ﭼﺮﺍ ﺭﻭﺷﻨﮕﺮﯼ ﻭ ﺗﺎﺑﻮ ﺷﮑﻨﯽ ﺿﺮﻭﺭﯼ ﺍﺳﺖ - سولماز اسکندری



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲٨ مرداد ۱٣۹۵ -  ۱٨ اوت ۲۰۱۶


ﭼﺮﺍ ﺭﻭﺷﻨﮕﺮﯼ ﻭ ﺗﺎﺑﻮ ﺷﮑﻨﯽ ﺿﺮﻭﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﺮﺍ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺳﺨﺖ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻨﺘﻘﺪﯾﻦ ﻣﺬﻫﺐ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ؟

ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﺎﺳﺦ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﭼﻮﻥ ﺳﻬﯿﻞ ﻋﺮﺑﯽ ،ﮐﺎﻣﺮﺍﻥ ﺍﯾﺎﺯﯼ ،ﺳﻬﯿﻞ ﺑﺎﺑﺎﺩﯼ ،ﮐﻮﺭﺵ ﻧﺼﯿﺮﯼ ،ﺣﻤﯿﺪ ﺧﻮﺵ ﺳﯿﺮ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻧﮑﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻧﻘﺪ ﻣﺬﻫﺐ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﻭ ﯾﺎ ﺩﺳﺖ ﮐﻢ ﺣﺒﺲ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻣﺪﺕ ﺍﺳﺖ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺗﺎﺑﻮ ﺷﮑﻨﯽ ﻭ ﻧﻘﺪ ﻣﺬﻫﺐ ﻭ ﺧﺮﺍﻓﻪ ﺯﺩﺍﯾﯽ ﺭﯾﺸﻪ ﺍﯼ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﭼﺮﺍ ﻣﺜﻞ ﺍﮐﺜﺮﯾﺖ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮔﺪﺍﯾﯽ ﺍﺻﻼﺣﺎﺕ ﺍﺯ ﺣﺎﮐﻤﯿﺖ ﻧﺪﯾﺪﻧﺪ ؛ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﺍﺯ ﭼﻪ ﺣﺎﮐﻤﯿﺘﯽ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯿﻢ:
جمهوری اسلامی ، برآیند پیوند سرمایه داری و دیکتاتوری مذهبی است .نا دیده گرفتن هر یک از این دو شاخصه به مثابه مواجهه با آن همچون "فیلی در اتاقی تاریک" است.

ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﺩﺭ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺍنواع ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭﯼ ، ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﯿﻠﯿﺘﺎﺭﯼ ﮐﺎﭘﯿﺘﺎﻟﯿﺴﻢ( ﻣﺜﻞ "قرارگاه خاتم الانبیا " سپاه )، ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭی خصوصی ( ﻣﺜﻞ ﺟﻨﺎﺡ ﻫﺎﺷﻤﯽ ﺭﻓﺴﻨﺠﺎﻧﯽ و اتاق بازرگانی )ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ،ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺭﺍﺱ ﻫﺮﻡ این "ﮐﻼﺭﯾﮑﺎﻝ ﮐﺎﭘﯿﺘﺎﻟﯿﺴﻢ" ‏( ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﻣﺤﻮﺭ ‏)است که حکومت می کند. به عبارت دیگر انواع مختلف سرمایه داری در ایران مادامی که در خدمت بقای سرمایه داری کلریکال باشند، حق حیات خواهند داشت.
ﺍﯾﻦ ﻧﻮﻉ ﺧﺎﺹ ﺍﺯ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ ﺷﺪﯾﺪﯼ ﺑﻪ ﻣﺬﻫﺐ ﺗﺸﯿﻊ ﺑﺎ ﻗﺮﺍﺋﺖ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺩﺍﺭﺩ.
با برسی تشیع مورد نظر نظام متوجه می شویم که بر خلاف تصور رایج ،اتفاقا در بیشتر مواقع این سرمایه است که در خدمت مذهب است؛ چرا که اساسا هدف سرمایه داری روحانی محور این است که قدرت و ثروت در اختیار روحانیت باشد .
بنابر این حفظ مذهب برای چنین حکومتی حتی از حفظ و انباشت سرمایه ضرورت بیشتری دارد و حاضر است در بسیاری از مواقع سرمایه را قربانی مذهب کند .برای مثال علیرغم پولسازی صنعت گردشگری و پورنوگرافی ،اجازه رشد و گسترش آنها را به شکلی که در غرب هست نمی دهد و تنها زمانی حاضر به پذیرفتن آنها است که در اشکال خاص اسلامیزیته شده باشد . به عنوان نمونه پورنو گرافی غربی را در جمهوری اسلامی به شکل صیغه می بینیم که طبیعتا گردش سرمایه در صیغه به سرعت و روان بودن پورنو گرافی غربی نیست، اما از یک طرف سود حاصل از آن در انحصار روحانیت و مذهبیون باقی می ماند، و از طرف دیگر لذت حاصل از چنین کاری را در شکل و شمایل مناسک خاص و ویژه مذهبی اش تجربه می کند.
از سوی دیگر مبالغ گزافی را صرف بازسازی بارگاه امام زاده ها و سحن سرای امامان می کند ، بودجه ای هنگفت برای امر به معروف و نهی از منکر در نظر می گیرد و ملیاردها تومان صرف سازمان تبلیغات اسلامی می کند ، تا به این وسیله دوام طبقه روحانیت در قدرت تضمین شود.

مشکل آنجایی خود را می نمایاند که اکثریت مردم عادی و روشنفکران در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، می پندارند مشکل از قرائت و تلقی فاشیستی حاکمان کنونی از اسلام شیعی است که وضعیت کنونی را رقم زده و نه خود ذات چیزی به نام اسلام (و به طور کلی هر نوع دین و ساختارهای ایمانی). جمهوری اسلامی هم به اعتبار وجود همین نگاه است که با تداوم خود در قالب دو جریان "اصلاح طلب" و "اصولگرا"، در عین پلورالیستی نشان دادن نگاهش به دین، عملا اجازه تغییر ساختارها را نداده است. روشنفکران دینی می توانند شریعتی و طالقانی و بازرگان را علنا تبلیغ کنند (فرض که با کمی سختی)، و از محمد و علی و حسن و حسین و فاطمه، ضرورت مبارزه علیه ظلم بیرون بکشند، اما بنا نیست فضایی شکل بگیرد که خود این نام های مقدس زیر ﺳﺌﻮﺍﻝ بروند. چرا؟
چون حرکت تفکر به ورای هر امر مقدسی، سرآغاز شوریدن بر بنیادهای زندگی ای است که به مثال زنده ماندن گوسفندی است خلاصه در چریدن و پس دادن.
این است آن پیامی که متهمین "توهین به مقدسات" می خواهند به جامعه منتقل کنند.
آری باید هر شکلی از دین (می خواهد اسلام محمد باشد، مارکسیسم استالین یا بازار آزاد فون هایک) را نه فقط نقد کرد، بلکه به سخره گرفت و به آن توهین کرد، چرا که دین یعنی توهین به تفکر. دیندار کسی است که ایمان می آورد و طالب ایمان است، نه استدلال و نقد و شک کردن.
ایجاد پرسش و تلنگر زدن و دست گذاشتن بر ریشه ها و جایگزینی استدلال در عوض ایمان عمده عملی است که متهمین توهین به مقدسات انجام داده اند و طبیعی است چنین حاکمیتی این گونه افراد را برای خود خطرناک بداند و سرکوبشان کند.
چرا که خرافی بودن و مومن بودن اکثریت همانا مهم ترین سرمایه روحانیت به مثابه طبقه حاکم در ایران است و به درستی که خطرناک ترین شخص برای یک حکومت مستبد شخصی است که فارغ از تابو ها و خرافات آزادانه بیاندیشد و دیگران را نیز به آزاد اندیشی دعوت کند.