خطری بزرگ و فوری تمدن بشری را تهدید می کند
مقدمه ای بر ترجمه ی بخشی از سخنان پوتین در گفتگو با خبرنگاران
امیرهوشنگ اطیابی
•
این مسیری است که ما در پیش خواهیم گرفت. برای ما کم هزینه تر خواهد بود. اما به هیچ وجه این «تهاجم به ایالات متحده» نخواهد بود. من آینه ی رفتار شما خواهم بود. زمانی که می گویید سیستم دفاع ضد موشکی تان «به سوی ماهدف گیری نشده»- پس همانطور هم تسلیحات جدید ما «به سوی شما نشانه نرفته»!"
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲٣ مرداد ۱٣۹۵ -
۱٣ اوت ۲۰۱۶
جهانیان، درخوابی عمیق، روزبه روز به سوی خطر بزرگی گام برمی دارند که نتیجه ی تلاش های امریکا و متحدانش در پیمان آتلانتیک شمالی، «ناتو»، برای تحقق تسلط همه جانبه برجهان است. این هدف پس از فروپاشی اتحادشوروی و سیستم بین المللی سوسیالیستی در سال های ۱۹۹۰ در دستورکار قرار گرفت. در آن زمان، جهانیان امیدوار بودند که با توافق طرف های جنگ سرد، هردو پیمان «ناتو» و «ورشو» منحل و جنگ افزارهای اتمی برای همیشه محو شوند. رهبران آن زمان اتحادشوروی و روسیه ی پس از فروپاشی نه تنها به همه ی تعهدات خود گردن گذاشتند و پیمان «ورشو» هم منحل شد بلکه تا مدتی غلام حلقه به گوش شدند. از آن مهم تر، همه ی کشورهای سوسیالیستی، سرمایه داری شدند و به سیستم سرمایه داری جهانی پیوستند؛ و نه تنها صنایع و نیروی کارشان در معرض غارت قرار گرفت بلکه سرزمین های خود را نیز به سرمایه داران رنگارنگ داخلی و خارجی فروختند تا به جای مردم، اقلیتی یک درصدی تمام ثروت ها را به جیب بزنند. امریکا و متحدینش اما، با نقض عهدی آشکار، نه تنها پیمان «ناتو» را منحل نکردند بلکه برخلاف توافق اولیه آن را به سوی شرق گسترش و تسلیحات هسته ای را هم توسعه دادند. واقعن مشکل شان چه بوده است؟
همه ی آنچه یک درصد حاکم بر سرمایه داری جهانی تصرف کرده اند کافی نبوده است. آنچه تحقق نیافته، تصرف حاکمیت سیاسی مستقل این کشورها همسان با دیگر کشورهای جهان است. همه ی این کشورها می بایست در برابر امپراطوری جهانی سرمایه تابعیت و فرمانبری مطلق داشته باشند. به همین جهت، به محض آنکه روسیه (علاوه بر چین) کوشش کرد رهبری ای مستقل و سیستمی سرمایه داری درجهت منافع ملی خویش را به کار ببرد، مورد هدف قرار گرفت. ابتدا «ناتو» حفظ شد. سپس از نیروهای اسلامی-جهادی پرورش یافته و تجهیز شده ی غرب و متحدین منطقه ای اش برای ایجاد تشنج، جنگ و حکومت اسلامی در منطقه ی قفقاز روسیه، یوگوسلاوی سابق (در بوسنی هرزه گوین با شرکت جهادی های ایرانی)، جمهوری های آسیایی شوروی سابق و همچنین منطقه ی مسلمان نشین سین کیانگ در چین (با جهادی های اویغور) استفاده شده است. سرانجام عملیات تجاوز نظامی «یکجانبه» و «ضربه های پیشگیرانه» (Pre-emptive attacks) به منظور تغییر رژیم، تجزیه و اشغال کشورهای مستقل با حمله ی «ناتو» به صربستان به بهانه ی جنگ کوسوو آغاز گردید. درنتیجه ی این تجاوزات یکجانبه، جهان شاهد نابودی تمدن در سومالی، افغانستان، عراق، لیبی، سوریه و یمن بوده است.
در دهه ی اخیر، هدف اصلی محاصره ی کامل روسیه، بخصوص در مرزهای شرقی، بوده است. این هدف با دخالت های آشکار در همه ی کشورهای مجاور روسیه به شدت دنبال شده است. دامن زدن به جنگ داخلی در گرجستان برای پیوند نظامی آن با غرب، گسترش «ناتو» به جبهه ی شرق، استقرار سیستم دفاع ضدموشکی، کودتا در اوکراین، برگزاری مانورهای نظامی تهدیدآمیز و استقرار نیرو در سراسر مرزهای روسیه در این راستا بوده است. درکش مشکل نیست که سیستم سرمایه داری جهانی تحمل سربرآوردن هیچ رقیب قدرتمند مستقلی، آن هم با نظامی سرمایه داری، را ندارد.
امپراطوری سرمایه، تنها راه غلبه بر بحران عظیم اقتصادی خود را دامن زدن به جنگ های منطقه ای، گسترش صنایع تسلیحاتی و سلاح های هسته ای و غیرمتعارف، تسخیر و تابعیت کامل کشورهای بزرگی مانند روسیه، چین، برزیل، ونزوئلا، هندوستان و... می داند. سربرآوردن «بریکس» (BRICS -مجموعه ی اقتصادی-مالی متشکل از برزیل، روسیه، هندوستان، چین و آفریقای جنوبی) و سازمان همکاری شانگهای در غرب آسیا (SCO -متشکل از چین، روسیه، قزاقستان، کازاخستان، ترکمنستان، هندوستان و پاکستان) هم کابوس دیگری برای منادیان انحصار تسلط اقتصادی-سیاسی واشنگتن برجهان بوده است.
طبیعی است که کشورهای قدرتمند چین و روسیه، برخلاف کشورهای کوچک تر، در برابر تسلط و تحکم یکجانبه ی واشنگتن به دفاع از خود برخیزند و تسلیم آنچه از پنتاگون دیکته می شود نشوند. درنتیجه، جهان با بزرگترین خطر تاریخ خود روبروست. با تجربه ای که از جنگ های جهانی سرمایه داری داریم، در صورت پیشبرد سیاست «تسلط کامل، بلامنازع و همه جانبه ی نظامی» امریکا [1] و متحیندش در «ناتو» بر جهان، تمدن بشری در معرض نابودی قرار خواهد گرفت. در چنین جنگی، به جز منافع سرمایه داری، هیچ معیار دیگری مطرح نخواهد بود. نباید فراموش کرد که امریکا تنها کشوری است که از بمب اتمی در جنگ استفاده کرده است و دو شهر هیروشیما و ناکازاکی را همره با جمعیت صدهزار نفری شان نابود کرد.
از این رو لازم است با سانسور کامل، بمباران تبلیغاتی و دروغ های آشکار رسانه های مسلطِ انحصارات مالی مقابله شود. رسانه هایی که در تصاحب یک درصدی است که ۹۹ درصد ثروت جهان را در اختیار دارند و پیش از تجاوز و تسخیر، ابتدا، روند شیطان سازی از رهبران و حکومت های نسبتن مستقل را پیش می برند. در حالی که اگر همان حکومت ها به دستورات امپراطوری سرمایه گردن گذارند، این رسانه ها سکوت کامل اختیار می کنند. با کمی توجه می توان کشف کرد که این رسانه ها مانند ارکستری از تبلیغات سیاسی با کم رنگ، وارونه و ناقص کردن حقایق به خواب کردن مردم جهان مشغولند. بدون شکستن این انحصار و مراجعه به منابع متعدد، مخالف، دست اول و بخصوص مستقل نمی توان به حقیقت دست یافت و همه جانبه و عادلانه در مورد آنچه در جهان می گذرد قضاوت و عمل کرد. فردا دیر است!
در جبهه ی جنوبی روسیه، ایران، افغانستان و ترکیه قرار دارند. افغانستان ویران و اشغال شده است؛ ترکیه با ایجاد حکومت اسلامگرایان و سپس کودتای جناح مورد حمایت غرب برای تسلط کامل «ناتو» هدف قرار گرفته است. ایران هم به دلیل رژیم ارتجاعی، جنایتکار، فرقه گرا و دیکتاتوری ولایت فقیه، در هر بحرانی، وحدت ملی بسیار شکننده ای داشته و خواهد داشت. به همین علت است که امریکا، «ناتو»، عربستان سعودی و اسرائیل از همه ی ابزارهای لازم (از جمله هر گروه سیاسی یا تشکل مدنی که به بردگی و مزدوری تن دهد) برای ایجاد آشوب های قومی، ملی، مذهبی و سیاسی می توانند استفاده کنند و زمینه را برای نابودی تمدن در ایران فراهم کنند. این به نفع هیچ یک از ایرانیان نخواهد بود. سومالی، عراق، افغانستان، لیبی، سوریه و یمن در برابرمان است. جنایات و کشتارهای بی سابقه، دیکتاتوری، نقض فاحش حقوق بشر، نقض حقوق اقلیت های قومی-ملی-مذهبی، نارضایتی اقتصادی و اختلاف فاحش طبقاتی بستری است برای دخالت های آشکار و سرانجام تجاوز و نابودی هر کشوری است.
سیاست ورزی کوته بینانه آن است که تنها جزء را می بیند و از کل غافل است؛ سیستم موجود جهانی را به هیچ وجه نمی بیند و تنها یک کشور، یا از آن وخیم تر تنها یک منطقه ی ملی را می بیند؛ تنها و تنها منافع یک ایدئولوژی یا مذهب یا گروه سیاسی را می بیند و از منافع فراگیر غافل است. چنین سیاست ورزی هایی، دانسته و ندانسته، تنها ابزاری می شوند در جهت سیستم کلی حاکم برجهان برای فاجعه آفرینی. از این زاویه است که وقایع مناطق بحرانی و جنگ های منطقه ای بهتر قابل فهم و بررسی است. برای مثال، بسیاری به دلیل مخالفت با روش دیکتاتوری-مذهبی و فساد اردوغان نمی توانند درک کنند که امریکا و «ناتو» برعلیه وی کودتا کرده باشند چون تنها خواسته کمی مستقل عمل کند؛ روابطش را با روسیه و سوریه بهبود بخشد، حکومت «ناتو» و «امریکا» و سازمان های اطلاعاتی متعددشان برخود و کشورش را تضعیف کند؛ ارتش و نیروهای نظامی را از کنترل خارجی برهاند و در اختیار حکومت خود بگیرد. و نجات وی از این کودتا می تواند ملی گرایی جدید ترکیه را، با آغاز همکاری سه حزب اصلی و بدون توجه به خواست امریکا، اروپا و «ناتو»، به وجود آورد. اردوغان همانطوری هدف متحدین خود قرار می گیرد که دیکتاتورهایی همچون شاه ایران، قذافی، صدام، حسنی مبارک، بشار الاسد و... حاکمیت چنین کشورهایی هم نتوانستند دریابند که شیوه ی حکومتشان تنها موجب نابودی تمدن کشور و حتی خودشان می شود. به همان ترتیب هم مخالفان چنین دیکتاتورهایی نتوانستند تشخیص دهند که سرنگونی آن ها، بویژه با دخالت های امپراطوری سرمایه، بدون اتحاد فراگیر و پایدار سیاسی، نمی تواند به حاکمیتی مردمی و مستقل منجر شود.
براساس تجربه ی سه دهه ی گذشته، بی توجهی به اهمیت روسیه و چین در برقراری موازنه ی استراتژیک قدرت در نظام جهانی، و آنچه در این کشورها می گذرد، می تواند به فجایعی بسیار بزرگ و غیرقابل کنترل همراه با کمرنگ شدن هرچه بیشتر استقلال کشورها منجر شود. اکنون به ویژه نوبت کشور ماست. اگر مخالفین حکومت، به خصوص آن ها که به اسرائیل، عربستان، امریکا و «ناتو» متوسل می شوند، نتوانند درک کنند در چه جهانی زندگی می کنند؛ اگر حکومت ولایت فقیه به همان شیوه های سه دهه ی گذشته به نابودی وحدت ملی ادامه دهد؛ و اگرنیروهای سیاسی نتوانند از موازنه ی نیروها در جهان به خوبی استفاده کنند و با همه ی قدرت های جهان مناسبات مسالمت آمیز و دوستانه ی متقابل و برابر برقرار کنند، تمدن کشور ما، به دلیل موقعیت کلیدی اش در منطقه، در خطر نابودی، تلاشی، تجزیه، ویرانی و تاخت و تاز نیروهای نظامی داخلی و خارجی خواهد بود.
صلح و امنیت بین المللی شرط ضروریِ شرکت مردم در تعیین سرنوشت خود با کسب آگاهی و تشکل در روندی دمکراتیک است. تجربه ی تاریخی و رویدادهای جاری ثابت کرده است که از جنگ و ویرانی تنها زورمندان و قدرتمندان داخلی و خارجی بدون تحمل هیچ آسیبی بهره می برند.
با توجه به مقدمه ی بالا گفتگو های زیر ترجمه شده است. [2]
امیرهوشنگ اطیابی
۲۳ مرداد ۱٣۹۵ برابر با ۱٣ اوت ۲۰۱۶
هشدار ولادیمیر پوتین به جهانیان در گفتگو با خبرنگاران در فوروم بین المللی اقتصادیِ سن پطرزبورگ
....اما درباره ی سیستم دفاع موشکی. ببینید، اینجا همه ی ما، عاقل، با تجربه و مطلعیم [متخصصیم]. ولی حتی امید ندارم که شما همه چیز را، با دقت، در انتشاراتتان، کلمه به کلمه، منعکس کنید. همچنان که تلاش نخواهید کرد که بر رسانه های خود تاثیر بگذارید. تنها می خواستم در سطحی شخصی این را خاطرنشان کنم. به هرحال شما می دانید که به علت موازنه ی ژئواستراتژیکی که درگذشته وجود داشت، از منازعات بزرگ جهانی در چند دهه ی اخیر اجتناب شده است. دو ابرقدرت هسته ای توافق کردند که تولید هر دو نوعِ سلاح های هسته ای -چه تهاجمی و چه تدافعی- را متوقف کنند. چگونگی عملکردش ساده است- هرجا که یک طرف از لحاظ قدرت نظامی مسلط بشود، احتمال آنکه بخواهد در استفاده از چنین قدرتی پیشقدم شود (ضربه ی اول را بزند) افزایش می یابد. این اساس امنیت بین المللی است. سیستم دفاع ضدموشکی [همچنان که پیشتر طبق قوانین بین المللی، توسعه اش ممنوع شده است]، و همه ی موافقتنامه های اقماری موجودش [چنین نقشی را دارند].
در خصلتم نیست که کسی را سرزنش کنم- ولی زمانی که ایالات متحده به طور یکجانبه از قرارداد سیستمِ دفاعیِ ضدموشک های بالیستیکی (ABMT: The Anti-Ballistic Missile Treaty) خارج شد، ضربه ای کاری به سیستم امنیت بین المللی وارد کرد. در ارزیابی موازنه ی استراتژیکی قدرت در جهان، به نوبه ی خود، این اولین ضربه به آن بود. آن زمان [سال ۲۰۰۲] هم گفتم که ما چنین سیستم هایی را توسعه نخواهیم داد؛ زیرا ۱) بسیار گران می بودند، و ۲) هنوز مطمئن نبودیم که [برای امریکایی ها] کاربردی داشته باشند. «ما پولمان را آتش نمی زنیم.» گزینه ای دیگر را به کار می گیریم، و سلاح های تهاجمی را، به منظور حفظ موازنه ی ژئواستراتژیک، گسترش خواهیم داد. همه اش این بود. نه اینکه دیگری را تهدید کنیم. آنها گفتند: «بسیار خوب، سیستم دفاعی ما برضد شما نیست، و فرض می کنیم که سلاح های شما هم ضد ما نیست. هرکاری که می خواهید بکنید.»
همانطور که گفتم، این گفتگو در اوایل سال های ۲۰۰۰ رخ داد. آن زمان، روسیه در شرایط بسیار دشواری بود. فروپاشی اقتصادی، جنگ داخلی، مقابله با تروریسم در منطقه ی قفقاز و تخریب کامل مجموعه ی صنعتی- نظامی مان... آنها نمی توانستند تصور کنند که روسیه هرگز بتواند دوباره قدرتی نظامی بشود. حدس می زنم که تصور می کردند که حتی هر آنچه از اتحاد شوروی باقی مانده بود سرانجام می فرسود. پس گفتند: «حتمن، هرکاری که دوست دارید بکنید.» اما ما عکس العمل هایی را که به تلافی اقداماتشان پیش می گرفتیم به آنها گفتیم. و انجامش هم دادیم. به شما اطمینان می دهم- که امروز، همه ی موفقیت های لازم در این زمینه را کسب کرده ایم. نمی خواهم که همه چیز را برایتان فهرست کنم. مهم اینست که مجتمع صنعتی-نظامی مان را مدرن کرده ایم. و توسعه ی نسل جدیدی از جنگ افزارها را ادامه می دهیم. نمی خواهم حتی سیستم های خود برضد سیستم دفاع موشکی [امریکا] را ذکر کنم!
هر آنچه که به همتای امریکایی مان [برای محدود کردن تولید جنگ افزارها] گفتیم، آنها از همکاری با ما سر باز زدند، پیشنهاداتمان را رد کردند، و به کار خودشان ادامه دادند. چیزهایی است که نمی توانم اکنون در برابر عموم بگویم، فکر می کنم بی ادبی است. و باور کنید یا نه، راه حل هایی واقعی برای توقف این [مسابقه ی تسلیحاتی] ارائه دادیم. هرآنچه را ارائه دادیم، آنها رد کردند.
درنتیجه، امروز به اینجا رسیده ایم- و آنها سیستم دفاع موشکی شان را در رومانی مستقر کرده اند. همواره می گویند: «ما می باید از خودمان در برابر تهدید هسته ای ایران محافظت کنیم.» این تهدید کجاست؟ هیچ تهدید هسته ای از سوی ایران وجود ندارد. شما حتی توافقنامه ای با آنها دارید- و ایالات متحده مبتکر این توافقنامه بود، که ما هم کمک کردیم. از آن پشتیبانی کردیم. اما اگر به خاطر امریکا نبود این توافقنامه- که دستاورد اوباما می دانمش- وجود نمی داشت. از این توافقنامه پشتیبانی می کنیم، چون تنش های منطقه را کاهش می دهد. بعد پرزیدنت اوباما می تواند آن را در فهرست دستاوردهایش جای دهد. بنابراین تهدید ایران وجود ندارد. اما استقرار سیستم دفاع موشکی همچنان ادامه می یابد. یعنی زمانی که گفتیم ما را فریب می دهند، حق داشتیم. استدلال هایشان، درزمینه ی «تهدید هسته ای ایران» واقعی و صادقانه نبود. یک بار دیگر، سرمان کلاه گذاشتند. در نتیجه این سیستم را ساختند که اکنون به موشک هم مسلح می شود.
شما، به عنوان روزنامه نگار، می بایست بدانید که این موشک ها در کپسول هایی گذاشته می شوند که با پرتابگرِ دریاییِ موشکِ میانبُردِ «تامهاوک» (Tomahowk) به کارگرفته می شوند. این کپسول ها به ضدموشک هایی مسلح می شوند که می توانند تا شعاع ۵۰۰ کیلومتری نفوذ کنند. ولی ما از پیشرفت های فنی مطلعیم. حتی می دانیم که چه سالی آمریکایی ها موشک جدید را، که می تواند تا شعاع ۱۰۰۰ کیلومتری نفوذ کند، تکمیل خواهند کرد، و درپی اش حتی بیش از اینها... و از آن لحظه به بعد، آنها قادر خواهند بود که قدرت هسته ای روسیه را به طور مستقیم تهدید کنند. ما سال به سال می دانیم چه می خواهد رخ بدهد و آنها هم می دانند که ما می دانیم! تنها شما [روزنامه نگاران] هستید که آنها افسانه های بالابلندی را برایتان می گویند، و شما هم همان را برای شهروندان کشورهای تان پخش می کنید. مردمِ شما، به نوبه ی خود، این تهدید فوری را حس نمی کنند- این چیزی است که مرا نگران می کند. چگونه نمی توانید این را درک کنید که جهان به راه بی بازگشتی کشیده می شود؟ مسئله این است. درعین حال، آنها وانمود می کنند که هیچ چیزی در جریان نیست... دیگر نمی دانم این را چگونه به شما برسانم.
و این را به عنوان سیستمی «دفاعی» توجیه می کنند نه سیستمی تسلیحاتی که به منظور تهاجم از آن استفاده می شود. [می گویند] سیستم هایی که «از تهاجم جلوگیری می کند». این به هیچ وجه درست نیست. یک سیستم موشکی تنها یک قسمت از ساختار کلی توانایی نظامی است. این سیستم موشکی به عنوان بخشی از کل عمل می کند که شامل پرتابگرهای موشک تهاجمی است. یک مجموعه دفاع می کند؛ دیگری سلاح های بسیار دقیق را پرتاب می کند؛ سومی توانایی ضربه ی هسته ای را دفع می کند؛ و چهارمی سلاح هسته ای خود را به مقابله می فرستد. همه ی این ها برای یک سیستم کلی طراحی شده است. این شیوه ی کارکرد سیستم دفاع موشکی غیرهسته ای کنونی ولی با دقتی بالاست.
بسیار خوب، بگذارید موضوع دفاع موشکی عملن موجود را کنار بگذاریم. اما آن کپسول هایی که "ضدموشک ها" را در آن کار می گذارند، همچنان که گفتم، دریایی هستند... درون ناوهایی که توانایی حمل سیستم موشک های کروزِ «تامهاوک» را دارند، می توان آنها را ظرف چند ساعت برای هدف گیری به کار گرفت. وآنگهی این چه نوعی از سیستم ضدموشکی است؟ چگونه می توانید بفهمید چه نوع موشکی در آن است؟ همه ی آنچه که باید انجام شود، تغییر برنامه (ی غیرهسته ای به هسته ای) است! این همه ی آن چیزی است که لازم است. خیلی سریع انجام می شود، و حتی خود دولت رومانی نخواهد دانست چه می گذرد. فکر می کنید آنها می گذراند دولت رومانی هیچ دخالتی بکند؟ هیچکس نخواهد دانست چه انجام می شود- نه دولت رومانی، و نه لهستان.
فکرمی کنید با استراتژی های شان آشنا نیستم؟ هه! براساس آنچه می توانم ببینم، ما دربرابر خطر بزرگی هستیم. یک بار با همتایان آمریکایی مان گفتگویی داشتیم- جایی گفتند که می خواهند موشک های بالیستیک غیرهسته ای شان را توسعه دهند. و ما گفتیم: «واقعن می فهمید چه پیآمدی ممکن است داشته باشد؟ خوب شما می خواهید موشک هایی داشته باشید که از زیردریایی، یا از زمین پرتاب می شود- این موشکی بالیستیکی است، چطور بدانیم که این ها حامل سلاح هسته ای اند یا نه؟! می توانید حتی تصورش را بکنید که چه سناریوهایی را خلق می کنید؟» اما تا جایی که می دانم، به دنبال توسعه ی این سلاح ها نرفتند- در حال حاضر این برنامه را متوقف کردند. اما به اجرایی کردن برنامه ی دیگری ادامه دادند. نمی دانم همه ی این قضایا به کجا ختم می شود و چگونه. آنچه را می دانم، این است که ما به دفاع از خود نیاز داریم. و حتی می دانم آنها این موضعِ ما را چطور بسته بندی و ارائه می کنند: باز می گویند «تهاجم روسیه»! اما خیلی ساده این پاسخ ماست به اعمال شما! آیا واضح نیست که من می بایست امنیت مردم مان را تضمین کنم؟ علاوه بر این، ما می بایست تلاش کنیم که موازنه ی لازم استراتژیک قدرت ها را –که سخنم با آن آغاز شد- حفظ کنیم. بگذارید به آن بازگردم، تا بتوانم پاسخم را به پایان ببرم.
دقیقن همین موازنه ی قدرت بود که امنیت بشریت را از جنگ های بزرگ جهانی، در طول هفتاد سالِ گذشته، حفظ کرد. موهبتی بود که ریشه در «تهدید متقابل» داشت ولی این تهدید متقابل چیزی است که صلح متقابل را در مقیاس جهانی تضمین می کند. چگونه می توانند به این آسانی آن را فرو بریزند؟ خیلی ساده، نمی دانم. فکر می کنم این به شدت خطرناک است. نه تنها این طور فکر می کنم بلکه کاملن مطمئنم.
آنچه پوتین در کنفرانس امنیت مونیخ (۲۰۰۷) به «دوستان» غربی اش گفت:
بله، «ایالات متحده تسلیحات نظامی را به منظور عملیات تهاجمی توسعه نمی دهد.»... حداقل نه در انظار عمومی، گرچه ما مطمئنن می دانیم که این دارد انجام می شود. هم اکنون، نمی خواهم هیچ شکی در این زمینه ابراز کنم- ما کاملن آگاهیم که این توسعه ی تسلیحاتی انجام می شود. برای لحظه ای می خواهم وانمود کنم که در این مورد چیزی نمی دانم. «بسیارخوب، شما تسلیحات را توسعه نمی دهید!» اما واقعیت این هاست: یک سیستم دفاع ضدموشکی در ایالات متحده دردست توسعه است. مطمئنن، امروز کار نمی کند و ما هنوز مطمئن نیستیم که به کار گرفته شود... اما، در تئوری، به این منظور ایجاد شده که اجرایی بشود. باز، فرض کنیم- زمانی برسد که توانایی هسته ای ما کاملن خنثی بشود. منظورم این است که توانایی هسته ای کنونی ما، بتواند از طریق این سیستم دفاع ضدموشکی خنثی بشود. اگر این درست باشد، معنایش اینست که موازنه ی قدرت در جهان کاملن به هم خواهد خورد. یعنی یکی از قدرت ها حس خواهد کرد که امنیت کامل دارد. و به نوبه ی خود، می تواند هرآنچه دوست دارد انجام دهد، نه تنها در منازعات منطقه ای- بلکه، اکنون، درمورد قدرت بلامنازع اش در منازعات جهانی صحبت می کنیم.
این فقط خوراکی است برای تفکر، نگذارید این طور تصور بشود که شما را به چیزی متهم می کنم. اما روابط بین المللی بیشتر به ریاضیات شبیه است- هیچ چیز شخصی در آن نیست. بنابراین ما به همان نسبت پاسخ خواهیم داد. ولی چگونه؟ ما می توانیم به همان میزان با اعمال شما مقابله کنیم و یک سیستم دفاع ضدموشکی چندین میلیون دلاری بسازیم... یا با احتساب توانایی های مالی و اقتصادی امروز خود- می توانیم به صورت نامتقارن پاسخ دهیم... به نحوی که برای همه مسلم شود که «بله، سیستم دفاع ضدموشکی ای [در اروپا] وجود دارد - اما تا آنجا که به روسیه مربوط می شود [ایجاد این سیستم] کاملن بیهوده است.» چونکه ما تسلیحاتی داریم که به سادگی می تواند آن را خنثی کند. این مسیری است که ما در پیش خواهیم گرفت. برای ما کم هزینه تر خواهد بود. اما به هیچ وجه این «تهاجم به ایالات متحده» نخواهد بود. من آینه ی رفتار شما خواهم بود. زمانی که می گویید سیستم دفاع ضد موشکی تان «به سوی ماهدف گیری نشده»- پس همانطور هم تسلیحات جدید ما «به سوی شما نشانه نرفته»!"
پانویس ها:
[1] (“Full Spectrum Dominance”) دکترین نظامی رسمی ایالات متحده امریکا، که پس از فروپاشی اتحادشوروی و مجموعه ی کشورهای متحد آن، اعلام شده و تلاش می شود که اجرا شود. این دکترین این گونه تعریف شده است: «برای تسلط کامل در زمین، هوا، دریا، فضا، منابع زیرزمینی، عرصه ی اطلاعات و فضای مجازی که اجرای هرنوع عملیات مشترک نظامی را، بدون هیچ مقاومت یا مخالفت موثری، میسر می کند.»
[2] هنگام انتشار این نوشته، صف آرایی و آماده باش جنگی نیروهای نظامی در اوکراین، سوریه، دریای چین به مرحله ی بسیار خطرناکی رسیده است که می تواند هر لحظه از کننترل خارج شود.
[3] (SPIEF2016, Saint Petersburg International Economic Forum#)
این گردهمایی در بیستمین سالگردش، از شانزدهم تا هجدهم ماه ژوئن در سن پطرزبورگ برگزار شد. در حاشیه ی این گردهمایی ولادیمیر پوتین گفتگوی اختصاصی یک ساعته ای داشت با خبرنگاران برجسته ی رسانه های اصلی کشورهای مهم. این ترجمه ی بخشی از سخنان ولادیمیر پوتین در پاسخ به خبرنگار موسسه ی خبری کاناداست. متن انگلیسی را می توان از روی این ویدیو دید که در پایان بریده ای از سخنان پوتین در کنفرانس امنیتی مونیخ در سال ۲۰۰۷ را هم می آورد:
https://www.youtube.com/watch?v=kqD8lIdIMRo
خبرنگار کانادایی با اشاره به گزارشاتی در این زمینه که کانادا از سوی امریکا و ناتو تحت فشار است تا در عملیات ناتو برای استقرار نیرو در لهستان، رومانی و بالتیک در مقابله با تجاوز و اشغال احتمالی توسط روسیه شرکت کند و می پرسد که شرکت کانادا در این عملیات را پوتین چگونه خواهد دید.
متن کامل این گفتگو با خبرنگاران را نیز می توان با گفتار انگلیسی در اینجا دید (ویدیوی بالا از دقیقه ۳۶ به بعد است):
https://www.youtube.com/watch?v=xf9CzpDRWho
مناظره ای هم در سالن گردهمایی به مدیریت خبرنگار «سی ان ان» (CNN) فرید زکریا، با حضور نورسلطان نظربایف رئیس جمهوری کازاخستان، ماتیو رنزی نخست وزیر ایتالیا و ولادیمیر پوتین انجام شد. این مناظره به مسائل متعددِ روز جهان می پردازد که آگاهگرانه است. از آنجا که سخنان رهبران کشورهای بزرگ و نسبتن مستقل جهان، اغلب در رسانه های جمعی عمده و انحصاری شده سانسور، چشمپوشی و یا وارونه می شود، اطلاع رسانی هرچه بیشتر از سخنان و دیدگاه های متفاوت، به رهایی مان از شناخت یکطرفه ای که صاحبان سرمایه برای سطحی نگری یا گمراه سازی به خوردماان می دهند کمک می کند. این مناظره را می توانید در اینجا با ترجمه ی انگلیسی ببینید:
https://www.youtube.com/watch?v=HZQKdcQ2CfA
ضمنن در «یوتوب» می توان بسیاری از سخنرانی های ولادیمیر پوتین را با ترجمه ی انگلیسی دید و از آنجا به میزان سانسور، بایکوت و وارونه سازی درمورد سیاست های جهانی، منطقه ای و داخلیِ یکی از مهم ترین قدرت های جهان در رسانه های جمعی غرب پی برد.
|