نمایش ساختگی کتابسوزان
و جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان


یونس شاملی


• بایستی کاسه ایی زیر نیم کاسه باشد که چنین وارونه خود را بنمایاند. واقعاً علت العلل تهیهء تصاویری از سوزاندن کتابهای کلاسیک فارسی و اتصال آن به فعالین آذربایجانی و در واقع مخدوش کردن چهره جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان در چیست؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱٣ دی ۱٣٨۵ -  ٣ ژانويه ۲۰۰۷


 اخیراً یک گزارش تصویری به همراه تعدادی عکس از سوزاندن کتابهای کلاسیک فارسی به همراه خبری از خبرگزاری تک نفرهء تبریز نیوز [...]در سایتهای اینترنتی وابسته به جمهوری اسلامی و ناسیونالیستهای افراطی فارس و بعضی از سایتهای مشکوک منتشر شده و فعالین جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان به مثابه مسئولین این کتابسوزی معرفی شده اند!
 
پیمان پاک مهرتک خبرنگار خبرگزاری تبریزنیوز در تنها خبر خود در خصوص این کتابسوزی در اینترنت می نویسد: اخیرا عکس های متعددی از به آتش کشیده شدن کتاب های شاهنامه فردوسی ، ‌دیوان حافظ ، سعدی ، متون ادب فارسی و نیز کوروش توسط تجزیه طلبان در سایت های اینترنتی منتشر شده است .
 
اما پیمان پاکمهر جدا ازتلاش برای جا انداختن خبر جعلی خود با تمسک به مفهوم تجزیه طلبان، از منبع خبر و زمان و مکان وقوع آن در گزارش خود ذکری به میان نیاورده است. آقای وهاب انصاری در یاداشت سیاسی خود تحت عنوان کتابسوزان کاری ارتجاعی و علیه تمدن بشری است! در خصوص منبع خبر این گزارش می نویسد: تلاش من در چند روز گذشته برای یافتن منبع انتشار خبر و یافتن نام گروه کتابسوزان به‌جائی نرسید. تقریبا در تمامی سایت‌های مربوط به گروه‌ها و فعالان آذربایجانی این عکس‌ها انعکاسی نداشته است. در تماس با برخی از فعالان و کوشندگان حرکت ملی آذربایجان متوجه شدم که آنان نیز منابع قابل اتکایی برای تائید خبر کتابسوزان نیافته‌اند .
 
اما برای برخی تنها انعکاس عکسهایی مبنی بر سوزاندن کتابهای کلاسیک فارسی کافی بود تا کینه های خود را برملا سازند و زهر خود را علیه جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان بریزند، بدون اینکه زحمت حتی اندکی اندیشه در خصوص چرائی انتشار این چنین عکسهای را به خود بدهند. یکی از همین آقایانی که با دیدن عکسها کتابسوزان دلش به درد آمده و بازیچهء دسیسه های بازیگران صحنه سیاست امروزی شده است آقای دکترجلیل دوستخواه است که بلافاصله با انعکاس این عکسها و افزودن چند سطر احساسی تحت عنوان: کتاب سوزان ِ "نونازیها" در آذربایجان!   می نویسد: گزارش و تصویرها چنان هولناک و باورنکردنی است که در هنگام دریافت آن خشکم زد. اشک چشمان خسته ام را پرکرد و دلم که چنین فاجعه ای را برنمی تافت، می خواست که از قفس سینه پروازکند و به ناکجایی بگریزد تا نبیند که در میهن چه می گذرد !
با همین چند خط میتوان عمق فاجعه زودباوری، قضاوت سطحی و واکنشهای دور از واقعیت بخشی از قلم بدستان در ایران را که جلیل دوستخواه تنها نمونه ایی از آنست را دریافت و دقیقا از همین منظر میتوان فاجعه ایی را تصویر کرد که در آن دستگاههای امنیتی رژیم با   طراحی و بکارگیری شگردهایی که با ذهینتهای ساخته و پرداخته چندین دههء ناسیونالیسم افراطی فارس خوانایی داشته باشد به اصطلاح آگاهان جامعه و قلم بدستان آن را در استخدام خود دربیاورد و میوه مورد نظر خود را از آن بچیند.
 
البته این تنها جلیل دوستخواه نیست که فریب ترفندهای رژیم را خورده است. نمونه های دیگر آن دکتر علی حصوری و نورالدین غروی و نویسندگانی از این دست است که طی مقالاتی بدون حتی اندکی تعقل و تعمق دل نازکشان به درد آمده و جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان که یکی از جدی ترین مولفه های قدرت مدنی در شکل دادن به دمکراسی فردای ایران است، را آماج حملات خود قرار داده اند.
 
شایان ذکر است که؛ سوزاندن کتاب در تاریخ جدید اروپا رفتار شنیع نازی های آلمان در کتابسوزان   شب ۱۱ مه ۱۹٣٣ را در خاطره ها زنده می کند و در تاریخ جدید ایران ارتش شاهنشاهی و دار و دسته های فاشیست وابسته به نظام سلطنتی پهلویهاست که در ۲۶ آذر۱٣۲۵، کتابهای ترکی را در تبریز به آتش می کشد. این عمل ضد فرهنگی و ضد بشری از سوی هرکس با هر عنوانی که باشد بشدت محکوم است و با اطمینان باید گفت که آذربایجان در اوج تظاهرات خرداد ماه امسال با حرکت مدنی و سویل خود نشان داد که نه تنها برای احقاق حقوق خود به شیوه های مسالمت آمیز تمسک می جوید حتی به روشنی نشان داد که از بکار گیری روشهای خشونت آمیز فاصله می گیرد. آذربایجان خود قربانی کتابسوزان بوده است و قربانی این فاجعه اسفبار امروز با یک گزارش تصویری جعلی و ساختگی به مسلخ جهل از یکسو و ناسیونالیسم افراطی فارس از سوی دیگر کشیده می شود.
 
چرا کتابسوزان، چرا آذربایجان؟
قبل از هر چیز باید از خود پرسید که، چرا سوزاندن کتابهای فارسی در شرایط کنونی به آذربایجان و جنبش ملی آن منتصب شده ا ست؟ این در حالی است که در متن اطلاعیه ایی که فعالین جنبش هویت طلب آذربایجانی در ایران برای زنده داشت خاطرهء شوم کتابسوزان فاشیستها تحت فرمان سلطنت پهلوی در آذربایجان منتشر کرده اند، می خوانیم که: ملت آذربایجان درسالگرد آن کتابسوزان فاشیتی که کاملا مشابه کتابسوزان دوران  آلمان هیتلری است به یاد هر شهید آزادیخواه و نیز هر کتابی که در آتش فاشیسم حاکمان پان آریانیست تهران خاکستر شده کتابی را به پیوست یک شاخه گل میخک سرخ به رسم یادبود تقدیم دوستان،آشنایان و همزبانان و نیز آزادیخواهان می کنند.
چگونه میتوان کسانی را حامل چنین تفکراتی هستند به کتابسوزی متهم کرد؟ باز این در حالی است که ترکان ایران بزرگترین پرورندگان زبان فارسی بوده اند و دراین راستا نامهای بزرگی از فارسی نویسان آذربایجانی را می توان ردیف کرد. چگونه است که با این پیشِینه یکشبه و با چند عکس جعلی و ساختگی آذربایجان و فعالین هویت طلب آن به کتابسوزی متهم می شود!؟
با این اوصاف بایستی کاسه ایی زیر نیم کاسه باشد که چنین وارونه خود را بنمایاند. واقعاً علت العلل تهیهء تصاویری از سوزاندن کتابهای کلاسیک فارسی و   اتصال آن به فعالین آذربایجانی و در واقع مخدوش کردن چهره جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان در چیست؟
علل عمده استفاده از دسیسه کتابسوزی و منتصب کردن آن به فعالین آذربایجانی را میتوان در نکات ذیل جستجو کرد:
-          جنبش ملی دمکراتیک خلق آذربایجان و ترکان ایران جنبشی در حال گسترش است. نمایشات و تجمعات بزرگ قعله بابک و سپس قیام سراسری خلق آذربایجان در ایران با تمامی بی امکانی رژیم جمهوری اسلامی را به چالش می کشد. کثرت جمعیتی ترکان در سراسر ایران و بویژه در تهران با سابقه ذهنی ملتی با روحیه سرشار از مبارزه جویی هر آن بر نگرانی رژیم حاکم می افزاید.   این در حالی است که جنبشهای ملی دمکراتیک دیگر ملیتهای غیرفارس ایران نیز در حال رشد و گسترش اند و در سالهای اخیر خبرسازترین مناطق ایران از نقطه نظر سیاسی به شمار می روند.
-          تجربهء عراق و انتقال قدرت سیاسی براساس هویت ملی و مذهبی، رژیم را از دچار شدن به چنین سرنوشتی به هراس می افکند و از همین رو برای منحرف کردن جنبشهای ملی دمکراتیک ملیتهای غیرفارس در ایران به دستاویزها و توطئه های مختلفی تمسک می جوید تا این جنبشها را در درون و بیرون با تضادهای فرعی و غیراصولی گرفتار سازد که تضاد فارس- ترک و تضاد کرد- ترک از جملهء این ترفندها ست.
-          انتشار چند عکس از سوزاندن کتابهای کلاسیک فارسی و نوشتن یک خبر جعلی بدون ذکر منبع حتی توسط ناشناخته ترین خبرنگار [...]، کافی بود که بوق ناسیونالیسم فارس را در کرنا بکند و فریاد وانفسای فریب خوردگانی چون دوستخواه، حصوری و غروی را در آسمان تاریک و تنگ افکارشان به میدان جنگ نعمتی بکشاند.
-          در این تاکتیک زیرکانه و شیطانی رژیم، ناسیونالیستهای افراطی فارس بجای صرف انرژی علیه جمهوری اسلامی و برای کوبیدن مواضع آن به جان جنبش ملی دمکراتیک خلق آذربایجان می افتند و بدین ترتیب به رشد تضاد مصنوعی و انحرافی فارس- ترک دامن می زنند و جمهوری اسلامی در کنار گود به تماشای جنگ حیدری و نعمتی که شونیستهای فارس به راه انداخته اند می نشیند. در واقع رژیم از ناسیونالسیم افراطی فارسی بهره گرفته همانها را در راستای خواستگاههای خویش که همانا مخدوش کردن چهره جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان است، مورد استفاده قرار میدهد و به این ترتیب همدستی و اتحاد عمل نامقدس دست راستی های افراطی متعلق به جامعه فارس ایران با رژیم جمهوری اسلامی به میدان عمل در می آید و در عین حال همین رژیم از تیررس همین گرایش افراطی علیه خود در امان می ماند.
نتیجه اینکه؛ رژیم با ترفند سوزاندن کتابهای فارسی، موفق می شود به تضاد انحرافی فارس-ترک دامن بزند، و با تحریک احساسات نژادپرستانهء ناسیونالیستهای افراطی فارس آنان را در مقابل جنبش ملی آذربایجان قرار دهد و خود در کنار گود تماشاگر رشد تضادهای غیراصولی در روند تحولات سیاسی باشد.
در عین حال استفاده از چنین تاکتیکهای شیطانی رژیم را در بهره برداری از نقاط کور افکار عمومی جامعه و فعالین سیاسی اجتماعی آن ورزیده تر کرده زمینه های استفاده از ترفندهای جدیدتر در آینده را برای رژیم با تجربه های قبلی اش فراهم تر می سازد. روشن است که عقب ماندگی جامعه، زودباوری، سطحی نگری، سانتی مانتالیسم و عصبیت های غالب بر قضاوت عناصر جوامع عقب مانده ایی چون ایران زمینه مانورهای ضد بشری بیشتری را برای جمهوری اسلامی فراهم می آورد و جنبشهای رو به اعتلا در کشور را دربن بستها و تضادهای غیراصولی گرفتار می سازد.