آبروی نظام یا برقراری عدالت، کدام یک؟! - مریم سامانی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۹ مرداد ۱٣۹۵ -  ۱۹ اوت ۲۰۱۶


سال‌های تب آلودی از کشتار سال ۶۷ می‌گذرد که بی وقفه به وسیله‌ی خانواده‌های خاوران در ایران و بیرون از مرزها پیگیری می‌شود و آنان دادخواه این بیدادگری‌ها هستند.

سال‌ها پیش آیت الله منتظری در کتاب خاطرات خود به افشای این جنایات پرداخت و هیات مرگ را که شامل حسینعلی نیری(حاکم شرع)، مرتضی اشراقی(دادستان)، ابراهیم رئیسی(معاون دادستان)، مصطفی پورمحمدی(نماینده‌ی وزیر اطلاعات) به مردم معرفی کرد. آن زمان عبدالکریم موسوی اردبیلی نیز رئیس قوه قضائیه و در جریان این اعدام‌ها بود. این اعدام‌ها به فرمان خمینی و با همراهی پسرش سید احمد خمینی و دیگرانی که نام‌شان هنوز فاش نشده، به وقوع پیوست.

نوار صوتی منتشر شده از دیدار منتظری با هیات مرگ دروغ‌هایی را افشا کرد که متهمان برای مجاب کردن منتظری در مورد جنایت‌شان از آن‌ها استفاده می‌کنند از جمله: اعدام نکردن زندانیان زیر ۱۶- ۱۵ سال، تک فرزندها و اعدام نکردن کسانی که خواهر یا برادر اعدامی داشتند، و نیز درباره‌ی تعداد اعدامیان که گفته شده ۷۰۰ تا ٨۰۰ نفر هستند؛ در حالی‌که به روایتی بیش از سه هزار نفر و به روایتی حدود سی هزار نفر بوده‌اند. در این نوار صوتی منتظری از شدیدتر و گسترده تر بودن این جنایت‌ها و اعدام‌ها در شهرستان‌ها گفته و به عنوان نمونه به اعدام زن باردار در اصفهان اشاره می‌ کند. از نکات بسیار مهم این است که برنامه ریزی و طراحی این جنایات بسیار قبل از عملیات مرصاد بوده و این عملیات در حقیقت تنها بهانه‌ی لازم را برای "ادامه کار" به آن‌ها داده است.

این افشاگری‌ها و انتشار مجدد آن بی شک در بیست و هشتمین سالگرد این جنایات موثر و ضروری بود زیرا که چرخه‌ی اعدام هم‌چنان در کشور با شدت و حدت بسیار در کار است و در هفته‌های اخیر اعدام ۲۰ سنی، تعداد کثیری از زندانیان مربوط به مواد مخدر و اعدام‌های گروهی دگراندیشان از طرف حاکمیت اجرا شده و سر باز ایستادن ندارد.

از سویی دیگر یادآوری این جریان برای نسل جدید و خیل عظیم فراموشکاران، اهمیت دارد چرا که اغلب این جنایت‌کاران زنده و سالم دست اندر کار امور فعلی نظام هستند، به ویژه مصطفی پورمحمدی که وزیر دادگستری دولت روحانی است و در حال حاضر همگی به تکاپو افتاده‌اند تا همه چیز را تکذیب کنند. یکی دیگر از این افراد محمدعلی انصاری رئیس دفتر نشر آثار خمینی است که مذبوحانه سعی می‌کند تا کلیت ماجرا را به انحراف بکشاند و خود را از این مهلکه برهاند. نشریه‌ی عصر اندیشه وابسته به اصول گرایان سعی دارد با افشای نامه‌ای بگوید که منتظری از خمینی (در سال ۵۲) می‌خواسته تا از مجاهدین حمایت کند و با این ترفند توپ را از زمین شان دور کنند و در زمین منتظری بیندازند.

با تاکید بر مفید و به موقع بودن این تجدید افشاگری به وسیله‌ی احمد منتظری پسر ایشان، در سالگرد اعدام‌های سال ۶۷، لازم است به نکات دیگری نیز توجه کنیم تا در این برهه از تاریخ باز به قهرمان پروری و یا برعکس به نادیده گرفتن افراد دچار نشویم، زیرا بررسی اهداف و دغدغه‌های آیت الله منتظری نیز اهمیت خاص خود را دارد:

او به گفته‌ی خودش از مجاهدین ضربه خورده و پسرش به دست آن‌ها کشته شده است، اما صریحا می‌گوید:" آبروی اسلام و انقلاب و آینده کشور و آینده شخص آقای خمینی و حیثیت ولایت فقیه برام مهمه و اون که تاریخ چه جور درمورد ما قضاوت می‌کنه ". این جملات جنبه‌های مهمی از نیات و اهداف وی را آشکار می‌نماید.
او می‌گوید:" این بزرگترین جنایت در جمهوری اسلامی از اول انقلاب تا حالاست که به دست شماها (هیئت مرگ) که چهره‌های خوب و متدینی هستین انجام شده و توی تاریخ ما رو جزو جنایت‌کاران توی تاریخ می‌نویسن".

منتظری چه کسانی را خوب و متدین می‌دانست؟ و همان جا می‌گوید "شماها ساده‌اید و از شما سوء استفاده شده است."
در جایی دیگر با توهمی که نسبت به امامش داشت او را بی خبر از همه جا می‌دانست و مقصر همه چیز سید احمد بود، گویا امامش افلیجی بود که اراده‌ی هر کاری از او سلب شده، او می‌گوید:" در جریانی که منافقین حمله کردن، سید احمد این را جا انداخت پیش امام، که این‌ها باید همشون اعدام بشن و چه جوری به امام گفتن و از او دست نوشته گرفتن و دادن دست این افراد؟!". اما به این موضوع هم اذعان داشت که " در محاربه اگر زن حضور داشته باشه نباید اعدامش کرد، منتها آقای خمینی میگن نه...".

در جایی می‌گوید:" هفت نفر از منافقین را توی باختران دار زدین، ببینین دنیا چه الم شنگه‌ای راه انداخته". منتظری نگران حفظ آبروی نظام در دنیا بود چون می‌دانست که با این اعدام‌ها چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی آبرویی برای نظام باقی نمی‌ماند.

از این که نیری احکام ۶ و ۱۰ سال و ... به زندانیان داده بود و بعد زیر احکام خودش زده و شروع به اعدام می‌کند به او می‌گوید:" این کار شما معنیش اینه که ما گه خوردیم؛ همه دستگاه قضایی ما غلط بود؟!" او به شدت دغدغه ی آبروی قوه قضاییه و کلیت نظام را داشت.

موضوع حائز اهمیت دیگر، بیخوابی شب‌های او و مقایسه خودشان با رضاشاه از منظر تعداد اعدام‌ها بوده و همه‌ی این‌ها او را آشفته می‌کرده و نهایتا به گفته‌ی خودش مسئولیت شرعی را از دوش خود برداشت؛ او آخوندی است که مسئله شرع برایش بیش از هر چیزی اهمیت دارد. منتظری جنگی درونش بر پا بود و می‌خواست خمینی را تبرئه کند و از سوی دیگر می‌گوید:" آقا خیال می‌کنه با اعدام‌ها انقلاب رو تضمین می‌کنه" " من اگر به خاطر شخص امام و انقلاب نبود، نامه ام رو پخش می‌کردم، می‌دونین چقدر به نفع دشمنان بود؟"
دشمن کیست؟ این برپاکنندگان جوخه‌های اعدام دشمن نیستند؟ انقلاب کدام است؟

واقعیت این است که او بانی ولایت فقیه است، اما در کشاکش چالش درونی اش با شرع و انقلاب، چقدر دیر می‌کند؟! وقتی مادران زندانیان چپ به دیدارش می‌روند، آن‌ها را نمی‌پذیرد، در حالی‌که اگر ندایی به خانواده‌ها می‌داد که دارند همه را می‌کشند، آیا بسیاری از این به خون خفتگان، اکنون در میان ما نبودند؟
او به صراحت می‌گوید که نگران ولایت فقیه و آبروی نظام است و می‌بینیم که مردم هم از آن، هم از این بیزار شده‌اند... و منتظری نمی‌خواست کار ولایت فقیه و حکومت اسلامی به اینجا برسد.

مریم سامانی
۲۹ مرداد ۱٣۹۵