من هفت نفر بودم


اکبر ایل بیگی


• از خود پرسیدم
چگونه من هفت نفر هستم
از سربازها اما نپرسیدم
به کجا می رویم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۱ مرداد ۱٣۹۵ -  ۱۱ اوت ۲۰۱۶


 
از خود پرسیدم
چگونه من هفت نفر هستم
از سربازها اما نپرسیدم
به کجا می رویم
تنها
به مرگی خیره شدم
که همچون چوبه داری در دورها ایستاده بود
یک چوبه دار
هرچند من هفت نفر بودم
هفت زن یا مرد
نمی دانم.

یکباره چوبه دار
با هفت تابوت که پشت دار به صف ایستاده بودند
به سوی من آمدند
و من باز از خود پرسیدم
چگونه من هفت نفر هستم
چگونه چوبه دار
تابوت ها حرکت می کنند.

صدایی از آسمان بر زمین افتاد
چون قارقار کلاغی
و من دیدم
چگونه روی صندلی می ایستم
صندلی می افتد
دست و پا می زنم
می میرم.

برای هفتمین بار
روی صندلی ایستادم
صندلی در زیر پاهایم آب شد
اما
قبل از آنکه مرگ کامل شود
قصه تمام شد.




اکبر ایل بیگی