خوابِ "سرِ ظهر"
مجید نفیسی
•
وقتی کنار هم می خوابیم
در تخت خوابِ سرپوشیده ات
که به دلیجانی می مانَد
من دست چپم را
روی پای راستت می گذارم,
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۲ مهر ۱٣۹۵ -
٣ اکتبر ۲۰۱۶
وقتی کنار هم می خوابیم
در تخت خوابِ سرپوشیده ات
که به دلیجانی می مانَد
من دست چپم را
روی پای راستت می گذارم,
تو دست راستت را
روی دست چپ من
و هر دو بخواب می رویم
با زمزمه ی نفسهایت.
دیشب ناگهان
از فریادت بیدار شدم
می گفتی: "اسب! اسب!"
یادم می آید که جَخت پیش از آن
گَری کوپر را بخواب می دیدم
که در اصطبل را باز کرد
تا اسبها در آتشِ جانیان نسوزند
و خود در پناهِ دو اسبِ گریزان
از تیررسِ آدمکشان گریخت.
صبح گفتی که در خواب
گریس کلی را دیده ای
که با شنیدنِ صدای تیر
از ایستگاه قطار درآمد
تا به یاری گری کوپر بشتابد
و سپس هر دو با دلیجان
از شهر کوچیدند.
دیروز فیلم ِ "سرِ ظهر"* را
در سینمای قدیمی استنفورد دیدیم
با این همه, هنوز در شگفتم
که دیشب در تخت خوابت
خواب آن را با هم می دیدیم.
چهارم سپتامبر 2016
*- این فیلم در ایران با نام "جدال در نیمروز" نمایش داده شد.
|