چکمه بوسی، پوتین هراسی و منافع ملی!-جواد رضایی میرقاید



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۵ شهريور ۱٣۹۵ -  ۵ سپتامبر ۲۰۱۶


به قدرت رسیدن حاکمیتی دمکراتیک، ملی و مستقل در ایران آرزوی دیرینه ما است، آرزویی که خوشایند هیچکدام از قدرتهای بزرگ اقتصادی نظامی بین المللی و مرتجعین محلی نخواهد بود.
وجود استبداد و دیکتاتوریهای بومی همیشه منابع عظیم اقتصادی و انسانی را بکام بازیگران بین المللی ریخته است و سیه روزی را نصیب مردم محلی می نماید.
تاریخ یکصد سال گذشته کشورمان در خصوص اعمال و عملکرد مداخله گرانه قدرتمندان و دول غربی بقدری معلوم است که بخشهای نا پنهان آن چیز زیادی را در خصوص نقض منافع ملی عوض نمی کند.
مدافعان نظام امپریالیستی همیشه با چماق لولوی کمونیسم و روسیه اهداف خود را در ایران اجرایی نموده اند. سکانداران اصلی قدرت طی یکصد سال اخیر وابستگان دول غربی در کشورمان بوده و سیرقهقرایی کنونی حاصل کارنامه مشترک همه آنهاست. همانطور که همه اسناد گویای این است که امریکا و انگلیس مسبب اصلی کودتای ۲٨ مرداد بوده و قدرت گیری خمینی و جنگ هشت ساله نیز حاصل تلاش آنهاست. تا زمانیکه حکومت اسلامی در قدرت است منافع ملی ایران ما همواره در خطر دائمی است.
رژیم حاکم در ایران زاده بحرانهایی است که قبل از آن دول بیگانه با مداخلات خود توسط وابستگان داخلی ایجاد کرده و هم اکنون با ایجاد بحرانهای بیشتر به بقای خود ادامه میدهد
منافع ملی ایجاب می کند که مناسبات دوستانه و برابری را با همه دول و ملل ایجاد نمائیم آرزویی که با ساختار حکومت اسلامی و زیادخواهیهای قدرتهای بیگانه در تناقض است.
چنانچه حکومت دمکراتیک و ملی در ایران مستقر شود باید مناسبات دوستانه و برابری با همسایه های خود برقرار نمائیم، روسیه نیز یکی از مهمترین آنهاست.
امروز در ارتباط با مناسبات تجاری، سیاسی و امنیتی کشورها و مقایسه آن در زمینه دوری و نزدیکی با منافع ملی ایران می توان گفت: روسیه رقیبی قدرتمند در مقابل دول غربی و زیادی خواهی های آنهاست. ارتباط با این همسایه قدرتمند می تواند زمینه همکاریهای مشترک فراوانی را بلحاظ اقتصادی و امنیتی ایجاد نماید.
در صورت حاکمیتی مستقل و دمکراتیک که نماینده منافع ملی ایران باشد یقینا داشتن ارتباط همه جانبه با روسیه می تواند به ایرانی با ثبات و قدرتمند در همه زمینها کمک کند که منافاتی با روابط متقابل و دوستانه با دیگر کشورها را نخواهد داشت.
روسیه برخلاف غرب برای خروج از انزوا و تقویت بلوک خود هم اکنون حاضر خواهد بود به حکومتهای که با قدرتمندان غربی همسو نباشند ناچارا امتیاز دهد.
امروز هم می توان خط ترانزیت پرسودی را در جهت منافع اقتصادی و بازار کار مردم ایران بسوی روسیه گشود و بخشی از بازار بزرگ مصرف محصولات کشاورزی و کار آن را تصرف کرد و بخش بزرگی از "توریستهای" آنرا بسوی سواحل جنوبی ایران گشاند.
همین چند مورد برخلاف ارتباط با دول غربی می تواند نقش بزرگی در زمینه رشد و شکوفایی اقتصادی ایران را بهمراه داشته باشد که تنها محدود به فروش نفت، پیروی از نسخه های بانک جهانی، اقتصاد تک محصولی و یکجانبه نخواهد بود.
روابط اقتصادی نابرابر، پیروی از نسخه های بانک جهانی، فروش نفت و مواد خام تنها عایداتی است که رژیم می تواند در ازای آن کالای مصرفی و صنعتی از دول غربی خریداری نماید. آنها پذیرای سرمایه های غارت شده توسط عیادی حکومت و فرار مغزها و نخبگان کشور می باشند در صورتیکه روسیه هم اکنون با کمبود نیروی کار جوان و محصولات کشاورزی و دسترسی به بنادر آزاد و خروج از تحریم و انزوا مواجه است. این موقعیت می تواند فرصتی برای رشد و توسعه صنعت کشاورزی، گردشگری و کمکی در جهت حل معضل بیکاری نیروی جوان کشورمان باشد.
هواخواهان و مخالفین ارتباط با روسیه هرکدام استدلالهای خود را در این خصوص دارند عده ای روابط با غرب و دوری با روسیه را تئوریزه می کنند و بخشی دیگر عکس آنرا. هواخواهان ارتباط همه جانبه با غرب می پندارند چنانچه درهای کشور بسوی غرب باز شود و سیاستهای بانک جهانی بطور کمال پذیرفته و اجرا گردد صنایع و مراکز علمی و آموزشی ایران نه تنها پیشرفت و شکوفا خواهد شد بلکه بلحاظ اقتصادی جهشی چشمگیر در بهبود وضع مردم خواهد داشت.
آنها بدون در نظر گرفتن سیاستهای کلان قدرتمندان اقتصادی چنین می پندارند که نسخه نویسان و مجریان سمت سوی بازار کار و صنعت ایران را مدرنیزه کرده و در جهت استقلال اقتصادی و زیربنایی ایران گام خواهند برداشت.
برخی از مخالفین سیستم سرمایه داری نیز ارتباط با غرب را در جهت تامین منافع انحصارات امپریالیستی ارزیابی کرده و نتیجه آنرا غارت منابع ملی و انسانی میدانند. آنها دورنمای این گزینه را تبدیل شدن ایران را به بازار یزرگ کالای های مصرفی خواهند دید. ( روندی تخریبی که امروز نیز در کشورمان شاهد می باشیم)
دوستانی هنوز هم در این بخش یافت می شوند که تحولات سه دهه پیش در روسیه را نادیده می گیرند و می پندارند روسیه امروز همان نقشی را در دنیا ایفا می کند که اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی سابق بعهده داشته است. آنها از یاد برده اند که سیستم حاکم بر روسیه همان سیستم سرمایه داری است با این تفاوت که حاکمان آن نمی خواهند اراده ملی و بازارهای خود را بطور دربست در اختیار دول غربی قرار داده و خود تنها نظاره گر این میدان باشند.
یقینا عده ای از دوستان و مخالفین ارباب دهکده جهانی از قدرت مطلقه و حاکم بلا منازع ناخشنود بوده و دنیای تک قطبی را به صلاح بشریت نمی دانند. عده ای در نبود آلترناتیوی دمکراتیک و قدرتمند، چنانه زنی و رقابتهای نظامی روسیه و قدرت اقتصادی چین در مقابل امریکا را باعث توازن قواه و سبب جلوگیری از یکه تازی امریکا در جهان قلمداد می کنند. لذا این افراد نزدیکی با بلوک روسیه و کشورهایی که اتوریته امریکا را به هر علتی نمی پذیرند را به نفع منافع ملتها و بشریت می دانند.
هم اکنون امریکا با هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای ما آمده و پیرامون ما پایگاه زده و مرزهای ما را احاطه کرده است. فراموش نباید کرد گزینه نظامی اوباما هنوز روی میز بوده و خانم کلینتون به عنوان جانشین احتمالی او مشتاق است تا آنرا اجرایی کند مگر اینکه حکومت اسلامی رفتارش را در ارتباط با منافع امریکا و نه مردم ایران عوض کند. سایه جنگی که ثمره اش را حکومت اسلامی، نئوکانهای امریکا و شیوخ مرتجع خواهند برد و چنانچه عملیاتی شود هزینه سنگینی را بردوش مردم ایران و منطقه خواهد گذاشت!
تا زمانیکه رژیم حاکم بر ایران به سیاستهای مخرب و مداخله جویانه خود برای ایجاد بحران در کشورهای همسایه ادامه میدهد و تنشهای منطقه ای فروکش نکرده است هر لحظه باید انتظار شروع جنگی ویرانگر را در مرزهای خود داشته باشیم.
شاید اینطور تصور شود حکومت اسلامی با نرمش قهرمانانه و پذیرش برجام توانست سایه جنگ را تا اندازه ای از کشور دور کند غافل از اینکه این حکومت در ادامه سیاستهای مداخله جویانه اش دشمنان منطقه ای بسیاری را وارد رقابتهای نظامی با کشورمان کرده است و ممکن است برجام آخرین فرجامش باشد.
رژیم حاکم بر ایران با بمب اتم و یا بدون آن گام در راه مخربی گذاشته است که ادامه آن می تواند مصیبت بار باشد. حکومتهای عربستان و اسرائیل چنانچه اطمینان حاصل کنند رژیم حاکم بر ایران توانایی تولید بمب اتم را نداشته اما همچنان بر سیاستهای گذشته خود پای بفشارد ممکن است وارد مرحله ای از جنگ شوند تا رژیم را در مرزهای خود زمین گیر نمایند. چنانچه این رژیم بطرق مختلف رویای اتمی شدن را در سر پروراند با گزینه نظامی امریکا روبروست و چماقی که بر سرش سنگینی خواهد کرد.
طرح همکاریهای نظامی با روسیه بیانگر این واقعیت است که رژیم حاکم نه تنها اعتمادی به امریکا و اجرای توافقات حاصله ندارد بلکه احساس خطر هم می کند زیرا خوب میداند در صورت بروز جنگی همه جانبه قدرت رویارویی با انبوهی از رقبای منطقه ای و دشمنان بین المللی خود را نخواهد داشت.
لذا گزینه های پیش روی حکومت اسلامی برای دفاع امنیتی خود در مقابل تهدید های امریکا و متحدین محلی اش می تواند بر چند محور استوار باشد، مهمترین آنها شاید چنین باشد:
یکم: به سیاستهای تنش آفرین خود خاتمه داده و دست به اصلاح بنیادی و تغییر ساختاری واقعی زند تا حمایت مردم ایران را پشتوانه سیاستهای صلح جویانه و خردمندانه خود کند!
گزینه دوم: ضمن حفظ ساختار غیردمکراتیک خود تبعیت و اتوریته امریکا را پذیرفته و سیاستهای خود را در چارچوب سیاستهای کلان آن پیش برد و تضمین امنیتی دریافت نماید.
سوم اینکه، با حفظ ساختار غیردمکراتیک و بحران آفرین خود به تنشهای منطقه ای ادامه داده و پیمانها و اتحاد استراتژیک نظامی با روسیه منعقد نماید تا بتواند سپردفاعی خود را در شرایط تهدید و جنگ تقویت کند.
تجربه یکصد سال اخیر اوضاع سیاسی ایران و چهاردهه زمامداری حکومت اسلامی تاکنون هیچگونه روزنه ای از امید را نشان نداده است که روحانیت بتواند با اصلاحات دمکراتیک همراه شده و یا دست به تغییرات ساختاری دمکراتیک در کشور زند. سران رژیم حاکم هیچگاه در جهت صلح و سازندگی جهانی گام بردارد، لذا انتظار اجرای گزینه اول از طرف آنها تاکنون آرزویی بیش نبوده است!
سران حکومت خوب میدانند در دورانی که امریکا حکومت پهلوی را متحد و دوستی با ثبات برای خود معرفی می نمود با شروع مبارزات ضد دیکتاتوری وارد سازش با باند خمینی شد و زمینه برکناری شاه را مهیا ساخت.
رژیم اسلامی آموخته است که امریکا و متحدین غربی آن بدلیل ارتباط با حکومتهای وابسته مختلف نمی تواند شریک مطمئنی برای آنها باشد و تضمینهای امنیتی آن را جدی بگیرند لذا این هراس را خواهند داشت که از درون و یا خارج از آن آلترناتیوی را در شرایط بحرانی متناسب با شرایط روز جایگزین آنها کند.
در منطقه پیرامون کشورمان حاکمان مختلفی با منافع متضاد وجود دارند که به علل مختلف با هم به دشمنی می ورزند. بسیاری از آنها روابط تنگاتنگی با امریکا و متحدین غربی اش دارند. این تضاد باعث شده است تا اربابان دهکده جهانی نخواهند و یا نتوانند ارتباط و ثبات میان این جمع اضداد را تامین نمایند، هرچند تضاد و تنش میان آنها جزیی از اهداف استراتژیک و اقتصادی امریکاست. شیوه ای که می تواند سبب تسلط بیشتر و هدایت آنها مطابق اهداف بلند مدت دول غربی در تضاد با منافع ملی مردم منطقه باشد.
بنابراین تنها گزینه ای که تاکنون رژیم ادامه داده پیگیری همان بیراهه سوم است. یعنی ادامه سیاست سرکوب در داخل و ایجاد بحران در منطقه است. این سیاست می تواند نهایتا به جنگی ویرانگر ختم شود که توانایی نظامی حکومت اسلامی هم جلودارش نخواهد شد.
توسل به حمایتهای نظامی و پیمانهای استراتژیک با روسیه هرچند می تواند به تشدید رقابتهای نظامی و تسلیحاتی با همسایگان بینجامد اما تا زمانیکه این قدرت دچار چالشهای عمده و غیرقابل حلی با امریکا و متحدین غربی اش باشد تا اندازه ای می تواند بازدارنده جنگ و تهدید خارجی برای کشورمان باشد.
اما دریغ که صحبت از منافع ملی در حکومتی که با ملی بودن سنخیتی ندارد بیهوده است. بی خردی و غارتگری حلقه مشترک سیاستمداران و حاکمان حکومت اسلامی در خصوص منابع و منافع ملی است. آنها برای ماندگاری در قدرت از هیچ جنایتی در داخل فروگذار نخواهند بود و در خارج از مرزهای ملی با ایجاد بحران و امتیاز به بیگانگان منافع ملی را به تاراج خواهند گذاشت.
لذا می توان گفت: چکمه بوسی و پوتین هراسی و عکس آن در جهت منافع ملی مردم ایران نبوده و زین پس نیز آنرا تامین نخواهد کرد.