیعملی متهم میکردند و یا از وی میخواستند که مانند آنان رفتار کنند. درواقع آن حضرت با ملامت و فشار همه این گروهها مواجه بود و به عافیتطلبی متهممیشد.
با آنکه امام صادق (ع) هیچکدام از دو خلافت را تأیید نفرمودند؛ اما به شیعیان خود هم اجازه نمیداد که دست به حرکات تند بزنند. آنچه از میراث شیعه اکنون در دست ماست، قسمت عمده آن بر مبنای «قال الصادق» شکل گرفته است؛ بههمیندلیل ایشان رئیس مذهب خوانده میشوند و به مذهب تشیع، مذهب جعفری میگویند. درحالحاضر اگر پشتیبانان نهان و آشکار کشورها و مجامع کموبیششناخته، نمیتوانند در میان دوستداران اهل بیت و مسلمانان واقعی برای کشتار و قتل عام دیگران سرمایهگذاری کنند، مرهون آن ادب و فرهنگ و تیزبینی و خویشتنداری و آموزگاری حضرت امام صادق(ع) است.»
• آفت خشونت مطبوعاتی
آفت خشونت مطبوعاتی، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه ایران به قلم محمد سلطانیفر کارشناس رسانه که نویسنده در آن نوشته است:
«ما در حوزه آموزش روزنامهنگاری و رسانه، بحثی به نام خشونت مطبوعاتی داریم. در این بحث تأکید بر این است که هر آنچه از عرف ادبیات عامه جامعه خارج شود، تبدیل به خشونت مطبوعاتی میگردد. هر کشور و فرهنگی نوعی از ادبیات جاری و پذیرفته شده برای خود دارد که در واقع پشت پرده و تهیه کنندگان آن، ادیبان، نویسندگان، استادان و روزنامهنگاران قدیمی و موجه آن کشور هستند. تاریخ روزنامهنگاری و رسانه در هر جامعهای این نوع از ادبیات و گفتار را تعریف میکند. کشور ایران با داشتن همین ادبیات روزنامهنگاری غنی، ادعای داشتن عرف ادبیاتی خاص خود را در این عرصه دارد. ما مدعی هستیم که در حوزه رسانه کلامی غنی و متعالی داریم که از کارکردهای فرهنگی پرشماری برخوردار است. این ادبیات زیربنایی به اندازه جهد و تلاش چند دهه و چند نسل از فعالان رسانه دارد و به همین جهت کسی حق ندارد که به واسطه منافع گروهی و موقت خود این عرف ادبیاتی را بشکند. در همین حال ما معتقدیم که پشت خشونت مطبوعاتی عواملی وجود دارد که باید مورد کنکاش جدی قرار بگیرند. به عبارتی تنها راه فایق آمدن بر زوال ادبیات رسانهای ما و خروج آن از چارچوب ادب و عرف عمومی، شناخت و به زیر کشیدن همین بسترها و عوامل است. اولین عامل این خشونت مطبوعاتی در اشکال مختلف آن، چه در عکس و چه در کلام، تلاش برای مرعوب ساختن تفکر و دیدگاه طرف یا جریان مقابل است. در واقع به کار برندگان این ادبیات به دلیل واهمه از حضور در میدان استدلال یا ناتوانی خود در پیریزی منطق برای یک مباحثه، برای شکست طرف مقابل روی به خشونت کلامی میآورند. بعد از این نوبت به عامل منافع جناحی و گروهی میرسد. به خطر افتادن این منافع عموماً با عصبانیت صاحب آن همراه میشود و این خشم نیز قسمتی از چهره خود را در خشونت رسانهای نمایان میکند. خصوصاً این موضوع وقتی تشدید میشود که منافع یاد شده از طریقی کسب شده باشند که صاحب آن امکان دفاع چندانی از روش کسب این منافع در منظر افکار عمومی نداشته باشد و مشروعیت روش او نیز در موقعیت خطر و تهدید واقع شود. سومین عامل هم این است که استفاده کنندگان از این کلامها به دنبال برهم زدن ادبیات مرسوم در فضای رسانه و گفتگو هستند. دلیل این موضوع هم میتواند این باشد که خود را در میدان بهرهگیری از ادبیات منطبق با عرف جامعه توانمند نمیبینند و همین آنها را به سمت یک جایگزین جدید میبرد که همان خشونت مطبوعاتی است. خشونت مطبوعاتی فضای رسانه را از حالت آرامش خارج میکند و در این وضعیت رسانه بهتر میتواند تبدیل به ابزاری سیاسی برای رسیدن به منافع شخصی و گروهی شود. چرا که این ادبیات ممکن است طرف مقابل را هم وادار به واکنش در همین چارچوب کند و آنان را به زمینی بکشاند که تمایل قلبی به آن ندارند. در این زمین کسی برنده است که اول از همه شروعکننده این خشونت بوده و با خیالی راحتتر از آن استفاده میکند و مهمتر اینکه استفاده از آن را بهتر بلد است. آسیب اصلی این وضعیت هم در همینجاست که دو طرف وارد چنین چالشی شوند. همین مورد یعنی ایجاد خشونت رسانهای و مطبوعاتی، میتواند دو طرفه شود و خشونت کلامی را در جامعه پراکنده سازد. هر چند انتظار میرود، اهالی رسانه با پایبندی به اخلاق حرفهای، خویشتنداری پیشه کرده و از ورود به زمینی که خواست خشونتورزان مطبوعاتی است، اجتناب ورزند.»
• مجالی برای صلح
مجالی برای صلح، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه آفتاب یزد به قلم مهدی مالمیر که نویسنده در آن نوشته است:
«یونانیان باستان نخستین قومی بودند که با هوش مثال زدنیشان به اهمیت ورزش و نقش آن در زندگی آدمی پی بردند. در میان یونانیان سلامتی جسم و تقویت قوای بدنی اهمیت همسنگ با روشنی عقل و استدلال داشت. آنها بر این باور بودند که تنها جسم سالم و نیرومند میتواند قالب مناسبی برای عقل، اندیشه و احساس باشد. نزد یونانیان شهروند کمال مطلوب کسی بود که علاوه بر سهیم بودن در اداره امور پولیس (شهر) و شرکت در تصمیم سازیهای سیاسی، در مکانهای ورزشی و عرصه مسابقات نیز حضوری چشمگیر داشته باشد. به عبارت دیگر، ورزیدگی جسم و تناسب اندام یکی از نشانههای بارزی بود که شهروند آزاد یونانی را از سایر اقوام جدا میساخت. نکتهای که به خوبی میتوان آن را در نقاشیهای به جا مانده از دوران کلاسیک نیز مشاهده کرد. در این نقاشیها شهروند آزاد یونانی با اندامی ستبر و عضلاتی درهم پیچیده نشان داده میشود در حالی که غیر شهروندان در این نقاشیها، نحیف و نزار و یا با هیکلهایی که به شکل بیمارگونه فربهاند، نقش شدهاند. ورزش در میان یونانیان نوعی فراغت جسم از کار روزانه و اجباری و نشانه رفاه نیز به شمار میرفت. هم از این رو بردگان و فرودستان جامعه گروههایی بودند که از حق شرکت در مسابقات و حضور در مکانهای ورزشی محروم بودند. حتی در صورت اجازه یافتن نیز این گروهها به سبب غرق بودن در روزمرگی و تلاش معاش و دور بودن از شرایط مسابقات از کمترین شانسی برای پیروزی برخوردار نمیشدند. امری که حتی با گذشت قرنها همچنان قانون دگرگونی ناپذیر پیروزی در مسابقات المپیک به شمار میرود. امروزه نیز در مسابقات المپیک تنها شهروندان کشورهایی از اقبال پیروزی بیشتر برخوردارند که پشتگرم به رفاه مادی بیشتر، امکانات مناسبتر و برنامهریزی مدونتر باشند. با نگاهی به فهرست کشورهای برتر در المپیکهای اخیر به آسودگی میتوان این نکته را دریافت که رمز پیروزی و مدالآوری دیگر نه براساس خلاقیت و قدرت «تک ستاره»ها و غولها بلکه بر پایه برنامهریزیهای بلند مدت و برخورداری هرچه بیشتر از پشتوانههای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی استوار است.
به بیان دیگر موفقیت و کسب جایگاه والا در جدول ردهبندی مسابقات المپیک به خوبی نشانگر درجه بالای توان یک کشور در تخصیص بهینه امکانات و مدیریت نیروی انسانی در جهان امروز است. با این همه اما المپیک تنها به مدالهای رنگارنگ، سکوهای قهرمانی و اشکها و لبخندهای بازیگران و تماشاگرانش محدود نمیشود. مسابقات المپیک به مثابه بزرگترین همایش انسانی جهان آشکارکننده سویه زیبای زندگی و تصویر درخشانی از همنشینی فرهنگهای گوناگون و نمایش باشکوهی از تساهل، تسامح و احترام به سبکهای مختلف زندگی نیز هست. برای ما که به حکم سرنوشت در جهانی به سر میبریم که تصاویر جنگ، ویرانی، آوارگی و جنایت و شیون کودکان سوار بر امواج رسانهها در طی شبانه روز فرصت نفس کشیدن را از ما ربوده است، مسابقات المپیک مجال مناسبی است تا برای چند روزی از دیدن تصاویر کریه تانکها و جنگافزارها و شنیدن صدای مشئوم چکاچاک شمشیرها و عربدههای مستانهای که «هل من مبارز» میطلبند، در امان باشیم. در یونان باستان هر چهار سال یکبار چاووشی خوانان ورزشهای المپیک با شاخه زیتونی بر سر به نشانه صلح به هنگام تابستان به دورترین نقاط یونان میرفتند تا فرا رسیدن «ماه مقدس» مسابقات ورزشی را به گوش همگان برسانند، ماهی که در آن جنگ، قتل، خشونت و برادرکشی گناهی سخت نابخشودنی به شمار میرفت. باشد تا مردمان هزاره سوم نیز روزی از اقبال بلند یونانیان باستان برخوردار شده و دستکم تا زمان برقراری مسابقات المپیک به دور از هیاهوی تعصبها و خامیها و خونآشامیها با نوای زندگی بخش صلح و زیبایی جانهای بیقرارمان اندکی تسلّی یابد.»
• شیطنتهای پسابرجام
شیطنتهای پسابرجام، عنوان سرمقاله روزنامه وقایع اتفاقیه است به قلم علی بیگدلی استاد دانشگاه و کارشناس مسائل بینالملل که در آن نوشته است:
«زمان مذاکره بر سر برجام، هم ما و هم آمریکاییها اصرار داشتیم که موضوع دیگری جز مسئله هستهای مطرح نشود. آن زمان برای آنکه برخی چهرههای نظامی هم در برجام نامشان مطرح بود، ما اصرار داشتیم که مسئله دیگری جز موضوع هستهای نباید مطرح شود. آمریکاییها مسئله دیگری در نظرشان بود که تحریمها برداشته شود و شبکه بانکی آمریکا هم باید به ما اجازه فعالیت مالی را بعد از برجام میداد ولی آمریکاییها با شیطنت تلاش میکنند این اتفاق بعد از برجام رخ ندهد. بههرحال تحریمها لغو شد ولی حالا که میخواهیم نزدیک به صد میلیارد دلار مطالباتمان را از دنیا طلب کنیم، چون این مبادلات بر اساس دلار بوده است، باید از شبکه بانکی آمریکایی بگذرد. از طرف دیگر کشورهای اروپایغربی که خواهان سرمایهگذاری در ایران هستند، بهدلیل تنبیههای احتمالی از سوی آمریکا از سرمایهگذاری در ایران خودداری میکنند. صحبتهای آقای تختروانچی مشکلی را حل نمیکند، آمریکا میگوید آنچه مربوط به برجام بوده را عمل کرده است و درست هم میگوید، چون آنها مطابق برجام عمل کردهاند اما حالا آنچه باقی مانده، تحریمهای بعد از برجام و بدون ارتباط به برجام است، یکی از آنها مسئله موشکهاست؛ در برجام آمده است که ایران حق ندارد موشکهایی با قابلیت حمل کلاهک هستهای داشته باشد، ما اعلام کردیم که موشکهایمان قابلیت حمل کلاهک هستهای ندارد. مسئله دوم، مسئله حقوق بشر و سوم مسئله دخالت ایران در کشورهای منطقه است، بنابراین جنس تعهداتمان متفاوت است؛ بههرحال ما برجام را اجرا کردیم زیرا امتیازاتی داشته که نفت را توانستیم صادر کنیم، مناسبات بینالمللی ما گسترش پیدا کرد اما به مسئله بانکی توجه نکردند و مردم هم از این نظر نتوانستند که نتیجه برجام را ببینند. نوع برداشت ما، با برداشت آنها فرق داشت، ما فکر میکردیم وقتی تحریمهای آمریکا، سازمان ملل و اروپا برداشته شود، کار تمام است درحالیکه باید اجازه مبادله دلار با شبکه بانکی آمریکا را هم بهدستآوریم اما این مسئله همچنان با کارشکنی آمریکاییها مواجه است که باید حل شود.»
• شوخی جمهوریخواهان با برجام
شوخی جمهوریخواهان با برجام، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه همشهری به قلم یوسف مولایی استاد حقوق بینالملل که در آن نوشته است:
«جمهوریخواهان آمریکا در چارچوب یک سند رسمی حزبی که اخیراً میان اعضای این حزب به امضا رسیده است مدعی هستند توافق هستهای با ایران یا همان برجام منجر به برداشته شدن تحریمهای بینالمللی علیه ایران و روانه کردن صدها میلیارد دلار به سمت ایران میشود. آنها برجام را یک توافق شخصی بین باراک اوباما رئیس جمهوری کنونی این کشور و شرکای شخصی او در کشورهای اروپایی به همراه روسیه و چین میدانند و به همین علت آن را برای رئیس جمهور بعدی این کشور غیر الزامآور میدانند. طرح این موضوع در چارچوب قواعد و حقوق بینالملل از پایینترین درجه اعتبار برخوردار است. فضای سیاسی آمریکا تحت تأثیر رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری در این کشور است. به نظر میرسد تهدید به نقض برجام دستمایه تمایزطلبی جمهوریخواهان برای پیروزی در این رقابتها و جلب رأی برخی گروههای هدف در این کشور شده است.
برجام و به تبع آن قطعنامه ۲۲٣۱ شورای امنیت سازمان ملل به حیث تلاشهایی که مذاکرهکنندگان ایران در چانهزنی با قدرتهای جهانی برای کسب بالاترین درجه ضمانت حقوقی در مذاکرات داشتند به راحتی آنچه جمهوریخواهان میگویند قابل نقض نیست و هزینه سنگینی برای کشورهای نقضکننده آن دارد. حقوق بینالملل چارچوبهای خاص خود را دارد و وقتی یک سند توسط مقام رسمی و صلاحیتدار امضا میشود و آن مقام صلاحیتدار اختیار امضای این سند را دارد، طبق معاهده وین امضای او برای کشورش الزامآور است. درواقع امضای مقام، سند آن کشور محسوب میشود و امر شخصی نیست. اعضای دولتها به اعتبار خودشان تعهدی در عرصه بینالملل ایجاد نمیکنند، بلکه در موقعیت شخصیت حقوقی از طرف دولتها تعهد ایجاد میکنند. اظهارنظر جمهوریخواهان به طور کامل بیاعتبار است و به طور قطع میتوان گفت هیچگونه وجهه حقوقی ندارد. مواضع اخیر جمهوریخواهان تنها کارکرد داخلی دارد و به درد کارزار انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده و طرح مسائل داخلی نظام حاکمیتی این کشور میخورد.
برای هر کشوری اگرچه این امکان وجود دارد که تعهدات خود را نادیده بگیرد، اما در قسمت دوم این گزاره باید متوجه مضاری بود که از رهگذر این بیتعهدی نصیب آن کشور میشود. ما کمتر چهرههایی همچون صدام در عرصه بینالملل داشتهایم که معاهداتی مانند قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر را نادیده گرفتند. این درحالی است که چنین تصمیماتی مسئولیت بینالمللی دارند و فرایندهای دیگری را به جریان میاندازند. برجام و قطعنامه ۲۲٣۱ شورای امنیت سازمان ملل کاملاً معتبر است و سند شخصی نیست که جمهوریخواهان در بازیها و رقابتهای سیاسی درون آمریکا آن را به چالش بکشند. هزینههای چنین اقدام احتمالیای از سوی جمهوریخواهان برای ایالات متحده آن میزان خواهد بود که از بیتعهدی به برجام صرفنظر کنند. ترامپ و تندروهای آمریکایی که مدعی پاره کردن برجام در صورت پیروزی در رقابتهای انتخاباتی هستند به خوبی میدانند که وقتی قطعنامهای از سوی شورای امنیت سازمان ملل صادر میشود نباید هیچ کشوری اعتبار آن را نادیده بگیرد.»
• تیزرها چه چیزی را آشکار کرد؟
تیزرها چه چیزی را آشکار کرد؟ عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد است که متن آن در پی آمده است:
«وقتی که فروش فیلم در نوروز سال ۱٣۹۵ به شکل بسیار عجیبی افزایش یافت، واقعیتی مهم را پیش روی کارشناسان رسانهای قرار داد. آنان متوجه شدند که اصلیترین علت بروز این پدیده، پخش تیزرهای تبلیغاتی این فیلمها در شبکههای ماهوارهای است. آشکار شدن اثرگذاری این شبکهها برای مدیریت صداوسیما و کارشناسان رسمی در این رسانه رسمی! ناخوشایند و دردآور بود، چرا که به صورت تشدیدشونده صداوسیما را تضعیف میکرد و گرایش به سوی استفاده از ماهواره را در تبلیغات تلویزیونی افزایش میداد و موجب تقویت بیشتر این شبکهها میشد. از این رو دست به کار اقدام حقوقی شدند و علیه دستاندرکاران فیلمهای تبلیغ شده اقدام قضایی صورت گرفت و حتی اکران یک فیلم دچار مشکل شد و در نهایت و پس از رفتوآمد مکرر به مراجع قضایی و غیر آن، پخش این تبلیغات متوقف شد و دستاندرکاران فیلمها متعهد شدند که سفارش تبلیغاتی ندهند و در عوض امتیازاتی به آنان داده شد.
این ماجرا گذشت تا اینکه دوباره فروش فیلمها به جایگاه سابق بازگشت و از تعداد تماشاکنندگان کاسته شد. هرچند تلویزیون ایران هم متعهد بود که فیلمها را به صورت مجانی تبلیغ کند و تا حدودی هم این کار را انجام داد ولی تاثیر چشمگیری بر تعداد سینماروها نگذاشت. از این رو دوباره تبلیغات فیلمها از یک شبکه ماهوارهای پخش شد، با این تفاوت که همه دستاندرکاران فیلم مدعیاند که بدون اجازه آنان این کار شده است. معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی در این باره گفت که «بهتازگی تعدادی از تهیهکنندگان سینما با بنده تماس گرفتهاند و گفتهاند که شبکه جم بدون اطلاع آنان، تیزر فیلمهایشان را پخش میکند که این موضوع با اعتراض تهیهکنندگان ما روبهرو شده است.» و از آنجا که تیزرهای تبلیغاتی پخش شده از کیفیت مناسب برخوردار نیست (ظاهرا نسخه اصلی ارسال نشده است)، حتی یکی از تهیهکنندگان نسبت به پخش تبلیغات فیلم خود معترض شده و گفته است که «واقعا از اصل قضیه مطلع نیستم که چگونه مسئولان شبکه جم به تیزر فیلم « بارکد « دسترسی پیدا کردهاند و با این کیفیت نازل دارند آن را پخش میکنند! این تیزرها در مقایسه با تیزرهای خوشآبورنگی که ساختیم و کیفیت بالایی دارند، به فیلم من ضربه میزنند» و در واقع این نحوه اظهارنظر، نوعی پیشگیری عاقلانه از احضار شدن است.
یکی دیگر گفته است که: «من در جریان این مساله نیستم. ظاهرا به نظر میرسد مسئولان «جم» در شبکههای مجازی هر تیزر فیلمی به دستشان رسیده، دارند پخش میکنند! اما بااینحال، از هر حرکتی که بر رونق فیلمهای سینمایی تاثیرگذار باشد، استقبال میکنم.»
ولی یکی دیگر از آنان به نکته جالبی اشاره میکند و در پاسخ به این پرسش که در یکماه گذشته تلویزیون ایران تیزرهای تبلیغی فیلمها را منتشر کرده است چه نظری دارد، میگوید که: «یکی از مهمترین دلایل این است که رسانه ملی تماشاگر ندارد. علت آن هم واضح است. چون در مدت پخش تیزرها (در سیما)، فروش فیلمها زیاد نشد، اما در کمتر از ۲۴ ساعت از پخش آگهی فیلمها (در ماهواره)، فروش فیلمها افزایش یافت. دیگر اینکه وقتی تیزرها پخش میشوند آنقدر کوتاه هستند که به عبارت دقیقتر، قابل رویت نیستند و مخاطب نمیفهمد موضوع فیلم چیست! از سوی دیگر، من که به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی وفادارم و خانواده بنده جزو السابقون انقلاب اسلامی هستند، باید بگویم واقعا مایه خجالت است که گفته میشود در سینمای ایران فیلمهایی ساخته میشوند که قابل نمایش در تلویزیون نیستند! مگر رسانه ملی و وزارت ارشاد نماینده دو کشور متفاوت هستند؟! دیگر اینکه تعدادی از فیلمهای سینمایی با قوانین صداوسیما منطبق هستند، منتها به دلیل اینکه گفته میشود برخی از بازیگران آن در رسانه ملی ممنوعالتصویر هستند، تلویزیون فقط در صورت ممیزی تصاویر آنان، قادر به پخش آنها خواهد بود! واقعا آدم درمیماند که چه بگوید. آخر آن بازیگران، نقش اصلی فیلم را بر عهده دارند و جزو سیاهلشکرها نیستند و در صورت حذفشان، فقط تصاویر طبیعت و درودیوار باقی میماند!! حالا به نظر شما چنین تصمیماتی ناشی از بیخردی نیست؟!»
نکته اساسی در این میان چیست؟ فاقد کارایی و اثرگذاری رسانه رسمی در جلب اعتماد مخاطب مهمترین نکته است. حداقل در مورد کالاهای فرهنگی این رسانه فاقد اثرگذاری است، هرچند به نظر میرسد که در مورد سایر کالاها هم همینطور باشد. این یک واقعیت روشن است و دستاندرکاران این رسانه به احتمال زیاد آن را میدانند، ولی اکنون که به دلیل این تبلیغات نتیجه روشنتر شده باید از شبکههای ماهوارهای تشکر کنند که این واقعیت را آشکار کرده است. تا وقتی که رسانه ملی در فضای غیررقابتی نفس میکشد، وضعی از این بهتر نخواهد داشت که قطعا بدتر نیز خواهد شد. در جریان حوادث اخیر در ترکیه و فرانسه، این رسانه به کلی از دایره خبرگیری مردم خارج شد. در واقع صرف هزینه برای این رسانه با وضع موجود نوعی اتلاف منابع است.
نکته بسیار مهم دیگر این است که با توسعه فناوری، امکان مواجهه سنتی با آنها از میان رفته است. دستاندرکاران رسانهای کشور بهتر است که دور برخوردهای قضایی با این امور را یک بار برای همیشه خط بکشند. گرچه ما نمیدانیم که تبلیغات اخیر چگونه در شبکههای ماهوارهای پخش شده است، ولی از دو حال خارج نیست. یا آنکه به شیوههای غیررسمی پرداختی صورت میگیرد و این شبکهها تبلیغات را پخش میکنند، یا آنکه بدون اجازه و با اهداف مشخص خودشان تبلیغ میکنند. البته برای اقدام اخیر نیز میتوان توجیهات عقلایی نیز آورد. زیرا کافی است مدتی مجانی تبلیغ کرد سپس و در ادامه به طریقی این پول را دریافت کرد. ضمن اینکه نشان دادن ناکارآمدی صداوسیما نیز هدف مهمی میتواند باشد. ولی نکته مهم این است که در هر دو صورت نمیتوان با سفارشدهندگان آگهی یا صاحبان فیلم برخوردی کرد، زیرا در حالت اول پیدا کردن مستندات بسیار سخت است اگر نگوییم محال است، و در حالت دوم نیز دستاندرکاران فیلمها مرتکب تخلفی نشدهاند. این رویداد نشان داد که بهجای این برخوردهای ناموجه و ناکارآمد که جز اتلاف وقت چیز دیگری نیست، باید سیاست رسانهای کشور تغییر کند. این مساله نشان داد که رسانه ملی یکی از علل و موانع نسبی رشد اقتصادی نیز هست، زیرا به دلیل ضعف مخاطب و اثرگذاری تبلیغات آن ناکارآمد است و حتی ممکن است مقرونبهصرفه باشد که فیلمسازان از تبلیغ مجانی فیلم خود در صداوسیما نیز جلوگیری کنند. چون تبلیغ در چنین رسانهای ممکن است ضدتبلیغ شود.»
• هیلاری کلینتون و انتخابات آمریکا
هیلاری کلینتون و انتخابات آمریکا، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه آرمان امروز به قلم صباح زنگنه کارشناس مسائل بینالملل که در آن نوشته است:
«هیلاریکلینتون درحالی به عنوان نامزد نهایی حزب دموکرات در انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده انتخاب شده که وی از جناح تندرو حزب دموکرات است و به لحاظ اعتقادی با میانهروهای این حزب فاصله محسوسی دارد. کلینتون درمعرفی برنامههای انتخاباتی درطول رقابتهای درون و برونجناحی ریاستجمهوری مواضع سرسختانهای نسبت به ایران اتخاذ کرده است. البته این موضوع به اثبات رسیده سخنانی که توسط نامزدهای احزاب در رقابتهای انتخاباتی در آمریکا گفته میشود، با مواضع آنها در زمان تصدی ریاستجمهوری متفاوت است، زیرا واقعیتهای صحنههای مختلف باعث میشود که رئیسجمهور آمریکا سیاستهای خود را درعمل نسبت به زمان تبلیغات تعدیل کند. در هرصورت حضور یک زن درانتخابات ریاستجمهوری آمریکا برای نخستینبار است و اگرکلینتون بتواند پیروز رقابت شود، او نخستین زن رئیسجمهور درآمریکا خواهد بود. اگرصحنه و تمایلات بازیگران اصلی درآمریکا را مورد بررسی قرار دهیم، به این نتیجه میرسیم که وقتی یک رئیسجمهور سیاهپوست توانسته درآمریکا حاکم شود، زمان آن رسیده که یک زن رئیسجمهور هم درتاریخ آمریکا وجود داشته باشد، تا ازاین طریق ثابت شود که درآمریکا به حقوق زن و مردم به صورت برابر توجه میشود. ازسوی دیگر درایران نیز به دلیل توافق هستهای واجرایی شدن برجام، انتخابات آمریکا مورد رصد قرار گرفته و اینکه با حضور یک رئیسجمهور از حزب دموکرات وحمایت از این توافقنامه تداوم خواهد داشت یا اینکه با انتخاب ترامپ برجام با مشکلات بیشتری روبهرو میشود،مورد توجه مردم ایران است. دریک سال گذشته تعهدات آمریکا به بهانههای گوناگون در توافق با تعلل مواجه شده است. از سوی دیگر نقش آمریکا دراعمال فشار برسایر دولتها و به ویژه کشورهای اروپایی درباره مبادلات بانکی با ایران موضوعی مهم است و رئیسجمهور بعدی باید در این زمینه به تعهد به برجام پایبند باشد. همچنین مساله خاورمیانه وفلسطین به عنوان یک سیاست اصلی مدنظر آمریکاییها در غرب آسیا وخاورمیانه قابل طرح است و جهان درانتظار است که ببیند آمریکا تا چه اندازه درمقابل سیاستهای اشغالگرایانه صهیونیستها حساسیت نشان میدهد و آیا گامی درجهت احقاق حقوق مردم فلسطین برمیدارد؟ یا اینکه سیاستهای صهیونیستها دراین منطقه را نادیده خواهند گرفت. باید درنظر داشت که خانم کلینتون با توجه به نقشی که درموضوع تقویت داعش در سوریه در دوران وزارت خارجه خود ایفا کرده است، تا چه میزان میتواند از این موضوع فاصله بگیرد و نسبت به حامیان این پدیده شوم مانند عربستان، قطر و ترکیه فاصله گرفته و به صلح بینالمللی و مبارزه واقعی با تروریسم پایبند باشد.»
• ترامپ موهبتی برای پوتین
ترامپ موهبتی برای پوتین، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه مردمسالاری به قلم علی ودایع که نویسنده در آن نوشته است:
«ستاره کازینودار جمهوریخواهان انتخابات الکترال۲۰۱۶ را به شرطبندی هیجانانگیز تبدیل کرده و هیچ اتفاقی قابل پیش بینی نیست. در میان کش مکش هیلاری کلینتون با دونالد ترامپ، ولادیمیرپوتین هم با سایت افشاگر ویکی لیکس نفس همه را در واشنگتن بریده است.گفته میشود که شبکه هکرهای روسیه مسئول افشای۲۰۰ مکاتبه سایبری محرمانه حزب دموکرات هستند. افشای اسنادفوق محرمانه حزب دموکرات موجب ایجاد شکاف در اردوگاه خرها به نفع فیلهای آمریکایی شده است.میتوان گفت که پوتین تاحدود زیادی به هدف خود در اردوگاه دموکراتها دست یافته و حامیان «برنی ساندرز» به شدت از هم حزبیهای خود خشمگین هستند و «واسرمن شولتز» مقام ارشد حزب دموکرات مجبور به استعفا شده است. برخی از شکاکین میگویند رهبران حزب دموکرات به نحوی آگاهانه اجازه نفوذ روسیه را دادهاند تا در میان جنجالهای حزب دموکرات، هیلاری پس از افول کوتاه مدت مجدد اوج بگیرد. واقعیت این است که آمریکا به عنوان کشوری که متهم ردیف اول مداخله در امور کشورهای دیگر محسوب میشود حالا شاهد مداخله کرملین در روند انتخابات الکترال است. ولادیمیرپوتین بیش از هرکسی میداند که سیاستمداران آمریکایی به وعدههای خود وفادار نمیمانند و ترامپ موهبتی الهی برای راهبردهای کلان روسیه است.
در نگاه نخست ترامپ حرف از لزوم جنگ در خاورمیانه ولزوم برچیده شدن تفاهم برجام میزند اما وضعیت اقتصادی خاورمیانه به گونهای است که او ناچار به تجارت با ایران خواهد شد. همه میدانند که ستاره جمهوریخواهان بیش از هرچیزی دنبال تحریک حس نارسیسم آمریکاییها است. در نگاه کلان و یکجانبهگرایانه ترامپ، پیمان آتلانتیک شمالی موضوعی دست و پاگیر برای اقدامات نظامیآمریکا است.کاندیدای جمهوریخواهان رسما ناتو را به چالش کشیده است که این یک آرزوی شیرین برای کرملین است.
نکته نانوشته در موضعگیریهای ترامپ این است که وی احیای اتحادیه جماهیرشوروی را پذیرفته و عملا اقدامیدر جهت مقابله با برنامه توسعه حوزه نفوذ کرملین در قاره سبز انجام نخواهد داد.ترامپ در مواردی از قدرت پوتین تمجید کرده و طرح همکاری کاخ سفید با کاخ کرملین را بیان داشته است.
محافظهکاران سنتی آمریکا ودموکراتها که چشم دیدن روسیه را ندارند به شدت نگران دست دوستی ترامپ با پوتین هستند و احتمالا دست به هرکاری خواهند زد. در مقابل روسیه با سایت افشاگر ویکی لیکس در روزهایی که اروپا با طلاق برگزیت لندن حال و روز خوشی ندارد، دست و پا بسته نیست.
مساله اساسی در میان مواضع کازینودار میلیاردر اینجاست که ترامپ و پسرش «دونالدجونیوز» استراتژیهای خود را براساس نفع کاپیتالیستی و نه مشی آمریکایی تنظیم میکنند.ترامپ در روسیه و اتحاد با پوتین منافع سرشاراقتصادی را جست و جو میکند و همین موضوع این دو شخصیت را بیش از پیش به یکدیگر نزدیک میکند. گفتنی است که «پل مانفورت» مدیر برنامه انتخاباتی ترامپ با برخی دوستان پوتین به ویژه «ویکتور یانوکوویچ» رئیسجمهوری سابق اوکراین و مهره کرملین رفاقتی دیرینه دارد.
ترامپ به توصیه مشاورانش گفته است که در آینده اقدامیدر جهت حمایت از کی یف انجام نخواهد داد. وعده خروج کاخ سفید از حوزه نفوذ قرمزکرملین اقدامیاست که رفاقت ترامپ با پوتین را به نوعی اتحاد تبدیل میکند. ظرف چند ماه آینده مداخله روسیه در انتخابات الکترال۲۰۱۶ روزهای هیجان انگیزتری را رقم خواهد زد.»
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|