آرش همپای
بیهویت بودن؛ تراژدی تلخ کودکان افغان
•
زهرا، دختر ۹ ساله افغان است که از ۳ سالگی در ایران زندگی میکند. او هنوز نتوانسته روزهای شیرین مدرسه رفتن را تجربه کند. وقتی از این دختر در باره آرزوهایش میپرسی شوکه میشوی. در لیست آرزوهایش چیزی بهنام شناسنامه میبینی
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲ شهريور ۱٣۹۵ -
۲٣ اوت ۲۰۱۶
زهرا، دختر ۹ ساله افغان است که از ٣ سالگی در ایران زندگی میکند. او هنوز نتوانسته روزهای شیرین مدرسه رفتن را تجربه کند. وقتی از این دختر در باره آرزوهایش میپرسی شوکه میشوی. در لیست آرزوهایش چیزی بهنام شناسنامه میبینی. با لحن محزون و بچگانه اش میگوید: «اگر من هم شناسنامه داشتم، میتوانستم هرسال به مدرسه بروم و خواندن و نوشتن یادبگیرم.» به راستی چرا ابتداییترین حق کودک باید برایش آرزو باشد؟! طبق اعلام نهادهای مسئول در حوزه کودک نداشتن شناسنامه معضل تنها کودکان مهاجر در ایران نیست، بلکه تعداد قابل توجهی از کودکان با تابعیت ایران نیز همین مشکل را دارند.
امروزه شناسنامه (درست یا غلط) به عنوان یکی از شاخصها و الزامات زندگی در جامعه مدرن شناخته میشود.. به درست میتوان گفت که نداشتن این برگه بیشترین آسیبها را به آینده کودکان میزند. داشتن شناسنامه این روزها برای کودکان عامل دستیابی به رهایی و برخورداری از حقوق اجتماعی است. فقدان شناسنامه، کودکان را با مشکلات متعددی همچون عدم دسترسی به امکانات رفاهی، آموزشی و تحصیلی و ترک تحصیل، احساس تحقیر و احساس بی قدرتی و پوچی روبرو کرده است. در نهایت این مشکلات فرایند هویتیابی و شناخت فرد از خود را در جامعه دچار مشکل میکند.
علی اسلامی پناه، نایب رئیس کمیسیون قضایی مجلس، در جواب سوالی که چرا تا این حد با دادن شناسنامه به کودکان افغان در مجلس مخالفت میشود، گفته است: «مهمترین مسئلهای که هست همان بحث امنیتی است. اینکه نکند مثلا اینها تعلق خاطری به ایران نداشته باشند و ... . نگاه اینطور است که اگر ما به حجم عظیمی از این بچهها شناسنامه ایرانی بدهیم در آینده چه مشکلاتی دامنگیر ما خواهد شد. مثلا اینکه اینها افغانیاند و ممکن است مثلا به افغانستان برگردند و گرفتار سلفیها و وهابیها بشوند و مشکلاتی را برای ما ایجاد کنند و ... . دلایل مخالفت فقط حول این موضوعات دور میزند که ممکن است در آینده اینها مشکلات اقتصادی٬ سیاسی و فرهنگی برای ما ایجاد کنند. یکی از دیگر دلایلی که مخالفان می آورند این است که اگر هرمقدار که به افغانها محبت کنیم و بچه هایشان را هم ایرانی محسوب کنیم، باز هم آنها با ما یک خصومت دیرینه دارند.»
در این میان کودکان زنان با تابعیت ایرانی نیز همین مشکل را دارند. بهشید ارفعنیا، وکیل و کارشناس امور تابعیت نیز در این مورد گفته است: «از نظر من مشکل اساسی این است که در قانون ما به تابعیت ایرانی زن هیچگونه اشارهای نشده است. ... طبق ماده ۹۷۶، قانون فرزند زوج خارجیای که یکی از آنها در ایران متولد شده باشد را ایرانی دانسته اما من متوجه نمیشوم که چرا وقتی یکی از این دوتا، به جای اینکه خارجی باشد، ایرانی باشد، یعنی مادر ایرانی باشد چرا نباید هیچگونه تاثیری در تحصیل تابعیت داشته باشد. بند پنج ماده ۹۷۶ هم تولد در ایران را به اضافه اقامت در ایران در نظر گرفته و در این صورت باید تحصیل تابعیت ایرانی بشود اما من خودم موردی را داشتم که فردی در ایران متولد شده بود و تا ۲۷ سالگی هم در ایران اقامت داشت و از کشور حتی خارج هم نشده بود اما قاضی بیرودربایستی به من گفت که صلاح نیست؛ یعنی قانون وجود دارد اما اجرا نمیشود. اگر این دو بند بد است پس چرا حذف نمیشود؟ اگر خوب است چرا حکم صادر نمی شود و اجرا نمیشود؟... در ماده ۹٨۰ آمده است که هیئت وزیران میتواند که به کسی که زن ایرانی دارد و بچهدار هم شود برای اقامت از شرط پنج سال حضور در کشور هم مجوز بدهد. پس یعنی قانون به این مردان امتیازات زیادی داده اما برای زنان امتیازاتی را در نظر نگرفته است.»
محمد، پناهنده ۲٣ ساله افغان فرزند پدری افغانستانی و مادری اهل مشهد است. او که هم اکنون ساکن ترکیه است از روزهای حضور خود در ایران به تلخی یاد میکند. او که به دلیل نداشتن هویت نتوانسته است در ایران تحصیل کند و به دلیل مشکلات اقتصادی به قصد رسیدن به اروپا عازم ترکیه شده است. او میگوید: «درست یادم نمیآید کدام اداره بود که برای دریافت شناسنامه رفتیم. کارمند آنجا با تحقیر خیلی زیادی به مادرم کفت تو باید همان وقت که به افغانی شوهر کردی فکر این را می کردی. می توانی با شوهرت به افغانستان بروی. من تنها توانستم تا کلاس پنجم با برگه افغان و ثبت نام به عنوان مهاجر درس بخوانم. بعد از آن خیلی سخت بود. باید مقدار زیادی پول برای مدرسه میدادیم. ما شش بچه بودیم.»
هر سال با نزدیک شدن به سال تحصیلی، در حالیکه میلیونها کودک در ایران راهی مدرسه میشوند، صدها هزار کودک افغان ساکن ایران و همینطور کودکان ایرانی از این شانس بی بهره هستند. این کودکان بیشتر در مناطقی که محروم نامیده میشوند زندگی میکنند؛ مناطقی مانند بوشهر، بلوچستان، شهرهای کردنشین، ترکنشین و حتی ساکنین برخی نقاط حاشیهنشین پایتخت مانند کوره پزخانهها.
زهره صیادی که سالها در مورد کودکان بلوچ بیشناسنامه در قلعه حسن خان و حاشیههای تهران کار کرده است، در گفتگویی با ایلنا، یکی از خبرگزاریهای نزدیک به دولت ایران، گفته است: «حداقل هزار و ۵۰۰ کودک بلوچ فاقد شناسنامه شناسایی شده، در حالی که بر اساس پیماننامه حقوق کودک، بچهها باید شناسنامه و اوراق هویت داشته باشند.»
به گفته این فعال حقوق کودک، این کودکان بلوچ بدون شناسنامه مدرسه هم نمیروند و اگر سیاستها تغییر نکند، این موضوع باعث افزایش تعداد کودکان کار خواهد شد.
کمپین فعالان بلوچ هم در وبسایت خود با اشاره به بیشناسنامه بودن بسیاری از بلوچها در ایران نوشته است: «هزاران نفر از شهروندان بلوچ ایرانی فاقد شناسنامه محسوب میشوند. گر چه آمار رسمی در این زمینه از سوی مسئولان بیان نشده است اما با توجه به سخنان پراکنده مدیر کل آموزش و پرورش و نمایندگان مجلس، این افراد در استان سیستان و بلوچستان ممکن است بیش از ۱۶ هزار نفر باشند.»
تبعیضها در خصوص زنان در این موارد در سالهای گذشته به مراتب بیشتر بوده است. اسفند سال گذشته، مدیرکل کمیته امداد استان سیستانوبلوچستان گفته بود: زنانی که همسران تبعه خارج داشتهاند، کمکهایی از این کمیته دریافت میکنند اما این کمکها به فرزندان حاصل از این ازدواجها تعلق نمیگیرد.
آمار کودکان بیشناسنامه در مناطق دیگر هم همین فاجعه را نشان میدهد. به عنوان نمونه؛ رضایی، سرپرست اداره ثبت احوال رودبار هم می گوید:۱۸۰نفر بی شناسنامه داریم که پرونده آنها بلا تکیلف مانده است. سلیمانی معاون دادستان کرمان هم عنوان می کند : آمار نگرانکنندهای از کودکان بدون شناسنامه داریم و در سال گذشته ۲۰۰ کودک بدون شناسنامه در استان کرمان داشتیم.
با تمام این اوصاف آمار دقیقی از کوکان بیشناسنامه و مادران ایرانی آنها وجود ندارد. نصیر احمد نور، سفیر افغانستان در ایران در همین رابطه گفته است: «آمار ٣۰ هزار ازدواج از سوی برخی منابع رسمی اعلام شده اما مطمئناً این آمار خیلی دقیق نیست. خیلی از این ازدواجها عرفی بوده و ثبت رسمی نشده به این خاطر نمیتوانیم آمار دقیقی از آنها ارائه بدهیم.» به گفته او موضوع بیشناسنامه بودن کودکان این زنان و سرگردان بودن مادرانشان را موضوعی انسانی میداند که همه باید برای حل آن گام بردارند. با این همه سفیر افغانستان در ایران میگوید در ادارات مختلف ایران و افغانستان درباره این موضوع بارها بحث شده اما هنوز به نتیجه قابل توجهی نرسیدهایم.
با تمام این تفاسیر به نظر میرسد سیاست و نگاه غالب برای عدم صدور شناسنامه بیشتر به بهانههای امنیتی به پناهندگان افغان باشد. کودکانی که نه به تصمیم خود در ایران آمدهاند و نه به خواست خود ملیت و نژادشان را انتخاب کردهاند. کودکانی که محتوم به نداشتن هویت هستند. در این میان کودکان حاشیه و تبعه ایران نیز وضعیت قابل تعریفی ندارند. این کودکان هم مانند کودکان افغان سرگردان در بودن و نبودن بزرگ خواهند شد. کودکانی که هیچوقت راه مدرسه را یاد نخواهند گرفت و بعدها به عنوان ناهنجار و مجرم قلمداد میشوند.
|