بحران انباشت دانش در چپ ایران: کله ی بزرگ، بدن نحیف - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : مسعود راد

عنوان : بحثهای پیچیده تئوریک را در قالب مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر ساده کنید
مشکل بزرگ چپ ایران بی اعتقادی عمومی ایشان به مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر است۰ چپ سنتی به تبعیت از مافیای روسی (قبل و بعد از فروپاشی شوروی) از اعلامیه جهانی حقوق بشر تابو ساخته و آنرا از مظاهر غرب معرفی میکند۰ تاسف آور اینکه حقوق بشر میتواند حلقه اتصال نیروهای مخالف حکومت و محور اتحاد اپوزیسیون باشد۰ اما بیماری مزمن وابستگی و جزم گرایی پدرسالارانه چپ سنتی آنان را بر آن داشته که همچون کیمیاگران قرون وسطی در خلوت کوچک خود در آرزوی ساختن طلا از مس باشند۰ طبیعی است اپوزیسونی که به حقوق مدون انسانی بی اعتقاد است هرگز نخواهد توانست اعتماد زحمتکشان را بخود جلب کند۰
اگر متفکران و پژوهشگران جوان چپ بتوانند بحثهای پیچیده تئوریک را در قالب مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر ساده کنند کشش آن در میان مردم عادی بسیار بیشتر خواهد شد۰

مسعود راد ششرح
۷۶۴۹۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ مهر ۱٣۹۵       

    از : سعید ح.

عنوان : نه انباشت، بلکه آشنایی
جناب دارالشفاء، به باور من هنوز چپ در ایران وارد فاز انباشت دانش نشده، بلکه در فاز آشنایی با دانش های اجتماعی و فلسفی است. البته وضع نیروها و کنشگران غیر چپ از چپها بهتر نیست. با تمام احترامی که به مترجیمن قائل هستم و با تمام ارجی که به زحمت آنها میگذارم، باید اما بگویم که ما هنوز در فاز ترجمه این دانش ها هستیم. در سایتهای چپ ، که شما برخی از آنها را نامبرده اید، ترجمه آثار چپ های غیر ایرانی دارای بیشترین حجم است. بدین خاطر بهتر است گفته شود که آشنایی نسل جدید چپ ایرانی با اندیشه های فلسفی و اجتماعی چپ های دنیا، نسبت به نسل چپ دهه های پنجاه و شصت، بیشتر است. اما، همانطور که می دانید، آشنایی با شناخت یکی نیست. داستان "ترجمه-تفکر" که عده ای در ایران هوادار آن هستند، را من نمی پذیرم. خواند و ترجمه آثار هم در ایران شدیداً تحت تأثیر مُد است. یک روز در ایران گرامشی، یک روز آدورنو، یک روز کارل اشمیت و هایدیگر فاشیست، یکروز بنامین، یکروز ژیژک مُد می شود: این را من آش شُله- قلم- کار فضای فرهنگی ایران می نامم.
من با شما همراه هستم ، آنجائیکه شما بی عملی شمار گسترده ای از چپها و فاصله گرفتن آنها را از طبقه، از جامعه ای که قصد رهایی آن را دارند، انتقاد می کنید. بنظر می رسد، بسیاری از چپهای نو، آن بخش از راهکار های اصلاح طلبان حکومتی را درونی کرده اند که می گوید "برای تغییر وضع موجود باید تا آنجائیکه می توان، هزینه کم داد" یا آنجائیکه می گوید "کار مخفی، کاری است غیر اخلاقی و غیر قانونی، باید همیشه و همه جا علنی بود و آشکار عمل کرد" و....بسیاری از ایرانی ها فکر میکنند که فقط در ایران است که مبارزه جدی با یک رژیم دیکتاتوری سرکوب می شود و آنهاهمیشه در وضعیت استثنایی است. اگر بپرسی که چرا در ایران، مبارزه‍ی مخفی و قدری رادیکال با رژیم، آنطور که باید و شاید است، صورت نمی گیرد ، بسیاری از ایرانی ها با لحنی غیر دوستانه به شما می گویند: آقا مثل اینکه خیلی پرتی. در ایران دستگیرت می کنند، هزار یک بلا سرت می آورن. وقتی که به این خانمها و آقایان عاقل می گویی کهسرکوب در دهه‍ی شصت که صد بار بدتر از حالا بود، ولی با اینحال مقاومت مخفی و رادیکال با رژیم جریان داشت، به شما جواب می دهند، خوب، آن موقع آدام های دیوانه ای مثل جنابعالی زیاد بودند. به باور من ریشه آنچه شما در نوشتارتان نقد می کنید ، در درونی شدن نگاه رانتخواری در میان چپها است که خود را در دوری گزینی از طبقه، در یک نوع نخبه گرای در و فخر فروشی به جامعه نشان می دهد.
موفق باشید
۷۶۴٨۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ مهر ۱٣۹۵