افسوس


خسرو باقرپور


• از دیده سرشکِ غمِ همی باریدم
بَر او: که درونِ سینه می باشیدم

باشد که به دندان گزم از حسرت و درد؛
انگشت که بر زلفِ کجش نازیدم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۱ مهر ۱٣۹۵ -  ۲ اکتبر ۲۰۱۶


 از دیده سرشکِ غمِ همی باریدم
بَر او: که درونِ سینه می باشیدم

باشد که به دندان گزم از حسرت و درد؛
انگشت که بر زلفِ کجش نازیدم

شاید، اگر عاشقان به تیرم بزنند؛
چون شیوه ی عاشقی نمی پاییدم

افسوس که حُبِّ هرزه معلومم کرد؛
بر هرچه وفا و عشق: می شاشیدم.

لا حولِ ولا قوهِ إلا بالله
مفعول، مفاعیل، مفاعیلُن فاء.