از : البرز
عنوان : اگر بتوانیم منصفانه، و بی آنکه عواملی چون خودمحوری، ممیزی و خودممیزی را محرک "ما" باشند...
آقای جباری گرامی؛ ضمن همراهی با شما وقتی می نویسی؛ «...ساختن دمکراسی و جامعه ی دمکراتیک یکشبه ممکن نیست، بلکه به سالها نظر و عمل پیگیر نیازمند است...تاکنون هرگز نتوانسته ایم میان نظر و عمل در این عرصه[دموکراسی] پیوند دیالکتیکی برقرار کنیم...»
در پی جویی برای چرایی موضوع، شما به عواملی چون تفرقه و پراکندگی و خودمحوریها اشاره داری، که من ممیزی و خودممیزی وسیع در جامعه ی ایرانی را به عوامل موردِ اشاره ی شما افزوده، و از این بین میخواهم به این نتیجه برسم، که وجود عوامل مذکور اسباب عدم پیوندی دیالکتیکی بر نظر و عمل ناظر بر انتخابات را فراهم آورده است.
اگر بتوانیم منصفانه، و بی آنکه عواملی چون خودمحوری، ممیزی و خودممیزی را محرک "ما" باشند، به نظراتِ گرایشات مختلف مثلاً در بابِ انتخابات یا محیط زیست یا.... نگاه کنیم، شاید به کشف دهها نکته ی مشترک نائل آئیم. اما واقعیات پیرامون نشان می دهد، که از انجام این عمل روی بر می تابیم، و بی آنکه توجه داشته باشیم، با این روی برتافتن خود، عملاً و بی آنکه بخواهیم دوام دور باطل استبداد در کشور را قوام می بخشیم
در جایی از مطلبت می نویسی؛ «...از جمله بزرگمردی مانند مصدق که می توانست بیش ازاین برسرنوشت جامعه ی ایران تأثیرگذار باشد، عدول از بینش دمکراتیک است که متکی به خرد جمعی است. متأسفانه مصدق برایند خرد جمعی جامعه ی ایران نبود و بسیار در خارج از حیطه ی نگرش و عمل او ماندند که از جمله گرایش نیرومند چپ ان زمان، یعنی حزب توده ی ایران، بودند...»
بیائیم باور کنیم که زنده یاد مصدق، شما، من و هر هموطن دیگر در حد و اندازه ی خود می تواند. وقتی به این باور رسیدیم، اجازه دهیم که هر کسی به اندازه ی توان خود در سمت منافع ملی کشور هزینه کند.
یقین کامل دارم، اگر محمدرضاشاه پهلوی توانِ مقابله با جاه طلبیهایِ بیش از اندازه ی خود را می داشت، و می توانست با زنده یاد مصدق علیرغم اختلافاتش بسازد، زنده یاد مصدق و شاگردان مکتب ایشان علیرغم خصومتهای با دلیل و بی دلیلشان با حزب توده ایران، ظرفیت آن را داشتند، که دموکراسی را در کشور نهادینه و اجرایی کنند.
اما محمدرضاشاه و حواریونش توانِ سازش با زنده یاد مصدق را نداشتند، لذا بر کشورمان آن گذشت، که گذشت.
۷۶۴۰۲ - تاریخ انتشار : ۷ مهر ۱٣۹۵
|