چرا دلکش به نفع ایرانیکا کنسرت نداد؟


هادی خرسندی


• این روزگار تلخ که سال به سال میگذرد، پا به پایش، همانطور که فرزندان ما با هر بدبختی بزرگ شدند، با همه تلخی‌ها و سختی‌ها، دانشنامه‌ی ایرانیکا تکامل می‌یابد و پیش میرود و بحث های زنده و سازنده هم به موازاتش درمیگیرد. صحبت یک سال و ده سال و سی سال و صد سال نیست. ایرانیکا شاهنامه نیست. دکتر یارشاطر فردوسی نیست، ما نیز سلطان محمود نباشیم! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۴ دی ۱٣٨۵ -  ۴ ژانويه ۲۰۰۷


یکی دوماه پیش بحثی را دکتر مسعود نقره‌کار درباره‌ی ایرانیکا سرانداخت، که با پاسخی از آقایان جلیل دوستخواه و دکتر نوری‌علا، متأسفانه یا خوشبختانه درز گرفته شد. انتظار داشتم خیلی‌ها درگیرش شوند و شلوغ شود تا من هم در آن شلوغ - پلوغی از فرصت استفاده کنم و در زمینه‌ای که هیچ دانشی ندارم، دو کلمه‌ای بگویم!
 
پس حالا مجبورم برای اینکه دق نکنم، عباراتی را که در ذهنم آماده کرده بودم و جمله‌هائی را که ساخته بودم و روی دستم مانده، یکباره و یککاره، از سرم باز کنم و حافظه‌ی این کامپیوتر را از یادداشت‌های پراکنده‌ام آزاد کنم. دنبال فایل دکتر نقره‌کار و پاسخ‌هائی که گرفت هم نمیروم چونکه قصد پاسخگوئی و نقل قول و پرانتز گذاشتن و گیومه باز کردن و تو چی گفتی و من چی گفتم ندارم. خصوصاً که این کامپیوتر من پرانتز اول سطر را به آخر میبرد و گیومه را چپه باز میکند و علامتی را که اینجا میگذارم ( ) میبرد میگذارد سر سطر بعدی.
 
! عرض نکردم.) پس اگر اینجا دکتر نقره‌کار را مخاطب قرار میدهم، میخواهم یاد تابستانی را که با هم حال میکردیم زنده کنم نه اینکه پاسخی مشخص تنها به او داده باشم.
  مسعودجان! "کمک گرفتن از سلطنت طلب ها" (برای ایرانیکا)، یعنی چه؟ در این مقوله "سلطنت طلب" کیست؟ آیا هر ایرانی وطنخواه و فرهنگدوستی که به ایرانیکا کمک میکند، سلطنت طلب حساب میشود؟ و اگر سلطنت طلب نباشد، کمونیست است؟
آقای خسرو اقبال، چپ که نیست عزیزم. به نظر تو سلطنت طلب است؟ کمک به ایرانیکا کرده که رضا پهلوی را به سلطنت برساند؟ یا عشق میهنی و خوی‌ فرهنگپروری و سابقه‌ی روزنامه نگاری او،   به کمک ایرانیکا آمده؟
آقای محمود خیامی ، به گمانم با حس لوطیگری و کارگری‌ و ملی‌گری‌اش به ایرانیکا کمک میکند، وگرنه کسی که امپراتوری خودشان را در ایران میداشته، حالا سلطنت طلبی کند برای کدام منتظرالسلطنه؟
  کافیست که آدمی با هوشیاری خودت، لحظه‌ای آقای خیامی را با بغضی که در بیخ گلو و اشکی که در ته چشم دارد،   پشت تریبون مجلس ایرانیکا ببیند تا خلّص بودن احساس او را در رابطه با ایران و ایرانیکا دریابد.
 
کمک کردن به ایرانیکا، یک کار شیک و با اهمیتی است. آدم خودش از خودش خوشش میآید. معروف است که ناصرالدینشاه حمام کرد و ریشی تراشید و سر و صورتی صفا داد و عطر و گلابی زد و لباس فاخری پوشید و در آئینه خود را نگریست و سبیلی تاب داد و گفت «پدرسوخته ها یک پولی از قول ما به ایرانیکا کمک کنید، فی الواقع خودمان از خودمان خوشمان آمد!».
این که شوخی است اما اگر ناصرالدینشاه هم زنده بود و به ایرانیکا کمک میکرد، دکتر یارشاطر دست رد به سینه‌اش نمیزد، بی آنکه گردی بر دامن کبریائی ایرانیکا بنشیند. خوشم میآید که دکتر هیچ فرصتی را برای تقویت مالی ایرانیکا از دست نمیدهد. عمرش درازتر باد که توی هوا میزند!
 
هفت هشت سال پیش وقتی مرحومه دلکش برای کنسرت از ایران آمده بود، استاد نازنینم خانم حورا یاوری با من تماس گرفت و از قول دکتر خواست که   ترتیبی بدهم تا خانم دلکش به نفع ایرانیکا کنسرت بدهد! خدمتشان عرض کردم که ثانیاً من نه سر پیازم، نه ته پیاز (مغز پیازم!)، اولاً هم خانم دلکش از ایران آمده است و گمان نمیکنم چنین کاری بکند.
  ظاهراً نه احسان خان و نه حورا خانم،   نمیدانستند دلکش از کجا آمده و به کجا میخواهد برود! به خانم یاوری گفتم کاش من خودم صدای خوشی میداشتم و این خدمت را برای ایرانیکا انجام میدادم.
  نمیدانم آیا   ایشان این افسوس و آرزوی مرا هم به پیرمرد منتقل کرد که در اولین دیداری که چند سال بعد دست داد، دکتر یارشاطر از من خواست تا به نفع ایرانیکا، یک تور "خرسندآپ کمدی" دور آمریکا بگذارم که متأسفانه خورد به برج‌های دوقلوی نیویورک و انهدامشان و سختی سفر به آمریکا. البته من هنوز حرف دکتر را در گوش و طرح مربوطه را در سر دارم.
 
 
دوستم نقره کار خبر رادیو فردا را که آقای اردشیر زاهدی هم در جشن ایرانیکا در ژنو   شرکت داشته به فال بد گرفته که سلطنت طلب ها در مطالب ایرانیکا دست دارند! اما من گمان نمیکنم امروز آقای اردشیر زاهدی هم سلطنت طلب باشد.
تازه، من بعد از انتشار مقاله‌ی دکتر نقره‌کار ته و توی خبر رادیو فردا را درآوردم. با خبرنگار مربوطه تماس گرفتم و پرسیدم چه شد که حضور آقای زاهدی را گزارش کردی؟ گفت « آدمی مهمتر از ایشان در آن جلسه ندیدم.»  
دکترجان! امروز اگر دکتر جلال متینی در کتابش نیشغولی حواله‌ی مصدق میکند، نمیدانم کدام تکلیف عقب مانده‌اش را انجام میدهد، اما میدانم که این حرکت‌ها ربطی به ایرانیکا ندارد. من حداقل یکبار شاهد بوده‌ام که   ایشان تلفنی از آقای دکتر منتظری (پزشک زنان و زایمان) در باره ی چاپ مقاله ای در ایرانشناسی کسب تکلیف میکرد!
دکتر عطا منتظری پزشکی عالیقدر است که از طریق بنیاد کیان‌اش به ایرانیکا و ایرانشناسی و نهادهای فرهنگی دیگر   کمک میکرد اما نمیتوان نتیجه‌ی هندسی گرفت که یارشاطر هم مثل متینی از دکتر منتظری اجازه ویراستاری میگیرد!
مطمئن هستم که اگر خانم دلکش هم برای ایرانیکا کنسرت اجرا میکرد و از این راه حساب بانکی دائره المعارف را تقویت میکرد، یک ویرگول در شرح حال انسیکلوپدیائی او کم یا زیاد نمیشد.
 
ایرانیکا، هنوز به حروف قاف و غین نرسیده، اما وقتی هم برسد باز هم خواهد نوشت که قیمه با گوشت است. چنانکه کار دانشنامه هم سلطنت‌طلب و شاهدوست و شاه اللهی و مشروطه‌خواه و چریک و مجاهد و ملی– مذهبی و لیبرال و ملی و مصدقی و جمهوریخواه ...... برنمیدارد.
 
مسعودجان! ایرانیکا ملک هیچکس نیست ، دیوان اشعار هیچکس نیست و مال همه‌ی ماست. اعمال نظر و خاصه خرجی ِ فرضی و احتمالی در آن، وحی منزل و نقش حجر نیست و چنانچه روال جهانی این نوع کار است، چاپ به چاپ اصلاح میشود و جا میافتد.   بنابر این توهمات و شایعات را رها کنیم تا فرصت کنیم که انگشت دقت برکژی ها و کاستی های این کار گران بگذاریم چنانچه آقای علی حصوری بر مورد «ذبیح بهروز» گذاشته است و حتی دکتر یارشاطر را متهم به غرضورزی در باره‌ی آن مرد بزرگ کرده است.
 
دوست عزیز! این روزگار تلخ که سال به سال میگذرد، پا به پایش ، همانطور که فرزندان ما با هر بدبختی بزرگ شدند ، با همه تلخی‌ها و سختی‌ها، دانشنامه‌ی ایرانیکا تکامل می‌یابد و پیش میرود و بحث های زنده و سازنده هم به موازاتش درمیگیرد. صحبت یک سال و ده سال و سی سال و صد سال نیست.
ایرانیکا شاهنامه نیست. دکتر یارشاطر فردوسی نیست، ما نیز سلطان محمود نباشیم!
هادی خرسندی – آذر ٨۵ – دسامبر ۲۰۰۶ - لندن