کتابسوزانی سفارشی و داوری های نا بخردانه


رضا اغنمی


• حکومت مایل است در مقابله با گرفتاریهائی که در پیش روی خود دارد، سرگرمی و خوراک تازه ای برای عوام راه بیندازد، نباید تردید کرد. بدون شک شایعه‍ی کتاب سوزانی تبریز دنباله‍ی طرح «نمنه» و آبشخور هردو یکی ست. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۵ دی ۱٣٨۵ -  ۵ ژانويه ۲۰۰۷


اخیرا دریکی ازسایت های ایران خبری منتشرشد که حکایت ازکتاب سوزانی   در تبریز داشت. ازآنجائی که بنا به تجربه‍ی   زندگی آبشخور اینگونه کارهای وحشیانه و ضد بشری را ازطرف   نهادهای سازمان یافته‍ی دولتی میدانم که برای تخریب روابط فرهنگی و تفرقه اندازی بین اقوام و ملیتهای ایرانی هرازگاهی مورد بهره برداری حکومت قرارمیگیرد، مسئله را زیاد جدی نگرفتم   و به هیاهوی هوچیان وپادوهای فرهنگی که دراینگونه موارد با یادی ازافتخارات باستانی، به هرسازی میرقصند و   آب به آسیاب دشمن میریزند، اهمیتی قائل نشدم. عید قربان، برای گفتن تبریک به   چند نفراز بستگان   درتبریز بهانه ای شد برای صحت و سقم این "هیاهوی بسیار برای هیچ" .
با چند نفری تماس گرفتم اظهار بی اطلاعی کردند. آخرین امیدم سیروس بود که دنبال این جورکارها به هرسوراخی سرمیزند. پیدایش کردم.   موضوع را با او در میان گذاشتم. مجال نداد تا آدرس سایتی که خبررا منتشر کرده بگویم.   به طعنه گفت:
«عکسها را به دقت نگاه کن یکبار دیگرخبررا درست بخوان. آخرشب بهت زنگ میزنم.»
این بارعکس ها را با دقت بیشتری نگاه کردم.   تصاویر، رنگی و بسیارحرفه ای، نه امضایی داشت و نه نشانی. عکسبرداری در فضائی امن و خلوت صورت گرفته بود. متن را مجددا خواندم.   درپاراگراف ۲ خبر این بود:
« اخیرا عکس های متعددی از به آتش کشیده شدن کتاب های شاهنامه فردوسی، دیوان حافظ، سعدی، متون ادب فارسی و نیزکوروش توسط تجزیه   طلبان درسایت های اینترنتی منتشر شده است.»
هرچه دنبال آدرس سایتهای تجزیه طلبان گشتم پیدا نکردم. دو روزتلاش کردم نتوانستم. تصمیم گرفتم از فرستنده خبر بپرسم. سایت تبریزنیور ایمیل را نپذیرفت. گویا فیلتر شده.   البته یک طرفه!
سیروس گفت :
" دروغ وشایعه و استیصال است. باورمکن. توطئه راه افتاده به زودی صدای واویلا   ازجائی بلند میشود."
گوشی را گذاشت.  
پس فکر توطئه تازه برای درگیریها و سرگرمی مردم   در راه است. نشانی های خبر با راز و رمز و آدرس غلط دادن ها بی حکمت نیست؟ طرح توطئه را تآیید میکند. شگردی که دیر زمانیست مردم با آن آشناهستند. مسئله را باید جدی گرفت. به ویژه که درخارج نیز عوامل کافی چه با جیره چه بی جیره و مواجب حضور فعال دارند که در قالب اپوزیسیون، مجری نیات اند برای جوّسازی. هوچیگرانی بیعارو فریب خورده که رفتارهایشان را نمیشود ساده تلقی کرد. دنباله‍ی خبرجعلی را وفاداران به ظاهر فرهنگ ملی و باستانی درخارج ازکشوراجرا میکنند! آب به آسیاب دشمن میریزند.
ادامه خبررا میخوانم:
« ... آرم و امضاهایی که از ارگان تجزیه طلبان به شمار میروند درپشت زمینه و زیر هر عکس دیده شده که ابتدا توسط این گروه منتشر شده است.»
خیلی گشتم در"پشت   زمینه و زیرهرعکس" نشانی یا امضائی پیدا کنم موفق نشدم.
اگرخبر درست بود، قطعا شرف حرفه ای روزنامه نگاری ایجاب میکرد که آدرس سایت های   تجزیه طلبان قید شود. همچنین با برجسته کردن حروف   میشد نام و نشانی از امضاء ها را توضیح داد.
اینکه: حکومت مایل است درمقابله با گرفتاریهائی که درپیش روی خود دارد، سرگرمی و خوراک تازه ای برای عوام راه بیندازد، نباید تردید کرد. بدون شک شایعه‍ی کتاب سوزانی تبریز دنباله‍ی طرح « نمنه » و آبشخورهردو یکی ست.
 
هنوز درپس سال ها، فاجعه‍ی کتابسوزانی تبریز را فراموش نکرده ام. اول بار بود میدیدم. زمستان ۱٣۲۵ بعد ازیورش فاتحانه   ارتش طفرنمون به آذربایجان! بود   کتاب های ترکی را جمع کردند در وسط حیاط مدارس به آتش کشیدند. دست زدند، رقصیدند و شادمانی ها کردند. درحیاط   دبیرستان   شاهدخت ، دانشسرا. درمدارس محله ها، دراستانداری. تیمسارهاشمی به همه شان سرکشی میکرد و تبریک میگفت.   چندی بعد در تهران درخیابان ژاله محلی که حزب سومکا بود، قران سوزانی را   دیدم. با گریه و نفرت رفیقی که مرا آنجا برده بود ترکش کردم. مدتی بعد از انقلاب ۵۷ بود، درمسجدی درشمال تهران هیجده گونی کتاب سوزاندند و خاکستر آن را به چاه مستراح مسجد ریختند این کارننگین رادرداستانی آوردم. در جمهوری اسلامی، خانواده ها ازترس تکفیر وزندان، کتاب ها را توی چاه ها و فاضلاب ها سرازیرکردند. آتش زدند. درحکومت ناب محمدی، بچه های معصوم مدارس را تحریک میکردند وکتابخانه ها و کتابفروشیها را آتش میزدند؟ به فتوای   چه کسی اوباشان کتابخانه ها را به آتش میکشیدند ؟ این حوادث   ننگین در تهران و شهرهای بزرگ ، پیش چشم های ناباورانه مردم رخ میداد و کسی را جرئت اعتراض نبود.
فراموش کردنِ دردهای مشترک، توهین به هموطنان، زمینه های بالابردن موج خشونت، از فاجعه‍ی ویرانی خانه موروثی، و رودرروئی خونین این خانواده کهنسال خبرمیدهد. بها دادن به یک خبردروغ، وبراساس آن راه انداختنِ شتابزده‍ی بگو مگو های تکراری تعصب آمیزقومی، سیمای زشت وعقب ماندگی فرهنگی را به نمایش میگذارد.   به آرزوی قدرت حاکم، درتوجیه واستمرارسلطنت فقها درمنظرجهان متمدن، یاری میرساند.
باهمه‍ی نفرتی که ازعمل وحشیانه‍ی کتابسوزانی دارم و کتابسوزانی را با هر نیت و بهانه ای که باشد محکوم میکنم ، اندوه عمیق خود را از پَستی ونقش ویرانگرانه‍ی کسانی که بدون حس مسئولیت و درک فاجعه، احساسات ملی را   سپرتعصبات و رسوائی فرهنگی خود کرده اند؛ پنهان نمیکنم. همچنانکه با تمام ارادت و حرمتی که به دانش کسروی دارم، هرگزکاربسیاربسیار زشت کتابسوزانی اش را فراموش نکرده ام .