شیطان


فریبا صفری نژاد


• چندی ست شیطان می گذارد سر به بالینم
عاشق کجا ماندی، تو را در خود نمی بینم؟!

چندی ست دور از خود به دنبال تو می گردم
در خاطراتی گنگ از دنیای دیرینم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۶ شهريور ۱٣۹۵ -  ۶ سپتامبر ۲۰۱۶


 چندی ست شیطان می گذارد سر به بالینم
عاشق کجا ماندی، تو را در خود نمی بینم؟!

چندی ست دور از خود به دنبال تو می گردم
در خاطراتی گنگ از دنیای دیرینم

از من بُریدی و به شبهای که پیوستی؟
کابوسِ تلخِ خفته در رویای شیرینم!

دور از خود و خیلِ عقابانِ سفر کرده
مشتی پرِ جا مانده از پرواز شاهین ام

چندی ست دیگر درد، داغم را نمی بیند
چندی ست از غم دور و از این درد غمگین ام !

در حیرتِ آیینه ها، گم کرده ام خود را
دیگر فروغی نیست در چشمانِ سیمینم

حتی مسکّن ها نمی فهمند دردم را
دیگر نمی آیند این شبها به تسکینم

جا مانده از کوچِ رفیقانِ سبکبالم
با بالهایی بسته در این سویِ پرچین ام

تلخم، تباهم، تیره ام، تصویرِ طاعون ام
راهِ نجاتی نیست از این درد تا این ام

برگَرد! عاشق بی تو امیدی نخواهد بود
تا باز سر بردارم از این خوابِ سنگین ام

-------------------------------------------------------------------
www.facebook.com
فریبا صفری نژاد