از : masoud memar
عنوان : حضور جناب مهندس
خدمتتان عرض کنم که من نه تنها امثال ریشهری را منجی بشریت نمیدانم بلکه بشکل فردی مضر نیز میدانم . نگرش من به مناسبات و تحولات سیاسی بر پایه آرمان و آرزوهایم نیست بلکه بر اساس بود و نبودهای روی میز ( ممکنات ) استوار است. شما میتوانید نظر و تحلیل دیگری داشته باشید اما من یقین داشتم که اگر امثال جلیلی در ۹۲ قوه مجریه را در دست میگرفت ٬ کودکان ایران نیز سرنوشتی چون کودکان سوری داشتند و در بهترین حالت مردم کیلومترها در صف می ایستادند تا سهمیه آب از تانکرهای صلیب سرخ نصیبشان شود اگر با رأی دادن به امثال ری شهری جلوی فاجعه ای را بتوان گرفت چرا باید نگرفت؟ از طرفی بقول شاعر معاصر هیلا صدیقی در رابطه با انتخابات ۹۴ مجلس : « اگر حق انتخاب ، میان آقامحمد خان قاجار و شاه سلطان حسین هم بود باز من رای میدادم تا مانع آمدن یکی از آنها شوم تا هزینه کمتری را تحمیل تاریخ این سرزمین کنم » . شما را نمیشناسم اما اگر شما میتوانستید از سد شورای نگهبان عبور کنید و مانع فاجعه ای شوید به لیست شما رأی میدادم. دومأ جامعه ایران جامعه متنوعی است از قشر سنتی تا مدرن و تا نمایندگان هر جناح بسته به وزن اجتماعی خود قادر نباشند با مخالف خود همزیستی کنند آنوقت حضور یکی به معنای حذف دیگری ممکن خواهد بود و از رفتار اکثریت جامعه در برهه های مختلف گویاست که تمایلی به زیست حذفی ندارند . بنابر این نیروهای اصلاح طلب از پشتوانه مردمی بالائی نسبت به جناح اقتدارگرا حاکم و اپوزسیون برانداز برخوردارند چون زیستن با جناح اقتدارگرا و دگراندیشان برایشان ممکن است. سومأ اینکه میگوئید خود اصلاح طلبان چنان و چنین میگویند یا نمیگویند برای من ملاک نیست اصلاح طلبان طیف وسیعی هستند با نظرات و کنش های مختلف ٬ امروز علی مطهری وقتی بصراحت میگوید که میشود رهبر را نقد کرد و نظر متفاوت با رهبری داشت خیلی از برخی اصلاح طلبان جلوتر است .
۷۶۰۷۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ شهريور ۱٣۹۵
|
از : امیر ایرانی
عنوان : اپوزیسیون
بحثی با موضوعیت اپوزیسیون در نظردهی هایی مطرح گردید که می توان این موضوع را در رابطه با نوشتار آقای تابان ارجمند نیز دید در نتیجه می توان مطالبی را مطرح کرد شاید مفید واقع شوند:
۱) باید روند تحولخواهی در صد وچند ساله اخیر در ایران به ما فهمانده باشد که هدف! تحقق این شعار بوده؛آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی!
۲) این سه شعار اصلی؛آزادی -دمکراسی- عدالت اجتماعی با توجه به عملکرد حاکمان وقت همیشه اپوزیسیون خاص خود را می آفریند و تکامل روند تحققی آنان همیشه روحیه مبارزه گری را در جامعه خواهند آفرید و این روحیه در جامعه جاری و ساری است.
۳) عملکرد و دیدگاه های تشکیلات مبارزاتی در ایران ؛ این را به می گوید:مبارزین یا بر روی یکی ازاین سه شعار توافق داشته و یا اگر روی سه شعار توافق داشته اند به اولویت بندی آنان یعنی ؛ آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی اعتقادی نداشتند و اولویت دیگری را مد نظر داشته اند. که وجود این مسائل خود می تواند باعث ایجاد تفرقه در بین اپوزیسیون شود.
۴)تجربه تاریخی و گذر زمان خوشبختانه این را بر بخش بسیاری از نیروهای مبارز و اپوزیسیون شده ی چه از نوع قدیمی چه از نوع جدیدش دارد تحمیل می کند؛ پذیرش و اعتقاد به هر سه شعار و اولویت بندی درست آنان یعنی آزادی- دمکراسی-عدالت اجتماعی! یکی از هویت های اصلی مبارزاتی و اپوزیسیونی هر ایرانی است .و این هویت مبارزاتی در هیچ دوره ای تعطیل بر دار نیست ! چرا؟ چون روند تکاملی این سه شعار،در هر دوره ای؛ شرایط بعدی خودشان را نیز می آفرینند.
۵) از این سه شعار بخصوص آزادی و دمکراسی ؛ چون یاد گرفتنی و بدست آوردنی هستند پس اعتقاد به یاد گرفتنی و بدست آوردنیِ آنان، هر مبارز و اپوزیسیون ایرانی را به این سمت می برد که مبارزه برای تحقق آنان باید درونزا باشد. و به این نتیجه می رسد؛درونزایی مبارزه؛ شیوه مبارزه گری خاص خودش را می طلبد وآنرا می آفریند.
۶) با توجه به درونزایی مبارزه، مبارزه گری با توجه به امکانات درونی سازمان دهی می شود. این شرایط می گوید: وجود تفکر ؛یکی می آورد ویکی می برد !و تبلیغ برای این تفکر؛ یک حرافی کودکانه یا یک اقدام بی مسئولانه یا عملی کودنانه یایک عمل مأمورانه ی خائنانه تلقی می شود.
۷)مبارزین و اپوزیسیونی که معتقد به مبارزه ی درونزا هستند بر این امر واقفند که هر قدرت خارجی با توجه به توان و پتانسیل خود یک عمق استراتژیک برای خود تعریف می کند و آن قدرت ها هم در پی تأثیرگذاری وبه انحراف کشاندن حرکات درونزا نیز خواهند بود و خواهند رفت. که در این خصوص؛ مبارزین، چاره ای نخواهند داشت ؛نوعی خنثی سازی و یا تعامل را بنفع حرکت درونزا مدیریت کنند.
۸) نکته مهم اینست: در حرکت های درونزای مبارزاتی آنهم برای رسیدن به آزادی و دمکراسی ،قدرتهای خارجی برای تأثیرگذاری ویا عکس العمل نشان دادن به این روند معمولاً دو روش را عملی می کنند:
-الف)در لحظات آخر بر موج سوار می شوند و آنهم برای به انحراف کشاندن ویا برای اینکه خود را درمقابل آن نشان ندهند.
چنانچه در به انحراف کشاندن موفق شدند معمولاً این موفقیت خارجی را باید ناشی از ضعف در فهم و تعمیق نیافتن درک از آزادی و دمکراسی در روند مبارزاتی دید. وبزرگ کردن بیش از حد مسائل دیگر ، می تواند یک توجیه گری ی ناشیانه دانست .
-ب) قدرتهای خارجی اگر نتوانستند بر موج سوار شوند با کودتایی، مسیری دیگری را برای پی گیری مسائل خود می گشایند و می آفرینند.
اما در هر دو حالت؛الف یاب ؛ روند مبارزاتی درونزا متوقف نخواهد شد ونمی شود. وجالبست ما ایرانیان در این صد وچند سال ، دراین خصوص تجربیاتی را کسب کرده ایم. حال کسی در شکل وشمایل یک مبارز دو آتیشه ی مشکوک، دچار یک پرت وپلا گویی می شود خود می توان .......
۹) در مبارزه درونزا آنهم برای آزادی و دمکراسی، یک مبارز می داند؛ چون این دو یادگرفتنی و بدست آوردنی هستند پس باید در کشور در نبرد با سد کننده؛یک نبرد تغییر توازنی ی قوا و قدرت را به پیش ببرد.
۱۰) در مبارزه درونزا برای تغییر توازن قوا، مبارزین !از همان ابتدا بسمت تشکیل نیروی نظامی نمی روند چون میدانند در صورت قوی شدن این نیرو بعداً خود این نیرو مشکل ساز می شود وچه بسا خود این نیرو سد کننده جدیدی شود.
و از طرف دیگر مبارزین چون می دانند نیروها سد کننده موجود در مقابل آنان ، خود رشد یافته شرایط زمانه استبداد خواهی و استبدادپذیری بوده و هستند وآنان در روند جاری وساری شدن روحیه آزادی خواهی و دمکراسی خواهی قطعاً تحت تأثیر شرایط مبارزاتی قرار خواهند گرفت! پس آن نیرو های سد کننده به مرحله ی درماندگی و استیصال در مقابل روند تحولخواهی قرار خواهند گرفت.اما در نهایت در صورت مقاومت نیروها خاص چه مزدور و ...... اگر نیاز به تشکیل مبارز مسلحانه باشد بصورت مقطعی این نیرو خلق می شود واین نیرو مسلح نیز می تواند براحتی حذف شود و دیگر خود مشکل آفرین نخواهد شد. وآنان بعداً خواهان امتیازهای خواص نخواهند شد.
۱۱) با توجه به مبارزه درونزا و نوع مبارزه گری ی خاص آن، دیگر پولدار بودن و یا پول بدست آوردن تشکیلات یا گروه ها بی معنی است واگر هم از طرف گروهی یا تشکیلاتی کسب شود قطعاً در خدمت دکانِ دکاندارشدگان همان تشکیلات است.
و همچنین دیگر نیروی نظامی خاص داشتن و کمک گیری از آنان و یا نیروی نظامی دیگر چه به داخل وصل باشد وچه به خارج بی معنی است و حتی خطرناک برای تحقق آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی.
پوزش بخاطر طولانی شدن
۷۶۰۷۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ شهريور ۱٣۹۵
|
از : مهند س
عنوان : پور محمدی و ری شهری آیا ریسمان نجات مردم را در دست دارند؟
آقای معمار آیا واقعا قرار است مردم ایران به طناب ری شهری و رئیسی و پورمحمدی از چاه بیرون بیایند؟ شما چگونه مدعی می شوید که ..."برای برونرفت فرزند از باتلاق دست طناب انداز را رد نمیکنند گرچه طناب در دست یک قاتل یا متهم باشد..."؟
حتی اصلاح طلبان هم برای توجه حضور پورمحمدی در کابینه روحانی از بکاربردن چنین توجیهات مشمئز کننده ای پرهیز می کنند! بهانه آنها معرفی شدن کاندیداهای پست وزارت دادگستری توسط رئیس قوه قضائیه به رئیس دولت است. یعنی خودشان می دانند که هیچ جای دفاعی از امثال این جنایتکاران نیست. آنوقت شما از این جانیان "ناجی" می سازید؟!
سوال دیگر اینکه گویا شما حتی از اصلاح طلبان راست هم برای دولت روحانی محبوبیت بیشتری برای مردم قائلید! چرا فکر می کنید که تا پورمحمدی ها چوب لای چرخ دولت نگذارند مردم از خواست برکناری امثال وی حمایت نمی کنند؟ این حساسیت بزرگی که مردم به انتشار فایل منتظری از خود نشان دادند و بسیاری را به واکنش و موضع گیری یا توجیه آن جنایات واداشتند عکس ادعای شما را تایید نمی کند؟
۷۶۰۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱٣۹۵
|
از : کیا
عنوان : "چند هزار نفر افراد مسن و خسته و بیمار و بی پول."
انگشت بر نکتهای درد آور ولی افتخار انگیز!
سخن من به جناب خواننده این است ،که همین انسانهای مصمم هستند که تغییر یا انقلاب را هدایت خواهند کرد.
مگر در زمان شاه هم اینطور نبود؟
آنچه مهم است :
۱.کیفیت است نه کمیت!(کیفیت را داریم و کمیت را در جریان وقایع حاصل خواهیم کرد).
۲.مبارزه علیه دیکتاتوری بدون وفقه در این سالها ادامه داشته است ،گواه آنهم اینهمه زندانی و کشته میباشد که رزیم تا کنون به ما تحمیل کرده است و تعدادمان را تقلیل داده است با تمام زرنگی و خباثت اش موفق نخواهد شد ،چونکه ما ملتی هستیم که به انقلاب دست ز دیم و آنرا تا پیروزی بجلو خواهیم برد ،اگر چه با توقفهای کوتاه.
۷۶۰۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱٣۹۵
|
از : البرز
عنوان : اساساً پیشگیری زمانی معنا پیدا می کند، موضوعی برای پیشگیری باشد
خواننده گرامی، ضمن سپاس از جوابیه ی متین شما، ذیلاً چند سطری در باب آن می نویسم:
اساساً پیشگیری زمانی معنا پیدا می کند، موضوعی برای پیشگیری باشد. وقتی بنا به بیان شما ج.ا. تلاش می کند «...مبادا اپوزیسیونی درست و حسابی بین جوانان پا بگیرد...» خود نشانگر آن است که موضوعی به نام اپوزیسیون واقعیتی عینی است، و نه ساخته ی اذهان.
و همانگونه که در یادداشت قبلیم هم نوشتم، این اپوزیسیون واقعاً موجود در اثر گرفتار شدن به بیماری مزمن پراکندگی قادر به ایجاد دستور کار مشخص در جامعه نبوده و نیست، و لذا دائماً از موضع دفاعی در سیاست کشور دخالت و نقش ایفا می کند.
و ج.ا. همانند حکومتِ محمدرضاشاهی وقت و نیروی زیادی برای امتداد و گسترش بیماری مزمن پراکندگی در اپوزیسیون صرف می کند.
بی آنکه بخواهم افشاگریهای «جولیان آسانژ» و «ادوارد اسنودن» را نادیده بگیرم. لازم میدانم که تأکید کنم، که قبل از این افشاگریها هم، هم شما، هم من و هم همه ی دیگر هموطنان می دانستیم و میدانیم که همه ی کشورها همیشه و در همه حال منافعی در کشورهای دیگر دارند، که به کمک اندیشه و ابزارهای مختلف سعیی وافر در حفظش دارند.
و لذا گرچه "انگلیسا" ی موردِ نظر دائی جان ناپلئون هرگز بیکار ننشسته و دائماً پی جویِ اهداف و منافع خود هستند. ولی نباید از نظر دور بداریم، که غلبه ی بیماری مزمن پراکندگی، یا عدم اتفاق و اتحادِ نیروهایِ معتقد به آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی پیرامون برنامه ای مشترک و فراگیر برای امروز و فردای ایران، برگی بسیار بَرنده در دستانِ مستبدین حاکم بر کشور و دول دارای منافع در کشورمان بوده است.
۷۶۰۵۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱٣۹۵
|
از : زندانی زنجیری
عنوان : حاکمیت خود شخصا شرایط سرنگونیش را فراهم میاورد!
۱.دزدی ، غارت ثروت ملی :
پولشوییهای نجومی سپاه و بانکها ،سوزاندن جنگلها و تقسیم زمینهای بدست آمده بین خودیها ،فروش پارک ها و ساختمانهای عمومی با قیمتهای نازل بین خود و تازگی پرداخت حقوق پرداخت نشده کارگران ، کارمندان, طلبکاران بانکها از فروش اسناد ملی"تصمیم جدید دولت" .
۲.صدور انقلاب شوم اسلامی به منطقه با ثروت ملی و جون جوانان وطن.
۳.دروغ و تزویر علنی ،توهین به شعور مردم در سطح کودکانه.
۴. اسیر کردن زنان و مردان با دست آویزهای ارتجاعی ،تجاوز جنسی ،قتل و زندان شهروندان.
یک چنین حکومتی خیال جدی برای ادامه بقا ندارد!
۷۶۰۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱٣۹۵
|
از : خواننده
عنوان : آقای البرز گرامی -
آقای البرز گرامی -
ایرادی نیست. شما اپوزیسیون می بینید، من نمی بینم.
شما می نویسید:
«چه اگر غیر از این بود، ج.ا. نیازی به صرف اینهمه نیرو و تلاش برای نادید انگاشتن آن نداشت».
ج. ا. چیزی صرف نادید انگاشتن اپوزیسیون نمی کند، چون اپوزیسیونی وجود ندارد جز در ذهنِ خیالباف چند صد تا چند هزار نفر سالخورده بیمار و بی پول.
هر چه ج. ا. صرف می کند برای آنست که الف) مبادا اپوزیسیونی درست و حسابی بین جوانان پا بگیرد. و ب) همین مخالفان اندک و منفعل را تحت نظر داشته باشد.
این به این معنی نیست که حالا اپوزیسیونی وجود دارد که ج. ا. از آن وحشت دارد. نخیر.
اپوزیسیون خطرناک خود را قلع و قمع کردند و تمام شد.
همین چند روز قبل هم که یادبودِ اعدامیان بود در کلن اپوزیسیون را دیدید. ۱۵-۲۰ نفر که همه هم پسر خاله و دختر خاله و رفقای فیسبوکی همدیگر و حالت کلوپ که ملاقاتی بکنند و گپی بزنند. شما اینرا می گوئید اپوزیسیون؟
مسئله «دائی جان ناپلئون» و «تئوری توطئه» را هم لطفاً بروید و با «جولیان آسانژ» و «ادوارد اسنودن» مطرح کنید تا برایتان توضیح بدهند که اتفاقاً آقای پزشکزاد اشتباه می فرومدند و کار کار انگلیسی ها «هست».
تا قبل از «جولیان آسانژ» و «ادوارد اسنودن» هر کس به شما می گفت «تمامِ ارتباطاتِ دنیا کنترل می شود» چه جوابی به او می دادید؟ می گفتید «دائی جان ناپلئون و تئوری توطئه».
بعد از «جولیان آسانژ» و «ادوارد اسنودن» دیگر نباید براحتی چنین چیزی بگوئید.
با تشکر
۷۶۰۴۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱٣۹۵
|
از : masoud memar
عنوان : عمکرد میدانی عرضه بسته به کمیت تقاضا متغیّر است .
بنظر من خواسته ای نظیر برکناری مصطفی پورمحمدی با اینکه در ذات خود خواسته ای برحق است اما با توجه به بستر سیاسی امروز ٫ جامعه ایران تا زمانی که امثال او چوب لای چرخ دولت روحانی نکرده باشد از آن استقبال نخواهند کرد و حتی اگر چنین اشخاصی چرخ دولت را اندکی روغنکاری یا روان تر کنند نیز موردحمایت قرارخواهند گرفت . بطور نمونه در تهران لیست معروف انگلیسی با اینکه افرادی نظیر ریشهری را شامل میشد اما برد. تداوم چنین خواسته های غیرعملی ٬ شکاف اپوزسیون مطرح کننده با جامعه را عمیق تر میکند. برای برونرفت فرزند از باتلاق دست طناب انداز را رد نمیکنند گرچه طناب در دست یک قاتل یا متهم باشد .
۷۶۰۴٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱٣۹۵
|
از : آزاد سیروانی
عنوان : جهاد اکبر و رادیکالیسم
آقای تابان کلید را در قفلِ قنجورِ رادیکالیسم چرخانده است. استدلال روشن است و واکنش ها قابل انتظار. یکی در پاسخ، بی پولی را بر جرم های اپوزیسیون می افزاید و دیگری به آن استدلال ضرب المثل می بندد و توصیه می کند که اپوزیسیون خود را گربه تصور کند تا بتواند موش ارتجاع را بگیرد. حال این چه گربه ایست که از وحشت موش به خارج گریخته، واین چه موشی است که دسته دسته گربه ها را کت بسته قلع وقمع می کند، بر من خواننده معلوم نیست. انقلاب در تصور آنها همان جهاد و انتحار است که ارتجاع هر روز در بوق می دمد. امت نباید به فکر بهبود و اصلاح امور روزانه خود باشند، نباید به فکر قانون باشند، نباید در دسته بندی های حکومت دخالت کنند، نباید به روزنه های نفس کشیدن فکر کنند، نباید دغدغه ی معاش داشته باشند، نباید به نفس اماره راه دهند و خواستار کنسرت و پوشش خود باشند، بلکه باید به فکر جهاد اکبر یا همان انقلاب بزرگ باشند. که خیر دنیا و آخرت در آن است. چقدر این روضه ها در برابر سیر واقعی زندگی تاب آورده است؟ مردم به بی قانونی اعتراض می کنند، تا آنجا که بتوانند دسته بندی ها ی حکومت را بر هم میزنند، از هر فرصتی برای بهبود
معاش، محیط زیست، پوشش دلخواه، و شادی های روزمره و اعتراض آمیز خود فروگذار نیستند. آنها به انتظار جهاد اکبر و انقلابی که بشارت حیاتی روٌیایی میدهد، از زندگی کنونی دست نشسته و نمی شویند. همانگونه که به تغییرات بنیادی می اندیشند از هر گونه خللی در کار استبداد روی بر نمی تابند. آنها خود را گربه یا پلنگ تصور نمی کنند زیرا انسانند با قدرتی از جنس خرد ومیلی به زندگی و مبارزه در این جهان، نه جهشی یکباره به قیامت.
۷۶۰۴۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱٣۹۵
|
از : سیامک شاملو
عنوان : تایید حرفهای کاربر گرامی - آرمان...
با نظر ایشان موافقم چونکه تجارب تاریخی و بکاربردن عقل آدمی اینرا بما یاد میدهد که حکومتهای فاشیستی بدلخواه خود حاضر به واگذری قدرت سیاسی خود نیستند و تنها با شیوه جنگ و جدال و خشونت و خونریزی است که میشود آنها را به زیر کشید. متاسفانه! حکومت فاشیستی که نوع اسلامی اش در ایران میشود گفت از بدترین نوعش است بدلایل ریشه دواندن اعتقادات مذهبی و اسلامی به غلط در بین مردم ایران چونکه دلالان شیاد در لباس آخوندی و شخصی مثل شریعتی و عبدلکریم سروش و دیگر مرتجعین مسلمان سالهاست که صاحب دستگاههای شستشوی مغزی مردم را در دست خود داشتند و دارند و هنوز کار میکنند و با این پایگاهی که سران اسلامگرا خصوصا در اکثر قشر بیسواد و کم سواد و مردمان فقیر دارند راحت میتوانند این لشگر خرافه پرست چند میلیونی را بر علیه روشنفکران غیر مسلمان ایرانی موبیلیزه کنند. چپ ایرانی شناخت خوبی هم از ساختار و قشرهای مردم درون ایران دارد ولی نمیخواهد اعتراف کند که با ایده آلهای چپی شاید مجال بازی دادنشان در بین چنین مردمی داده نمیشود و برای همین مبارزه اش بر علیه حکومت اسلامی در حد تعارف کردن باقی میماند و نباید جدی گرفته شود. وگرنه شما وقتیکه کسی را به مهمانی دعوت میکنی که باید بر سفره شما بنشیند باید از قبلش چیزی تهیه کرده باشی تا بتوانی بر روی سینی عرضه و تحویل مهمان یا مردم دهی؟ متاسفانه اگر نشود گفت که سینی برای عرضه کردن برنامه های چپ کم کالا نباشد بلکه خالیست که ابتدا باید با برنامه پُر شود بعد سراغ مردم رفت و گفت خلایق بیایید به دامان احزاب چپ یا بما بپیوندید. وقتی رفیق بزرگوار ما جناب تابان مینویسد: " آیا کسانی که برای استقرار یک جمهوری دموکراتیک در ایران مبارزه می کنند، نباید هیچ خواسته ای را در برابر حکومت، این یا آن جناح آن و اشخاص و رهبر آن قرار بدهند به این تصور که چنین خواسته هایی عملی نیست و خواستن آن ها از حکومت، به توهم دامن می زند؟ "
سوال من از جناب تابان این است که چقدر واقعیت بینی در این خواسته " استقرار یک جمهوری دموکراتیک " ایشان که سخنگوی جریانی از چپ است میباشد؟ مگر میشود شما قدم اول را برنداشته قدم دوم را میخواهید بردارید؟ آیا شما نباید در قدم اول اسلام را که بنامش حکومت راه انداختند از سر راه برداری یا به کنار زده شود تا بعد در قدم دوم جائی برای دموکراتیزه کردن در ایران باشد؟ چونکه تا زمانیکه اسلام در ایران یا هرکشور دیگری حرف اول را برای گفتن داشته باشد امکان ندارد بگذارند دموکراسی عرض اندام بکند یا رشد و نمو کند. آیا جناب تابان معتقدند یا بر این باورند که در کنار اسلام یا با وجود اسلامگرایان از افراطی تا معتدلش میشود با نیروهای چپ و یا پیشرفته دیگر به جمهوری دموکراتیک رسید؟ چطور؟ همین بحث را قبل از انتخابات شیخ حسن روحانی هم با طرفداران شرکت در انتخابات ریاست جمهوری داشتیم که گول وعده های فضای باز سیاسی و آزادی مطبوعات دادن او را میخوردند. میگفتیم مگر میشود خامنه ای و سپاه بگذارند که کسی بیاید گور خودشان را بکند با آزادی بیان دادن به مردم و رسانه ها؟ دیدیم که نشد و اوضاع بدتر هم شد! حالا برای من معما است جناب تابان شما پیش کسوت سیاسی چپ چطور بدون برچیدن بساط اسلام از ایران میخواهید به دموکراسی برسید؟ اسلام و دموکراسی مثل آتش و پنبه نمیتوانند زندگی مسالمت آمیز در کنار یکدیگر داشته باشند یا غیر از این است؟ تازه نام ج. اسلامی به ج. دموکراتیک تغییر هم کرد و چپها و دموکراتها قدرت را بدست گرفتند ولی تا زمانیکه چند آخوند در کشور باشند هرلحظه خطر توطئه شان بر علیه دموکراتها هست که دوباره بساط ترور بر علیه بی دینان راه بیاندازند و فرامین قرآن را به اجرا در آورند ترور یا اعدام بکنند مثل پورمحمدی جنایتکار! عمق فاجعه رژیم اسلامی هنوز برای برخی رفقا گویا روشن نیست که چپ ایران با حمایتش در سرنگونی شاه دیکتاتور خدمت بزرگی به اسلام و آخوندها کرده که پس گرفتن قدرت سیاسی یا برکنار زدن ج.ا. اگر غیرمحال و غیر ممکن نباشد بلکه کاری بسیار دشوار و سخت و تنها با خشونت و خونریزی ممکن است با این پیش بینی که سوریه دوم از ایران ساخته شود که گویا چپ ایران از چنین سناریوی جنگ داخلی دوری میجوید. پس میماند پشت گود نشینی برای چپ و رُل تماشاچی ج.ا.! در همین سایت خیلی کم برعلیه اسلام گفته یا کار روشنگری کرده میشود که امیدست در آینده بدان اهمیت و جای بیشتری داده شود. با آگاهی اکثر مردم ایران در باره نقش ویرانگر اسلام شاید بعداً آرزوی ج. دموکراتیک برای جوانان عیب نباشد!
۷۶۰٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱٣۹۵
|
از : البرز
عنوان : و لذا قادر به ایجاد دستور کار مشخص و مستقل در کشور نبوده است
خواننده گرامی، برخلاف تصور شما که می نویسی؛ «... چیزی به اسم اپوزیسیون وجود ندارد جز چند هزار نفر افراد مسن و خسته و بیمار و بی پول...» لازم دیدم بنویسم. اپوزیسیونی به نام اپوزیسیون ج.ا. وجود دارد. چه اگر غیر از این بود، ج.ا. نیازی به صرف اینهمه نیرو و تلاش برای نادید انگاشتن آن نداشت.
اما اگر مقصودت این باشد، که اپوزیسیون ج.ا. فاقد برنامه ای مشترک برای امروز و فردای ایران است، و لذا قادر به ایجاد دستور کار مشخص و مستقل در کشور نبوده است. و در پراکندگی مزمنِ خود چاره ای ندارد، جز آنکه دائماً از موضع دفاعی در سیاست کشور نقش ایفا کند، سخنت پسندیده تر و مقبول تر خواهد بود، درست مانند میوه ی نوبرانه در فصل بهار.
در زمانی که هموطن گرامی آقای ایرج پزشکزاد شخصیت ماندگار دائی جان ناپلئون را در داستانی به همین نام آفرید، روی سخنش دقیقاً با هموطنانی از قبیل شما بود که دائما دستِ خارجی را در تحولات داخل کشور بزرگ کرده و می نویسند؛ «...تصور آنکه این حکومت جدا از خواسته ها و معادلات سیاسی جهانی قابل تغییر است یک تصور خام است...»
۷۶۰٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱٣۹۵
|
از : آرمان
عنوان : تاریخ چراغ راه آینده
تجربه تاریخی نشان داده است که با فاشیسم نمی توان راه آمد همانطور که با فاشیسم هیتلر و موسیلنی راهی به غیر از سرنگونی وجود نداشت. رژیم فالانژیست های فرانکو نیز تا باقی بود از دمکراسی در اسپانیا خبری نبود. رژیم های فاشیست اسلامی جمهوری آدمخواران اسلامی ایران و داعش نیز را هرگز نمی توان رفرم کرد. رویا بافی رفرمیست های سیاسی ایرانی همیشه به دنبال روزنه امیدی بوده اند اگر چه هیچ واقعیتی برای رویا بافی های خود را ندارند. کلیت فاشیست های حاکم باید سرنگون شوند وگرنه برداشتن یک دژخیم تفاوتی نخواهد کرد. خلخالی رفت ولی امثال او مانند آدمکشان وزیران دولت جنایتکار روحانی دست کمی از او ندارند. تهومات رفرمیست های سابقا چپ را پایانی نیست!
۷۶۰۲۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱٣۹۵
|
از : خواننده
عنوان : لطفاً سانسور نکنید
تصور آنکه این حکومت جدا از خواسته ها و معادلات سیاسی جهانی قابل تغییر است یک تصور خام است. پایه های داخلی و جهانی این حکومت که خودتان به آمدنش کمک کردید بسیار هم قوی و پایدار است. برنامه های جهانی چین هم این پایه ها را تازه قوی تر هم خواهد کرد.
آنچه که شما نمی خواهید و نمی توانید بپذیرید اینست که چیزی به اسم اپوزیسیون وجود ندارد جز چند هزار نفر افراد مسن و خسته و بیمار و بی پول.
حکومت و رسانه های خارج و بسیاری از چهر های خارج همه در یک تیم جهانی بازی می کنند.
۷۶۰۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱٣۹۵
|
از : امیر ایرانی
عنوان : نگرش های مختلف
باتوجه به نوشتار آقای ف- تابان ارجمند اگر بخواهیم در مورد مراجعه کنندگان به سایت و آنانی که یک توقعی خاص نسبت به سایت دارند یک دسته بندی داشته باشیم، خواهیم داشت:
-گروهی نگرششان اینست: که این نوع نشریات باید مروج آزاد اندیشی و مدافعِ آزاد اندیشی باشند.
-گروهی نگرششان اینست: که این نوع نشریات باید مروج یک ایده ای بنام چپ باشند.
-گروهی نگرششان اینست: که این نوع نشریات باید مروج خوانشی از ایده ای بنام چپ باشند.
-گروهی نگرششان اینست: که این نوع نشریات باید در مقام اپوزیسیون نظام باشند.
-گروهی نگرششان اینست: که این نوع نشریات باید در مقام اپوزیسیون نظام باشند اما چگونگی مبارزه با نظام را باتوجه به توان و پتانسیل جامعه تنظیم کنند.
-گروهی نگرششان اینست: که این نوع نشریات باید در مقام اپوزیسیون نظام باشند اما از آن اپوزیسیون هایی که فقط ساز براندازی را بنوازد اگرشد این کار را با شعار دادن های عوام فریبانه نیز انجام دهد.
-گروهی نگرششان اینست: که این نوع نشریات گردانندگان آنان قطعاً یک دیدگاه جانبدارانه ای نسبت به یک ایده ای خواهند داشت اما مهم اینست که سپهر حاکم بر گردانندگان دفاع از آزاد اندیشی باشد.
-گروهی نگرششان اینست: که این نوع نشریات اگر سپهر حاکم بر آنان دفاع از آزاد اندیشی باشد قطعاًدکان نشریات دیگر که مدافع اقدامات شعارگونه ی عوام فریبانه هستند را کساد خواهند کرد.که گروهی معتقدند باید با نشریات مدافع آزاد اندیشی برخوردی تخریبی داشت.
اگر بخواهیم منصفانه نظری نسبت به عملکرد سایت اخبار روز داشته باشیم؛چگونه نظری را خواهیم داشت؟
۷۶۰۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱٣۹۵
|
از : علیخانی
عنوان : هوای تازه
پرسشهای جناب البرز بوی خوبی نمی دهد و از یک رندی روانشناسانه بهره گرفته است. احتمالا ً با خود اندیشیده یا این طرف جواب نمی دهد که چه بهتر یعنی میرزا بنویسها بنویسند. یا جواب میدهد که باز فرصتیست تا میرزا بنویسها با دم سرد انفعالی خود سوراخ سمبه ها بگیرند تا نامحرمی در حرم رخنه ننماید.
البته حتما ً دیگران نیز چون من این "همه با هم" های جناب البرز را می شناسند. هرچند هنوز در حد حرف است چون اگر گوشی می یافت قاعدتا ً تا کنون اتحادی برقرار شده بود. پس ایشان در بهترین حالت "آرزو"ی خویش بیان میدارند.
به اشاره بگویم جناب البرز تا زمانیکه اعضای قدیمی ی هر یک از سازمانها و احزاب موجود بازنشست نشوند اوضاع همین خواهد بود. چرا که آنها این احزاب و سازمانها را ملک پدری خویش می بینند. باورتان نمی شود! کدام تشکل غیر ایدئولوژیک را سراغ دارید که شرایط را برای ورود جوانان بازکرده باشد؟ باور کنید دلیل عمده اش؛ ترس از کف نهادن عنان رهبریست. این موضوع آنچنان قویست و آنچنان فکر آنها را مشغول به خود داشته که طرف خود به زبان ساده گفت: ما برای آنکه سازمان به راست نغلطد حاضر شده ایم سازمان خود را منحل کنیم و با ۱۹ نفر از سازمانی دیگر وحدت کرده و یک حزب قوی چپ بسازیم. (نقل به معنی) پس تصدیق می نمائید که پاسخ من به پرسشهای شما در بهترین حالت در حد همان "آرز"ی شما باقی خواهد ماند.
اما جناب تابان چند کلام نیز درباره پیشنهاد شما. آیا شما این پیشنهاد را بعنوان یک حزب سیاسی مطرح نموده اید؟ آیا شما با طرح این پیشنهاد خواسته اید "کمپینی" راه اندازی کنید؟ هر آنکه پیگیرانه نشریه شما را دنبال می کند دچار یک اعوجاج میگردد و از نگاه خودی وغیرخودی حاکم بر تحریریه گیج می شود. گاه خود را خواننده یک نشریه حزبی می بیند گاه صدای بی صداهاست گاه پشتیبان تشکلهای مردم نهاد داخل کشور است و گاه نیز می کوشد خط جدیدی را ترویج نماید. در هر حال با همه ی خودی و غیرخودی کردنها، تاکنون ملغمه ای از همه ی اینها بوده و این به جایگاه ژورنالیستی "اخبارروز" لطمه میزند. اگر همچنان بر این مدار هستید که نشریه ای مستقل باقی بمانید در سرمقله ها، سخن روز یا تفسیر سردبیر باید سعی نمائید چون یک نشریه حرفه ای عمل نمائید و مطلب را بگونه ای بنویسید که خواننده خود نتیجه مطلوب را بگیرد نه آنکه شما بگوئید.
۷۶۰۱۶ - تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱٣۹۵
|
از : روزبه صالحی
عنوان : موضع تابان از معدود حرف حسابی اپوزسیون رادیکال و انقلابی است.
اپوزسیون انقلابی و رادیکال در قالب جریانات سیاسی گوناگون از چپ و راست نتوانسته فهم منطقی و اثرگذار از مشی رادیکالی را تبیین کند و همواره فهم سطحی، ساده و ذهنیگرایانه براندازی را اعلام کرده است که تاکنون نتوانسته سیاس سازی کند و بتواند عقبه اجتماعی را با خود همراه سازد. من موضع آقای تابان را از معدود مواضع عنصر شاخص چپ می بینم که سابقه ندارد. باید بر موضع ایشان مهر تائید زد و از آن در راستای تبیین و ارائه نقشه راه کمک گرفت. کسانی که با استدلالات ذهنی این احساس را در سطح اپوزسیون بوجود می آورند که سیاست رادیکال نباید خواسته ای را در برابر حکومت قرار بدهد و اصرار براین دارد که سیاست رادیکال را مترادف براندازی تبایغ کند. خطاب به طرفداران باید یاداور شد که سازمان مجاهدین خلق از رهگذر مشی رادیکال و انقلابی یال براندازی را رفت که نتیجه آن پشته ساختن از کشته نیروهای انقلابی بود. اما سیاست انقلابی و رادیکال واقع بین و عینیت گرا در خانه اول پازل خود سرنگونی را نمی نشاند. آقای تابان درست می اندیشد و می نویسد" اخبار روز بر مشی مخالفت خود با حکومت اسلامی ایران پایدار است. اما این مشی را هرگز به این معنا تعریف نکرده است که خود را از عرصه ی سیاست جاری ایران کنار بکشد و دو پایش را در یک کفش کند که سیاست یعنی سرنگونی بلاواسطه جمهوری اسلامی و دیگر هیچ!" انصافا کجا سراغ دارید و تاکنون در کدام سند و کدامین عنصر شاخص سیاسی اپوزسیون چنین مشی را تدقیق کرده اند. اما خطاب با آن کسانی که موضع بی بدیل آقای تابان را در راستای گرم کردن تنور انتخابات ۹۶ می دانند. پاسخ ایشان را بار دیگر بخوانند که می نویسند" در انتقادات مطرح شده بود که این یادداشت زمینه چینی برای «شرکت» در انتخابات به نفع جناحی از حکومت است." حالا اگر در برهه کنونی آقای تابان پیشنهاد می دهند و صراحتا می نویسد " درخواست برکناری مصطفی پورمحمدی وزیر دادگستری به عنوان گام اول در پروسه ی دادخواهی مطرح شده بود." هیچ رابطه ای بین این پیشنهاد و انتخابات دور دوم ریاست جمهوری اسلامی وجود ندارد باور کنید.
۷۶۰۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱٣۹۵
|
از : سیامک شاملو
عنوان : احتیاط! احتیاط!
نمیدانم چرا وقتی که شیوه مبارزه فدائیان خلق اکثریت و یا این سایت اخبار روز را
میبینم یاد این ضرب المثل میافتم:آهسته بیا؛ آهسته برو که گربه شاخت نزنه!
این ضرب المثل، دارای بار منفی بسیاری است؛ یعنی این که انسان در کنار بی
عدالتی ها، حق کشی ها و فسادهای رنگارنگ، فقط کلاه خود را بچسبد و به فکر
منافع شخصی خویش باشد.کاربرد:
۱- این مثل برای سفارش به احتیاط زیاد و نهایت دقت و مراقبت از نتایج عمل
یا موردی یا کسی به کار میرود.
۲- اگر بخواهیم به کسی بگوییم که کار خودت را بکن و با دیگران کاری نداشته
باش و در بحثها و درگیریهای اجتماعی شرکت نکن تا آسیب نبینی، این مثل را
به کار میبریم.
تا زمانیکه اپوزیسیون ایرانی از جایگاه موش بودن خودش بیرون نیاید باید هم
که ج.ا. احساس گربه بودن بکند و این بازی موش و گربه ادامه خواهد داشت!
بیاید سعی بکنیم یکبار هم که شده نقش گربه را بازی کنیم و نقش موش بودن را
بر عهده ملایان بیشرف بگذاریم!
تا زمانیکه رفیق بزرگوار ما آقای ف. تابان ( همیشه سلامت باشند! ) و دیگر رفقای به اصطلاح " مبارز " پیرو این نصیحت باشند:آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است: «با دوستان مروت، با دشمنان مدارا» کار ما اپوزیسیون ایرانی با دشمن ما ج.ا. بجائی نمیرسد و سازشکاری ادامه دارد!
یا به طور خلاصه می گویند: "خودم جا، خرم جا" مجازاً یعنی سود و زیان دیگران به من چه ارتباطی دارد؟ باید در فکر تأمین و تدارک منافع و مصالح خویش بود لاغیر.( دیگی که برای من نجوشه ، توش سر سگ بجوشه !).
شاید اپورتونیسم ( فرصت طلبی ) اکثریتی ها اپوزیسیون را فلج کرده یا شاید ندانم کاری است؟ یا تا زمانی که ترس بر چهره اپوزیسیون غالب است طوریکه برخی حتی زبانشان را هم گاز میگیرند که مبادا چیزی بر علیه ج.ا. گفته باشند، همین آش و همین کاسه!
۷۶۰۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱٣۹۵
|
از : نخود هر آش
عنوان : باید علیرغم تبعید، برای شناخت مطالبات جدی و واقعی مردم و بازتاب آن کوشید
البرز گرامی آقا یا خانم علیخانی بی شک پاسخ شما را خواهند داد. اما اگر اجازه داشته باشم بنده هم به سوالات شما بپردازم. بعقیده حقیر پاسخ شما در جمله ای که بعنوان تیتر نظرم انتخاب کردم خلاصه می شود. این یک جمله بصداگی نوشته یا خوانده می شود اما پیگیری آن مهم بسیار دشوار است.
موانع سر راه: یکی فاصله فیزیکی بین نیرو های پیشرو (چپ) با جامعه است. خوشبختانه در عصر ارتباطات می توان از طریق شبکه های اجتماعی تا حدودی و نا کاملا بر این مانع غلبه کرد.
دومین مانع درگیر بودن چپ ها با خودشان است. بی رودربایسی باید گفت که نیروهای جدی چپ بیش از حد لزوم طی سال های گذشته خود را معطل محافل "خاویار خور" چپ کرده اند. نتیجه این معطلی بی برنامه گی، ملاحظات غیر ضروری در اتخاذ سیاست ها و تاکتیک ها و درجا زدن بخاطر کسانی که تنها نام رادیکالیسم را یدک می کشند. وگرنه در فرنگ زندگی آرامی را بسر می برند.
مانع سوم این است که شناختی جدی از منافع عام و منافع طبقاتی که ما ادعای نمایندگی آنان را داریم، موجود نیست. که اگر می بود به تکرار مطالب مندرج در نشریات مجاز در داخل کشور بسنده نمی کردیم. در این ارتباط چپ باید بدور از شعارزدگی ابتکار عمل را در دست بگیرد.
۷۶۰۰۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱٣۹۵
|
از : Hadi Shahab
عنوان : تغییر قانون در یک حکومت خواستی است رفرمیستی و "رادیکال" بر کناری افراد تغییر مهره های است
آقای تابان,
بله برای بهبودی وضع کارگران و زحمتکشان باید مبارزه کرد این مبارزه که با طرح خواستهای صنفی آغاز میشود در مسیر خود میتواند سیاسی نیز بشود. جنبش صنفی کارگران لهستان در دهه ۸۰ میلادی منجر به تغییر حکومت لهستان شد.
واقعییت اینست که اتحادیه همبستگی کارگران لهستان به لحاظ صنفی خواستهایی بسیار درست ولی به لحاظ سیاسی خواستهایی بس ارتجاعی دا شت هم خط بودن اتحادیه همبستگی با پاپ رهبر کاتولیکها و ناتو واقعییتی است تاریخی ...
برگردیم به آقای پور محمدی و تمامی شرکای جنایی سیاسی مسلکی این آقا.
آقای تابان برای رسیدن به یک خواست صنفی در یک کارخانه برای مثال ایجاد یک حمام طرح نمیکنند که باید فلان رییس بر کنار بشود تا کارگران از وضع بهداشت بر خوردار بشوند بلکه داشتن حمام و امکانات بهداشتی را جز قوانین کار و کارخانه میکنند.
آقای تابان محترم, همانطور که همه ما میدانیم هر چند روزی عده ای را در ایران تحت عنواین مختلف اعدام میکنند. قاضی بر اساس قوانین اسلام حکم اعدام این انسانها را صادر میکند.
مدتی است یک عده افراد دور هم جمع شده اند و لگام را درست کرده اند . بانو نرگس محمدی , آقایان دکتر ملکی , محمد نوریزاد و سایر مبارزان این راه جز اینگروه هستند .
لگام خوا هان لغو قانون اعدام است اگر چه با هر حکم اعدامی مخالفت آشکار خود را بیان کرده اما تغییر قانون را گام به گام میبیند و در جهت تغییر قانون پیش میرود. لگام خود را گروهی صنفی معرفی میکند که تنها برای تغییر قانون مبارزه میکندو بطور روشن بیان میکند که لگام سرنگونی طلبی نیست. حال اینکه افرادی مانند نوریزاد در جای دیگر سرنگونی طلبی را طرح میکنند اما در بیانیه های لگام تنها تغییر لغو قانون اعدا م را طرح میکنند در چهار چوب همین نظام و شعاری برا ی تغییر حکومت طرح نمیکنند .
در مقاله خانم برادران
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۷۵۴۹۲
در همین سایت شما به درستی به قوانین فقه اسلامی اشاره میشود که خمینی به اتکا آن قوانین از همان آغاز حکومتش حکم ارتداد برای همه دیگر اندیشان صادر میکرد.
آقای تابان محترم, ما حداقل مدت ۳۷ سال است که بطور مشخص با این قوانین سرو کار داریم هر دو ما نیز بخوبی واقفیم که طرح هر گونه خواست صنفی به لاجرم در این حکومت اسلامی سیاسی نیز میباشد.
حکومتی که به کوچکترین مسائل شهروندان خود در اتاق خوابشان نیز کار دارد و هر گونه حرکت که با اسلام متابقعت نداشته باشد کفر اعلا م میکند و به ناچار اساس حکومت را در خطر میبیند .
آقای تابان محترم, شاید بد نبود که شما در افشاگریی اخیرتان طرح میکردید که چرا آقای روحانی رییس جمهور امید و اعتدال حضرت پور محمدی را به سمت وزارت دادگستری منتسب نمود شاید بد نبود طرح میکردید که چرا اشخاصی به اینگونه سمتها انتخاب میشوند معتقدین به فقه اسلامی هستند. این اشخاص کسانی هستند
که بر پایه عقیده اسلامی خود احکامی بس ظالمانه را برای انسانهای شریف صادر میکنند. شما بهتر از من میدانید که برای این شیر زن نرگس محمدی ۱۰ سال زندان صرفا به خاطر عضویت در لگام صادر میکنند.
آقای تابان محترم مشگل بزرگ بعضی از ما و منجمله شما در طرح برکناری پور محمدی مینیمالیست بودن شما است.
میدانید بعد از اینکه لاجوردی بر کنار شد جلادینی دیگر امور شکنجه را به عهده گرفتند کنار گذاشتن پور محمدی یک خواست صنفی نیست بلکه یک تغییر مهره در حکومت جنایتکاران است.
امیدوارم که نوشته من مورد توجه شما قرار بگیرد.
هدف من از ا ین نوشته طرح یک انتقاد به نوشته و نظر شما بود و هست و هدف هیچگونه بی احترامی به شما و سایرین نظر نویسان نبوده و نیست.
با احترام
هادی شهاب
۷۶۰۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱٣۹۵
|
از : کیا
عنوان : نوشتاری معقولانه و منطبق با اوضاع داخلی و منطقه یی است
۱.سر نگونی هدف استراتژیک است:
حکومت اسلامی "کمربند سبز قدیمی" در منطقه و کشور مشکلات عظیمی را موجب شده است و برای بشریت مساله میباشد ،روند وقایع از افول آن و تلاش آن برای ادامه حیات خبر میدهد.
۲.خلقهای منطقه و کشور در رهایی از این مضمل مصمم میباشند و با فرمهای متفافتی با ویژهگیهای خاص خود ، عکسالعمل نشان میدهند.
۳.تشکلات در داخل حول محور حقوق بشری و در منطقه حول حمایت از کردها بخصوص کردهای سوریه متمرکز است.
۴.مبارزه به نتیجه میرسد, با هشیار و اتحاد سریعتر!
۷۶۰۰٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱٣۹۵
|
از : البرز
عنوان : شاید بتوانیم با هم پرسیدن و با هم اندیشیدن را با هم تجربه و تمرین کنیم
علیخانی گرامی؛ رنج عمیق و تلخی که در نوشته ی نظرت موج می زند را درک می کنم. اما همزمان می خواهم از شما بپرسم، که شما:
- برای غیر اتمیزه شدن احزاب و سازمانها چه پیشنهادی داری؟
- برای برقرار کردن ارتباط ارگانیکی با پایه اجتماعی چه شیوه ای را پیشنهاد می دهی؟
- برای غیر میرزا بنویس شدن، در زمانی که خبری در داخل کشور میشود، چه راه حلی پیشنهاد می کنی؟
- جهت اینکه کسی برای حرفمان تره خرد کند، چه پیشنهادی داری؟
- برای مواقع بیکاری سر چه کسانی را جهتِ تراشیدن پیشنهاد می کنی؟
و اساساً چرا تراشیدن یا اصلاح سر یکدیگر در امثله ی "ما" عیب یا جرم محسوب می شود؟
قصدم از سئوالات فوق اصلاً طعنه زدن نیست، بل کوشیدم شاید بتوانیم با هم پرسیدن و با هم اندیشیدن را با هم تجربه و تمرین کنیم
۷۶۰۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱٣۹۵
|
از : علیخانی
عنوان : بی عملان
وقتی اتمیزه شدن احزاب و سازمانها تا بدانجا پیش رفته که تعداد هم کیشان از یک تیم فوتبال نیز کمتر شده، و از دیگر سو هیچگونه ارتباط ارگانیکی نیز با پایه اجتماعی (که وجودش خود جای سوآل دارد) وجود ندارد، چه باقی می ماند؟! چندتا میرزا بنویس که منتظرند در داخل کشور خبری بشود آنها بیانیه و اطلاعیه و ... بدهند. و تازه از آنجا که میدانند کسی برای حرفشان تره هم خرد نمیکند در بالای همین اعلامیه و بیانیه و غیره می نویسند "برای ثبت در تاریخ".
قدیمیها می گفتند: سلمانیها که بیکار می شوند سر هم را می تراشند. حالا حکایت ماست
آقای تابان طعنه ها را به دل نگیر. یادمان باشد؛ آنکه دیکته نمی نویسد غلط نمی نویسد
۷۵۹۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ شهريور ۱٣۹۵
|
از : محسن
عنوان : طرفداران سرنگونی منفعلانه در انتظار "ظهور" سرنگونی
آقای تابان با سپاس از یادداشت بجایی که ارائه کردید.
متاسفانه عده ای پشت نقاب رادیکالیسم و شعارهای تند و تیز و فحش های آبدار قصد پنهان کردن نقش بشدت انفعالی خود در قبال تحولات جاری در کشور را دارند.
سرنگونی برای آنها به "اعتقادی" خشک تبدیل شده که تنها باید در انتظار آن نشست. از دید این افراد به مسائل حیاتی ای همچون افشای فساد و جنایات صورت گرفته در کشور، موضع گیری در قبال سیاست های مخربی که در کشور اجرا شده و می شوند و یا کارزارهای توده ای (مانند انتخابات) که فضا را تا حدی برای کار بین مردم باز می کند، نباید ورود کرد!
حال آگاهی توده ها که باید روزی محرک جنبشی عظیم با هدف ایجاد تغییرات بنیادین در کشور شود، از چه طریق قابل حصول است، معمولا از سوی آنان بی پاسخ می مانند.
۷۵۹۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۴ شهريور ۱٣۹۵
|
از : امیر ایرانی
عنوان : شعار سرنگونگی به هر قیمتی و وضعیت شعار دهنده
این جمهوری اسلامی یک پدیده خاصی شده است. تجربیات روند تحولخواهی گفته و می گوید: هرکس در شکل شمایل مبازر با این رژیم وقتی بصورت خیلی دو آتیشه ظاهر می شود و صحبت از سرنگونی رژیم می کند آنهم نه کلمه کم و نه کلمه زیاد! این عملش بوی مشکوکی را به مشام می رساند و ذهن رابه این سمت می برد که حتماً ریگی به کفش دارد و یا حتی یک فرار به جلوی ممکن است از جانب شعار دهنده ،دارد مطرح می شود. وجالبست ؛خیلی از این دو آتیشه ها دیگران را محکوم به نوکر رژیم می کنند. مبارزه کردن با جمهوری اسلامی هم عجیب و غریب شده است؟!
ناگفته نماند: برای رسیدن به اهداف مبارزاتی ؛قطعاً !عبور از شرایط حال هر دوران، برجسته می شود، اما چگونگی عبور مهم است؟!
۷۵۹٨۹ - تاریخ انتشار : ۱۴ شهريور ۱٣۹۵
|
از : پروین کرد
عنوان : سرنگونی و دیگر هیچ!!!!!!!!!!!!!!!!
۳۸ سال پیش ازین که جهان کثیف سرمایه داری آخوند و اسلام باصطلاح سیاسی رادر قبال شاهنشای نوکر سرمایه داری، به ایرانیان تنقیه فرمود ،محمدرضا شاه (جانی و آدمخوار و فلان و فلان و فلان شده! ) حد اقل با گوش و احساس کر و کورش ،در وضعیتی اسفناک (((صدای ان قلاب)))را شنید !!!اما درآن زمان و با کمال تاسف ابدی هیچ کس محل سگ به او نگذاشت تا لااقل کشور به ویرانی امروزین نیفتد. امروز اما که آخوند ها ی لجام گسیخته و مطمعن از پشتیبانی ارباب کشتار ایرانیان را فقط فرمان خداوند میدانند و کسی هم حاضر نیست که اعتراضی به این وحوش بکندو چراییاییش را بپرسد!!!؟گویی که سرنگونی ها باهم متفاتند !؟ و ایکاش ۳۸ سال پیش لااقل کمی از شعور امروزین برخوردارمیبودیم و عربده ی مستانه ی ((سرنگونی)) نمی کشیدیم !!۱۱ !!! و شاید باین افلاس۰۰ سیاسی عبادی)) و فقر و پیسی ملت ایران گرفتار نمیبودیم؟!!
۷۵۹٨٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ شهريور ۱٣۹۵
|