سخنی چند با آقای حمید آصفی - سیامک طاهری

نظرات دیگران
  
    از : سیامک شاملو

عنوان : به آقای رضا منفرد
با عرض سلام مجدد خدمت شما! کمتر پیش میآید که من نوشته ای را در این قسمت سه بار بخوانم ولی نوشته شما خطاب بمن را به دلیل محتوای جالبش با چاشنی شعر پرمعنی در آخرش سه بار خواندم. ممنون از جواب دادن شما که به یکسری دردهای مشترک ما ایرانیها اشاره درست کردید!! بزرگوار باید افتخار شما در این باشد که با مالیدن پی زندگی در غربت به جان شریفتان به حکومت اسلامی ملاهای مرتجع "نه" گفتید و حاضر نشدید با زندگی زیربار این رژیم ضد مردمی اسلامفاشیستی در ایران بمانید و سازشکاری بکنید و مثل میلیونها ایرانی دیگر با ماسک و تظاهر مسلمانی به رژیم آخوندها اجباراً خدمت بکنید. باور کنید همین موقعیت خوب شما در غربت را میلیونها ایرانی ستمدیده از ظلم و بیعدالتی در ج.ا. آرزو میکنند. از سخنان بزرگوار شاید کمی بوی خستگی از زندگی طولانی در غربت میآید و مثل "بشنو از نی چون حکایت می کند از جدایی ها شکایت می کند" باشد ولی باور کنید کسانی هم که میروند و از ایران خبر میآورند خبرهای خوبی نمیآورند و میگویند انگار که زمان و ساعت ۳۸ سال است در ایران ج.ا. ایستاده یا خوابیده. جامعه به جلو پیشرفت که نکرد هیچ بلکه واپسگراتر شد و از حکومتی بنام اسلامی انتظار دیگری نمیرفت و نمیرود. به این همه آزادیهای مختلفی که در سوئد یا آلمان داریم فکر کنیم هرچند که جای وطن در یکسری زمینه ها پُر نمیشود. ولی برای من همینکه مجبور نیستم صدای اذان مساجد یا قیافه خامنه ای ملعون را بر روی صفحه تلویزیونم یا بر در و دیوار شهر ببینم و درد و رنج و عذابش را تحمل کنم خودش یک نکته مثبت از زندگیم در غربت است. مطمئن باشید که نسل آینده ایران به کسانیکه به رژیم ضد مردمی اسلامی ملاها "نه" گفتند همواره بعنوان بهترین فرزندان ایران یاد خواهد کرد و این باید افتخاری برای شما و همه آنهائی باشد که تن به خواری در ج.ا. را ندادند و نمیدهند و یا بعنوان فرار مغزها زندگی در غربت را ترجیح داده و میدهند. آفرین بر شما که به ج.ا. و حکومت ملاهای ابله که مایه ننگ ایرانیهای نجیب هستند "نه" گفتید! همانطور که ملت آلمان به کسانیکه در مقابل رژیم نازیهای هیتلری نه گفته بودند و هزاران نفر مجبور به فرار از آلمان شده بودند ولی بعد از سرنگونی رژیم فاشیست هیتلری بعنوان درستکاران و وطنپرستان حقیقی از آنها قدردانی و یاد میشود. درود بر همه کسانی که به رژیم جنایتکار اسلامی ملاها "نه" گفتند و میگویند! این باید مایه افتخار همه ماها باشد و تاریخ آینده ایران حق را بما خواهد داد که چرا به ج.ا. نه گفتیم! پیروز و پاینده باشید، با عرض ارادتمندی خدمت شما! به احتمال زیاد قصد دارید که در نظر دهی زیر مقاله های دیگر همراه ما باشید یا نه؟ شاید باز از این طریق دیداری مجازی و اینترنتی ممکن شود؟ سلامت و خوش و موفق باشید! با "نه" گفتن به ج.ا. بخود افتخار کنیم که حداقل در جنایتاشان شریک نبوده و نیستیم و با جدا کردن صف خود نخواستیم در خیانت به مردم ایران سهیم باشیم!
۷۶۶٨۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱٣۹۵       

    از : رضا منفرد

عنوان : اقای سیامک
با سلام
اقای سیامک گرامی ..از جواب شما و محبت شما ممنونم هممیهن عزیز.در این جهان مجازی نت،بسیار سخت است و مشکل برقرار کردن رابطه ئی دوستانه بی الایش و مطمئن..ایکاش ما ایرانیان میتوانستیم نزدیک تر از اینها باشیم باهم.گرفتاری ها و مشکلات ما عمیق اند و دامنه دار.اعتماد،عشق به میهن و هم میهن، صداقت و روراستی در ما مردمان ایرانی سخت جریحه دار و زخمیست ،برداشت های غالبا اشتباه ،بیگانگی ،خشم درونی حاصل از سرنوشت خود و کشورمان و مردمان کشورمان،و هزاران گرفتاری های دیگر ما ایرانیان.حاکمان وطن نشناس ونالایق و نادان ، این دوره ۱۴ قرن..امروز همه ما و خانه و کاشانه امان ..در منجلاب ،نشسته است.همه این عوامل دست به دست هم داده و روحیه ما را زخمی و ضعیف کرده است .صبر و تحمل و گذشت را به حداقل رسانده است درما.همه به یکدیگر بدبین و نا شکیبا !هر یک از ما به هر حال تجربیاتی اندوخته ایم در طول این سالها،سردو گرم را مزه کرده ایم،زندگی در غربت،(هر کسی دید شخصی خود را دارد) در غربت زندگی نیست،یک روند اجباری ست.چه تحصیل کنیم،چه شغلی ابرومندانه بدست اوریم و یک شرائط معمولی اقتصادی هم برای فرزندان و خانواده خویش فراهم کنیم...باز درد غربت و مسائل جنبی ان ،تاریخ کشور ما،ثروت کشور ما،خیانت های گوناگونی که به ملک و ملت گذشته است،سیاست های ناجوانمردانه دولت های خارجی به ما و مملکتمان..همه و همه این دردها را هر روز که بر عمر افزوده میشود،دامنه عمیق تری در ذهن و وجود انسان بوجود میاورد..و در همه این اشوب ،همانطوریکه شما هم میبینی و میدانی....چقدر از هم دوریم..چقدر با یک دیگر نا مآنوسیم،چه انانی که در زمره قشر سیاسی اند و چه انانی که مانند من کارگری معمولی..و کم سواد،همه ما اسیر و گرفتار یک شبح کهنه تاریخی هستیم که رها شدن از ان ناممکن است ،تا خود نخواهیم..همه از هم دور یم..توانائی و دانش کار جمعی سیاسی/ اجتماعی را بما ایرانیان نیاموخته اند.ما نمیتوانیم دور یک میز با عقاید گوناگون به بحث دوستانه بپردازیم..زیرا صلاح خود و کشورمان را نمیدانیم(وضعیت سالهای گذشته و حال کوشنده گان سیاسی این ادعای مرا نشان میدهد)
هنوز بعد از ۴۰ سال یک جمعیت یک دست و قوی،کوشا و مصمم در باره امور کشورمان ،نداریم.هر کس خر خود را میراند و هر کسی میگوید :من راست و درستم!
در این نوشته های کوتاه و شرائط محدود ،شرح کامل و منظور و مقصود ،شدنی نیست..من هم به سهم خود از شما چنانچه باعث دلگیریتان شدم پوزش میخواهم ..ببخشید..
اتش به دو دست خویش بر خرمن خویش
چون خود زده ام چه نالم از دشمن خویش..
کس دشمن من نیست من ام دشمن خویش
ای وای من و دست من و دامن خویش!
به هر حال هموطن گرامی درد دلی بود ..از نوشته محبت امیز شما ممنونم و من نیز برای شما تندرستی و موفقیت خواستارم.
ر.منفرد سوئد
۷۶۶۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : شاه وشیخ
اگر بخواهیم روند تحولخواهی کشور را بررسی کنیم چاره ای نیست جزء این که باید شروع زمانی و مبنایی خاصی را انتخاب کنیم. که این مبنا را می توان دوره ای دید که ایرانیان در پی این شدند که از رعیت بودن در آیند و بشوند شهروند.
این روند تحولخواهی را می توان اندکی قبل از مشروطه دید که ادامه پیدا می کند تا می رسد به مشروطه که بعد از آن حوادث خاص خودش روی می دهد که پرداختن به موضوعات آن شایدخسته کننده و غیر ضرور باشد.
اما یکی از نکات اصلی در این روند تحولخواهی ،که همان بازی شاه وشیخ است! همیشه نیاز به پرداختن است. چون هم موضوع روز است و هم تاثیرگذاری ویرانگری بر روند تحولخواهی ما ایرانیان داشته است.
در بازی شاه وشیخ، تجربه بشری به ما می گوید: این دو نهاد که روحیه ی استبدادی دارند مکمل همند و بقای هر کدامشان به بقای دیگری بستگی دارد. یا با هم عمل می کنند و یا اگر یکی از آنان به تنهایی عمل کند مقدمه کار دیگری را فراهم می کند.
در برخورد با این پدیده مخرب شاه وشیخ، یا شاه یا شیخ، راهکار خاصی را برای مهار این دو یا حذف آنها از ساختار سیاسی ارائه داده است. قبلا در این خصوص بحث شده شاید خسته کننده شود.
اما در رابطه با حرکات ایرانیان،که در پی این شدند، با توجه به تجربیات بشری، بازی شاه وشیخ را در کشور مهار کنند، باید نکاتی را آورد:
ایرانیان برای مهار بازی شاه وشیخ، اقداماتی را انجام دادند اما در ادامه کار یک ماجرای کمدی تلخی آفریده شد:
شاهی برآمد(رضا شاه) با ظاهری ضد شیخی(؟!)، اما یافتدگی مقامش، ناشی از خواهندگی همان شیخیت ها بود! چون شیخیت ها متوجه شده بودند شرایط اجتماعی ایران با تدوام مشروطه می تواند بساط تاثیر گذاری آنان را یا محو کند یا بسیار اندک اما این شاه برآمده جدید، اگر چه ظاهری ضد شیخی نشان می دهد اما چون مشروعیت مردمی ندارد استبداد خاصش، که در مقابل همه چیز خود را نشان خواهد داد برای مدتی نگهدارنده او می شود امااین استبداد او، مشروعیت بخشی به ما را( شیخیت ها) خواهد آفرید.« دیر و زود دارد اما سوخت وسوز ندارد».
تکرار ماجرای کمدی تلخ شاه و شیخ، دراکنون، به دلیل وجود شیخیت، خواهندگانی از شاهیت خواهان، بدون در نظر گرفتن دمکراسی، مدعی نجات بخشی می شوند. این هم طنزتلخ دیگری است.
۷۶۶۶٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣۹۵       

    از : سیامک شاملو- دوسلدورف آلمان

عنوان : جواب به جناب منفرد
آقای محترم من از این جمله شما که نوشتید:" اقا بنده یک موی همان محمد رضا را به هزاران چون خمینی نمیدهم." اینطور برداشت ( شاید اشتباه؟ ) کردم که باید هوادار مونارشی سابق باشید. تازه من در قسمت عنوان نوشتم "قابل توجه جناب منفرد و دیگر سلطنت طلبها!" و بطور مستقیم "انگ سلطنت طلبی" هم بشما نزدم چونکه فکرش را باید میکردم که از میان نوشته شما میشود فهمید که آگاهتر از این هستید که طرفدار یک سیستم خودکامه مثل سلطنت باشید. خصوصا الآن که میفرمائید که سالیان طولانی هم در یکی از بهترین کشورهای اروپائی مثل سوئد با ساختار دموکراسی خوب زندگی کردید و میکنید و باید هم مثل من (چپ سوسیال دموکرات از نوع آلمانی اش) طرفدار دموکراسی برای ایران باشید. البته سلطنت مشروطه نوع سوئدی اش برای ایران که اسلام حضور دارد غیر ممکن است و مشکل ما همیشه این اسلام عربها و حضور آخوندها در ایران بوده که این پدر و پسر پهلوی هم حریفشان نشدند و آخرش ملاها هم با حربه اسلامخواهی برای مردم زهر خود را ریختند و فتنه طولانی مدت شان بلاخره به ج.ا. ننگ و فاسد ختم شد!
در مورد بقیه چیزها که در مورد شخص من گفتید تا حدود زیادی اشتباه و خلاف واقعیت هستند و ادامه بحث غیر ضروری! وقت خودمان را نگیریم. فقط خواستم برای شناخت بهتر شما که چرا رژیم شاه فروپاشید به فیلم مستند ساخته شده بی.بی.سی در سایت دیگر جلب کنم و آدرس لینکش را با اجازه سایت اخبار روز در انتها میآورم. وقت و حوصله داشتید نگاه کنید! در ضمن اگر سوء تفاهمی شده میبخشید و کسی هم نگفته سلطنت طلب بودن جُرم است ولی...! با شما موافقم که انتخاب و سلیقه در طرفداری از یک جریان سیاسی یا ایدئولوژی را برعهده خود فرد یا مردم باید گذاشت وگرنه میشویم مثل ملاهای ایران که خود را قیّم مردم میدانند و برایشان تصمیم میگیرند و با زور اسلحه و چماق اسلام مردم را به بهشت خیالی خودشان میخواهند ببرند.اگر چناچه سوء تفاهمی شده و حس میکنید به ناحق و به نادرستی به سطنت طلبی "انگ" زده شدید پوزش میخواهم.سلامت و خوش باشید! آدرس فیلم مستند: مهمانی بزرگ شاه؛ جشن‌های ۲۵۰۰ ساله،
https://www.youtube.com/watch?v=Un۳QcXC۸RZ۸
۷۶۶۶۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣۹۵       

    از : رضا منفرد

عنوان : اقای سیامک
با سلام به همه..
اشخاصی که علاقمند به مسائل ادبی،سیاسی و اجتماعی و غیره هستند ،همیشه یک چارچوبی،مبنائی و یا اسکلتی در ذهن خویش جهت ارزیابی و تجزیه و تحلیلی ان مسائل و امور ،برای خیش در ذهن خویش میسازند که طبق ان علم و پایه و مبنا ،به شئون زندگی و هستی ،نگاه و ارزیابی کنند.این یک قاعده کلی ست برای همه روشن فکران و پیشروان جوامع.
در همه کشورها ،گروهی از مردمان به نوع حکومت پادشاهی(مونارکی) معتقدند،گروهی به سوسیال دمکراتی،گروهی به جمهوری فدرال و یا غیره.
شما اقای سیامک بدون هیچگونه شناختی بمن انگ "سلطنت طلب"زدی ،بدون اینکه گوچکترین چیزی از من بدانی..این بمن نشان میدهد شما با چنین قاعده ئی،مبنائی و چنین ""سلاح اعتقادی"" به تمام شئون و امور زندگی ،نگاه کرده و تحلیل میکنی..غلط و بدون پایه و اساس.
بنا براین ایا میتوان به تحلیل های شما در مورد مسائل اجتماعی،سیاسی و یا غیره ،اعتماد کرد و استدلال ها و نگرش شما را قبول کرد و پذیرفت؟؟
شما خود به خودتان جواب دهید .ادم اگر به عالمی دروغ گوید ..خویشتن را که نمیتواند بفریبد!.من در یکی از شهرهای شمالی سوئد بنام "لولئو" زندگی میکنم از سال ۸۳ میلادی،تاکنون هم به ایران نرفته ام،۶۳ سال هم از عمرم میگذرد .از نوشته های شما پیداست که به نظام سوسیالیسمی معتقدید.قابل احترام.بفرض هم که بنده به نظام پادشاهی معتقد باشم //که نیستم..ایا باید مورد سرزنش و تمسخر قرار گیرم؟
گفته ام فلان قطعه شعر مرحوم طبری زیباست..گفتند :توده ئیه..گفتم گروه کامیار که در سازمان مجاهدین موسیقی اجرا میکند ،کارهایش بسیار زیبا و دلنشین است..
گفتند: مجاهده...گفتم :برای ارزیابی دوران پدر و پسر رضا خان و محمد رضا،منطق میگوید باید تمام اشتباهات و خدمات ان دو را ارزیابی کرد.رضا خان خدماتش بسیار ارزشمند است.بعنوان مثال ،دستور قتل ان جوان وطن پرست و شاعر ملی میرزاده عشقی از زشت ترین اشتباهات او بود..اختناق روزنامه ها و..و..گفتید:سلطنت طلبی.

اقای سیامک رضا شاه وقتی به سلطنت رسید ما حتی دو درصد هم با سواد نداشتیم.مدارسعمومی و ملی را او و نه دین داران بوجود اوردندکار رضا شاه بی سواد در جهت رونق سوادبود که روحانیان را برای همیشه با خود دشمن کرد.ایران بعد از اسلام با تردید هیچگاه اشنا نشد بلکه با توکل بزرگ شد و اتکا بخود را از دست داددوران شاه سلطان حسین نمونه بارزیست از این ادعا.به همین دلیل نیز هرگز به جرگه کشورهای بزرگ باز نگشت.عقب افتاده و ذلیل ماند تا امروز دوست عزیز.
غرض از این همه پرگوئی ای است که این نوع طرز تفکر و دید به زندگی و امور زندگی در خون ما ملت جاریست.نه شما و نه من و نه دیگران علتیم و مقصر،این چنین بزرگ شدیم.اما ایکاش دردمان را ببینیم و درمانش کنیم.از کینه ورزی ها و برچسب زدن ها..مورد تمسخر قرار دادن هموطنان ،پیشداوری های بی اساس خودداری کنیم.شما هیچ چیزی از من نمیدانی..هیچ.در نهان دید من به این جهان تقسیم عادلانه امکانات این خانه بین همه خانواده خوبترین شیوه زندگی در کناره هم است.کشتار و اسلحه و قصابخانه ئی که توسط مشتی مافیا امروز جهان را به مرز نابودی کشانده است..در خور تمدن انسانی نیست.اگر بقول شما سلطنت طلب هم که باشم ..مگر جرم است اقای سیامک..اجازه ندارم انطوری که دوست دارم فکر کنم؟ایا شما که خود را " چپ " مینامید نباید دمکرات باشید و ازادی انتخاب و اندیشه را به دیگران هم بدهید؟
شما که باید معلم این عدالت و ازادی ها باشید..
سرتان را بدرد اوردم..بله؟
من در همه این گویا..تنها یک روزنامه را میخوانم فقط یک..انهم اخبار روز است تنها همین یک..زیرا چیزهای تقدیمی زیاد دارد که به مردم بدهد..ادم مطالب مفید و ارزنده ئی در این روزنامه میتواند بخواند و یاد بگیرد.بیائید این سایت را سنگین و موقر و با کیفیت ..نگهش داریم!
۷۶۶۵۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : دموکراسی را نه می شود از جایی خرید، و نه آن را از کسی هدیه گرفت
هموطن گرامی اقای منفرد،
اگر بعضاً در یادداشتهایم از واژه ای مانند شاه اللهیون بر وزن حزب اللهیون سود جسته ام، باور بفرما این دو قماش از هموطنانمان را صاحب تدبیر و اندیشه میدانم، اما از جاییکه این قسم از هموطنان همه ی قدرت اندیشه ی خود را متوجه حذف دیگرانِ دگراندیش می کنند، شاه اللهیون نهایتاً کشور را به رویداد بهمن ۵۷ رساندند، و حال هموطنان حزب الهی حاکم بر کشور، کشور را تبدیل به انباری از باروتِ خشم کرده اند، که هر آن امکان انفجار دارد

مرزهای خاورمیانه هم هر اندازه در اثر انگشت اشاره ی قدرتهای بزرگ جهانی دچار تغییر و تحول شوند، نبودِ اتحادی فراگیر بین نیروهای دموکرات کشورمان، و استبدادِ ناشی از استیلای شاه اللهیون و حزب اللهیون بر ایران، کار چپاول کشور را برای ایشان راحتتر کرده است.

وضعیت طبقه ی ضعیف جامعه بواسطه ی سیاستهای غلط اقتصادی حزب اللهیون و نیز رکودهای بین المللی خراب که چه عرض کنم، افتضاح است.
اما ناگفته نماند، که اگر شما در ایام کودکیت چهار بار در هفته گوشت خورده ای، یقیناً در خانواده ای مرفه رشد کرده ای، چه در زمان حکومت شاه اللهیون هم بر مردمان طبقه ی ضعیف کشور چندان هن خوش نمی گذشت، شما را دعوت می کنم اگر فرصت داشتی فیلم "دایره ی مینا" را در "یوتیوب" تماشا کن.

در راستگویی شما، در اینکه«...کتاب خر مگس را از کتابخانه پارک شهر...» گرفته و خوانده ای، تردید ندارم. اما در همین حال سخن کسانی را هم که برای داشتن و یا خواندن کتاب خرمگس توسط سربازان گمنام شاه نوازش دوستانه!!! شده اند را هم نمیتوانم رد بکنم.

آقای منفرد گرامی، نه دنبال حلوا حلوا کردن خمینیم و نه سر سازشی با شاه اللهیون دارم، چه هر دوی این جریانات را مستبد و افکار ایشان را مضر به حال کشور می دانم
و از جایی که به عقاید دیگران احترام می گذارم، تصورم این است که راه پیشرفت کشور و آینده اش از مسیر دموکراسی می گذرد. و دموکراسی را نه می شود از جایی خرید، و نه آن را از کسی هدیه گرفت. دموکراسی ایرانی فرهنگیست که در اثر تبادل افکار بین ایرانیان باید ساخته و در جامعه بنیادین شود
۷۶۶۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱٣۹۵       

    از : سیامک شاملو

عنوان : قابل توجه جناب منفرد و دیگر سلطنت طلبها!!!
دو ماه قبل از نخست وزیری آموزگار و در پایان دوران صدارت هویدا سه چهره شاخص و سرشناس ملی – کریم سنجابی، داریوش فروهر و شاهپور بختیار- نامه سرگشاده ای به شاه نوشتند که اگر به آن توجه کرده بود شاید سرنوشت دیگری می یافت. نکته بارز در این نامه این است که خطاب آن شخص شاه است تا گمان نبرد با کنار زدن هویدا مشکلات حل می شود.این سه در آن نامه به تاریخ ۲۲ خرداد ۱۳۵۶ خطاب به شاه می نویسند:
« فزایندگی تنگناها و نابسامانی‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور چنان دورنمای خطرناکی را در برابر دیدگان هر ایرانی قرار داده که بنا بر وظیفه ملی و دینی در برابر خدا و خلق خدا با توجه به اینکه در مقامات پارلمانی و قضایی و دولتی کشور کسی را که صاحب تشخیص و تصمیم بوده، مسئولیت و مأموریتی غیر از پیروی از "منویات ملوکانه" داشته باشد نمی‌شناسیم و در حالی که تمام امور مملکت از
طریق صدور فرمان‌ها انجام می‌شود و انتخاب نمایندگان ملت و انشای قوانین و تأسیس حزب و حتی انقلاب در کف اقتدار شخص اعلی‌حضرت قرار دارد که همه اختیارات و افتخارات و بنابراین مسئولیت‌ها را منحصر و متوجه به خود فرموده‌اند این مشروحه را علی‌رغم خطرات سنگین تقدیم حضور می‌نماییم.»
در ادامه نامه تصریح می کنند:
«در زمانی مبادرت به چنین اقدامی می‌شود که مملکت از هر طرف در لبه‌های پرتگاه قرار گرفته، همه جریان‌ها به بن‌بست کشیده، نیازمندی‌های عمومی به خصوص خواروبار و مسکن با قیمت‌های تصاعدی بی‌نظیر دچار نایابی گشته، کشاورزی و دامداری رو به نیستی گذارده، صنایع نوپای ملی و نیروهای انسانی در بحران و تزلزل افتاده، تراز بازرگانی کشور و نابرابری صادرات و واردات وحشت‌آور گردیده، نفت این میراث گران‌بهای خدادادی به شدت تبذیر شده، برنامه‌های عنوان شده اصلاح و انقلاب ناکام مانده و از همه بدتر نادیده گرفتن حقوق انسانی و آزادیهای فردی و اجتماعی و نقض اصول قانون اساسی همراه با خشونت‌های پلیسی به حداکثر رسیده و رواج فساد و فحشا و تملق، فضیلت بشری و اخلاق ملی را به تباهی کشانده‌ است.
حاصل تمام این اوضاع توأم با وعده‌های پایان ناپذیر و گزافه گویی‌ها و تبلیغات و تحمیل جشن‌ها و تظاهرات، نارضایی و نومیدی عمومی و ترک وطن و خروج سرمایه‌ها و عصیان نسل جوان شده که عاشقانه داوطلب زندان و شکنجه و مرگ می‌گردند و دست به کارهایی می‌زنند که دستگاه حاکمه آن را خرابکاری و خیانت و خود آن‌ها فداکاری و شرافت می‌نامند». در پایان هم تأکید می شود:
« تنها راه باز گشت و رشد ایمان و شخصیت فردی و همکاری ملی و خلاصی از تنگناها و دشواریهایی که آینده ایران را تهدید می‌کند ترک حکومت استبدادی، تمکین مطلق به اصول مشروطیت، احیای حقوق ملت، احترام واقعی به قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر، انصراف از حزب واحد، آزادی مطبوعات، آزادی زندانیان و تبعید شدگان سیاسی و استقرار حکومتی است که متکی بر اکثریت نمایندگان منتخب از طرف ملت باشد و خود را بر طبق قانون اساسی مسوول اداره مملکت بداند.»
عاقلانه ترین کاری که شاه می توانست انجام دهد دعوت از این سه یا عمل به توصیه های آنها یا انتخاب نخست وزیری بود که به گشایش فضای سیاسی باور داشته باشد اما این کار را نکرد و هویدا را به عنوان مسبب اوضاع کنار گذاشت و جمشید آموزگار را به نخست وزیری رساند. شاه عملا به نامه سه چهره سیاسی پاسخ منفی داده و به جای این که انتخابات آزاد برگزار کند تا احزاب رقابت کنند و بر پایه تعداد کرسی های پارلمان‌ حزب پیروز معرفی شود و دبیر کل آن حزب بر پایه مشروطه به نخست وزیری برسد دبیر کل حزب واحد شاه ساخته را به نخست وزیری رساند. این نمونه ای از خودسری و تکبّر شاه سابق! منبع از سایت عصر ایران!
۷۶۶۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱٣۹۵       

    از : سیامک شاملو

عنوان : خطاب به جناب رضا منفرد
مشکل دیگر جناب البرز اینست که منصفانه و غیر مغرضانه قضاوت نمیکند و همه چیز را مطلق میبیند و نه نسبی یا در مقایسه قبلش با مابعدش! برای ارزیابی خدمات دوران رضاشاه با استناد به آمارهای موجود باید دوره قبل از رضا شاه را حداقل در آمارها دید که اصلاً ایران چند تا خیابان، بیمارستان، مدرسه و غیره داشت و بعد با آمارهای بعد از دوران رضا شاه مقایسه کرد تا به نسبت کارهای مفید انجام شده رضاشاه در طول دورانش آگاه شد. چرا به ساختار سیاسی ایران مذهب زده و قشر مردم بالای ۹۰ درصد بیسواد آن دوران توجه نمیکنیم که آیا جامعه دوران رضا شاهی اصلاً با وجود ملایان همیشه توطئه گر حاضر و آماده با قدرت اسلام ارتجاعیشان جائی برای اجرای قوانین و بازی یا تمرین دموکراسی باقی میگذاشت یا نه؟
همین امروزش حالا که حتی قدرت بدست ملایان افتاده ببینید چقدر با دموکراسی
مخالفند و رهبر ج.ا. خامنه ای ملعون چه افکار ارتجاعی و عقب مانده ای دارد که در قرن ۲۱ فتوا داده که دوچرخه سواری برای زنان ممنوع شود!! مگر همین خمینی مرتجع نبوده که با انقلاب سفید محمدرضا شاه که قصد تقسیم زمینها به کشاورزان را داشت مخالف بوده و از سیستم فئودالی دفاع میکرد و دلیل اصلی مخالفتش با شاه هم این بود که چرا او به زنان حق رای داده که در انتخابات شرکت کنند! رضاشاه هم با یک مشت آخوند مرتجع روبرو بود و برای خفه کردنشان مجبور بوده به خشونت لازمه و شیوه غیر دموکراسی دست بزند. ببینید همین آخوندها از فضای نیمه دموکراسی شاه دوم چطور سوء استفاده کردند تا با دروغ و فریب مردم به قدرت سیاسی برسند؟
خمینی این مار ارتجاع را مگر آمریکا و بی بی سی انگلیس از آستینشان یک شبه
بیرون نکشیدند و ما هم ساده لوح باور داشتیم که داریم انقلاب میکنیم؟ همه ما متهمیم که این بلا و فاجعه ج.ا. را بر سر ملت ایران آوردیم.کمی انتقاد از خود هم لازم است تا به راه حلهای جدید برای براندازی ج.ا. برسیم! یک نمونه دیگر که جناب البرز صداقت لازمه در ارزیابی را ندارد در زیر نوشته: " اگر امروز یا فردا ج.ا. و
هوادارانش حق داشته باشند که به خاطر ساخته شدن برج میلاد، کشیدن
اتوبانهای مختلف در کشور و احداث سدهای فراوان در کشور فخر بفروشند...." خب این چه مقایسه نابجائی است که میکند؟ چرا در کنارش نمیگوید با ثروتهائی که
ج.ا. فقط در طول ۸ سال دولت احمدی نژاد داشته بالغ بر هشتصد میلیارد دلار
(۸۰۰.۰۰۰.۰۰۰.۰۰۰) دلار نه تومان!!! ساختن برج میلاد و چند تا اتوبان یا سد اصلاً قابل ذکر هستند در مقایسه با این ثروتهای افسانه ای و نجومی که ایران تا حالا نداشته؟ تازه سدهائی که توسط سپاه پاسداران ساخته شدند فقط وسیله ای بودند برای دزدی و غارتگری ثروت مردم. برخی از این سدها قبل از بهره برداری تَرَک خوردند و اصلاً به شبکه آبرسانی یا برق رسانی نمیتوانند بپیوندند.
در زمینه های دیگر هم کارنامه ج.ا. سیاه است.مگر ندیدید در جریان اعتراضات خیابانی مردم در سال ۸۸ که پرسیدند رای شان چی شده این آخوند قاتل خامنه ای چه جوابی با گلوله پاسداران به مردم معترض داد؟ این رژیم حاضر است که خیابانهای ایران را با جنازه های ایرانیان معترض سنگفرش کند در صورتیکه نظام اسلامی به خطر بیافتد. صبر کنید تا ببینید که برای حفظ نظام اسلامی آیا این آخوندها روی مغولها را در کشتار ایرانیان سفید خواهند کرد یا نه؟ دوران خونینی در گذر از ج.ا. در انتظار ماست!
در ضمن جناب منفرد گذشته‌ها گذشته؛ آب رفته به جوی باز نمی‌گردد! محمد رضا شاه فرصت طلائی داشت با میلیاردها دلار ثروت و امکانات دیگر! ولی خودسر بود و حرف چهارتا آدم دلسوز وطن ( در کامنت بعدی برایتان میفرستم ) را هم گوش نمیکرد که پیشاپیش به او از خطرات فروپاشی رژیمش هشدار داده بودند ولی کو گوش شنوا! او که تحصیل کرده غرب بود باید بهتر از هرکسی میدانست که تنها با ساختار دموکراسی است که میشود یک جامعه را به آزادی و پیشرفت رساند یا نه؟ وقتیکه او با اسلام عربها به تخت خواب میرود معلوم است که خمینی دجال بدنیا میآید.
باور کنید کسی هم از روی شکم سیری یا اینکه خوشی زیر دلش را زده باشد نرفت در انقلاب ۵۷ شرکت کند. شکاف طبقاتی عمیق بود در کنار سیستم رشوه خواری و دزدی و خفقان و بگیر و ببند توسط ساواک و صدها دلایل دیگر که مثنوی هفتاد من کاغذ شود. حالا به جلو باید نگاه کرد تا بعد از سرنگونی ج.ا. دیگر اشتباهات گذشته تکرار نشوند!
۷۶۶۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱٣۹۵       

    از : رضا منفرد

عنوان : طفره رفتن و مغلطه بازی از کردارهای عادی ما ایرانیان است
اقای البرز شما جواب مرا ندادید و تنها با مسله حزب ایران نوین و که شاه چنین گفت..بسنده کردید..مطلب اصلی و سوال من از شما تغیر مرزهای خاورمیانه و حوادث سه دهه اخیر است و تغیر نظام ایران توسط قدرتهای غربی..
پرسیدم :اگر دوران رضا خان و یا پسرش را دوره استبداد بنامیم ..پس دوران ۴۰ ساله ملایان را چه باید نامید؟
چنانچه شما در سالهای ۵۰ جوانی بودید بیست ساله باید بخاطر داشته باشید زندگی و ان دوران را . ایا در دید و نظر شما ان دوره زندگی ایرانیان بدین سیاهی و بیچاره گی این ۴۰ سال بود؟ ایا مملکت دست مشتی لات و اخوند بود و بی قانونی بیداد میکرد؟
ایا ایران انقدر مهاجر در غرب داشت؟
شما اقا همواره از جواب و بحث منطقی فرار میکنی و بقول ما :دنده عوض میکنی..که به اصل بحث نپردازی.این شگرد همیشگی شماست.اصولا با طرح مسائلی نه چندان نامربوط..میدان را دور میزنی.خود قاضی خود میشوی.
در مقابل ان حزب و گفته شاه..مادر بنده و شما در هفته سه یا دو یا چهار بار در هفته گوشت کیلوئی ۱۲ تومان میخرید...ما اتوبوس دو ریالی سوار میشدیم...من ۱۵ سال داشتم کتاب خر مگس را از کتابخانه پارک شهر گرفتم و خواندم.اولین سینمای باز در اسیا به ایران امد..تصویرهای امروز در سایت های گوناگون از ان زمان گویای "استبدادی ست " که شما میگویئد اقا!!
امنیت..شما و من خویش را رها ساختیم و الفرار..اما ایا واژه "امنیت " در ایران معنائی دارد؟ ایا عدالت در ایران امروز برقرار است یا در ایران قبل از فاجعه ۵۷؟
حضرت اقا امثال شما و این طرز تفکر ،امروزه خریداری مانند سی سال پیش..ندارد اقا
دنیای اینتر نت و انبوه اطلاعات در این جهان عظیم ،حقایق و واقعیت های کشور ها و جهان را برای جوینده ،کاملا ازادانه تشریح میکند ..باز میکند و نشان میدهد...
شما هر چقدر هم با کلمات و واژه های قلمبه سلمبه بازی کنید..تکامل ماده و تکامل تاریخ ،راه خود را میرود.هر ان کس که در این بازار شلوغ جویای حقیقت باشد و خود را گول نزند..واقعیت ها را بطلبد..میابد و از سرگشتگی خود را نجات میدهد...
من نوشتهای این مقاله را خواندم،شما از نوشته های دیگران برداشت شخصی خود را میکنی و این جا مینویسی.همین!شما از واقعیت های ملموس امروز جهان میگریزی هموطن...شما با کلمات بازی میکنی و درک درستی از تکامل تاریخ و جهان هستی ندارید...من هم ندارم..اما دیگر دیگران را متهم به کجروی نمیکنم و خویش را بدرستی!
من بدنبال یاد گرفتن هستم بیسواتم و هیچ نمیدانم ..اما ادعائی هم مانند شما ندارم اقا!
اقا بنده یک موی همان محمد رضا را به هزاران چون خمینی نمیدهم.
شما خمینی را حلوا حلوا کن ..شما بدنبال اصلاح دین و ولیه فقیه باش..موفق باشید اقا
اخوند اصلاح شدنی ست..از پا ننشین..نا امید نشوید..شما در اروپا زندگی میکنی پس باید یاد گرفته باشی که به دگر عقاید احترام بگذاری زیرا غربی ها این چنین اند..هر کسی به دیگران با هر عقایدی احترام میگذارد و کنایه و بد گوئی هم نمیکند مانند شما..چطور در این سالها این یک قلم را نیاموختی حضرت اقا؟
خیل عظیم ایرانیانی چون بنده..با اجازه شما البته سرور!! حسرت ان زندگانی ارام و امنیت اجتماعی و ان ازادی را میخورندو میخورم اقا!!
این ۴۰ سال چشم مردم ایران را باز کرد..هر کس هر گونه که صلاح بداند و معتقد باشد..فکر میکند اقا ..یک امار ازادانه در داخل ایران از مردم..به تمام این بحث ها خاتمه خواهد داد..یک امار!
۷۶۶۴٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱٣۹۵       

    از : محسن ارام

عنوان : عالیجناب امیر ایرانی!!
با سلام به همه..
حضور شما اقای امیر ایرانی ،عرض شود که :
گویند در کوزه انست که از درونش ،تراود..یعنی اصالت ، جوهر و منش هر انسانی از گفتار و کردار و رفتار او ،اشکار و پیداست.
شناختن انسانها ،امروزه مانند سی یا چهل سال پیش ،سخت و پیچیده نیست.
نوشته شما در باره ایران خانم شرح حال شما و درون پر التهاب شما را برای خواننده گان میگشاید..ماسوات انچنانی نداریم ،چیزی از مقاله ارزشمند شما ،دستگیرمان نشد استاد.
نه یک بار و دو بار..بلکه سه بار خواندیم ..چیزی دستگیرمان نشد.که منظور و مقصودت چیست؟
مخاطبت کیست؟ اصلا چه میخواهی بگوئی؟
مردمان اذربایجان به رک و راستی سخن گفتن ،مشهورند.هم شما و هم اقای البرز..نقشی به دستور زبان فارسی ..مرحمت فرموده اید!!
مقاله سودمندی بود..با اینکه ما هیچ نفهمیدیم..اما با همه حال ..سودمند بود!!
هنر نزد ایرانیان است و ...بس!!
ما ایرانیان قبیله ئی هستیم در میان سایر قبائل جنبنده این کره خاکی که به ،هوشمندی،نویسنده گی،تواضع،نوعدوستی،عشق و تردستی در هنرهای زیبا،خصوصا ابراز وجود و بزرگواری و این قبیل خوبی ها..زبانزد جهانیانیم!
خصوصا اگر از نوع و جنس "ایرانی " هم باشد که واویلا!! در زمره اجناس مرغوب و اصیل زاده مشرق زمین که گهواره تمدن گویندش..بحساب خواهد امد مانند عالیجناب !
سلامت پا بر جا باشید هموطن غیور و دانشمند من!
۷۶۶۴۲ - تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : ایران خانم و ماجرای ایران شهروند شدنش
ایران خانم مدت های مدیدی رخت ایلیاتی و ایلخانی بتن داشت و با توجه به داشتن یه خوشگلی خاص، داشت با این رخت و لباس ها از بقیه خانم هایی که رخت ولباس جدیدی بتن می کردند و هی خوشگل تر و تو دل برو تر می شدند، عقب می افتاد.
این ایران خانم ما به این نتیجه می رسد رخت و لباس ایلیاتی و ایلخانی که استبدادی هم پشتش است باید در آورد و لباس شهروندی بپوشد.
اما ایران خانم می دانست این رخت های ایلیاتی و ایلخانی که زورگوئی و استبداد هم پشتشه به راحتی نمی تواند آنها درآورد و اگر هم آنها درآورد باید کاری کند دیگر کسی جرأت نکند که بگوید باید مجدداً آنها را بپوشی.
این مسائل باعث می شود ایران خانم به این نتیجه برسد باید یک ساختار خوبی را برای حکومتگری بزاید. ساختاری را بزاید که آن زایش در خودش همیشه زایش های جدیدی داشته باشد.
ایران خانم دید هر نوزادی باید اسمی داشته باشد. پیش خودش فکر کرد این اسم نباید چیزی جزء دمکراسی باشد. ایران خانم به خودش گفت این نوزاد من در زمان رشدش کار می کند که روح مدرنیته جاری، ساری و نهادینه شود و قطعاً با وجود این روح مدرنیته، نمادهای مدرنیته بصورت واقعه ای و درست نه بصورت بزک کرده ظهور وعلنی خواهند شد و این نوزاد در زمان رشدش باعث می شود مردم شهروند شده و شونده، خواسته های شهروندی خود را دمکراتیک پی بگیرند.
این ایران خانم، برنامه زایمان خود را طوری برنامه ریزی می کند که زایش و تولد نوزادش در اواخر دوره قجری شود.
ایران خانم می دانست یکی از برنامه های این زایشش که مربوط به جاری وساری کردن روح مدرنیته است وبرآمدن نماد های مدرن است، نیاز به یک نیروی قوی نظم دهنده دارد که این نیرو هم نباید وابسته به ایلات و ایلخانان باشد بلکه یک نیروی باید باشد که بتوان آنرا سراسر دید و نامید.
این ایران خانم دو تا نیرو را پیش روی خود می دید:
۱) ژاندارمری: که برنامه ریز آنان سوئدیانِ باکلاس بودند و فرماندهی به نام پسیان خان یافتند که بدرد مدرنیته می خورد .
۲) قزاقان: که برنامه ریز آنان روسی های تزاری بودند که چمشی به غارتگری و چپاول داشتند یکی از افرادش هم به نام رضا ماکسیم بود که بعداً شد رضا میرپنج و بعداً شد رضان خان.
اما ایران خانم دوست داشت و آرزویش این بود که ژاندارمری ها که هنوز مرغ دزد نشده بودند یاور مردم شوند. اما نشد و حکایت چیز دگری شد و ایران خانم هم بحال نوزادش شروع به گریه کردن کرد و هنوز هم می گرید.
ایران خانم، وقتی شرایط جدید حاکم بر کشور را می بیندو می بیند همان فرزندان ایلخانان، مدعی شده اند، آنهم بخاطر وجود یک قوم جدید که می توان این قوم جدیدرا گنبد خواهان نامید که این گنبد خواهان جدید هم وجودشان را از برکت وجود دو مستبد قبلی می بیند که این بده بستان نیز یک همپیالگی را بین ایلخانان و گنبدخواهان آفریده، اگرچه خود را در تضاد با هم نشان می دهند، اشک ریزی ایران خانم، صد چندان شده است.
پرداختن به ماجرای آرزوی ایران خانم که می تواند درس آموزی هم برای مستبد خواهان داشته باشد بحث دیگری می طلبد.
۷۶۶٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : متأسفانه شاه جوان بجای راه رفتن در کنار خردمندانی چون آقایان مصدق و فاطمی تصمیم گرفت ...
آقای منفرد گرامی، می نویسی؛ «...سالهای ۵۰ خورشیدی کدام استبداد بود چرا نام نمیبرید؟...»
در پاسخ به درخواست پرسش گونه ی شما لازم دیدم که بنویسم؛ تا سال ۱۳۵۳ شمسی تنها دوحزب با عناوین ایران نوین و حزب مردم، که دربست در جیب فرمایشاتِ اعلیحضرتِ همایونی خدایگان بزرگ ارتشداران محمدرضاشاه پهلوی آریامهر قرار داشتند، فعالیت علنی و رسمس داشتند، و الباقی نیروها اجبار در سکوت، یا خفتن در زیر خاک، و یا اقامت در زندان سرنوشتشان بود.
سرانجام در سال ۱۳۵۳ شمسی شاه شاهان بزرگ ارتشداران محمدرضاشاه پهلوی آریامهر دیگر حتی تحمل همان دو حزب مطیع دربار را هم نداشت. لذا آنها را منحل و حزب رستاخیزش را بنیاد نهاد. و در مجلس معارفه ی حزب رستاخیز محمدرضاشاه پهلوی خیلی صریح، بی تعارف و آشکار خطاب به مردمان ایران گفت؛
« کسی که وارد این تشکیلات سیاسی نشود و معتقد به سه اصلی که من گفتم نباشد، دو راه برایش وجود دارد: یا یک فردی است متعلق به یک تشکیلات غیر قانونی یعنی باصطلاح خودمان؛ "توده ای". یعنی باز باصطلاح خودمان و با قدرت اثبات:بی وطن. او جایش یا در زندان ایران است یا اگر بخواهد فردا با کمال میل بدون اخذ حق عوارض، گذرنامه در دستش می خواهد برود چون که ایرانی نیست، غیر قانونی است و قانون هم مجازاتش را معین کرده است. یک کسی که توده ای نباشد و بی وطن هم نباشد ولی باین جریان هم عقیده ای نداشته باشد، او آزاد است، بشرطی که بگوید -بشرطی که علناً و رسماً و بدون پرده- بگوید که آقا من با این جریان موافق نیستم ولی ضد وطن هم نیستم. ما به او کاری نداریم.»

آقای آرام گرامی، آنها میتوانند ببرند و بیاورند، چون آحاد به اصطلاح نخبه ای چون شما بجای تلاش برایِ و در جهتِ مردمسالاری، هنوز هم سنگِ مستبدینی را به سینه می زنند، که حرکات دموکراتیک مردمان کشور را توسط دسیسه چینی ها، قوای نظامی و اطلاعاتی خوذ محدود و یا در نطفه خفه کرده اند.

در باره ی آخرین یادداشت بانوی محترم فریبا یا ایران ایلخانی، تحت عنوان "وقتی حاشیه متن می شود و برعکس" لازم می دانم، که بنویسم؛ قرار هم نبود، که دودمان پهلوی ملت را متجدد یا متمدن کنند. تنها خواسته ی نخبگانِ ایران دوستی چون زنده یادان مصدق و فاطمی این بود، که شاه جوان مطابق قانون مشروطه سلطنت کند و حکومت را بسپارد به دولتهایی که در اثر و نتیجه ی انتخابات مجلس به ایشان پیشنهاد میشوند.
که متأسفانه شاه جوان بجای راه رفتن در کنار خردمندانی چون آقایان مصدق و فاطمی تصمیم گرفت که پا در کفشهای هموطنان کوته فکری چون آقایان کاشانی و شعبان بی مخ کرده، و کشور را کمافی السابق طبق شئونات استبدادی اداره نماید. و در این مسیر، سرانجامِ خود را، به بهمن ۵۷ برساند.
۷۶۶٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱٣۹۵       

    از : رضا منفرد

عنوان : کلامی با اقای البرز
اقای البرز من نظرات رو همه رو خوندم خانم علیخانی منطقی با سند و گزارش بحث میکنند و موارد و خدمات دولت رضا شاه را بر شمردند...اما در نوشته شما من تصویری بعنوان "بحث و جدل" نمیبینم اقا.
شما تنها با زبان محترمانه توهین کرده اید..به ایشان و اقائی دیگر..اما نوشته شما جواب خانم علیخانی نیست.جواب معمولا دلائل نفی نوشته ایشان باید باشد .شما میبایست خیانت های دولت رضا شاه را نام ببرید این که :

کشورمان در اثر و به علتِ استبدادِ دودمان پهلوی به مهلکه ی بهمن ۵۷ کشیده شد. و در سایه ی استبدادِ خشنِ مذهبی ج.ا. دیگی متورم و شعله ور را می ماند، که روی دادن انفجاری مهیب در آن قریب الوقوع است.
هموطنان گرامی بانو فریبا علیخانی و آقای محسن آرام، اگر براستی دردِ وطن و آسایش هموطنان خود به دل دارید، حمایتهایِ بی دریغتان به جهت و برایِ شستشویِ چهره یِ زشتِ استبدادِ رضاشاهی و محمدرضاشاهی خلافِ مدعایتان است.

این است نوشته شما برادر...این طرز نوشتن بحث و تجزیه و تحلیل نیست اقا..
استبداد ملایان به درستی معنا "استبداد " است یا استبداد پهلوی؟
شما مگر در ایران زندگی نکردید؟سالهای ۵۰ خورشیدی کدام استبداد بود چرا نام نمیبرید؟
اگر ان استبداد بود پس دوره ملایان چیست؟اینهم باز استبداد است؟
جک نوشته ئی برادر..بحث کن..هیچ میدانید امریکا ملیونها خرج تبلیغاتی کرد برای این که به جهان و ایرانیان بگوید ...ایرانیان خودشان انقلاب کردند و خمینی و اسلام را میخواستند..اما امروز با اسنادی که در اینتر نت هست همه جهان میدانند که از سی سال پیش امریکا در فکر تجزیه و تغیر مرزهای خاورمیانه بود و امروز هر چه حوادث پیش میاید طبق همان نقشه ها پیش رفته است...اقای دکتر زرافشان بیست سال قبل گفت امریکائیان برای خاورمیانه و ایران نقشه هائی دارند..راست گفت..شما و کسانی که هنوز میگویند "انقلاب کردیم ما" شما و این قشر و طرز فکر گوهری ست گرانبها برای غرب و امریکا..شما گوهرید برادر برای ملایان و امریکا ئیان .انها از خدا میخواهند که ما معتقد باشیم که انقلاب کردیم..عجبا!! تا کی باید گیج باشیم ما ایرانیان؟
۷۶۶٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱٣۹۵       

    از : کیا

عنوان : باهم مهربانتر شویم!
۱.اینکه شیطان هم بهتر از حکومت ولایی است ،برای همه روشن میباشد.

۲.رفیق البرز سعی‌ دارد به اتحاد توجه را سمت دهد ،که کاملاً منطقی است.

۳.اختلاف بین کامنت گذارن ،با اقلیت موجود ،گر‌ چه کای بزرگ را سبب نمیشود ولی‌ معقول هم بنظر نمیرسد.
۷۶۶۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱٣۹۵       

    از : محسن ارام

عنوان : اقا شما یا نمیدانید یا خود را به کوچه علی...
این نوشته اقای علی اقای البرز است:

کشورمان در اثر و به علتِ استبدادِ دودمان پهلوی به مهلکه ی بهمن ۵۷ کشیده شد. و در سایه ی استبدادِ خشنِ مذهبی ج.ا. دیگی متورم و شعله ور را می ماند، که روی دادن انفجاری مهیب در آن قریب الوقوع است.

اقا مگر شما در اروپا زندگی نمیکنید؟
مگر با اینتر نت اشنائی و پیوند ندارید؟
مگر حوادث و رخدادهای جهان را دنبال نمیکنید؟

تمام وقایع و حوادث نیم قرن اخیر خاورمیانه را در رابطه با کمپانی های عظیم نفتی و بانک جهانی ،توسط ادوارد اسنودر در اختیار رسانه های اروپا و غرب ،قرار گرفت.
حکومت ایران نه بنوشته شما ،بکه طبق برنامه های از ۲۵ سال قبل تعین شده توسط سازمانهای امنیتی ایالات متحده و بریتانیا،جهت اغاز تغیر و تحولات کل خاورمیانه ،انجام گرفت .بردن محمد رضا و اوردن خمینی.مگر نخوانده اید این اخبار مستند را اقای عزیز؟؟
روسای ناسا و سی ای ا..با چه زبانی بگویند بشما و همفکران شما که ما کشور شما را به چنین روزگار سیاهی کشانده ایم اقا؟؟
سیاست مداران و کارشناسان انگلیسی/ امریکائی خود بزبان رک بارها گفته اند که ما اشتباه کردیم که حکومت ایران را تغیر دادیم و شاه را بردیم.
شما و همفکران شما میتوانید دلتان را اقا خوش کنید که "" انقلاب "" کرده اید..بکنید اقا دلخوشک شما و بسیاری از ایرانیانی که جرات قبول مسولیت ها ی خویش را ندارند.
مشتی کابوی هفت تیرکش و دزد دریائی انگلو ساکسون ها اقای البرز بیش از سی ملیون ادم را...به خیابانها بردند..بعد از ۴۰ سال هنوز اندر خم همان کوچه اولید حضرت اقا.
۷۶۶۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱٣۹۵       

    از : محسن ارام

عنوان : اقای علی اقای ارومیه ،البرز،
با سلام به دوستان..
در زمان پهلوی دوم ما حدود سیصد هزار زندانی سیاسی و غیر سیاسی در سطح کشور داشتیم، در زمان عمامه بسرها صدها هزار زندانی هم اکنون در زندانهای کشور بسر میبرند..اقای :دوست دارید البرز نامیده شوید؟ البرز شما دانش و اگاهی تان از تاریخ دو قرن اخیر ایران نا چیز است پدر جان.با شما نمیتوان به بحث پرداخت.
نگارش شما واضح ترین و اشکار ترین دلیل دانش اجتماعی /تاریخی و سیاسی شماست.
هیچ روشنفکر و واقع بینی در مورد دوره های ان پدر و پسر چنین ارزیابی بچه گانه و سطحی و بازاری که در نوشته هاس شماست..نمیکند و ندارد .
شما با انگ زدن به سلطنت طلبی بودن مخالفان فکری خود راه به جائی نمیبرید..نویسنده گان و محققان اگاه تر از بنده و شما ، وقتی تاریخ یک قرن اخیر ایران را بررسی کرده اند بدرستی تمام جهات منفی و مثبت دولت ها و گروه حاکمان کشور را یررسی کرده اند.از ان جائیکه خانم علیخانی خدمات ارزنده دوران رضا خان را بر شمردند. نیازی به تکرارا ان نیست..
اقای ..البرز یا علی اقا..شما دانش بحث و غور در مسائل تاریخی و سیاسی کشورتان را ندارید .به همین دلیل نمیتوان با شما به بحث و گفتگو نشست ..متاسفانه
خیانت های اشکار..نوشته ئی...
اخر درد بر سر این است که ادم نمیتواند بی جواب بگذارد و از طرفی هم طرف مقابل اندوخته ئی ندارد که بتوان دل خوش کرد..اقای عزیز..رضا خان میر پنج بدلیل سر کشی برای کفتار پیر..بریتانیا بدان سرنوشت گرفتار شد....شما که چنین اتهامی میزنی خیانت را تعریف کن..رضا شاه چه خیانتی به شما و ملت و ما و کشور نمود؟؟؟؟
خیانتش را این جا بنویس تا ما هم بدانیم..شما در هر بحثی در این سایت خود را نخود اش میکنی و همیشه شگردت این است که کلی گوئی میکنید،از اصطلاحات ادبی /سیاسی استفاده میکنی که من اغلب دیده ام بدون مناسبت هم بکار میبری زیرا معنای ان اصطلاحات را نمیدانی . از نوشته هایتان بخوبی سطح دانش و اگاهی تان ،پیداست..یک گذر از نوشته های شما در ارشیو بخوبی دانش شما را برای ما گسترده میکند اقا..شما نیاز بیشتری به مطالعه دارید ..بخوانید..مطالعه کنید..زگهواره تا گور....برای فرا گرفتن دانش هیچگاه دیر نیست..سطح اگاهی خویش را کمی پرواز ده تا بتوانی منطقی و طبق اصول منطق،بحث کنی که برازنده یک ایرانی باشد..و بهترین دلیل و مدرک این ادعای من هم ،نوشته زیر شماست به من و خانم علیخانی..که یک منتقد و روشن بین هرگز نمیتواند این چند خط شما را یک نوشته و بحث استدلالی بداند.وقتی ادم الف میگوید..ب هم باید بگوید..خیانت های اشکار !!!
وقتی خیانت او را نمشکافی و شرح نمیدهی ..بمعنای دروغ و افترا ئی بیش نیست و این گونه بحث کردن در تجزیه و تحلیل های روشن بینانه و منطقی ..جائی ندارد ..بازاری ست و کم بها.
۷۶۶۲۵ - تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱٣۹۵       

    از : ایران ایلخانی

عنوان : وقتی حاشیه متن می شود و برعکس.
بااجازه.
عجالتا خدمت دوستان عرض کنم که...
درسته که در زمان قاجار وزارت خونه که ‌نه ،یک راهه شوسته نداشتیم،
درسته که مردم عقب مانده و بی سواد بودند و بی شناسنامه،
درسته که مارکیستهای روسی و تجزیه طلبان داخلی منتظر فرصت بودند،
درسته که چکمه نظامی رضاخان لازم بود تا ارتش ایران یکپارچه و قدرتمند بشود،
درسته که...
درسته که...
درسته که...
ولی انقلاب ۵۷ «یا هر چه که آن بخوانید»بیانگر آنست که ملت با احداث بانک و جاده و کشف حجاب و ساختن مدرسه و دانشگاه و بیمارستان و راه آهن و پل ورسک،متمدن نمیشود،خاندان پهلوی ملت را متجدد کرد،ولی متمدن نکرد،تمدن در فکر و اندیشه و عملست و هیچ ربطی به داشته های رفاهی«فردی و جمعی» ندارد.باور ندارید؟کتابهای مرحوم داریوش همایون «بخصوص کتاب دیروز و فردا»را بخوانید؛یا به عملکرد دانش آموخته های فرنگ دیده آن دوران «دولت موقت» نظر* کنید.درهرحال همانطور که می دانید دیکته‌ی نانوشته بی غلط است،بنابراین با نگاه و فهم امروزی واقعیت تثبت شده دیروز را به سیخ نقد و نظر نکشیم و دنبال مجرم و متهم نگردیم،چرا که همه ما از خرد و کلان متهمیم،منتهی هرکس به سهم فهم و درک و جایگاه و حوزه عملش!
بااینحال ناگفته نماند که وقتی پدر من را بعد از بیست سال حکومت در برابر چشمم تبعید میکنند،من نباید جانشین پدرم شوم،اگرم به میل یا به فرموده قبول زحمت میکنم،باید حکایت آغاز و فرجام زندگیش دائما در برابر نظرم باشد تا بعد از ۱۲ سال برای بهبودی از کشور خارج نشوم، و در بازگشت مجدد،شش دانگ حواسم جمع باشد که دوباره آزموده را نیازمایم و ۳۷ سال تمام با یه مشت احمق به پیشانی مسلمان و به ظاهر ادیب و تحصیل کرده و روشنفکر حشر و نشر نکنم و تملقشان را جدی نگیرم که حکایتم به جایی برسد که به ناچار از کشور بگریزم و خانواده ام را آواره و ایران را هیچستان کنم.
پیامد.
تعجبی ندارد که چرا جناب البرز پای هر پستی رویاهای غلیظ و رقیقش را رج میزند،آنچه تعجب دارد،تعجب شما دوستانست، اگر با طرز تفکر و سابقه جناب البرز آشنا بودید،در عجب نمی شدید که چرا...

*اسدالله مبشری ( ۱۲۸۸)وزیر دادگستری
ابراهیم یزدی (۱۳۱۰ )وزیر امورخارجه
یدالله سحابی ( ۱۲۸۴)وزیر طرحها و برنامه‌های انقلاب
علی شریعتمداری(۱۳۰۲)وزیر علوم
عباس امیرانتظام (۱۳۱۱)معاون نخست وزیر
احمد صدر حاج‌سیدجوادی(۱۲۹۶)وزیر سابق کشور
مهدی بازرگان (۱۲۸۶) نخست وزیر
علی‌اکبر معین‌فر ( ۱۳۰۷) وزیر نفت
غلامحسین شکوهی (۱۳۰۵) وزیر آموزش و پرورش
۷۶۶۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : اگر براستی دردِ وطن و آسایش هموطنان خود به دل دارید
بانو فریبا علیخانی و آقای محسن آرام و سایر هموطنانی که هنوز هم به دنبال کشف قسمتهای پر لیوانِ دودمان پهلوی در حال تلاشید، بزرگترین خطا و جنایت این دودمان در حق خود، مردمان کشور و تاریخ کشورمان، فلج کردنِ رشد و قوت گرفتن افکار مشروطه خواهی(بخوان دموکراسیخواهی) در کشور بود.

اگر امروز یا فردا ج.ا. و هوادارانش حق داشته باشند که به خاطر ساخته شدن برج میلاد، کشیدن اتوبانهای مختلف در کشور و احداث سدهای فراوان در کشور فخر بفروشند، به همان میزان هم دودمان پهلوی هم حق خواهند داشت که به واسطه ی احداث برج شهیاد یا احداث فرودگاه مهرآباد ادعای نزولِ تجدد برای کشور کنند.
اما واقع مطلب اینجاست، که هر دویِ این دستگاههایِ حکومتی با خیانتهایِ آشکار خود به اصول مردمسالاری(بخوان دموکراسی) اساس حضور همه ی مردمانِ کشور در اداره ی کشور را متزلزل و کشور را بسمت فروپاشی سوق داده و می دهند

کشورمان در اثر و به علتِ استبدادِ دودمان پهلوی به مهلکه ی بهمن ۵۷ کشیده شد. و در سایه ی استبدادِ خشنِ مذهبی ج.ا. دیگی متورم و شعله ور را می ماند، که روی دادن انفجاری مهیب در آن قریب الوقوع است.

هموطنان گرامی بانو فریبا علیخانی و آقای محسن آرام، اگر براستی دردِ وطن و آسایش هموطنان خود به دل دارید، حمایتهایِ بی دریغتان به جهت و برایِ شستشویِ چهره یِ زشتِ استبدادِ رضاشاهی و محمدرضاشاهی خلافِ مدعایتان است.
۷۶۶۲۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱٣۹۵       

    از : سیامک شاملو

عنوان : باز مرده باد یا زنده باد گفتن ایرانیها شروع شده؟
اگرچه از موضوع اصلی بحث این مقاله خارج است که در مورد خدمات یا صدمات وارده رضاشاه صحبت کنیم ولی اشاره به نکته ای شاید بد نباشد. پدرم و اکثر هم سن و سالهای قدیمی اش اوایل انقلاب یادم هست که علیرغم هوادار خمینی فریبکار بودن در یک چیز نظر مشترک داشتند. وقتیکه نام رضا شاه آورده میشد با احترام صحبت میکردند در مقایسه با دوران قاجار که زندگی کرده بودند. در بین قدیمیها کمتر کسی پیدا میشد که مدرن سازی ایران توسط سیاستهای رضاشاه را نادرست بداند مگر اینکه آدم کینه توز و غیر منصفی بوده یا شعور مقایسه تاریخی نداشته باشد. با توجه به عقب ماندگی جامعه اسلامزده ایرانی قبل از رضا شاه شاید شیوه حکومتی او را بعنوان یک دیکتاتوری مثبت و سازنده به نفع ایران بشود نامید چونکه وقتیکه اکثر مردم یک کشور بیسواد بودند رضاشاه نمیتواند با ابزارهای دموکراسی که مختص جوامع تحصیلکرده و پیشرفته و نسبتاً آگاه است به مدرن سازی جامعه بپردازد خصوصاً که جناح مذهبی جامعه همیشه چوب لای چرخ مدرن سازی و پیشرفت ایران میگذاشتند. مقایسه عملکرد رضاشاه با کمال آتاتورک ترکیه شاید بیراهه نباشد.اگر کمال آتاتورک ( دیکتاتور؟ ) هم در مقابل قدرت اسلامیون نمی ایستاد آیا ترکیه عصر حجری اسلامی سابق میتوانست به مدرنیتت نسبی امروزی برسد؟ نه! شاید برای کشورهائی با حضور سیاه اسلام ننگ بهتر باشد که یک دیکتاتوری مثبت و سازنده مثل سیستم رضا شاهی سرکار بیاید و گویا جوابگوست؟
- اشاره به انتقادی که به جناب البرز بارها شده و میشود و من هم تجربه اش را دارم
که ایشان خیلی دوست دارد نقش معلم اخلاق و ادبیات فارسی را هم بازی کند و
مدام سعی دارد از این و آن ایراد املائی یا محتوائی بگیرد و انتقاد کند و گمان میکند در جایگاه خیلی بالائی باید باشد ( حالا چه تحصیلات دانشگاهی در چه رشته ای دارد برایم جالبست بدانم؟ ) و همه هم حتماً باید به ساز ایشان برقصند! وقتیکه هم ایشان را از اشتباه فکری بیرون میآوری تشکر که نمیکند هیچ مثل بحث گذشته من در جای دیگر، حاضر به دنباله بحث هم نیست و خیلی هم طرفدار احترام گذاشتن برای سران جنایتکار رژیم ملایان است.
ولی یک نکته مثبت را باید به حساب جناب البرز نوشت که مثل صدها ایرانی که حتی به این سایت هم سرک میکشند و میخوانند ولی بدون نظر از کنار همه چیز میگذرند او نسبت به سرنوشت ایران نمیتواند بی تفاوت بنشیند و دخالت نکند و حداقل نظری میدهد حالا غلط یا درستش بماند. بنابراین جای سرزنش نباید باشد که چرا او زیر هر مقاله ای نظرش را میگوید بلکه نشان از بی تفاوت نبودنش است چیزیکه در بین هزاران ایرانی دیگر دیده میشود و برایشان مهم نیست ملایان در ایران چه جنایاتی میکنند. شما فکر نمیکنید آقای البرز و یا من و دیگران از اوقات خود برای سرگرمیهای فراوانی که در اینترنت هست میتوانم بهتر یا به نحو دیگری استفاده بکنیم تا وقت گذاشتن برای کامنت نویسی در این سایت که کامنتهای من هم اکثراً شانسی برای مخاطب بیرونی پیدا نمیکنند و روی سایت گذاشته نمیشوند به دلایل مختلف که ازش حتی خبردار هم نمیشوم! از دوستان خواهشمندم سعی نکنید حالا که دو نفر هم پیدا میشوند که از وقتشان مایه میگذارند و کامنتی مینویسند دلسردشان کنید یا مانعشان شوید.اگرچه سکوت سرشار از سخنان ناگفته است ولی شرایط امروزی ایران نه تنها به سکوت بلکه به فریاد بر علیه اسلام و رژیم ملایان نیاز دارد. برگردم به شخصیت رضاشاه و اگر درست باشد که میگویند یکبار حکم کرده اگر کسی روز عاشورا از خانه بیرون بیاید و عزاداری و بساط کارناوال شیعه را در خیابانها راه بیاندازد تیرباران میشود، پس طرفداری مرا ( کمونیست سابق ولی سوسیال دموکرات امروزی! ) هم در این زمینه بهمراه دارد چونکه خوب تشخیص داده بود دشمن اصلی پیشرفت ایران و ایرانی همین دین عقب مانده اسلام و آخوندها هستند که آخرش هم دیدیم رضاشاه حق داشت و آخوندها در فتنه ۵۷ موفق شدند و پسر نااهلش قدرت را در دست خمینی دجال گذاشت که حالا زجرش را نسل امروزی ایرانی باید بکشند.ای کاش محمدرضا شاه هم راه پدر دلسوز وطن پرستش را در مبارزه با اسلام شیعه ادامه میداد و فعالیت و نقشه شوم چهارتا آخوند بیشرف ضد ایرانی را دست کم نمیگرفت و جاده صاف کن خمینی فریبکار و جلاد نمیشد! درد اینست که خطاهای پسر رضاشاه کبیر را نمیشود بخشید که با سیاستهای غلطش ج.ا. را برای ما به ارث شوم و ننگ گذاشت.
۷۶۶۱۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱٣۹۵       

    از : محسن ارام

عنوان : منطق اقای علیخانی منطقی ست بنا بر قواعد زیر بنائی معادلات اجتماعی
با سلام به دوستان.
مگر برای بررسی دورانی از تاریخ کشوری ،نباید تمام ریدادها ،اعم از پیشرفت ها و شکست ها و اشتباهات وغیره را ،گفت و نشان داد؟
تاریخ نویسان با وجدان و مطلع چنین بررسی کرده اند.
رضا شاه وقتی چادر از سر زنان برداشت و لباس اخوندی را ممنوع کرد ،ملایان را با خود دشمن کرد ..اما خدمتی بس ارزنده به ایران و ایرانیان نمود..اینطور نیست؟
راه اهن های ایران و جاده های ،، خصوصا شمال،، را رضا شاه در حالی ساخت که حمل و نقل شمال کشور لنگ میزد.
دید و بینشی از نوع بینش اقای علیخانی نظری ست عادلانه و منطقی از یک دوره تاریخی.
اصولا اغلب ما ایرانیان خصوصا در عرصه اینتر نت و در چنین بحث های جمعی ،کسانی همیشه هستند که دگم میاندیشند و تمام دیدشان منفی ست به تحولات و جریانات سیاسی و اجتماعی..توان پذیرفتن واقعیت ها را یا ندارند و یا قصد دارند خودی نشان دهند.
رضا شاه اگر چادر شب سیاه دینی را از سر زنان بدر نمیاورد،اصولا ایران کشوری نمیشد که امروز اقای مثلا ..البرز یا من و یا دیگران میتوانستیم از ایران به اروپا سر در بیاوریم . چرا که همین یک امر طبق معادلات سیاسی و اجتماعی اصولا اجازه پیشرفت ما را فراهم نمیساخت و شرائطی که بعد ها از تاثیر همین یک ازادی زنان ..برای ملت ایران ارمغان اورد..تا ازادی های دیگری از ان دل ان..براید..اصولا اتفاق نمیافتاد .
چنین بحث های تاریخی و اجتماعی مستلزم اگاهی از تاریخ و جهان است.اگاهی و دانشی که بر اثر مطالعات بدست میاید.هستند بسیاری از ما ایرانیان که با اطلاعات محدود و کمی ،بزور میخواهیم در بحث های مهمی شرکت جوئیم و بقبولانیم که میدانیم و میتوانیم اما بقول اقای علیخانی:
چگونه است که به خود می قبولاند پای هر نوشته ای در این سایت کامنت بگذارد و رویاهای رقیق و بدون بنیان عینی خود را رج بزند.
با تشکر از اخبار روز .
ارام.سوئد
۷۶۶۱۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱٣۹۵       

    از : فریبا علیخانی

عنوان : تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
یادبگیریم فقط بخش خالی لیوان را نبینیم.
جناب مختاری اگر رضاشاه نبود شما را اکنون همانگونه که دوستان می نامند "علی ارومیه" یا آنگونه که خود مایلید "البرز" می نامیدند. در هر حال اگر مایلید باقی عمر را از روش "کپک" پی روی کنید، خود دانید. لیک به دیگران توصیه نفرمائید.
من با اندکی تلاش کارنامه ی مختصری از فعالیتهای رضا شاه را برای تنویر افکار در زیر آوردم. البته در این کارنامه جای کارهای غیردمکراتیک و دیکتاتور منشانه ی او خالیست که اگر مایل باشید زحمت آن بر دوش شما خواهد بود.
۱- ایجاد امنیت عمومی
۲- ایجاد وحدت ملی
۳- ایجاد ارتش ملی
۴- ایجاد نیروی هوایی، نیروی دریایی، تاسیس دبیرستان نظام، تاسیس دانشکده افسری، اعزام دانشجوی نظامی به کشورهای اروپایی
۵- اجرای قانون نظام وظیفه عمومی
۶- ساخت اولین راه اهن سراسری ایران (با مالیات های قند و شکر)
۷- اعزام دانش آموزان و دانشجویان ممتاز به خارج از کشور
۸- ساخت اولین کارخانه هواپیما سازی
۹- ساخت اولین فرودگاه در کشور
۱۰- احداث و توسعه راههای ارتباطی کشور. از جمله جاده چالوس و تونل عریض کندوان و پل ورسک
۱۱- گسترش وسائل ارتباطی و مخابراتی در کشور و تاًسیس دانشکده مخابرات
۱۲- کشف حجاب زنان
۱۳- واجب کردن نام خانوادگی برای هر ایرانی و صدور شناسنامه برای هویت هر فرد
۱۴- اصلاح امور مالیاتی و بودجه عمومی، تنظیم امور مالی و بانکی و پولی کشور
۱۵- تبدیل واحد پول کشور به ریال
۱۶- تغییر نام کشور از پرشیا به ایران
۱۷- تعیین تاریخ رسمی کشور از هجری قمری به هجری شمسی
۱۸- وضع تقسیمات کشور به ده استان و شهرستان و بخش با اختیارات قانونی
۱۹- ایجاد اولین بانک ایرانی (بانک سپه)
۲۰- تاسیس اداره کل آمار و ثبت احوال
۲۱- توسعه فرهنگ و آموزش همگانی، تاسیس دبستان و دبیرستان به سبک جدید، تاسیس دانشگاه تهران، هنرستان صنعتی، کتابخانه ملی
۲۲- اصلاح دادگستری به سبک کشورهای پیشرفته با وضع قوانین حقوقی و کیفری و آیین دادرسی
۲۳- تاسیس اداره ثبت اسناد و املاک، تاسیس دفاتر اسناد رسمی، تاسیس دفاتر ازدواج و طلاق
۲۴- ممنوعیت زنجیر زنی، قمه زنی و شبیه خوانی
۲۵- آزادی انجام فرایض دینی برای اقلیت های مذهبی
۷۶۶۱۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : مبارزه گری
دیدگاه های مختلفی برای عبور از شرایط فعلی برکشور(ایران) از طرف افراد و تشکیلات مختلفی مطرح گردیده است. تلاش می شود در این نظر دهی به موضوعات مورد نظر یکی از دیدگاه ها پرداخته شود و نکاتی چند را در خصوص موضوعات آن آورد.
دیدگاه مورد نظر شرایط و مسائل را چنین می بیند:
با توجه به شرایط حاکم برکشور و بازی هایی که بخش اقتدارگرای حاکمیت طراحی کرده و می کند چاره ای نیست جزء اینکه در پی شناخت ترفندهای بخش اقتدار گرا رفت و در تقابل با ترفندهای این بخش، با توجه به توان و پتانسیل های موجودِ مبارزاتی در کشور، پاتک مناسب را زد.
معتقدین این دیدگاه، در اجرای اقداماتشان چند هدف را پی می گیرند:
۱) ترویج روحیه ی مبارزه گری با محوریت نهادینه کردن روحیه آزادی خواهی و دمکراسی خواهی در جامعه، که بسمت خواسته ی تحقق عدالت اجتماعی خواهد رفت!
۲) در این روحیه مبارزه گری و اقدامات خاص آن، هرگامی به پیش هرچند اندک: محو نهاد شیخیتِ ماوارائی و غیر ماورائی را در امر سیاست و ساختار سیاسی خواهیم داشت. که این محوها را می توان یکی از اهداف تحولخواهانه در این سرزمین دانست.
باید گفت: معتقدین این دیدگاه وقتی با برخودی که از طرف دیگرانی که ادعای خاصی را در امر مبازره گری دارند مواجهه می شوند و مشاهده می کنند که گروهی از این مدعیان آنچنانی نوعی اتهام زنی را نیز مطرح میکنند دچار حالت روحی خاصی می شودند که ناچاراً باید بخشی از انرژی مبارزاتی را صرف فهماندن مسائل به این نوع مبارزان یا شبه مبارزان بی مبارزه کنند.
۷۶۶۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : کینه نسبت به دمکراسی و آوردن نمونه های ...
کینه نسبت به دمکراسی شرایط را بر بعضی چنان می کند که وقتی بخواهند برای ادعاهایشان نمونه هایی را ذکر کنند یا به آن متوسل شوند، همان نمونه خود گواه رد نظر و دفاعیه اشان می شود.
یکی از نظر دهندگان ارجمند نکاتی را در خصوص شخصی که رضاشاه نمایده می شود بیان می کند که دراین خصوص می توان گفت:
پدرجان! دیکتاتور و مستبد اگرهم سازندگی کنند آنچنان که تاریخ گفته (البته ممکن است یک استثناءاتی باشد) آن خصلت دیکتاتور ی و روش استبدادی براو چنان می کند که با حرکات بعدی همان برساخته های خودش را نیز ویران می کند که شاید ویرانی هایش یک عقبگردی وحشتناک شود.حکایت همان گاو شیرده ای می شودکه بعد ازدوشیدن، در صورت عصبانی شدن، با لگد می زند زیر سطل شیر (البته با پوزش از گاو عزیز) .
در رابطه با شخصی به نام رضاخان که بعداً سلسله ای به نام سلسله پهلوی را تاسیس کرد و شد رضاشاه، پرسشی مطرح است: آیااین شخص با این نوع ظهورش یک پارازیتی شد در روند مدرنیته در ایران یا یک تسهیل کننده شرایط آن؟
۷۶۶۰۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : اگر اشاره ات به ساختمان دانشگاه تهران است...
علیخانی گرامی، می نویسی؛ «...دیکتاتور بودنش را نیز آوردم ......تفاوتهای ساختاری، اجتماعی و فرهنگی دوره ی قاجار با دوره ی پهلوی اول...»
سرشت انشاء نظرت بوضوح نشان می دهد، که چندان رغبتی در مستبد نامیدن رضاشاه نداری. و اما در باب تفاوتهای ساختاری، سران پهلوی نیز چون سران قجر "هیچ غیری" را در کانون حکومت بر نمی تافتند، که اگر غیر این بود، رویه ی مشروطه در حکومتِ استبدادی رضاشاه نفله و مَثَله نمی شد.

و از لحاظ فرهنگی نیز تکیه کلام رضاشاه و دستگاه اجرائی حکومتش در خطاب به مردم زیردست، چون حکومت قجری، چیزی جز "پدرسوخته" نبود.
و اگر اشاره ات به ساختمان دانشگاه تهران است، که این ساختمان نیز بواسطه ی سلطه ی استبدادِ رضاشاهی همانقدری توانست به رشد دموکراسی و تجدد در کشور یاری رساند، که ساختمان دارالفنون ناصرالدین شاهی کرد.

ارتش یا قشون متجدد رضاشاهی هم همانقدری در دفاع از مردم در شهریور بیست بی خاصیت بود، که قشون قاجاریه در جنگهایِ خود علیه روسیه.

و اما آنجا که عنایت حضرت اشرفی شما گل کرده، و در خطابِ به من می نویسی؛ «...پای هر نوشته ای در این سایت کامنت بگذارد و رویاهای رقیق و بدون بنیان عینی خود را رج بزند.،،»
اول اینکه هر ناظری میتواند ببیند، که پای هر مطلبی در این نشریه نظر ننوشته ام. در ثانی اگر شما دعوتِ هموطنان به اتحاد پیرامون برنامه ای فراگیر و مشترک بر علیه استبداد را رویایی رقیق و بی بنیان فرض می کنی، پس حضورت در اینجا و جوش و خروشت از برای چیست؟

حال اگر کمی انصاف، قدری از عدالت و دادِ انسانی در چنته ات باقی مانده، خود قضاوت کن، چه کسی خود را «...به خواب...» زده، و در حال سر دادن «...هزیانهای[هذیانهای] دل خوشکنک...» است؟
۷۶۶۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣۹۵       

    از : علیخانی

عنوان : خوابت آشفته مباد
جناب البرز جای تأسف است که تاریخ صد ساله ی ایران را صرفا ً در بخش حقوق بشر می گشائید. من در اشاره ام به خدمات رضا شاه، دیکتاتور بودنش را نیز آوردم لیک شما وقتی از پنجره ی کوچک زندان به آن سالها می نگری زاویه ی تنگ دیدتان اجازه نمی دهد خدمات را نیز ببینید. من در عجبم آدمی که نمی تواند تفاوتهای ساختاری، اجتماعی و فرهنگی دوره ی قاجار با دوره ی پهلوی اول را ببیند چگونه است که به خود می قبولاند پای هر نوشته ای در این سایت کامنت بگذارد و رویاهای رقیق و بدون بنیان عینی خود را رج بزند. آقای البرز؛ جوابیه شما عمیقا ً نشانگر آنست که نویسنده میل شدید دارد خود را به خواب بزند و هزیانهای دل خوشکنک سردهد. خوابتان آشفته مباد.
۷۶۵۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : جلوگیری از تخت نشینی مستبدی دیگر
هموطن گرامی علیخانی، براستی که سخنی آشکار نوشته ای؛ «...آخر دوست عزیز چرا خودمان را گول بزنیم...»
نمی دانم مقصدت از یادآوری خدمات رضاشاهی چیست؟ شاید مقصودت از خدمات رضاشاهی آمپولهای هوایش باشد، و یا شاید هم ارتش شاهنشاهیش باشد، و یا شاید کرور کرور مردمان قحطی زده ی کشور بعد از ورود سربازان متفقین به کشور است.

آری خطر، یعنی قدرت گرفتن جنابان اشرفی!!! که هنوز هم خاکِ استبداد رضاشاهی را سرمه ی چشم ساخته اند، سالهاست دیده شده است.

و ملالی هم در باره ی سرپا ماندن احزاب و سازمانهای دموکراسیخواه خارج از کشور نیست. چه ایشان سی و هفت سال تمام خود را سرپا نگاه داشته اند.

آنچه من نوشتم عبارت بود از اینکه، اگر دموکراسیخواهانِ سازمانها و احزابِ اپوزیسیونی طی برنامه ای مشترک و فراگیر دست یاری بسوی یکدیگر دراز کنند، در این صورت جلوگیری از تخت نشینی مستبدی دیگر در کشور نه تنها شق القمر نخواهد بود، بل راندن مستبدین از مسندهای قدرت به راحتی نوشیدن کاسه ای آب انجام خواهد شد.
۷۶۵٨۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ مهر ۱٣۹۵       

    از : سیامک شاملو

عنوان : هم عقیده با کاربر گرامی علیخانی...
فرمایشات ایشان مورد تایید من هم است! اصلاً شرکت در انتخابات یک رژیم با ساختار دیکتاتوری مثل ج.ا. چه معنی دارد و چه چیزی را میتواند عوض بکند وقتیکه دیکتاتور آن بالا نشسته و همه چیز را به نفع خودش تغییر میدهد چونکه قدرت مطلق را در دستش دارد؟ شرکت در انتخابات آیا غیر از آلت دست دیکتاتور شدنست و بعد خامنه ای ملعون به ریشه همه مخالفینش هم بخندد و بگوید چپهای ساده لوح را بار دیگر بدست انداختم و شعارهای ضد امپریالیست آمریکائی مرا هم باور کردند و میکنند. در صورتیکه در داخل حکومتش فاشیزم اسلامی راه انداخته!
دردناک اینجاست که آدم خودش را روشنفکر چپ بداند ولی باز بازیهای مضحک انتخابات نمایشی همیشه جعل شده دیکتاتور را پی نبرد که با چه مقاصد عوام فریبانه ای به ابزار انتخابات وفادار مانده مثلاً بگوید ج.ا. مردمسالاری است. به اندازه کافی در کامنتهای قبلی بدانها اشاره کردم و از تکرارشان خودداری میکنم. من که میگویم به ساز خامنه ای پست فطرت نباید رقصید وگرنه شرکت در انتخابات ج.ا. خوشرقصی برای نظام اسلامی ضد ایرانی است!
۷۶۵٨۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ مهر ۱٣۹۵       

    از : علیخانی

عنوان : قاچ زین و سواری
سعی دارم خودم را وارد این بحث دو نفره نکنم اما نمیتوانم از کنار این سوتیتر به راحتی بگذرم. ببخشید آقای طاهری؛ شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت جزو این ".. شاخصترین و شناخته شده ترین نیروهای سیاسی اپوزوسیون خارج از کشور .." هستند یا خیر؟ اگر هستند پس با نگاهی به همین انتخابات گذشته لطفا ً گفته ی خود را تصحیح کنید.
اما درباره پانوشت جناب البرز: نمی دانم کم لطفی شما را باید به پای چه نوشت. ولی فکر نمی کنید همطراز قرار دادن رضا شاه (دیکتاتور) با آنهمه خدماتی که همچنان بعد از هفتاد سال ایرانیان در حال بهروری از آنها هستند و آیت الله خمینی (دیکتاتور) با آنهمه ضرر و زیانی که به این ملک و ملت زد (و همچنان ادامه دارد) در عالم سیاست نمی تواند ما را در آنالیز وقایع صد سال اخیر ایران یاری نماید.
دو؛ بهتر آن نیست ابتدا به ما بنمائید که کدام جریان سیاسی در داخل ایران مجال فعالیت دارد و سپس بپرسید: "کدام حزب، سازمان، جمعیت، ائتلاف، جبهه، گروه و شخصیتی قادر خواهد بود که از تخت نشینی کسی مانند رضاشاه، محمدرضاشاه یا خمینی جلوگیری کند؟". آخر دوست عزیز چرا خودمان را گول بزنیم، نه این احزاب و سازمانها سعی در فعالیت داخل کشور دارند و نه حاکمیت به آنها مجال فعالیت می دهد.
پس تنها دیدن خطر کافی نیست امکان عمل را نیز باید سنجید. سازمانها و احزاب خارج کشور اگر بتوانند خودشان را سرپا نگاه دارند شق القمر کرده اند، جلوگیری از بر تخت قدرت نشینی دیکتاتور بعدی پیشکشان!
۷۶۵٨۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ مهر ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : دموکراسی نه به فرموده ایجاد و اجرا میشود، و نه محصول انقلابات بزرگ یا کوچک است
آقای سیامک طاهری گرامی، مطلبت را با نام آقای آصفی آغاز و با یاد از نام ایشان به پایان برده ای، اما از آنجا که مطلبت را به دست انتشار عمومی سپرده ای، در مطلبت چند نکته دیدم که ذیلاً بدانها اشاره می کنم.
شما در طول مطلبت سئوالات فراوانی مطرح می کنی که امیدوارم آقای آصفی برایشان جوابی بنویسد.
آنچه موردِ نظرم هست، دو بندِ ماقبل آخر مطلب شماست، آنجا که می نویسی؛ «...هم اکنون همه از جمله آقای آصفی عزیز دل نگران میزان شرکت کنندگان در انتخابات ریاست جمهوری هستند...» با این جمله ی دو پهلو، و سئوالات دو پهلوتر در ادامه ی آن دقیقاً متوجه مقصدِ مقصودت نمی شوم.

بیائیم فرض را بر این بگیریم، که درصد شرکت کنندگان در انتخابات بسیار کم شد، یا اصلاً شرایطی در حدِ رویدادهای پائیز و زمستان سال ۵۷ بوجود آمد.
کدام حزب، سازمان، جمعیت، ائتلاف، جبهه، گروه و شخصیتی قادر خواهد بود که از تخت نشینی کسی مانند رضاشاه، محمدرضاشاه یا خمینی جلوگیری کند؟

پس از وقوع انقلاب مشروطه و کش و قوس پیدا کردن اوضاع در اواخر سلطنت مظفرالدین شاه، دوران محمدعلی شاه و احمدشاه، جمیع نخبگان کشوری و لشگری از ترس اوضاع پرآشوب به میانداری رضاخان و سپس رضاشاه روی خوش نشان دادند. عین این اتفاق، پس از ورود متفقین به کشور و حوادث اواخر دهه ی بیست و اوایل دهه ی سی شمسی، منجر به میانداری محمدرضاشاه شد، و سرانجام در بهمن ۵۷ به سبب عواملی مشابه نوبت میانداری آقای خمینی فرا رسید.

اما به گواهی تاریخ اعمال هیچیک از این میانداران به نفع عامه ی مردم کشور نبوده است. و در هیچیک از این دوره ها مردمان کشور نتوانسته اند، نقشی در خور و شایسته در امور خود داشته باشند، و همیشه اجبار "به فرموده" عمل کردن داشته اند

مخلص کلام اینکه، دموکراسی نه به فرموده ایجاد و اجرا میشود، و نه محصول انقلابات بزرگ یا کوچک است. دموکراسی محصول اتحاد، همکاری و همرأیی صبورانه و پیگیر مردمان برای رسیدن به مقصدیست.
۷۶۵٨۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ مهر ۱٣۹۵