نفوذی انقلابی زیرعبای من!؟ - محمد شوری



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲ شهريور ۱٣۹۵ -  ۲٣ اوت ۲۰۱۶


درنمایشنامه تئاتر«شهرقصه»،ساخته ی«بیژن مفید»یک قسمت هست که روباه می گوید:«چطو شده»؟
خرس می گوید:«جن آمده»!
بدنبال آن شتر می گوید:«جن؟نه بابا»؟
خاله سوسکه می گوید:«کوش؟…کجا رفت»؟
خرس جواب می دهد:«بگمانم که زیر عبای ملارفته است».
روباه(باوحشت ):«چی؟زیر عبای من»؟
براستی این جن که نامش«نفوذی»ست و٣۷سال است دائم هم باآن ترسیده می شویم،هم ضربه می خوریم وهم تاج سرمان می شود،وبه آن خوشامدمی گوئیم،ازکجاآمده؟وزیرعبای چه کس و چه کسانی ست ومی تواند پنهان شود؟!
سیدعلی خامنه ای،ولی فقیه«جمهوری ولایت فقیه»دردیدارباائمه جماعات مساجد تهران(٣۱مردادماه۱٣۹۵)فرموده اند:
«اگرچنانچه در زیر عبای بنده کسی حرفی بزند که من با آن مخالفم،خب بایستی اورااززیرعبایم بیرون کنم؛بایستی اعلام کنم که مخالفم وَالّا به‌حساب من گذاشته خواهد شد».
سالهاپیش موسوی خوئینی(مدیرمسئول روزنامه سلام )گفت:
«یک وقت خدمت مقام معظم رهبری بودم ایشان فرمودند یک کسی به من گفته این آقای کروبی برای دخترش عروسی گرفته وچه عروسی ای!ومهریه اش هم چنین وچنان بوده است؛گفتم آقای کروبی را می شناسم ومی دانم که ایشان اصلا دختر ندارد!؟(روزنامه سلام ۵/۲/۱٣۷۱(.
ومعلوم شد زیرعبای خامنه ای کسانی هستندچنین خلاف واقع به عرض مبارک رسانده اند؛و مضافا که مشاوره هم به معظم له می دهند!!
درسال نخست پیروزی انقلاب،روزنامه بامداد۱مهر۱۳۵۸درستون خبرنگارخصوصی خودباعنوان «خرابکاری سکسی»می نویسد:
«خبرنگارخصوصی که همیشه نسبت به کشف اعمال موذیانه وضدانسانی امپریالیسم وصهیونیسم کنجکاوی خاصی داشته دیروزیقین حاصل کردکه صهیونیسم مزیدبرحمایت نظامی ازضدانقلابیون،ازنظرسکسی نیزدست به کار شده ومزدوران خودرابرای پاره ای شکارهای محیرالعقول روانه کشورماکرده است. خبرنگارخصوصی روزگذشته کسب اطلاع کردکه خانم«لریتا»ازسوی پاسداران همدان دستگیرشد.اماجان کلام اینجاست که خانم«لریتا»قبلادارای زن وچهار فرزند بوده،ولی مدتی قبل به اسرائیل رفته تغییرجنسیت داده وپس ازبازگشت به ایران به شکارزنان پرداخته وبرخی اززنان راخراب کرده است.خبرنگارخصوصی فعلا در انتظارتشکیل دادگاه وکشف اسراراین خرابکار«اسرائیلی الجنس»روزشماری می کند».
ویا،روزنامه صبح آزادگان۵بهمن۱٣۵۹ازقول«حمیدجرایدی»که متهم به همکاری با سازمان امنیتی سیااست،می نویسد:
«درسال۱٣۵۰پس ازگرفتن فوق لیسانس به آمریکارفتم ودرمدت۶سالی که در آمریکابودم فوق لیسانس هایی دررشته های مدیریت بازرگانی-مهندسی اقتصاد ونیزدوره دکترابادورشته تخصصی مدیریت صنعتی اقتصادبین المللی گذراندم. آخرین سمت من کارمندوزارت اقتصادودارایی بودم وآخرین سمتم هم معاون اداره کل سیاست های اقتصادی بود.درضمن تحصیل علاقه داشتم یک سری کارهای جنبی وتحقیقاتی انجام دهم.یک روزکارتی رابه همراه نامه ای به آدرس من فرستاده شده بوددریافت کردم که درآن آمده بود:دانشجوی خارجی حمیدجرایدی اگرچنانچه علاقمندهستی که یک کارجنبی داشته باشی این کارت راپرکرده وبرای مابفرست.مایک موسسه مشاوره ای هستیم وشرکت وموسسات تجاری که می خواهندسرمایه گذاری کنندازماایده می خواهند».
سالها بعدهمین موضوع،اتهام عباس عبدی شد.
اودرتاریخ۱۲آبان۱٣٨۱ودرسالگردتصرف سفارت آمریکا(که خودازجمله دانشجویان تصرف کننده بود)به اتهام جاسوسی ازراه«موسسه پژوهشی آینده»دستگیرو زندانی شد.دادگاه وی رابه اتهام فروش اطلاعات به خارج و «موسسه پژوهشی آینده»رابدلیل همکاری باموسسات پژوهشی ایرانی موسسه«گالوپ»،«وی ام»و«زاگبی»به جاسوسی متهم کرد.
«مسعودکشمیری»(که این روزها٨شهریور۱٣۶۰،ازوی به عنوان عامل حادثه ی انفجارنخست وزیری یادمی شود)فرزندسعید،متولد۱۳۲۹درکرمانشاه،دارای مدرک لیسانس علوم اداری و مدیریت بازرگانی از دانشگاه تهران بود.همسر وی«مینو دلنواز»نیزاز اعضای فعال مجاهدین خلق.
همین مساله عضویت همسرمسعود کشمیری درسازمان مجاهدین خلق راروح الله حسینیان برای برداشت خودازمحصول قتل های زنجیره ای متوجه سعید حجاریان می کندومی گوید:
«چندوقت پیش شک کردم وگفتم این سعیدحجاریان که خط وخطوط اصلی راداده ببینم کی هست؟به بعضی ازدوستان گفتم و به پرونده اش نگاه کردم.سعید حجاریان خانمش٨سال بخاطرعضویت درسازمان مجاهدین خلق قبل ازانقلاب محکومیت زندان داردوبرادرخانمش۱۰سال محکومیت دارد»(نقل از:روزنامه فتح۲٨ اردیبهشت۱٣۷٨).
سوابق شغلی مسعودکشمیری قبل وبعدازانقلاب اینهاست:
«کارآموز در وزارت کار و امور اجتماعی(از تاریخ۲۳مرداد۱۳۵۱تا اواخر سال۵۳ با قراردادهای۶ماهه)؛شاغل درشرکت سایبرناتیک؛شاغل درشرکت انگلیسی «رایدرهند»؛وبعدازانقلاب:عضویت درکمیته،عضویت درضداطلاعات مرکزی نیروی هوایی ومرکزمستشاری آمریکایی‌هاباعنوان نماینده نخست وزیردولت موقت و زیر نظرکمیته اداره دوم ارتش؛عضویت درطرح وبرنامه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ عضویت موثردرستادخنثی سازی کودتای نوژه به نمایندگی ازکمیته اداره دوم ارتش؛عضودفترنخست وزیری درسیستان وبلوچستان؛عضویت درمعاونت سیاسی اجتماعی وزیرمشاوردرامور اجرایی؛عضویت دردفتراطلاعات وتحقیقات نخست وزیری؛فعالیت دردبیرخانه شورای امنیت؛جانشین دبیر شورای امنیت.
سعیدحجاریان،درمصاحبه باروزنامه ی«فتح،۱۵فروردین۱٣۷۹»می گوید:
«مابعدازانقلاب چشممان راکه بازکردیم دیدیم که ساواک منحل شده،و۱۷،هیجده جریان اطلاعاتی درکشوربوجودآمده است.هرکناروگوشه ای یک تشکیلات اطلاعاتی وابسته به این کمیته وآن بخش ازسپاه،ستادمبارزه باموادمخدرآقای خلخالی،نخست وزیری وخلاصه درجاهای مختلف تشکیلات اطلاعاتی دقیقی وجودنداشت وکشورمحل تاخت وتازسرویس های اطلاعاتی خارجی شده. ما احساس کردیم ایران بهشت جاسوسان شده است».
ودر مورد«مسعودکشمیری»می‌گوید:
«درابتدای انقلاب بچه‌های سازمان مجاهدین خلق درهمه ارگانهای حساس حضور داشتند.دردادستانی بودند.دردستگاه قضایی تاحددستیارقاضی بودند.درحزب جمهوری هم حضور داشتند.مرکزیت سازمان از مقطعی به بعد به نیروهایش اعلام کردکه غیرعلنی کارکنندوهویت سازمانی خودراپنهان کنند.کلاهی،کشمیری، جوادقدیری،عباس زری‌باف وتعداددیگری ازافرادنظیرقاتل شهیدقدوسی از نیروهای آنان بودند که بعدامشخص شددرحزب،دادستانی،اطلاعات نخست وزیری وجاهای مختلف نفوذ کردند.کشمیری را آقای علی تهرانی(باشیخ علی تهرانی اشتباه نشود)به مامعرفی کرده بود.البته ایشان هم شناختی ازهمکاری اوباسازمان نداشت.اول انقلاب هرکسی دوستانش راباخود می‌آورد.کشمیری خیلی منظم بودو درتنظیم گزارش‌ها و صورتجلسات دقت فوق‌العاده‌ای داشت. این بود که وقتی برای دبیرخانه شورای امنیت ملی کسی را خواستنداطلاعات نخست وزیری هم کشمیری رامعرفی کرد.بعد ازانفجاردفتر نخست وزیری بود که درپیگیری‌ها پس از آنکه مادروخواهرکشمیری بازداشت شدندبه ارتباطات خانوادگی اوباسازمان دست پیدا کردیم.برادرهای همسرکشمیری درقصرشیرین عضو سازمان بودندو طبیعی بودکه باامکانات کمی که مادرگزینش افراددرابتدای انقلاب داشتیم به این ارتباطات دست پیدا نکنیم».(پایان نقل قول).
باشناخت وسوابقی که از«سازمان مجاهدین خلق»هست،یعنی کشته شدن تمامی بنیانگذاران ونفوذ ساواک(ودراصل سیا)وآن جریان«اپوتورنیستی سازمان» که درمقطعی مارکسیست شدند(وبعدابه سازمان پیکارمعروف شد)وهم چنین نداشتن افرادلایق درراس این سازمان وبدست گرفتن رهیری آن توسط«مسعود رجوی»(باآن سوابق اخلاقی وضعف ها ووابستگی وهمکاری اش باساواک طبق اسناد)می شودگفت درابتدای انقلاب افرادی مثل«کشمیری»و «کلاهی» خودشان نفوذی جای دیگری(موسادوسیا)درسازمان مجاهدین خلق بوده اندوقس علیهذا...(درموردشخصیت«مسعودرجوی»به مقاله:«بدون شرح!‌ آیا مسعود رجوی پاسخی برای این اسناد دارد؟»« از«ایرج مصداقی»مراجعه شود.
«هاشمی رفسنجانی»درنمازجمعه تهران درتاریخ۲اردیبهشت۱٣۶٨می گوید:
«تعداد زیادی ازجاسوس های بزرگی که ازسوی آمریکاروی آنهاسرمایه گذاری شده بودوآموزش های بسیاربالاوپیچیده دیده بودند،دستگیرشده اند.به هرحال شبکه عظیمی گرفتار شده است.من تعدادرانمی گویم چون آمریکایی هانباید تعدادرابدانند.تعدادخیلی بالاست.آنهایی راکه مصلحت بدانیم می آوریم ودر تلویزیون وبه شمانشان خواهیم داد.ازطریق این جاسوسان وزارت اطلاعات ما در سراسردنیابه مراکزمهم سازمان«سیا»دست پیداکرده است واکنون آنها را شناسایی کرده است. واین مراکز بکلی ناامن است.آمریکا یی ها باهمه احتیاطی که می کنند،بارهارودست خورده اند،وهنوزهم همینطور است.ازداخل زندان و از داخل بازداشتگاه بامرکزسیاصحبت می شودوحرفهایی که مأمورین ما می خواهند به آنجامنتقل می شود.البته اخیرا آمریکایی ها فهمیده اند؛چون مدتی ست ارتباط قطع شده است».(نقل از:روزنامه کیهان).
درسوابق و زندگی«سعید امامی»آمده است:
«متولد۱٣٣۶درشیرازفرزندعلی اکبرامامی که درسال۱٣۵۶پس ازاخذدیپلم ریاضی برای تحصیل به آمریکارفتودرتاریخ۱۹فروردین۱٣۵۷به ایران بازگشت.اوبا دریافت بورسیه تحصیلی به ایالات متحده آمریکارفت.سلطان محمداعتمادوابسته نظامی دولت پهلوی(دایی او)وسیله وی برای اخذ بورسیه بوده است.سعیدامامی بااخذمدرک مهندسی مکانیک دانش‌آموخته شد.وپس ازبازگشت به ایران ودرپی انقلاب اسلامی به استخدام وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران درآمد.
ودرنسب خانوادگی وی آمده است:
«سرهنگ ژاندارمری عباس پاکروان عموی ناتنی«سعید امامی»و پسرعموی پدر سعیدبود.به عبارت دیگر،مادربزرگ پدری سعیدابتداهمسرپدرعباس پاکروان بودو پس ازمرگ اوباپدربزرگ سعید،که پسرعموی شوهرسابقش بود،ازدواج کرد.عباس پاکروان ازشوهراوّل وعلی‌اکبرامامی،پدرسعید،ازشوهردوّم اوبودند.اولی نام خانوادگی«پاکروان»رابرگزیدوومی«امامی»که ربطی به خانواده معروف امامی،از تبار«امام جمعه آباده»ندارد.خانواده پاکروان نیزبه بهائی‌گری وعدم تقیدبه موازین اخلاقی شهره‌اند.پدرسعید،دراوج فعالیت‌های سرویس اطلاعاتی اسرائیل (موساد)درکردستان وایجادپایگاه‌هاوشبکه‌های مخفی اسرائیل دراین منطقه،به رهبری«یعقوب نیمرودی»،مدیرکل آموزش و پرورش کردستان بودودرهمین زمان به بهانه معالجه به«اسرائیل»سفر کرد.درآن زمان،عوامل مورداعتمادموسادرادر مناصبی چون مدیرکلی آموزش وپرورش کردستان می‌گماردند.ارتشبدفردوست در خاطراتش فعالیت گسترده«نیمرودی»و«موساد»در کردستان راشرح داده است. یعقوب نیمرودی قاچاقچی بزرگ اشیاء عتیقه وآثارباستانی ایران ودلال بزرگ اسلحه ودوست«سِرشاپورریپورترمبود.اومالک خبرگزاری وروزنامه معاریو (اسرائیل) وپدر«اوفرنیمرودی»،سردبیراین روزنامه است که حتی دراسرائیل نیزبه عنوان «تبهکار»شهرت گسترده دارد.نیمرودی‌ها،پدروپسر،با«گوزینسکی»ومافیای یهودی روسیه پیوند نزدیک دارند.سعید امامی درسال ۱٣۵۵ برای تحصیل به آمریکا رفت.درآن زمان یکی ازدایی‌های او،به‌نام«سرهنگ سلطان محمد اعتماد»،وابسته نظامی حکومت پهلوی درواشنگتن بود.سعیدزیرنظراو زندگی وتحصیل درآمریکارا آغازکردوبرای تحصیل دریکی ازرشته‌های مهندسی به دانشگاه شهراستیل واتر درایالت اوکلاهمارفت.اودر«استیل واتر»عضوکنفدراسیون«سیCIS»شد.این در زمانی است که«کنفدراسیون دانشجویان ایرانی»به دلیل اختلافات ایدئولوژیک متلاشی شده وهرگروه وحزب سیاسی سازمان دانشجویی خاص خودراپدیدآورده بود.بیشتراین گروه‌های ایدئولوژیک دانشجویی می‌کوشیدندنام«کنفدراسیون»را حفظ کنند.«سیس»دارای گرایش‌های مائوئیستی بودوتشکل دانشجویی سازمان انقلابی توده(هودارچین)به‌شمارمی‌رفت.فضای سیاسی آنروزبه‌گونه‌ای بودکه امکان نداشت کسی بدون تعلق ایدئولوژیک به یک گروه یاجریان سیاسی عضو سازمان دانشجویی وابسته به آن شود.دانشجویان مسلمان عضو«انجمن اسلامی»بودند،هواداران حزب توده عضو «ادیسی»(سازمان جوانان و دانشجویان دمکرات ایران)،هواداران«اتحادیه کمونیست‌ها»عضوکنفدراسیون دانشجویی معروف به«احیا»،هواداران سازمان انقلابی(حزب رنجبران بعدی)عضو«سیس»و غیره.بنابراین،سعید امامی درسال‌های۱٣۵۵-۱٣۵۶قطعاً،درظاهر،مائوئیست و هوادارسازمان انقلابی توده بود...سعید امامی دردوران پس ازتلاشی وتجزیه «کنفدراسیون»به فعالیت در«سیس»(کنفدراسیون دانشجویی وابسته به سازمان مائوئیستی انقلابی توده)پرداخت وامکان نداشت به گرایش‌های مائوئیستی تظاهر نکند.دراین زمان،دانشجویان مسلمان درچارچوب انجمن‌های اسلامی دانشجویان آمریکاوکانادافعالیت گسترده داشتند.فعالیت سعید امامی در میان مائوئیست‌های شهراستیل واترمأموریت نفوذی ازسوی اف. بی. آی. بود. در درون آمریکا«سیا»حق فعالیت نداردو اف. بی. آی.درکلیه تشکل‌های صنفی،از جمله دانشجویی،وقومی وغیره دارای مأموران نفوذی ازجنس خود آنان است.این مأموران پس ازخروج ازآمریکاوبازگشت به موطن‌شان به«سیا»وصل می‌شوند... چنین پیشینه‌ای، پس ازپیروزی انقلاب،سعیدامامی همکاری خودرادرآمریکا با واحد اطلاعات نخست‌وزیری(اداره کل هشتم سابق ساواک،ویژه فعالیت‌های ضد جاسوسی علیه بلوک شرق واتحادشوروی سابق)،که توسط«خسرو قنبری تهرانی»و«سعیدحجاریان»اداره می‌شد،آغازکردوسرانجام،توسط سعید حجاریان، به عضویت وزارت اطلاعات درآمد.سعیدامامی کارخودرابه عنوان کارشناس و تحلیلگرمسائل بین‌المللی آغاز نمود،به‌تدریج باحمایت فلاحیان برکشیده شدو سر انجام به مدت هشت سال معاونت امنیت این وزارتخانه را به دست گرفت».(پایان نقل قول.جستجوی اینترنتی).
باوزیرشدن ری شهری،به سمت مدیرکل شرق وغرب معاونت خارجی وزارت اطلاعات ودرزمان علی فلاحیان به سمت معاون امنیت خارجی این وزارت منصوب می شود.
وقتی سعید امامی خودکشی کرد،همان همکاران وی در«واجا»-وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی-بابازجویی ازهمسروی آن افتضاح رابه بارآوردند،وانتشارفیلم بازجویی،آبروی نداشته ی وزارت اطلاعات راهم به بادداد.ومعلوم شد هنوزازاین دست افراد وباچنین خصوصیات اخلاقی دراین وزارت درراس کار بوده وهمچنان فعال مایشاء هستند...
آیت الله منتظری درکتاب«مبانی فقهی حکومت اسلامی»،ج۴فصل هشتم، احکام استخبارات وکسب خبردرص٣٨۵درموردانحراف مامورین اطلاعاتی و امنیتی (کسانی مثل سعید امامی وهمکیشان وهمکارانش بعدااعمالشان علنی شد!)می نویسد:
«اگر روزی فرض شود که کجروی و انحرافی از برنامه ها و اهداف اصلی و مشروع آن صورت گرفته،این بسیار خطرناک خواهد بود،هرچندکه این انحراف باندازه یک ذره باشد.چون همین انحراف کوچک بتدریج وبه مرور زمان برای نظام و مردم هردو تبدیل به یک خطر و فاجعه بزرگ می گردد.چنانچه نمونه های آن را درمورد بسیاری ازدولتهاورژیمهادیده ایم.مثال گسترش فزاینده ی غیر قابل کنترل این قبیل انحرافات احتمالی که اگرموردتوجه قرارنگیرد،مثال زاویه است.وقوع یک جدایی.انفراج کوچک درراس زاویه موجب این می شودکه دو خط مربوط به زاویه فاصله شان هر چه بیشتر گردد.آن دوخط به مقیاسی که ازراس زاویه یعنی نقطه انفراج و انحراف فاصله می گیریندازهمدیگردورترمی شوندواین مساله بسیار شایان دقت است».(پایان نقل قول).
درواقعه ی بسیارمهمی همچون قتل های زنجیره ای توسط اعضای وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی اززبان شخصیت های حکومتی نظام،سخنانی درمطبوعات درج شدکه علاوه بروجود«پارادوکس»خوددلیل حضور«نفوذ» هم است!
محسن رضایی:«منافقین وصهیونیست هاعده ای رامخفیانه به قتل می رسانند ومی گوینددولت این کارراکرده است».(نقل از:روزنامه صبح امروز۲۶آذر۱٣۷۷).
نیازی(درمقام دادستان نظامی تهران ومسئول رسیدگی به پرونده قتل ها):«وی احتمال دخالت عوامل خارجی ودست های پنهان راردنکردوگفت:برخی ازافرادخارج ازوزارت اطلاعات شناسایی شده واقدامات انجام شده درموردوابستگی آنان به خارج تحقیق می شود».(نقل از:روزنامه آریا،ش۱۴۴).
هاشمی رفسنجانی:«شک ندارم حادثه ای که برای آقای فروهراتفاق افتاده ازسوی گروه های فشاری است که وابسته به صهیونیست ها هستند».(نقل از:روزنامه روزنامه فتح،۱دی۱٣۷٨).
حسین شریعتمداری دریادداشت خوددرروزنامه کیهان:«حتی دردورترین نقاط ذهن نیزنمی توان این توهّم راجای دادکه عاملان قتل فروهرازنیروهای انقلابی بوده اند!واساسامنطقی نیست که نیروهای انقلابی دست به اقدامی علیه انقلاب بزنند!(نقل از:روزنامه کیهان،۱۰آدر۱٣۷۷).
رضاامینی(درمقام مشاوررئیس قوه ی قضائیه،سیدمحمودهاشمی):ازدیدفنی این قتل هااعمال گروه تروریست«فرقان»وگروه منصوب به«مهدی هاشمی»رادراذهان تداعی می کند.این قتل هانمی تواندمنشاء ویاحمایت خارجی نداشته باشد». (نقل از:روزنامه صبح امروز،٣دی۱٣۷۷).
دراین سالهابه وفوراخبارمتعددی دردستگیری جواسیس ونفوذی ها(حتی نفوذی موساددرسپاه پاسداران ومسئول میزاسرائیل درسپاه)داشته ایم؛وروزی نیست که ازاین دست اخبارنداشته باشیم.
شوری آش،به روزنامه کیهان هم کشیدواین روزنامه در بخش«خبر ویژه»ی خود درتاریخ٣۰/۵/۱٣۹۵خبری مطلبی باعنوان«فعلا که راه نفوذباز است وراه اقتصادی بسته» چاپ ومنتشرمی کندکه همین باصطلاح خبرویژه،سبب می شودوزارت وزیردولت اعتدال وامید،یعنی«سیدمحمودعلوی»(که به نظرمی آیدبقول آیت الله منتظری نقشش دروزارت فقط ماشین امضاست)درمقام پاسخ برآیدوجواب دهد:«این یادداشت،موجب تشویش اذهان عمومی و موهم آسیب‌ پذیری کشور ازنفوذ دشمن و بی‌دفاع بودن کشور دربرابر نفوذ می‌باشد.در حالی که مقام معظم رهبری(مدظله‌العالی)،اقدامات وزارت اطلاعات در مقابله با نفوذ را مورد تقدیر قرار دادند...»!!
باتمام تفاصیل واخباری که دراین سالهادرموردنفوذی ها وجواسیس داشته ایم و داریم،می توان به این نتیجه واسنتباط هم رسیدکه بطورمثال:درقضیه ی«شهرام امیری»ایشان«طعمه»بود.اما«طعمه» ی آندسته ازنیروهای امنیتی که خودشان دُمِشان به«سیا»و«موساد» وصل است وآنهم زیرعبای«وریری که فقط نقش وزیررابازی می کند»ازاین طریق هم اطلاعات رابه آنها رسانده وهم امثال شهرام امیری(مثل همین خُرده جواسیس های مثل دورگه های ایرانی تبارهمچون«جیسیون رضائییان»رابه انواع حیل به داخل می فرستندوبه اینجاوصل می کنند،اطاعات را صادرمی کنندوسپس مثل«گوشتِ»قربانی خوراک....
مرحوم«محمد منتظری» درجایی گفته است:
«ابتدای انقلاب مرزها بازبود وهرکس خواست آمد وهرکس خواست رفت وهرچه خواست برد،کسی هم جلویش رانگرفت».(بدین مضمون).
اواولین کسی بودکه روی نفوذ جواسیس و عوامل صهیونیست دراداره کشوری که تازه انقلاب شده وهمه چیزش درهم ریخته است،حساس شد؛وازاین بابت بااطلاعاتی که خودش داشت،افشاگری هایی هم کرد.
اوالبته بدون سابقه هم نبود وبدون پشتوانه واطلاعات هم حرف نمی زد؛صحت و سُقم برخی حرف ها هم ماند واجل هم به اوفرصت نداد.
وی درمصاحبه با نشریه آفتاب ایران،۱٣دی۱٣۵٨می گوید:
«من شدیداازگروه وحزب وسازمان بدم می آید.درسازمان ها وگروه هایک تیپ افراددرآنهانفوذمی کنندوعملاعناصرشریف راازمیدان بدرمی کنند،یابه موضع گیری غلط می غلتانند.بنابراین اعمالی که صورت می گیردبنام کل افرادداخل حزب جامی زنند.دربین گروه هایی که الان هست،همه گروه ها،چه مذهبی وچه ناسیونالیست وچه مارکسیست این هامیان شان افرادزیادی بودندکه درمبارزه نقش داشتندوضد امپریالیستی وضددیکتاتوری بودند.افرادی که درداخل سازمان های مختلف هستندگذشته ازاختلافات ایدئولوژیک درمبارزات ضدامپریالیستی وضددیکتاتوری نقش داشته...»
ودرمورد«عباس امیرانتظام می گوید:«اوفقط یک هفته عضونهضت آزادی ایران بوده است.وی یک یهودی زاده ی (عباس روافیان،فرزندیعقوب)تازه مسلمان ویک صهیونیست است»؛واولین افشاگری هایش هم در مورد«عباس امیرانتظام بود».
وی در مصاحبه ای بامجله آسیای جوان به تاریخ۲۰مرداد۱٣۵٨ وقتی پرسش کننده می پرسد:
«درمیان سخنان خودگفتید«عباس امیرانتظام»یک یهودی«صهیونیست»است واگراین گفته حقیقت داشته باشد،براستی هولناک وتاحدودی مایوس کننده که چگونه یک صهیونیست توانسته است چنین درسطح بالای رهبری انقلاب ملت مبارزما،رخنه و نفوذکرده باشد؟این می تواندازیک سونشانگرضعف مانیزباشدکه دردولت قدرت گرفته ازانقلاب ماکه بلافاصله پس ازسرنگونی رژیم سفاک پیشین روی کارآمده است،یک صهیونیست نفوذ کرده باشدویکی ازپُست های حساس وشایدحساس ترین پُست رادرمقام توضیح دهنده انگیزه هاوبرنامه های دولت اشغال کرده باشد؟ آیاشما توضیحی هم درباره صهیونیست بودن این مرددارید؟»
محمدمنتظری جواب می دهد:
«عرض کردم که متاسفانه دراثرعدم رعایت مسایل امنیتی دراین کشوروکل دنیادر اکثراحزاب کشف شده عوامل پلیس،صهیونیزم وخلاصه عناصرجاسوسی نقش مستقیم یاغیرمستقیم دارند.مثلادرسازمان های چریکی چه مارکسیست یا ناسیونالیست واسلامی(که همه ازافراداین کشوربوده اندوهریک به سهم خودقهرمانانه مبارزه کرده اند)آنچه که مساله است وخیلی هم خطرناک است.روی آن کمتراندیشه شده است این است که ازاوایل کاروبیشترازهنگام کشف شدن عناصر،عناصرصهیونیست و جاسوس رخنه کرده اندیانه؟این روزهانام«محمدرضاسعادتی»بیشترازهرکسی درکشورماشنیده می شود. سعادتی صهیونیست است.وازرفقای 《وحیدافراخته》...وازتیپ آدم هایی چون دلفانی.وحیدافراخته درداخل سازمان مارکسیت نشده بود،بلکه صهیونیست بودو مارکسیست افراطی َشده بود.این آقای سعادتی درمیان کسانی که مارکسیست نشده بودندجاگرفته بود.اودراصل صهیونیست است وآمریکایی وازاعضاسیا.بعد البته باروس هاهم درتماس بوده است.وجزوکادرهای بارزمجاهدین خلق هم شده است.اودراین ماجراببینیدچقدربزرگ شده است؟(پایان نقل قول).
«سعادتی»بعدهااعدام شد،وامیرانتظام(باتوجه به اسنادلانه جاسوسی)بایک درجه تخفیف به حبس ابد،ودرسالهایی که درحبس خانگی بودوخیرنگارهاهم دردوره ای توانسته بودندکه بااومصاحبه هایی بکنندوتاآنجایی که مطلع هستم،هیچ وقت ازوی درموردیهودی بودن ومسلمان شدنش وعضویت وسابقه ی وی درنهضت آزادی سوالی نشدو...
«محمدمنتظری»به تاریخ٣مهرماه۱٣۵٨درنامه ای به«خمینی»درارتباط با انتخاب مهدی بازرگان به نخست وزیری،می نویسد:
«حضرت امام!...ازجهات امنیتی وانقلابی پیشنهادمی کنم که شمادرکلیه پیشنهادکنندگان و یامشاورینتان تجدیدنظربفرمائید؛وحتی آنانکه«مهدی بازرگان»را برای تشکیل دولت پیشنهادکرده اندکه آنان یابی توجه بوده اند،یاخائن.حتی برخی ازخوبان وافتخارات امت راهم درشورای انقلاب وغیره محاصرکرده اند.زیراهمیشه میکرب هابه سراغ خیار وچغنددرنمی روند،بلکه گوشت چربی داررامحاصره گرند.واگرخودآقای«بازرگان»هم دربُعدنهایی می دانست که عواقب کارش به کجا خواهدانجامیدوچگونه جاسوسان و فرصت طلبان ومنافقین امت زیرسایه اش می رقصندوخواهندرقصیدو مواضع رااشغال ومستحکم انقلابیون راازصحنه بدوروآنگاه،برحسب تجربیات تاریخی اورامی کشندو همه امورراسراوخراب کرده و ایشان رابقول اعراب«کبش الغداء»می سازند..ایشان اگرعواقب کاررامی دانست مسئولیت اینگونه رانمی پذیرفت».
قضیه ی فایل صوتی آیت الله منتظری در مورد اعدام های سال۶۷،ونقش سیداحمدخمینی(که وی توسط دیگران،ازجمله باندسعیدامامی ونیروهای باصطلاح چپ واصلاح طلب حکومتی تغذیه می شد ودربازجویی های سعیدامامی معلوم شدکه خودوی نیزقربانی شده واوراکشته اند...)بخشی از همین جریان آن نفوذی انقلابی ست که درزریرعبای ملاهامخفی می شوند...
اوائل انقلاب بحث«تعهد»و«تخصص»پیش آمد،وبرای همین برای استخدام هاگزینش های سختی ترتیب دادند.ولی دراین سالهاهرعوامی فهمیدکه اگر بخواهدسری توی سرهادربیاورد،وجایی استخدام شودونردبان ترقی یک پله راصدپله بالارود،بایدتقیه کند،چاپلوسی کند،وباپاچه خواری به ظاهرهمان شودکه روحانیت وحکومت دربلندگووسخنرانی هایش وموعظه های دائمی «صداوسیما» یش مکررتکرارمی کنند...
بی شک مساله«نفوذ»ساده شده است.باید سعی کنی رگ خواب روحانیت،(که حاکم اصلی ست)وحاکمیت رابدست بیاوری وآن هم ریاکاری ونفاق وباصطلاح تقیه است!
نمی توان منکرشدکه درنهادهای امنیتی واطلاعاتی وحساس کشورافرادی باحُسن نیّت ومُخلص هم بسیاراست؛ولی همیشه افرادی با خصوصیات اخلاقی وشخصیتی چون بازجویان همسرسعیدامامی هستندکه سوارکارمی شوند،بدلیل آنکه برای آنهاوسیله مهم نیست.آنهامی توانندبانفوذوازراه های متعددازجمله تعبیه وجاسازی پیچیده ترین وسایل استراق سمع بصری،سمعی-حتی دررختخواب مراجع تقلید-(که نمونه اش کشف وسایل شنوددردفترعلی مطهری بود)مخصوصانمایندگان مجلس خبرگان وائمه جمعه ومقامات کلیدی وافرادخاص،به زوایای خصوصی زندگی وی پی ببرندوسپس باآنالیراو،برای هدایت ایشان درسمت جاده خودشان واردفازعملیاتی شوند(همان دولت پنهان وسایه ای که به گمانم من حاکم اصلی ست).
بطورمثال نقل قول زیرازنشریه«راه مجاهد»،ش۷۲سال۱٣۷۲که از«آیت الله منتظری»نقل کرده است،توجه کنید،تابه عمق فاجعه پی ببرید:
«آیت الله منتظری:یکی ازبرزگانی که حالا اسمش رانمی برم،ایشان در تهران از علما است.چهارپنج ماه پیش گفته بودکه من خیلی دلم می خواهد فلانی راببینم.بعدگفته بودکه چند نفرازافرادرده بالای اطللاعات به من گفتند،مارادرآن شرایط وادارکردند که گواهی بدهیم که بیت فلانی دراختیارمنافقین قرارگرفته ومنافقین به فلانی خط می دهندوماهم متاسفانه این گواهی رادادیم!آیاخدااز سرتقصیرات ما می گذرد؟».(پایان نقل قول).
محمدمنتظری دریک مصاحبه مطبوعاتی درپاسخ به سوالات خبرنگاران داخلی وخارجی می گوید:
«به نظرمن آنچه مهم است ومتاسفانه کمتربه آن توجه شده است مسائل امنیتی است وسازمان های جاسوسی آمریکا،شوروی وکلیه کشورهای جهان بوده وهمه این هابه نفع صهیونیسم تمام شده است.طریقه نفوذ صهیونیسم ازدوراه است:یکی «سکس»ودیگری«ثروث».(نقل از:روزنامه انقلاب اسلامی، ۱٨مهر۱٣۵٨).
روحانیت وروحانیون(!)که قراربودپس ازپیروزی انقلاب۵۷،نظارت کنند تاامور کشور برپایه شرغ،قرآن واسلام باشد،توانستندنظارت خودرابه «استصوابی»وانواع نظارت تعمیم دهندتاجایی که برای حفظ نظام که«اوجب واجبات»است دست به فتوابزنندوازدکان خوداین فتوارااجرایی کنندکه:
«درفقه بابی داریم تحت عنوان«مباهته».مطابق با این بابِ فقهی،اگرمردم به دور کسی جمع شوندکه محبوبیت ونفوذزیادی داردودرعین حال خلاف اسلام سخن می گویدونمی توان مردم راازاطراف اوپراکنده کرد،می توان به او«بهتان»و«تهمت» زدو شخصیت اوراتخریب کردوازاین طریق بااودرپیچیدوازنفوذوتأثیرش کاست».
حالا تصور کنیدوقتی همین حاکمان(که اغلب همان روحانیت وروحانیون باشند)رگ خوابشان بوسیله شنودهایی که دررختخوابشان جاسازی شده،آنالیزشوند،آنوقت شمابگردید«پیداکنیدپرتقال فروش را»!!

محمد شوری - نویسنده و روزنامه نگار
دوم شهریور۱٣۹۵