جدل ها بر سر شرکت در انتخابات و یا تحریم آن
دیگر بس است!
فریدون احمدی
•
تحولات در ایران در شرایط کنونی از درون صندوق های رای بیرون نمی آید. باید از اصرار برای اثبات صحت و برتری این نحوه عمل سیاسی نسبت به آن نحوه دیگر اجتناب کرد و بر مبنای پذیرش واقعیت موجود و پذیرش انتخابهای متفاوت به تنطیم مناسبات و سیاست پرداخت. بگذار هر کس انتخاب خود را پی بگیرد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۴ دی ۱٣٨۵ -
۴ ژانويه ۲۰۰۷
پیش و پس هر انتخاباتی در ایران، در رسانه ها و گروه ها و محافل گوناگون سیاسی بحث داغی در میگیرد پیرامون شرکت در انتخابات یا تحریم آن. طرفداران شرکت در انتخابات، عدم شرکت و تحریم را دعوت مردم به خانه نشینی و انفعال در عرصه زندگی عملا جاری سیاسی وبه سود ارتجاعی ترین نیروها در درون نظام معرفی می کنند ومخالفین شرکت در انتخابات، موافقین را به تلاش برای گرم کردن تنور انتخابات رژیم، بازی در میدان حکومتیان و دسته بندی های آن و تن دادن به آشکارترین و وقیحانه ترین اشکال تحقیر رای واراده و خرد انسان ایرانی، متهم می کنند. از سوی گروهی، شرکت درهر انتخاباتی در جمهوری اسلامی، آموزش دخالتگری و قانون مشارکت جویی در سرنوشت خویش جلوه داده میشود واز سوی گروهی دیگردعوت به تحریم وعدم شرکت فریضه و پرنسیپ شناخته می شود. دسته سومی نیز وجود دارد که متناسب با شرایط به این یا آن سمت تمایل می یابد. درموضع گیری های خود بجز تکرار برخی بدیهیات در مورد انتخابات سیاست دیگری عرضه نمی دارد و سر آخر چیزی می گوید که چیزی گفته باشد وبگونه ای میگوید که چیزی نگفته باشد. حداقل تاکنون فراتر از دوآلیسم شرکت وحمایت از این وآن و یا عدم شرکت وتحریم، سیاست سومی ارائه نشده است. انتخابات موازی و ارائه کاندیدای سمبلیک از سوی اپوزیسیون نیز درهمان حد ایده مانده است. جمهوری اسلامی نیزبه نوبه خود، هر انتخاباتی را طبق معمول " ناموسی" کرده آن را رفراندمی برای تائید موجودیت و مشروعیت خود می داند و می نمایاند.
تازه به نظر من دور اخیرکشمکش ها و بحث ها در این زمینه پیرامون انتخابات از نظر سیاسی بی اهمیت شوراها تمرین و دست گرمی بود برای "انتخاب"های آتی چه عادی و چه پیش رس. فضا سازیهای انجام یافته زمینه چینی هایی بود برای دور آتی انتخابات و کشاندن نیروها و خلایق پشت این یا آن نیروی حکومتی. جمهوری اسلامی و دولت نظامی- امنیتی آن در هر زمنبه ای شکست خورده باشد، در یک مورد موفق است و آن برآمد دادن به "مرگ" و "بدتر" و به نیرویی است که بازبخشی از خلایق به "تب" و"بد" و آلترناتیوهای درونی نظام بسنده کنند. و اینبار در مقیاسی تراژیک و شاید مضحک. نماینده اصلاح طلبان بشود رفسنجانی و شیخ کروبی و شاید سردار قالیباف و اصولگرایان که به انتخاب آنها در برابر دارو دسته احمدی نژاد فراخوان داده شود ولابد اینبار به نیابت ازهمگان به جای استمداد از ملائک و فرشتگان به خود حضرت قائم در چاه جمکران عریضه نوشته شود.
اما به نظر من در باره موضوع انتخابات در ایران سه نکته را باید مد نظر داشت:
۱- سیاست تحریم در ایران در شرائط وجود وتداوم وضعیت کنونی امکان کامیابی و پیروزی ندارد.
۲- هیچ تحول و دگرگونی جدی سیاسی در ایران ازکانال صندوق های رای پدید نخواهد آمد و آب هیچ تغییر کیفی از تنور انتخابات گرم نخواهد شد.
٣- برخوردهای متفاوت با امر انتخابات عمدتا از انتخاب های متفاوت سیاسی و نیز نگاه های متفاوت به امر سیاست برمی خیزد و در میان نخبگان سیاسی این انتخاب به درجاتی و به نوعی ثبات نسبی رسیده است و دیگر موضوعی در وحله اول اقناعی ومساله مجاب کردن نیست .
در باره هر یک از موارد فوق توضیح میدهم:
سیاست تحریم با این هدف که در انزوا و بی پایه اجتماعی بودن جمهوری اسلامی نشان داده شود و انتخابات به رفراندمی برای نفی نظام تبدیل شود، در شرایط کنونی وبا تعادل قوای کنونی ناممکن وغیر واقعی است. تجربه تاکنون نشان داده است که:
- ارائه آمار غیرواقعی و رای سازی و سایر تدابیر "قانونی" و غیرقانونی برای زیاد نشان دادن و افزایش میزان شرکت کنندگان در انتخابات بویژه آنجا که غیرجناحی و به نفع کل نظام صورت گیرند، اموری عملی و رایج است و جمهوری اسلامی در این زمینه صاحب امکانات و تجربه کافی است.
- بخشی از مردم به شکل مالوف و عادتی در انتخابات شرکت می کنند.
- برای بخش هایی از جامعه، مساله اصلی در انتخابات، گذران اندکی سهل تر زندگی و راحت تر نفس کشیدن است و با این انگیزه به صندوق های رای روی می آورند.
- جمهوری اسلامی نسبت به اپوزیسیون، امکانات بیشتر و شناخت بهتری از روانشناسی مردم دارد و نشان داده است با تکیه بر روش های پوپولیستی و عوام فریبانه همواره می تواند هیجان کاذب بیافریند.
- اپوزیسیون و دیگرنیروهای غیرحکومتی در زمینه نحوه برخورد با مقوله انتخابات متشتت تر از آنند و انتخاب های سیاسی متفاوت تر از آنست که آنان بتوانند بر سر یک سیاست واحد به تفاهم وهمسویی برسند و تا به آخر به آن پایبند بمانند.
بتا بر دلایل پیش شمرده، سیاست تحریم حداکثر می تواند به همان حد از موفقیت ویا عدم موفقیت برسد که در دور قبلی انتخابات ریاست جمهوری رسید. اصل و پرنسیپ کردن سیاست تحریم و با هدف تبدیل هرباره آن به رفراندمی برای نفی نظام، سیاست بخردانه ای نیست.
مورد دوم بر می گردد به جایگاه انتخابات در ایجاد دگرگونی سیاسی در ایران. تجربه پس از دوم خرداد ۷۶ به روشنی نشان داد تحولات جدی سیاسی و ساختاری در ایران از درون صندوق های رای بیرون نمی آید. هر امکانی در این زمینه با سد ولایت فقیه و نهادهای وابسته به آن و نقش فائقه ارگان ها و نهادهای غیرانتخابی و قانون اساسی نظام مواجه میشود. تحول سیاسی از این طریق مستلزم وجود آزادی انتخابات است و انتخابات آزاد یعنی نبود شورای نگهبان و ارگان های سرکوب و امنیتی و... و اینها تنها در شرایط رفتن و یا در حال رفتن بودن نظام اسلامی متصور است و ما در چشم انداز کوتاه مدت در آن مرحله نیستیم. راهبرد واقعگرایانه، عملی و اصولی برای ایجاد دگرگونی بنیادی سیاسی مبارزه در راه ایجاد یک جنبش سیاسی سراسری دموکراتیک است. بر این اساس آن نیرو و جریانی که برای و یا تحت عنوان ایجاد تغییرات و دگرگونی سیاسی دعوت به شرکت در انتخابات می کند، یا متوهم است یا توهم می پراکند و با خوش بینانه ترین قضاوت، خود فریبی می کند. طبعا بخشی از مردم برای ایجاد تغییر معینی در زندگیشان و تعدیل دروضعیت و فشارهای اجتماعی و سیاسی در انتخابات شرکت می کنند و خواستشان تغیییر نظام و دگرگونی سیاسی نیست و این موضوعی دیگر و تصمیمی قابل درک است. همچنین آن جریان های سیاسی که در درون و پیرامون حکومت و در جامعه خواستشان فقط ایجاد رفرم هایی در چارچوب نظام و عملکردهای آنست، طبیعی و منطقی است که رویکرد شرکت در انتخابات، مبنا و راستای اصلی حرکتشان باشد.
روشن است که این گشایش و یا آن انسداد براثر نتایج این یا آن انتخابات در جمهوری اسلامی متصور است و نتایج انتخاب های مختلف به درجات معین و محدودی بر روندهای سیاسی بویژه در عرصه سیاست خارجی می تواند موثر باشد. اما مساله اصلی این است که چگونه هر جریان و کنشگر سیاسی این امر یعنی گام ها و پیش رفت یا پس رفت های کوچک و جزیی را با هدف برنامه ای و استراتژی سیاسی خود وفق میدهد و آیا این دو، یعنی نحوه کنش در برابر انتخابات و استراتژی سیاسی، می توانند با هم متعارض ونافی یکدیگر باشند؟
واقعیت این است که برخوردهای متفاوت با امر انتخابات در میان روشنفکران و کنشگران و تحلیل گران سیاسی عمدتا از انتخاب های متفاوت سیاسی، انتخاب های گوناگون اجتماعی و نیز نگاه های متفاوت به امر سیاست برمی خیزد.
روند و پروسه انفکاک گرایش های سیاسی ورفتارهای اجتماعی در سطح جامعه نیز بطور نسبی پیش رفته و اکنون با منش ها و کنش های اجتماعی متفاوت و کم و بیش با ثباتی مواجه هستیم. تاکید کنم انتخابات شوراها معیار خوبی برای سنجش حکم فوق نیست. بخشی از جامعه بنا بر تجربه انباشته شده طی سالیان با نطام اسلامی و گرایش ها و بلوک بندی های آن سرسازش وسازگاری ندارد، از مجموعه آن ناامید و نسبت به جناح ها و تفاوت های جناحی آن کم و بیش بی تفاوت است و این را در عمل سیاسی خود بازتاب می دهد. این بخش چندین ملیونی که عمدتا به اقشار مدرن جامعه تعلق دارد و میتوان آنرا "جبهه امتناع" نامید، دائما رو به افزایش داشته و شاید اکنون مهمترین بخش کنشگران سیاسی جامعه ما را تشکیل می دهد. بخشی ازروشنفکران و فعالین سیاسی خود را با تمایلات این گروه اجتماعی تنظیم می کنند و می کوشند روانشناسی این بخش جامعه را بازتاب دهند. وجود و تمایلات سیاسی این بخش جامعه تاکنون توسط اصلاح طلبان و حکومتیان انکار میشد. اصلاح طلبان بیرون و پیرامون حکومت و همچنین حکومتیان نیز هرکدام تکیه گاه اجتماعی خود را دارند.
علاوه برعملکرد عامل تاثیر پذیری متفاوت از بخشهای مختلف اجتماعی، وجود تفاوت در هدف واستراتژی سیاسی درمیان روشنفکران و کنشگران سیاسی، از مهمترین عواملی است که تفاوت در نوع برخورد با انتخابات در ایران، شرکت یا عدم شرکت و تحریم را پدید آورده است. از سوی آن کس که تغییرات در چارچوب جمهوری اسلامی را طالب است و آن کس که نفی و کنار گذاردن نطام را پی میگیرد، ضرورتا نمی توان در این زمینه کنش و واکنش مشابه انتظار داشت.
بنابر این موضوع در وجه غالب، موضوعی اقناعی و استدلالی نیست، مساله وجود اراده ها و انتخابهای متفاوت است.
باید از اصرار برای اثبات صحت و برتری این نحوه عمل سیاسی نسبت به آن نحوه دیگر اجتناب کرد و برمبنای پذیرش واقعیت موجود و پذیرش انتخابهای متفاوت به تنطیم مناسبات و سیاست پرداخت. بگذار هر کس انتخاب خود را پی بگیرد.
f_ahmadi@gmx.net
|