س. ع
زندان؛ جایی برای اصلاح یا ابزاری برای حفظ قدرت و انباشت سرمایه؟


• زندان منبع درآمدی برای کارمندان قوه قضاییه، دادستانی، وزارت اطلاعات، سپاه، پلیس فتا، سازمان زندان ها و نهادهایی از این قبیل می باشد، مجرمین اصلی، سردسته های باندهای خلاف، آنها که سفره انقلاب همیشه برایشان پهن است از گزند زندان در امان هستند، خرده پا ها در زندان حرفه ای تر می شوند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ٣۱ شهريور ۱٣۹۵ -  ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۶


هزینه بسیار گزافی صرف دستگیری و نگهداری افراد در زندان می شود،
خوراک، بهداشت و درمان، نیروی کار (بازجو، قاضی، دادستان، زندانبان و...) وسایل و مکان نگهداری ...
اولین توجیهی که برای "محبوس کردن انسانها در زندان" به ذهن می رسد، جلوگیری از جرم، تنبیه و اصلاح مجرمین است؛
اما آیا واقعا زندان چنین کارکردی دارد؟
آمارها نشان می دهد اکثر مجرمین خطرناک افراد با سابقه هستند که پس از هر بار دستگیری و آزادی از زندان تبدیل به خلافکارهایی حرفه ای تر شده اند یعنی زندان نه تنها خاصیت اصلاح نداشته بلکه دقیقا بالعکس عمل کرده است، از طرفی تمام افرادی که دستگیر و محکوم به تحمل حبس می شوند مجرمین خطرناک نیستند،
چه بسیار افرادی که تنها به جرم ناتوانی از پرداخت مهریه، بدهی های اندک یا دیه برای تصادفهای رانندگی در زندان هستند و حتی افرادی که تنها به جرم یک اظهارنظر، انتقاد یا اعتراض در زندان هستند.

زندان برای نهادها و گروه های گوناگون حکومت کارکردی متفاوت از کارکرد آنچه ما نظام جمهوری اسلامی میخوانیم دارد.
برای نظام دستگیری مخالفین بیش از هر فاکتور دیگری به سبب بازدارندگی و سرکوب مخالفین است.
اما برای نهادی چون وزارت اطلاعات،پلیس فتا یا سپاه علاوه بر این انگیزه ای دیگر مطرح است.
کسب درآمد از طریق دستگیری افراد خطرناک برای حکومت.
بدیهی است که حکومت هر میزان هزینه ای که لازم باشد برای بقای خود صرف می کند و بنا بر این نهادی چون سپاه برای دریافت بودجه مطلوب تعداد دستگیری ها را بالا می برد. ماموران وزارت اطلاعات و قرارگاه ثارالله سپاه درست به مانند افسری که مجبور است برگه های جریمه را در طول روز پر کند، از هر فرصتی برای شکار مخالفین استفاده می کنند.
شخصی چون پانیذ عظیمی و همسرش محمدحسین نجفی را به دلیل تشکیل کمپین فیسبوکی نه به حجاب اجباری دستگیر و محکوم به هشت سال حبس می کند، سینا دهقان و محمد نوری را بابت انتشار تصویر پاره کردن قران به اعدام محکوم می کند، سهیل بابادی، حمی دخوش سیر را بابت یادآوری امام نقی به شیعیان، سهیل عربی را بابت بی دین کردن جوانها و دعوت به راهپیمایی، محمد طاهری را برای قرائتی متفاوت از مذهب، احمد دانشپور و پدرش محسن را به جرم ملاقات با پسرش در اشرف محکوم به اعدام می کند، لاوین کریمی مانند محمد نظری و زینب جلالیان به جرم همکاری با گروه های برانداز محکوم به حبس سنگین می شود، ابراهیم فیروزی ها به جرم تبلیغ مسیحیت، یاشار دارالشفا به جرم شرکت در راهپیمایی، حمید بابایی ها برای ارتباط با دول متخاصم و ... انواع انسانها با اقسام اتهام ها محکوم به حبس می شوند.

برای دستگیری و نگهداری هر یک از این انسانها در زندان دستکم صد نفر حقوق دریافت می کنند، از مامورانی که ساعتها در شبکه های مجازی به دنبال شکار مجرمی خطرناک می گردند که با نوشتن چند خط اعتراض نظام را به خطر انداخته باشد!
چند برادر و خواهر محجبه که برای بازداشت به منزل یا محل کار متخلفین خطرناک می روند، بازجوها، افسر نگهبان ها، بازپرس، قضات، دادستان، اجرای احکام و...
علاوه بر این در دوران حبس هم به نام هزینه برای زندانی مبالغ هنگفتی به کام عده ای می رود؛
اگر برای هر وعده غذای زندانی دو هزار تومان بودجه دریافت شود با هزار تومان غذا را تهیه کرده و مابقی به جیب حضرات می رود، فروشگاه زندان اجناس را بالاتر از قیمت می فروشد و زندانی ناچار به خرید از تنها گزینه است، و درآمدهایی دیگر از این قبیل که با نگاهی سطحی به چشم نمی آید.
در حقیقت زندان منبع درآمدی برای کارمندان قوه قضاییه، دادستانی، وزارت اطلاعات، سپاه، پلیس فتا، سازمان زندان ها و نهادهایی از این قبیل می باشد، مجرمین اصلی، سردسته های باندهای خلاف، آنها که سفره انقلاب همیشه برایشان پهن است از گزند زندان در امان هستند، خرده پا ها در زندان حرفه ای تر می شوند و این میان چندین جوان به جرم چند اظهارنظر، انتقاد و اعتراض در زندان می پوسند تا سایرین درس عبرت گیرند.
اما سیاست النصربا لرعب همیشه پاسخگو نبوده، دست آخر شاید روزی این جماعت دریابند آزاد نیستند که از زندان بترسند، و حتی زنده نیستند که از مرگ بترسند، پس بیدار شوند این گزینه ای دیگر را به جای این زجر همیشگی انتخاب کنند.