باز سخنی دیگر با طیف همیشه تحریمی - حمید آصفی

نظرات دیگران
  
    از : ایران ایلخانی

عنوان : به حمید آصفی،دیگه چه خبر...«۲»
جریانات سیاسی منتقد و خارج از نظام حق دارند که همه جناح های حاکم و حامیانش را سر و ته یک کرباس بدانند و همه را با یک چوب برانند.
مدعی شده اید که کچل کفترباز به مادرش می گوید:«در هر ازدواجی دو طرف وجود دارد.طرف اول من هستم که تصمیم خود را گرفته و انتخابم دختر پادشاه است و طرف دوم می ماند که رضایت پادشاه و دختر پادشاه برای ازدواج با من!»درحالی که کچل کفتر باز هرگز چنین ادعایی نکرده و مثل شما هذیان نگفته است،بلکه سخنی گفته کاملا مبتنی بر واقعیت.
پس از شام پیرزن به کچل گفت:حالا کلاه را سرت بگذار و پاشو برو پیش دختر پادشاه.من بش قول داده‌ام که ترا پیشش بفرستم.
کچل گفت: ننه، آخر ما کجا و دختر پادشاه کجا؟
پیرزن گفت: حالا تو برو ببین حرفش چیه...
نوشته اید که مسأله نسل بعد از دهه شصت بیشتر فاجعه ۱۸ تیر ۷۸ و قربانیان سال ۸۸ است و نتیجه گرفته اید که برای همین است که میرود به ری شهری ها امثالهم رای می دهد.
حتی اگر بپذیریم که مصادره انقلاب ۵۷ و کشتار ۶۰ و ۶۷ دغدغه نسل بعد از دهه شصت نباشد و اولویت اولش فاجعه ۱۸ تیر و قتلهای زنجیره ای ۷۸ و تجاوز و جنایات سال ۸۸ باشد،باز نتیجه گیری شما محلی از اعراب ندارد،چون قابل درک نیست که برای اولویتی چنین بزرگ،خاک بر چشم حقیقت بپاشند و بروند به جانیان کشتار ۶۷ رای بدهند،مگر اینکه تصور کنیم که آنها یا شناختی نسبت به ری شهری و دری نجف آبادی وووو نداشته اند؛که این با تز و دکترین دهکده جهانی و انفجار اطلاعات همخوان نیست؛یا شناخت داشته اند و به پیروی از اسلاف ناخلفشان واقعیت را بخاطر منافع خطی و جناحی انکار کرده اند و حقیقت را در محراب مصلحت ذبح شرعی نموده اند.بنابراین ناگفته عیانست که استدلال‌ حسی تان منطق ندارد،اگرم دارد پایه و اساسش بر ذهنیت رایجی استوارست که تحت تاثیر دوگانه منفعت و مصحلت،بنا به سلیقه و نیاز خود، واقعیت و حقیقت را دستکاری می کند و می کوشد تا با ترجیع‌بند «شرایط فعلی» و کلیشه نخ نما شده «اصلاح گام به گام امور» آلودگی ذهن و جسم و بی عملی و وادادگیش را به محاق ببرد.
در مورد پیشنهاد نامعقول ایجاد نهضت مهاجرت و توصیه نابجای مطالعه و تفکر درباره ساختار قدرت و تحولات جامعه ایران و هماهنگ شدن با صدای داخل و هشدار ظاهرا اخلاقیِ عبرت گرفتن از سرنوشت اصحاب کهف،فقط باید گفت:شما با اینکه عضو فعال جماعت همیشه در صحنه هستید،ولی درک و بینش درستی از واقعیات جامعه ایران ندارید،«اگر مثل من ۳۷ سال تحریمی و سکو نشین بودید که وامصیبتا»کجایی اخوی،چی می گذره تو اون مغزت رفیق،خوابی یا بیدار؟!
شما انگار نمی دانید که اینگونه پیشنهادات و توصیه‌ ها و هشدارها،هیچ کارکرد تعاملی ندارد و فقط به گسترده شدن مرزبندی‌ها می‌انجامد،چرا که بیش از آنکه استدلال و عاملی جهت جذب و همرایی نیروی های برون باشد،بیشتر شبیه اعلام مواضع شخصی و صدور بخشنامه و بیانیه است،با بخشنامه و بیانیه هم که تا امروز کار پیش نرفته است و حکایت به اینجا رسیده است که نه تعامل درونمان کارساز است و نه تحریم برونمان؟!
۷۶۵۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : چه بسا فحاش خود ...
جالبست: بعضی ها فکر می کنند در عالم نظر دهی اگر کمی روی خوش بهشان نشان داده شد می توانند برای دیگران تعیین تکلیف کنند؟!
اینکه یکی چنان شأنیت مبارزاتی برای خودش متصور شود( این توهم پدر صاحب همه مارا در آورده) که بگوید به پندار من چون فلانی و بهمانی نوکر رژیم هستند پس با توجه به حکم من نباید آنان در اینجانوشتار ارائه دهند.
این می شود: همان روحیه ضد دمکراسی خواهی.
پدرجان تو و امثال تو وهمه این حق را داریم نقد کنیم. اما فکر نمی کنم این حق را داشته باشیم که بخواهم دیگران را خفه کنیم ؟!
ضمناً فحاشی به یک رژیم مشروعیت مبارزاتی نمی آفریند. چون در بازی های اطلاعاتی چه بسا همان فحاش خود...
۷۶۵٨۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ مهر ۱٣۹۵       

    از : سیامک شاملو

عنوان : سوالی از سردبیر محترم سایت جناب ف. تابان؟
آقای تابان میشود از جنابعالی پرسید اصلاً چه ضرورتی دارد که مقاله آقای آصفی بر روی این سایت بیاید وقتیکه ایشان در محیط خفقان و سانسورزده ج.ا. بسر میبرد که در آن آزادی بیان نیست و او آزادانه نمی تواند در باره همه واقعیتها و مسائل حرفش را بدون خودسانسوری بزند با توجه به خطرات احتمالی برای جانش در ایران. شما بهتر میدانید که کسانی بخاطر وابستگی یا طرفداری از خط فکری خاصی هدفدار سعی در وارونه جلوه دادن واقعیتهای ایران دارند. حالا چرا باید سایت اخبار روز خودش را شریک جُرم بکند و به آنها مجال خودنمائی بدهد؟
چطور سردبیر محترم سایت اخبار روز آقای ف. تابان در مقاله اش " سرنگونی و دیگر هیچ؟!" میگوید." اخبار روز تا به حال هیچ گاه تشویق به شرکت در انتخابات جمهوری
اسلامی نکرده است، دلایل آن را نیز در وقت خود در همین یادداشت ها اعلام
کرده است. طبیعتا این به معنای آن نیست که در هر شرایطی باید این سیاست را
ادامه بدهیم. اما تا وقتی شرایط مشارکت مخالفین در انتخابات فراهم نشود و
انتخابات صورت دموکراتیک به خود نگیرد، این سیاست کماکان می تواند مورد
استفاده باشد."
آقای تابان محترم مگر شرایط ج.ا. اسلامی صورت دموکراتیک به خود گرفته که
آقای آصفی بیاید اینجا ما را دعوت به شرکت در انتخابات بکند؟ اگر نه پس چرا سایت خود را پلاتفرمی میکنید برای دعوت به شرکت در انتخابات بطور غیر مستقیم از زبان آقای آصفی یا غیره؟ البته نه اینکه ما مخالفین ج.ا. ظرفیت شنیدن حرفهای مخالف خود را نداشته باشیم ولی گاهی اوقات موضعگیری بعضیها و هدف آشکارشان که حفظ نظام اسلامی ضد ایرانی است با گفته جناب تابان در بالا همخوانی ندارد.
سوالی از روی خیر میباشد و هدف توجه دادن شماست برای فلسفه کاری و خط مشی مشخص کاری برای آینده ! سلامت و موفق باشید!
۷۶۵۶۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣۹۵       

    از : صبوری

عنوان : مارابه خیرتوامیدی نیست...
یک تجربه گرانبهائی که ازبحث با این به اصطلاح لیبرال ها(چپ لیبرال،ملی مذهبی و....)بدست آوردیم این است که قریب به اتفاقشان، خوددیکتاتورهائی زورگو ودروغگویند که اصل رواداری راچماقی کرده اندبرای کوبیدن برسر آدم های صادق ودرستکار.
آین آقای آصفی یامتوجه منظوردیگران نمی شودیااینکه بازرنگی خودرابه ندانستن میزند(که درهردوحالتش ماراازکامنت گذاشتن وبحث بااین جماعت به اصطلاح لیبرال ودموکرات سخت پشیمان ساخت).
ایشان درپاسخ به فردی بنام کارگران که درواقع همکیش ایشان است اوراانقلابی خطاب می کندوپاسخی راکه بایدبه مخالفین می دادبه موافقان حکومت می دهد(پاسخش راهم که دیدیم درکدام عالم ودرکدام فضائی سیرمیکرد).
باتمام توضیحاتی که به ایشان درموردانقلاب ونقش خائنانه نهضت آزادی وجبهه ملی دربه شکست کشاندن انقلاب بهمن وبه حکومت رساندن آخوندها دادیم، بازخودرابه صحرای کربلامیزند وازماآدرس انقلابیون را می خواهد وازنبودشرایط انقلابی واصولاغیرممکن بودن انقلاب دراین کشورمصیبت زده سخن می گویند.
یعنی بایدپشت دستمان راداغ کنیم وبعدازاین بابرادران ملی مذهبی واردبحث وگفتگونشویم چونکه نه گوشی برای شنیدن دارندو نه قصدی برای پیوستن به صف مردم(البته امیدوارم که دیگربه صف مردم نزدیک نشوندتاآن تجربه تلخ دوباره تکرارنشود:باهمان دوستان آخوندخودبمانندبهتراست).مارابه خیرتوامیدنیست/شرمرسان
۷۶۵٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : تفرقه و عدم اتحاد نیروهای سیاسی جامعه پیرامون برنامه ای فراگیر برای امروز و فردای کشور «...روزگار ملت...» را به اینی که الان هست، کشاند
آقای صبوری گرامی، شما در نظر خود تحت عنوان "انقلاب چیست؟" در پاسخ به آقای آصفی می نویسی؛ «...اگر ...مداخله نکرده بودند قطعا روزگار ملت اینی نبود که الان هست...»
به عبارتی دیگر شما می پنداری برنامه ای منسجم و منظم در حال انجام بوده، که در اثر "مداخله" ناکام مانده است.
حال پرسش اینجاست، اگر مداخله ی موردِ اشاره ی شما صورت نگرفته بود، وضعیت کشور چگونه می شد؟

با کمی دقتِ وطن دوستانه در سالهای قبل و منتهی به فاجعه ی ملی تابستان ۶۷ به وضوح میتوان دید، که نیروهای موجود در صحنه ی سیاسی کشور آنچه داشتند، تفرقه ی وسیع و خودمحوری مفرط غالب بر تک تک نیروها بود.
بنابراین تفرقه و عدم اتحاد نیروهای سیاسی جامعه پیرامون برنامه ای فراگیر برای امروز و فردای کشور «...روزگار ملت...» را به اینی که الان هست، کشاند.

و این "روزگار" دست از سر "ملت" بر نخواهد داشت، مگر آنکه نیروهای سیاسی جامعه دست از شعارهای عوامفریبانه ی مرده باد، زنده باد دست شسته، و بتوانند در کنار هم بصورتی معقول و منطقی بنشینند، و برای تدوین برنامه ای مشترک و فراگیر برای امروز و فردای کشور به بحث و جدلهای منطقی و صبورانه روی آورند
۷۶۵۱۶ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣۹۵       

    از : ایران ایلخانی

عنوان : به حمید آصفی،دیگه چه خبر.
من شخصاً به آزادیِ بیان،به توهین و اهانتِ صریحِ بی قید و شرط معتقدم،بااینحال در صَدَد آن نیستم که چشم بربندم و دهان بگشایم مثل «حمید آصفی» گز نکرده پاره کنم و بدوزم و تن کنم و ناسزای دُرشتِ نابجا بگویم،با این تلقیِ در صَدَد آنم که به حق راستی و درستی نظر و احساس‌ام را درباره این موعظه‌ سفسطه آمیز و رقت انگیز و در عین حال مشمئز کننده بیان نمایم و به سهم خود بکوشم تا نکاتی را در اذهان برجسته کنم،چرا که برای من تحمل و پذیرش اینهمه ساده اندیشی،بی‌اطلاعی،تجاهل،کلی نگری و انکار،
بسیار سخت و ناگوارست .چرا که این حد از "ریاکاری" و "نان‌ به نرخِ روز خوردن" و دعوت طیف رادیکال همیشه تحریمی به پذیرش"سلطه‌پذیری" و "بی‌ریشه‌بودن"تحفه نظامست.
چرا که غده سرطانی و گندیده جانیان و حامیان نظام کارش از شیمی درمانی گذشته است و مکروهات و شدائد و رنجها و مشکلات اجتماع بحران‌زده‌ی ایران،موضع صریحِ ایجابی می طلبد.چرا که هرچند شعار منافع ملی و آش ملی و حفظ تمامیت ارضی و پنجره جمعیتی بنظر جامع و منصفانه میاد اما اینگونه نیست.چرا که پیشخون و پسخون و ششدر خیمه و بارگاه و طویله نظام از پای بست ویران است و ماندن دربندِ نقشِ ایوان آب درهاون کوفتن بی ثمرست.چرا که یک معلم مستاجر بی کار،باید حد خودش را بداند و برای مدیر و ناظم و شاگرد و صاحبِ خانه اش آروغ معده خودش را بزند و آروغ نابجا و جابجا دیکتاتور را کپی رایت نکند.چرا که نه مفت بری در ایران فضلیت است،نه مفت بازی در خارج رذیلت.چرا که تصمیم رادیکالها اگر عملی نشود،به پس و پیش درون و بیرون بر نمیخورد،ولی خلف وعده و عملی نشدن قول و قرار و وعده جماعت همیشه در صحنه،می بینیم که پس و پیش درون و بیرون را بگا داده است.چرا که هیچ مدیری،شاگرد منگل و کودنی را که سی هفت سال در یک کلاس درجا زده است را تحویل نمی گیرد و هیچ ناظمی برای چنین شاگردی سفارش و توصیه ای نمی کند و هیچ معلمی به دیکته پرغلطش بیست نمی دهد و مثل جماعت همیشه در صحنه با اعتماد بنفس کامل حیثت و اعتبار و نام و نانش را خرج اعطینا نمی کند‌.چرا که حیثت و اعتبار و نام و نان و اعتماد بنفس،مدیر و ناظم و معلم،
نتیجه نهالیست که کاشته اند و رنجی که بردند و خاکی که خوردند و گنجی که یافته اند مرهون لطف روابط مبتنی بر ساز و کار قدرت نبوده است.
بخش دوم این کامنت در ادامه...
۷۶۵۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣۹۵       

    از : حمید آصفی

عنوان : کوتاه به مخاطبی که نام خودراکارگران گذاشته
زگوله بستن به گردن گربه کانونی ترین اقدام است که کاری کارستان است وطی کردن نیمی بیشترازراه !وظیفه شماانقلابیون تنهاپاسخ به من نیست انشالله که همه لیدرندولیدرباشند مااتفاقارئیس قبیله زیاد ورهبرفراوان داریم مدعی رهبری ولیدری فراوان سرخپوست نداریم نیروی کف خیابان نداریم واگرهست شمافاکت وآدرس بدهید که انقلابیون سراغشان بروند من نظرم را درمقاله داده ام واعتقاددارم شرایط انقلابی درجامعه به چشم نمیخوردونیروی آماده درجامعه برای انقلاب کردن نیست ونمیدانم آدرس بدنه انقلابی کجاست!! لطفابحث هاراکاریکاتوری وسطحی وتنظزی نکنید بحث کنیدونقدآن هم نقدی جدی
۷۶۵۰۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱٣۹۵       

    از : کاووسی

عنوان : چی میشد؟
اگر اخبار روز و ایران امروز " به عرصه "عقلانیت لاسالی و برنشتاینی" پا گذاشته " باشند، وای ! چی میشه !!
۷۶۵۰۰ - تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱٣۹۵       

    از : لاله نفیسی

عنوان : بی عنوان
اخبار روز را دیگر می تونید با ایران امروز یکی کنید که در هزینه ها هم صرفه جویی شود. چون حالا دیگر همه تان فرخ نگهدار شده اید و به عرصه "عقلانیت لاسالی و برنشتاینی" پا گذاشته اید. مبارکتان باد.
۷۶۴۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱٣۹۵       

    از : سیامک شاملو

عنوان : خطاب به کاربر گرامی- کیا
زیر دو جمله درست آخری شما را خطر تایید میکشم: "اکنون پس از ۱۴۰۰ سال طبیعتا شرایط تغییر کرده است ولی‌ عنصر جانشین شیعه گری رشد لازم و امکان لازم را نداشته است که مردم را اتحاد بدهد .اگر امروز جبهه ضدّ دیکتاتوری به وقوع بپیوندد فردا این دزدان و قاتلان رفتنی میباشند."
در شروع انقلاب ۵۷ همه پدر و مادرهای ما جوانهای سرکش هم میگفتند: چی شما با دستهای خالی مگر میتوانید با شاه به این عظمتی در بیفاتید و سرنگونش کنید؟ ولی دیدیم به سلسله پادشاهی بعد از ۲۵۰۰ سال زورگوئی شاهان خاتمه داده شد. حالا چرا بعد ۱۴۰۰ سال نشود اسلام عربها را از ایران آریائی بیرون کرد یا ریشه آنرا خشکاند؟ انقلابیون ۵۷ فکر میکردند فقط شاه دیکتاتور است و اگر برود همه چیز درست میشود. درصورتیکه حالا میفهمیم که این سیستم و ساختار سیاسی غلط حکومت شاهی بود که قدرت مطلق را در دست او گذاشت و او حاضر به تقسیم قدرت نبود در نتیجه دیکتاتوری اتوماتیکوار بدون رعایت اصول دموکراسی درست میشود. حالا بعد از انقلاب ۵۷ پی به اشتباه خودمان باید برده باشیم که با عوض شدن مهره ها در راس کشور بدون اینکه ساختار قدرت سیاسی درست و مبنی بر دموکراسی یا جمهوری واقعی باشد هر آخوند فریبکار و مرتجع و بیسوادی مثل خمینی هم میتواند تبدیل به رهبر یا ولی فقیه با قدرت مطلقه شود و تبدیل به دیکتاتوری جلاد حتی بدتر از شاه شود اگر که سیستم مانعی سر راه خودش نبیند یا جلوی قدرتش گرفته نشود.
برای همین با توجه به تجربه تلخ با حکومت اسلامی ملایان بار دیگر ثابت شد که این سیستم است که از یک فردی مثل شاه یا خمینی یک دیکتاتور میسازد و دور و برش هم فوراً چهارتا چاپلوس برای امتیازاتی و منافعی جمع میشوند و بازی دیکتاتوری از نو تکرار میشود. در این دیکتاتوری شاه یا ملا برای نمایش هم که شده انتخابات میگذارند ولی سوال اینجاست وقتیکه حاکمیت نتیجه انتخابات را به نفع خودش جعل و تقلب میکند و کنترلچی بیطرفی هم درکار نیست تا تقلب در انتخابات را بررسی کند بنابراین ایا شرکت در این چنین انتخاباتی نمایشی بی ارزش شدن خود فرد شرکت کننده را بدنبال ندارد؟
همانطور که خاتمه سلسله حکومت شاهان بعد از ۲۵۰۰ سال در ایران با توانائی مردم ایران ممکن شد پس باید امیدوار بود که دوران اشغالگری ایران توسط اسلام دین عربها بعد از ۱۴۰۰ سال هم دیر یا زود خاتمه پذیر است و شدنی است! ولی نه از طریق صندوق رای که همیشه تقلب و جعل میشود و انتخابات برای خالی نبودن عریضه بوده و میباشد و فقط سرکار گذاشتن مردم ساده لوح است که بهشان بباورانند حکومت مردمسالاری است، یکی از دیگر جوکهای خامنه ای ملعون!
مردم ایران هم فهمیدند که ذات حکومت اسلامی با دموکراسی و آزاد زیستن منافات دارد و صحبت از رسیدن به تمدن اسلامی کشک است. تمدن پوشالی اسلام نه تنها چرخ و دوچرخه ای به بشریت تقدیم نکرد بلکه بتازگی رهبر بیمخ ج.ا. فتوا داده که دوچرخه سواری هم برای خانمها ممنوع شود و از فتوای مفتی عربستان حمایت میکند. ببینیم آیا زنان ایرانی باز این ممنوعیت دوچرخه سواری را که خبرش دیروز در اخبار تلویزیونی آلمان آمده بود را مثل حجاب اجباری تحمل میکنند یا بهانه ای میشود برای اعتراضات زنان ایرانی که روز بروز حق و حقوشان پایمال میشود؟
در ضمن به ویدیو زیر در یوتیوب توجه کنید تا خمینی مرتجع را بهتر بشناسید! تیتر:
تعریف-آزادی-از-نظر-آیت-الله-خمینی
۷۶۴٨٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ مهر ۱٣۹۵       

    از : صبوری

عنوان : انقلاب چیست؟
آقای آصفی زحمت کشیده جوابی گذاشتندکه دستشان دردنکندولی بنده ازبخش اعظم آن سردرنیآوردم.حالامثلاتاثیربیرون چقدراست یاتاثیردرون چه اهمیتی دارد؟همه چیزازدرون شروع میشود واینبار بدون دخالت بیرون به سرانجام خواهدرسید.
ایشان دنبال آدرس انقلاب است؟اگر من یاهرکس دیگری خبراززمان ومکان وقوع آن داشت، آنگاه باید درب سیاست وعلم جامعه شناسی راتخته میکردیم.انقلاب پدیده شگفتی ست چراکه پیش ازوقوعش اکثریت مطلق جامعه آنراباورندارندوحتی روش انقلابی راقبول ندارندولی وقتیکه شرایط عینی وقوع آن پدیدارمیشود برای مثال همان هائیکه می گفتندشاه بایدسلطنت کندونه حکومت ، یکباره همه اشان انقلابی میشوندوبزرگترین خدمت رابه ظهوراستبدد دینی می کنند(و گویا قراراست تاآخردنیا نیز، به همپیمانی خودباآخوندها، ادامه بدهند).
انقلاب پیرو دیالکتیک نیروهای اجتماعی ازدرون تضادها سربرمی آوردوبه قول لنین شرایط آن هنگامی شکل میگیردکه بالائی هانتوانندوپائینی هانخواهندکه به وضع موجود ادامه دهند.الزاما تمام انقلابات ویاجابه جائی های ساختاری قدرت، باخشونت و تغییرات ناگهانی توام نیست.کافی ست عده ای انسان مصمم حکومت ازنفس افتاده راخلع یدکنند(مثل شوروی).لذاوقتیکه شرایط اسفباراقتصادی اجتماعی مملکت رامشاهده می کنیم می بینیم که مردم بهیچ عنوان این حکومت رانمی خواهندولی قلعه حکومت باتوجه به خندق دفاعی خود(میانه روها)وبالشتک های ضربه گیرش(اصلاح طلبان وجامعه مدنی ساختگی)هنوزاز فروپاشی درونی گریخته و انسجام درونیش راحفظ نموده است که این مورد هم درتضادهای منطقه ای حکومت به انکشاف خواهدرسیدو یکی دیگرازعواملی که به فروپاشی و گذار ازجمهوری اسلامی یاری خواهد رساند، سقط شدن خامنه ای ست که خلاء وجنگ قدرت راپیش آورده وباعث نزاع های تضعیف کننده درون قدرت خواهدشد.
بایدبه آقای عاصفی عرض کنم که جمهوری اسلامی آینده ای نداردکه شما نگران اصلاح کردنش باشید.
مطئمن باشیدکه همان یکبارنیزاگرهمکیشان شمامداخله نکرده بودندقطعاروزگارملت اینی نبودکه الان هست.
۷۶۴٨۵ - تاریخ انتشار : ۱٣ مهر ۱٣۹۵       

    از : کیا

عنوان : چرا حکومت اسلامی سرنگون نمی شود؟؟
اگر جامه ایران را مانند یکمجود زنده در نظر بگیریم که به به تغذیه و تولید و تلاش برای زنده ماندن دارد ،شاید بتوانیم به سوال "چرا حکومت اسلامی سرنگون نمی شود؟؟" جوابی نسبتا معقولی دست یابیم.

بعد از شکست ایران از اعراب شیعه گری با سمتگیری دفاعی بوجود آمد .

اکنون هم همین نقش را بازی می‌کند ولی‌ با تهاجم و سلطه گری "جناح حاکم که تمایلش همان تمایل اعراب است" بخش دیگر"هم در بدنه حاکمیت و هم در میا‌‌ن مردم" روی خط قدیمی‌ قرار دارد و جواب سوال است .

اکنون پس از ۱۴۰۰ سال طبیعتا شرایط تغییر کرده است ولی‌ عنصر جانشین شیعه گری رشد لازم و امکان لازم را نداشته است که مردم را اتحاد بدهد .

اگر امروز جبهه ضدّ دیکتاتوری به وقوع بپیوندد فردا این دزدان و قاتلان رفتنی میباشند.
۷۶۴٨۲ - تاریخ انتشار : ۱٣ مهر ۱٣۹۵       

    از : کارگران

عنوان : لنگش کن !
آقای آصفی عزیز ! شما هرچه استدلال کنید باز هم ما به کمتر از سرنگونی رژیم آخوندی رضایت نمیدهیم! میماند اینکه زنگوله را چه کسی گردن گربه بیاندازد؟ ما همه جزو لیدرها هستیم و وظیفه انقلابی ما نوشتن کمنتار پای مقاله هاست ! ما اصلا نیروی " بدنه " نداریم . لظف کنید بگردید ببینید در همانجا میتوانید برای ما بدنه پیدا کنید؟
۷۶۴٨۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ مهر ۱٣۹۵       

    از : حمید آصفی

عنوان : کوتاه سخن بادوستان
درانتخابات پیش رو شوراها وریاست جمهوری اپوزیسیون همیشه تحریمی طیف دعوت کننده هارابشدت زیرفشارانتقادهای خودمیگیرندکه ماآب به آسیاب حاکمیت ریخته ایم به همین دلیل باب گفتکوبایدبازباقی بماندخوب اگرفرض شودکه بیرونی ها ماراعددی ورقمی نمبینند والبته هم داخلی هاهم همین دیدراداشته باشند پس پایان گفتکو وهرکس سی خودش!امابیرون تاپیردارداماتعیین کننده نیست داخل هم تعیین کننده نیست اماتاپیرگذارترازبیرونی هاهستندپس گفتکوی انتقادی بایدباشدالبته شایدلحن بنده هم قدری تندبوده اماحقیقتا منظوری نداشتم وسعی میکنم درمطالب بعدی رویه رااصلاح نمایم ممنون ازمشارکت همه دوستان دراین بحث
۷۶۴۷۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣۹۵       

    از : حمید آصفی

عنوان : اشاره کوتاه به نوشته جناب صبوری
جناب صبوری سلام لااقل چندتافاکت ازآمادگی قیام مردم ایران درشرایط کنونی بیاوریداعتراضات گارکری مرتب وروزمره درایران انجام میشودیااعتراضات معلمان امااین نوع اعتراضات پیش درآمدهیچ جنبش انقلابی نیست امادرباره زندگی شخصی خودم من پدرم بناوگارکربودخودم هم مستاجر ومال واموالی ندارم کارهای مشاوره ای داشته که بحمدالله ازچهارسال به اینور تعطیل وازحقوق معلمی خانواده وپس اندازاندک امورات میگذرد بااین حال اگرازعلائم قیام سراسری وانفجارانقلابی خلق ایران نشان وآدرسی داشتی ماوخوانندگان رابیخبرنگذارید
۷۶۴۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣۹۵       

    از : صبوری

عنوان : مقاله ای غیرعلمی باعقایدی خیالی
این آقاتمام مشخصات روانی خود ودوستانش رابه ملت منتصب نموده است.چگونه است که ما این روحیات ذلیلانه و استمرارطلبانه رادرمردم ایران نمی بینیم؟جوری حرف میزندکه انگارفقط اوست که درایران زندگی می کند.من خودم صبح تاشام میان مردم ام وچنین برداشتی ازروانشناسی آنهاندارم.کاملا آشکاراست که این آقا، تراوشات ذهنی همان بی دردان مرفه و بهرمندان ازرانت های حکومتی رابازتاب می دهند.
مثل جن که ازبسم الله می ترسد، مبلغین وضع موجودازرادیکالیسم هراسناکند.
دلالان یاس وبی عملی، انقلاب را دوراز واقعیت می دانند(همان حرف هائیکه این جماعت سال ۵۶میزدند)درحالیکه خشم انقلابی در رگ های جامعه جریان دارد وعنقریب است که خواب این جماعت رسوا را، همراه باحکومت موردپسندشان، پریشان سازد.
۷۶۴۶۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣۹۵       

    از : مریم نیازی

عنوان : چرا حکومت اسلامی سرنگون نمی شود؟؟
حمله نظامی بیگانگان و اینک احتمال جنگ با عربستان ،خطر تجزیه ایران ،پیدایش داعش ،فقدان آالترناتیور فراگیر و متحد (عوامل نظامی رژیم هر روز علام می کنند که افراد داعش را دستگیر و یا کشف کرده ا ند که بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد تا واقعیت !؟ ادعاهای محسن رضائی در مورد داعش همواره دروغ بودهو تکذیب شده است) ..و وقوع جنگ داخلی ، قحطی و اتفاقات فاجعه بار جاری همچون عراق و سوریه همه و همه به نفع حفظ نظام بوده است!
۷۶۴۶۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣۹۵       

    از : سیامک شاملو

عنوان : دلیل پرخاشگری به چپهای خارج نشین؟
در عصر ماهواره و اینترنت و غیره باخبر شدن از اوضاع ایران امروزه راحت است و آدم نباید حتماً در محیط ایران باشد تا بتواند درباره اوضاع ایران شناخت پیدا کند و بعد قضاوت یا صحبت بکند. در نوشته قبلی جناب آصفی سوالاتی را مطرح کردیم ولی از ایشان جوابی نشنیدیم. حالا در این نوشته دوباره به سوالات ما بی اعتنا شدید و سعی دارید بحث اصلی را به انحراف بکشانید.این چه حرفیست که میزنید:"مثال لاف در غربت و آروغ در بازار مسگرها را بزند." لاف زدن و آروغ زدن برخورد چاله میدانی نیست؟ بعد نوشتید: با "شرایط مناسب سرمایه گذاری داخلی و خارجی بوجود بیاید..." خب حداقل نقش اصلی و پایه ای اقتصاد در تحول یک جامعه را رد نمیکنید! ولی لطفاً بگوئید این سرمایه داخلی و خارجی از کجا باید بیاید؟ ج.ا. بجای برطرف کردن محرومیتهای خلقهای ایران سالیانه میلیاردها دلار صرف هزینه جنگ در سوریه و یمن و عراق و لبنان و فلسطین و غیره برای سیاست خارجی غلط خامنه ای به باد میدهد و شما لطفاً بروید از رهبری بپرسید چرا ثروت مردم ایران را به باد میدهد؟ سرمایه خارجی را باید فراموش کنید چونکه رژیم ملاها در لیست کشورهای حامی تروریسم جهانی است و هیچ سرمایه دار خارجی نمیآید پولش را در کشوری که حامی تروریسم است ریسک کند! خصوصاً رژیمی که براندازیش هرآنی است! بعد در ادامه میگوئید:" بورکراسی دولت در برابر نظامی گری تقویت شود" یعنی شما نمیدانید نظامی گری رژیم ملاها به آن توان میدهد تا با زور اسلحه بر مردم ایران حکومت کند و ۸۰ میلیون ایرانی را به گروگان بگیرد تا جیکشان درنیاید! سیاست همیشه بر طبل جنگ کوبیدن رژیم ملایان ایجاب میکند که نظامی گری اش روزبروز قویتر شود. حرفهای رهبری را گویا پیگیری نمیکنید که چه اهدافی در پشت نظامیگری اش دنبال میکند؟
بعدش میخواهید بدون اینکه از قبل از رژیم امتیازی یا حتی قولی مثبت و مساعدی گرفته باشید مخالفین رژیم اسلامی را با سران جنایتکار رژیم آشتی هم بدهید و
نوشتید: "اگر همین الان دولت و مردم و اپوزیسیون آشتی کنند و با هم همکاری
نمایند کاری سخت و سترگ در پیش رو داریم." ذات بد این اسلامگرایان هیچوقت
نیکو نگردد چونکه بنیادشان بد است! پدر کُشته را کی بود آشتی؟
بعد میگوئید:"یکی از آفات های عدم استفاده از این پنجره جمعیتی فرار مغزها و نیروهایی که می توانند در خدمت نوسازی و توسعه ایران قرار بگیرند به خارج از کشور است." ولی دلیل فرار مغزها را نمیگوئید؟ در ایرانی که قوانین اسلامی ماقبل قرون وسطی حاکم است و در آن حقوق بشر و "آزادی" نیست زندگی کردن را غیر ممکن میکند.گیریم تکّه نان مردم هم تامین شد ولی رشد جامعه تنها با ساختار دموکراسی ممکن است که روحانی هم به آن معتقدست ولی ترمز رهبر ابله گویا مانعش میشود.این همه چیزهائی که شما آقای آصفی بدان اشاره کردید که گویا با همین رژیم ملایان هم اوضاع قابل خوب شدن است فقط وعده سرخرمن است و بدون ساختار دموکراسی امکان پذیر نیست!
بزرگترین مانع دموکراسی در ایران سیسم ولایت فقیه است و قدرت مطلق سپاه
پاسداران و اسلام سیاسی! تا ساختار حکومتی ج.ا. تغییر نکند و بساط ولی فقیه و قدرت سپاه و بسیجیها جمع نشود همه تلاشها برای خوب شدن اوضاع ایران بی ثمر است! آیا این حرف اشتباه نیست که میگوئید: "اما اگر فقط گفته شود این حکومت سر تا پای یک کرباس هستند و باید برود و ما می خواهیم جایش بنشینیم این به منزله این است که هیچ راه حلی ندارید و بن بست کامل سیاسی است و نیرویی هم ندارید که این پروژه را شکل دهد." مهم این است که شما اول قبول کنید ج.ا. ضد مردمی است و راه حلی بجز سرنگون کردنش نیست! چطور شما میگوئید:"در واقع مسأله نان اگر حل نشود دموکراسی کشک است!!" ولی ۳۸ سال کارنامه سیاه حکومت زورگویان نشان میدهد که باید اول دموکراسی ( "کشک" ) باشد تا جلوی فسادهای سران رژیم ملایان گرفته شود و بعد مسئله نان حل شدنی است. چونکه تا دموکراسی نباشد که با آزادی بیان فسادهای جامعه برملا شوند سران دزد ج.ا به غارتگری و چپاول ثروت مردم ایران ادامه میدهند و برای همین است که مردم ایران هنوز مشکل نان دارند! وقتی مینویسید:" اتفاقات مهلکی در این کشور افتاده است بیاییم به آن ها بپردازیم با مخالفت رادیکالی با حاکمیت چیزی حل نمی شود." اولاً نباید کسانی که برای "اتفاقات مهلک" مسئول بودند و هستند به پای میز محاکمه کشیده شوند و جوابگوی جنایاتشان باشند و باید به همین راحتی آنها را بخشید؟ چه رهبری باعث خیلی از مصیبتها و ظلم و ستمها و بیعدالتی بوده و هست؟ چرا نامش را نمیبرید؟ از کدام مجلس صحبت میکنید که نوشتید: " -مجلس باید منسجم تر شود" همان مجلسی که مطهری نماینده مجلس خودش گفته فقط "دکور" است و فقط حرف رهبری تصمیم گیرنده اصلی است؟ یا نوشتید:"شوراها جذابیت دارند." مگر فرد غیر مسلمان حتی متخصص باشد اجازه کاندید شدن دارد و از قبل از فیلتر ج.ا. و مسلمان بودن نباید بگذرد؟ آقای آصفی آدرسهای اشتباه زیاد دادید و میدهید!! در ضمن انتخاب
دوباره آخوند روحانی را توصیه میکنید در صورتیکه میدانید رئیس جمهور تا زمانیکه ولی فقیه است و حرف اول و آخر را میزند مقامی بی قدرت است و این مقام هم مثل دیگر چیزهای ج.ا. فقط نقش "دکور" را دارد و بازی با عروسکهای خیمه شب بازی است! تا بساط ولایت فقیه جمع نشود دیکتاتوری هست و همه حرفهای اصلاح طلبی انحرافی و بی اساس است! میگن نره آقای آصفی اما میگه بدوش!! در ضمن آقای آصفی همین فشارهای اپوزیسیون ایرانی خارج نشسته است که سران ج.ا. ننگ تن به رفرمهائی برای بهبودی شرایط در ایران را میدهند! زحمات رفقای چپ در درون ایران هم قابل ستایش و قدردانی است و درود بر همه آنها و خسته نباشند با توجه به همه خطرات برای جان و مالشان از سوی رژیم ددمنش اسلامی ملایان! ولی منصفانه هم نیست که جناب آصفی میخواهد بگوید: شما چپهای خارج نشین پشت گود نشستید و فقط میگویید لنگش کنید!
۷۶۴۶۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱٣۹۵       

    از : حمید آصفی

عنوان : نکته کوتاه
باعرض سلام من تمام نظرات رامیخوانم وسعی میکنم درمقاله بعدی توضییح دهم
۷۶۴۵٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : اشکال این فرضیه ی شما این است که...
آقای آصفی گرامی، بسیار می پسندم، وقتی می بینم شما بی آنکه خود را غرق در استعاره و کنایه کنی، سخنت را آشکار و بی پرده می نویسی. یکی از مشکلات عمده ی مطالب شما عدم شرکت شما در بحثهایِ بعضاً جالب پایِ مطالبت می باشد.

در "شماره ی ۲ طیف همیشه تحریمی" می نویسی؛ «...نزدیک ۳۸ سال از عمر جمهوری اسلامی سپری شده اپوزیسیون کل گرا و ایدئولوژیک این زمان برایشان کافی نیست که دیگر چمدان های خود را باز کنند و به فکر و اندیشه فرو روند که کجای کار و برنامه هایشان می لنگد و طرحی دیگر، راهی دیگر و نیز شناخت جدیدی از جامعه ایران کسب کنند...»
این سخنت یعنی "باز کردن چمدان" را بسیار می پسندم. اما اشکال کار این سخن شما این است، که شما هم با اینکه "نزدیک به ۳۸ سال" از حوادث سال ۵۷ می گذرد، چمدان خودت را باز نکرده ای. و فقط اشکالات دیگران را زیر ذره بین می گذاری.

شما در باره ی طیف تحریمیان می نویسی؛ «... اگر بخواهند توجه جامعه ایران را به خود جلب کنند...» به بیانی دیگر شما ایشان را در مرکز توجه جامعه نمی دانی. و اگر بواقع چنین است. پس اینهمه تلاشت برای چیست؟

بگذار چنین بپنداریم که توده ی بی شکل و برنامه و متفرق "تحریمیان" مجموع پیشنهاد شما مبنی بر؛ «...دست به ایجاد یک نهضت مهاجرت به ایران بزنند و روز و هفته یا ماه مهاجرت را اعلام و به سمت ایران حرکت کنند و با افتخار از فرودگاه به زندان اوین تشریف بیاورند...» را پذیرفتند.
شما در باره ی نتیجه ای که از این حرکت در تصور داری، می نویسی؛ «...چون زندان رفتن و زندانی کشیدن و مبارزه و مقاومت در زیر نور افکن ها و دوربین هاست لذت و شادابی زندان و زندانی سیاسی بودن را به شدت بالا برده است و انعکاس مقاومت آنان در عرصه داخلی و بین المللی آنلاین است...»

اشکال این فرضیه ی شما این است که؛
- توده ی مهاجر ایرانی را یکدست در تصور داری
- ساده انگارانه می پنداری، امثال آقای مصطفوی در طی آن "پنج سال زندانِ" موردِ ادعای شما، فاجعه ۶۷ دیگری نخواهند آفرید.
- می پنداری نهادینه شدن دموکراسی در کشور از طریق ازدیاد "قهرمانان" در جامعه ممکن است

آنجا که با صراحتی صمیمانه می نویسی؛ «...این بسیار مهم است که در ایران باشی و حرف و سخن و نظر و کار مدنی- سیاسی- اجتماعی را با همین شرایط تحت فشار پیش ببری و چون جامعه قدر و منزلت این افراد را درک و پاس می دارد...» سخنت را کاملاً می پسندم و تأیید می کنم.
لذا شایسته است که هر یک از ایرانیان خوشفکر و دموکراتِ مقیم ایران در حیطه ی قدرت و نفوذ خود تلاش کند، که در همکاری با دیگر هموطنان پیرامونش، و صرفنظر از باورهای دینی و عقیدتی، از حقوق شهروندی خود دفاع کنند.

و بزرگترین خدمتی که جمعیت مهاجر ایرانی میتواند به خود و کشور خود انجام دهد، تلاش برای آفریدن جبهه ای فراگیر، مشترک و مدون در خارج از کشور است.
۷۶۴۴۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱٣۹۵