رسالت تاریخی چپ در قبال راسان حزب دمکرات


آسو صالح


• افراد و نیروهای چپ در ایران لازم است در برابر تفکراتی بایستند که مبارزات ملت های ایران را نفی کرده، از ”تمامیت ارضی” یک ”امر مقدس” می سازند و با ابزار ”تجزیه طلبی” در برابر ملت های ایران و مبارزاتشان قرار می گیرند. چپ در ایران امروزه باید با حمایت از مبارزات ملت های ایران، رسالت تاریخی خود را به جا آورده و در برابر هرگونه سرکوب و نقض حقوق انسانی بایستند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۲ مرداد ۱٣۹۵ -  ۲ اوت ۲۰۱۶


بهانه اصلی نوشتن این مطلب، انتشار یادداشتی تحت عنوان ”مقدسات، تراشیدن ابزار قومی و جنایت است” نوشته رحمان حسین زاده، از فعالین چپ می باشد. ایشان در این نوشته به اعتراضات چند روز اخیر ترکان در تبریز و برخی دیگر از شهرها اشاره کرده که در اعتراض به نوشته توهین آمیز نشریه ”طرح نو” صورت گرفت. حسین زاده افرادی که در این اعتراضات شرکت کردند را ”قوم پرستان” می خواند و این اعتراضات را ”یک معضل جدی” می داند که ناشی از تقابل ”هویت های کاذب” است که برای عده ای از ”مقدسات” هستند.

در اینجا قصد ندارم که به نگارنده محترم پاسخ دهم یا اصولا کلمات به کار رفته در نوشته ایشان را واکاوی نمایم. تنها قصد دارم که نگاهی انتقادی به موضع برخی جریانات و فعالین منتسب به چپ در قبال مساله ملی در ایران داشته باشم. در همین راستا نیز به رسالت تاریخی چپ در ایران در قبال مرحله تازه مبارزات حزب دمکرات کردستان ایران که تحت عنوان ”راسان” شناخته می شود، اشاره ای داشته باشم.

طی دو دهه اخیر، موضع طیفی که خود را چپ در ایران می دانند در قبال موضوع ملی (ملت ها) در خدمت ناسیونالیسم فارس بوده است. در خوشبینانه ترین حالت این موضع همراه با سردرگمی می باشد. بسیار اندک اند فرد یا گروه های چپ که از مبارزات ملی ملت های غیرفارس در ایران حمایت کرده اند.

همانگونه که ناسیونالیست های فارس مدعی هستند که هویتی به نام ”هویت فارس” در ایران وجود ندارد، عملکرد ”چپ در ایران” نیز از یک سو تلاش برای صحه گذاشتن به این ادعا و از سوی دیگر خدمت به همین ناسیونالیسم حاکم در ایران بوده است. این طیف مدعی هستند که هرگونه ناسیونالیسمی را تقبیح می کنند، این در حالی است که تحت تاثیر ناسیونالیسم هژمون یا غالب در ایران مبارزات ملت های تحت ستم ایران را در قالب گفتمان ناسیونالیسم تعریف کرده و این مبارزات را تقبیح می کنند. این، یک خوانش بسیار سطحی و در عین حال متاثر از ناسیونالیسم فارس از مبارزات ملت های ایران است که در نهایت به تقویت زیرساختهای استبداد در ایران میانجامد. مدعیان چپ که ادعای خوانش طبقاتی از مبارزات را دارند، لازم است که خوانشی تاریخی نیز از مبارزات ملت ها داشته باشند.

آنچه که ”هویت های کاذب” می پندارند نوعی ”هویت جمعی” است که ناسیونالیسم فارس بر انکار آن اصرار می ورزد. رد و کذب خواندن این هویت جمعی عین خدمت به ناسیونالیسم فارس است. یک ناسیونالیست فارس هیچگاه هویت ”فرد” بلوچ، عرب، ترک، ترکمن، لر یا کرد را انکار نمی کند، بلکه به صورت آگاهانه در تلاش است ”هویت جمعی” این ملت ها را نادیده بگیرد. چپ در ایران با محکوم نمودن این هویت جمعی، خواسته یا ناخواسته در حال خدمت به ناسیونالیسم حاکم فارس است.

دو عامل اساسی که موجب شدند ناسیونالیسم ایرانی یا ناسیونالیسم فارسی طی یکصد و اندی سال پیش متحول شود، عبارتند وجود و حمایت دولت مرکزی و هدایت روشنفکران. در همان زمانی که تاریخ نگاری ملی در ایران آغاز شد، احمد کسروی، سعید نفیسی و عیسی صدیق آثار خود (از دید یرواند آبراهامیان ”آثار شووینیستی”) خود را منتشر کردند که کاملا در خدمت ناسیونالیسم فارس بودند. در همین زمان بود که واژه هایی از قبیل تمامیت ارضی و تجزیه طلبی وارد ادبیات سیاسی ایران شدند. روشنفکران، در روزنامه های وقت (ایران نو، ایرانشهر، آینده و …) یک ”ایرانی کامل” را ترسیم کردند که ”با زبان فارسی” تکلم می کند و لباس و آداب و رسوم ”فارسی” دارد. آنها همچنین به ایجاد یک ”دولت مرکزی قدرتمند” تاکید می کردند. (در این چارچوب به مقاله ”دیالکتیک ناسیونالیسم حاکم و محکوم در ایران” که نگارنده به صورت کامل در نشریه باران (چاپ سوئد) و به صورت خلاصه در وب سایت بی بی سی فارسی منتشر کرده، رجوع شود).

دولت مرکزی نیز که از ”شعار دولت مرکزی قدرتمند” خشنود بودند، به بازوی عملیات روشنفکران تبدیل شد و در این راستا اقداماتی انجام داد. برای مثال رضا شاه با متمرکزنمودن قدرت در تهران، نام مناطقی را تغییر داد. برای مثال نام عربستان را به خوزستان، بندرانزلی را به بندرپهلوی، بخشی از کردستان به آذربایجان غربی، ارومیه به رضائیه، استرآباد به گرگان و محمره به خرمشهر تغییر داد. وی همچنین نام ”پرشیا” یا ”فارس” را در نقشه های دولتی به ”ایران” تغییر داد، جشن هزاره فردوسی، ابن سینا و خیام را با شکوه برگزار کرد، درست به همان ترتیبی که پسرش محمدرضا، در سال ۱۳۵۰ با صرف هزینه های فراوان به بزرگداشت ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی ایران پرداخت.

با استناد به کتاب ”ایران بین دو انقلاب” اثر یرواند آبراهامیان، شمار باسوادان ”فارس زبان” در این مدت افزایش یافت و از سوی دیگر با تعطیل کردن اندک مدارس و انتشاراتی متعلق به ملت های غیر فارس، شمار باسوادان غیرفارس زبان کاهش یافت. در سال ۱۳۰۷ مجلس لباس های محلی سنتی را غیرقانونی و افراد مذکوز بزرگسال را به جز روحانیون رسمی، به پوشیدن لباس های مدل غربی موظف کرد. این روند تا بدانجا پیش رفت که در اوایل دهه ۲۰، در حالی که جمعیت آذربایجان غربی سه برابر جمعیت تهران بود، ولی بودجه اختصاصی برای تهران بیست برابر بودجه اختصاص یافته برای آذربایجان غربی بود.

بدین ترتیب ناسیونالیسم فارس با حمایت روشنفکران و بازوی اجرایی دولت مرکزی به ناسیونالیسم حاکم در ایران تبدیل شد. این ناسیونالیسم خود را ”ایرانی” خواند و در ظاهر منکر وجود هویتی ”فارسی” برای خود شد و بدین ترتیب انکار وجود ”خود” را اعلام کرد! این مساله همانگونه که در بالا به صورت جزئی اشاره شد، در چارچوب همان ناسیونالیسم بود.

امروز چپ در ایران گویا این برهه از تاریخ ایران را نادیده می گیرد، با عملکردش بخشی از ناسیونالیسم فارس تبدیل شده و در برابر مبارزات ملت های ایران موضع می گیرد. چنین به نظر می رسد که نیروهای چپ رسالت خود را فراموش کرده اند. اینک که در کردستان، بلوچستان و اقلیم عربستان شاهد فعالتر شدن مبارزات ملت های کرد، بلوچ و عرب هستیم، لازم است که افراد و نیروهای چپ بار دیگر رسالت خود را به یاد آورند و خوانشی دوباره از مبارزات ملت ها در ایران داشته باشند.

در کردستان، حزب دمکرات کردستان ایران مرحله ای تازه از مبارزاتش را آغاز کرده است که از آن تحت عنوان ”راسان” (به معنی دوباره برخاستن) یاد می شود. حزب دمکرات قصد دارد تا دوباره به یکی از فاکتورهای تاثیرگذار در معادلات ایران و منطقه تبدیل شود. این تاثیرگذاری در راستای رسیدن به اهدافی است که در برنامه و اساسنامه حزب به تفصیل به آنها اشاده شده.

سیاست حزب دمکرات کردستان ایران بر این مبنا استوار است که ”کرامت انسان” را به عنوان مهمترین ارزش زندگی به شمار می آورد. ”کرامت انسان” در اندیشه سیاسی مدرن به مثابه ارزشی شناخته می شود که اساس منشور جهانی حقوق بشر است و به عنوان ”پایه آزادی، عدالت و صلح در جهان” در آن تاکید شده است.

از دیدگاه حزب دمکرات، کرامت دو منشا اصلی دارد: از سویی تامین نیازهای مادی انسان و از سوی دیگر ایجاد فضای سیاسی آزاد است تا هر فردی بتواند از هویت قومی، دینی و ملی خود برخوردار باشد. طبق برنامه و اساسنامه حزب دمکرات، انسانی که در فقر نگهداشته شده، انسانی که هویت قومی، دینی یا ملی اش انکار می گردد یا با فشار سیاست استحاله و تحقیر مواجه است، انسانی است که کرامت از او سلب شده.

حزب دمکرات مساله ملی در ایران را تنها به عنوان یک مساله مادی نمی نگرد، بلکه مساله اساسی، مساله اعتراف به هویت ملی به عنوان یک ”هویت جمعی” است.

افراد و نیروهای چپ در ایران لازم است در برابر تفکراتی بایستند که مبارزات ملت های ایران را نفی کرده، از ”تمامیت ارضی” یک ”امر مقدس” می سازند و با ابزار ”تجزیه طلبی” در برابر ملت های ایران و مبارزاتشان قرار می گیرند. چپ در ایران امروزه باید با حمایت از مبارزات ملت های ایران، رسالت تاریخی خود را به جا آورده و در برابر هرگونه سرکوب و نقض حقوق انسانی بایستند. اولین گام در این راستا می تواند حمایت از آغاز مرحله تازه از مبارزات حزب دمکرات کردستان ایران باشد.