معرفی‌ کتاب
زمین، سیّاره آسیب پذیر
جان بلامی فاستر - مترجم: محسن صفاری


• اگر نوع انسان بخواهد به پیشرفت خود ادامه دهد، با توجه به خصوصی سازی بی رحمانه طبیعت و تولید، و با توجه به امکان ناپذیر کردن هرگونه چرخه طبیعی، و نیز جلوگیری از هر جنبشی در جهت پیش برد این چرخه ها در درون نظام موجود، انتخاب چندانی غیر از اجتمائی کردن طبیعت و تولید در برابر او باقی نمی ماند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۲ مهر ۱٣۹۵ -  ۱٣ اکتبر ۲۰۱۶


زمین، سیاره آسیب پذیر: تاریخ اقتصادی کوتاهی از محیط زیست
نویسنده: جان بلامی فاستر
مترجم: محسن صفاری
تهران، انتشارات جهان ادیب، ۱۳۹۵
خرید اینترنتی کتاب: http://zamin1395.wordpress.com


«... ما در مورد طبیعت جوامع انسانی، و رابطه اش با طبیعت در کُلیت آن، در تاریکی نگهداشته شده ایم - از اینجاست که ما هم اکنون با امکان نابودی کلی سیاره ای روبروییم که اجمالاً برای حیات مناسب بود.» برتولت برشت *

بحران زیست محیطی معاصر جلوه ای شتابنده و گسترنده از بحران بزرگتری است که همراه با جلوه دیگر آن، بحران انسانی (نابرابری فزاینده، فقر، جنگ، بی خانمانی، و مهاجرت های جمعی گسترده)، جهان معاصر را به ارائه راهکارهایی فوری برای مهار و برون رفت از آن، یا روبرو شدن با امکان زوال یکی دیگر از تمدن های انسانی فرا می خوانند.
فهرست طولانی مسائل فوری زیست محیطی «سر ریز جمعیت، تخریب لایه اوزون، گرمایش کره زمین، انقراض نسل گونه های زیستی، از دست رفتن گوناگونی ژنتیکی، باران اسیدی، آلودگی هسته ای، ذوب شدن یخ های قطبی، حذف پوشش های انبوه جنکلی، تخریب مرداب ها، فرسایش خاک، بیابان زایی، سیل، قحطی، تاراج دریاچه ها، جوی ها، رودخانه ها، پائین رفتن سطح آبهای زیر زمینی و آلودگی آنها، آلودن آبهای ساحلی و دهانه رودخانه ها، تخریب صخره های مرجانی، نشت های نفتی، ماهیگیری بی حد و مرز، گسترش جایگاه های دفن زباله، پسماندهای سمی، اثرات مسموم کننده حشره کش ها و علف کش ها، ... ازدحام شهرها و تهی کردن منابع نوگشت ناپذیر» را شامل می شود.

راهکارهایی که برای برون رفت از این مشکلات ارائه می شوند، بنا بر رویکرد ارائه کنندگان این راهکارها شامل اصلاحات محدود، نسبتا گسترده، یا انقلابی هستند.
کتاب «زمین سیاره آسیب پذیر» با ارائه تحلیل تاریخی کوتاهی از زمینه های ایجاد و گسترش بحران زیست بومی، از رابطه انسان با طبیعت در تمدن های نخستین آغاز کرده و با رسیدن به دوران معاصر نشان می دهد که نظام سرمایه داری، با همه دستاورد ها، طبیعت و مردم را «بعنوان پی آویزهایی برای برآوردن نیازهای سرمایه تلقی کرده»، و با سرعت گرفتن روند تخریب طبیعت، بویژه در ۶۰-۵۰ سال اخیر، می رود که فاجعه ای زیست محیطی را برای نوع بشر رقم زند.
کتاب دو پیش سخن، هفت فصل، و یک سخن پایانی دارد. در فصل نخست با عنوان «بحران زیست بومی» نویسنده این بحران را در زمینه های گوناگون آن شامل رشد اقتصاد جهانی، جمعیت، انرژی، صنعتی شدن، و در کل دگرسان کردن کره زمین و ایجاد اختلال در چرخه های زیست بومی بوسیله انسان، مرور کرده است. او، اگر چه افزایش جمعیت، ابداع فناوری های نامهربان با طبیعت، و توان نظام تولید را تواما به عنوان عوامل فروداشت محیط زیست مطرح می کند، اما عامل عمده در این فروداشت را نظام اجتماعی تولید دانسته و وظیفه کتاب را پاسخ گویی به این پرسش می داند که آیا نظام تولید کنونی جهان یعنی «سرمایه داری می تواند برابر با نیازهای آنچه محیط باوران توسعه پاینده می خوانند تغییر شکل یابد»؟
عنوان فصل دوم، «شرایط زیست بوم پیش از انقلاب صنعتی» است. نویسنده با اشاره به اینکه «از ۱۰۰۰۰ سال پیش، با آغاز توسعه کشاورزی، تمامی اشکال مختلف سازمان اجتماعی تولید در تخریب محیط زیست نقش داشته اند» این پیام را به خواننده می دهد که تخریب محیطزیست را نمی توان به پس از انقلاب صنعتی و تشدید آن در دوران معاصر محدود و منحصر کرد. اگر چه تخریب در این زمانه با همه شدت و سرعت آن در تمامی پهنه کره زمین گسترده شده است. در توضیح استدلال خود، فاستر این تخریب و نقش آن را در زوال تمدن های باستانی، نگاه تحقیر آمیز به طبیعت در عصر روشنگری، ظهور اقتصاد جهانی پیش از انقلاب صنعتی، و "کشف" قاره آمریکا، کشتار صدها میلیون انواع جانوران نخست در اروپا و سپس در آمریکا، و تخریب و تاراج منابع قاره جدید تشریح می کند.
فصل سوم به «محیط زیست در دوران انقلاب صنعتی» اختصاص یافته است. در این فصل می خوانیم که انقلاب کشاورزی با افزایش بهره وری و لذا افزایش تولیدات کشاورزی، صحنه را برای انقلاب صنعتی آماده می کند. خیزش سرمایه داری ماشینی منابع اصلی ثروت یعنی زمین و نیروی کار را به فرمان گرفته و در راه افزایش سود «بنیان های طبیعی و انسانی هستی» را هرچه بیشتر تحلیل می برد. بررسی نظریه مالتوس در مورد افزایش جمعیت، نقد مارکس بر نظریه مالتوس، و ظهور زیست بوم گرایی رمانتیک از بخش های دیگر این فصل است.
«قلمرو افزایی و طبیعت پایی» موضوع فصل چهارم است. در این فصل آمده است: «جنبش طبیعت پایی که در اواخر قرن نوزدهم - عمدتا در آمریکا - به پا خاست قسمت آمریکایی انقلاب بزرگی در اندیشه سراسر دنیای غرب علیه فلسفه خود ساماندهی بازار بود، که فلسفه اجتماعی چیره در آن زمان محسوب می شد. مارکسیسم، در واقع، بخش اروپائی همان انقلاب در اندیشه بود» پس از آن فاستر توضیح می دهد که چگونه نگرانی از غارت سیستماتیک منابع طبیعی، خاک، جنگل ها، و نگرانی از نرخ بالای انقراض نسل حیوانات وحشی موجب افزایش آگاهی های زیست بومی شده و گرایش های مختلفی از جنبش طبیعت پایی را ایجاد کرد. این جنبش ها همراه با مبارزات زیست محیطی شهری اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در این فصل مورد بررسی قرار می گیرند.
فصل پنجم به «امپریالیسم و زیست بوم» می پردازد. نویسنده با اشاره به پایان تقسیم کره زمین بین قدرت های استعماری در پایان قرن نوزدهم توضیح می دهد که تقسیم بین المللی کار موجب بالا رفتن سرعت نرخ فروداشت زیست بوم در بسیاری از کشورهای پیرامون شد. این فروداشت نتیجه ترویج و گسترش کشت تک محصولی، غارت گیاهان مناطق حاره و مخازن ژنتیک مناطق مختلف جهان، و انحصار پرورش و ترویج آنها در دست غول های کشاورزی بوده است. در بخش دیگر این فصل، فاستر، به محیط زیست در زمان جنگ سرد می پردازد. در دوران جنگ سرد، از یک سو تلاش اتحاد جماهیر شوروی سابق در مسابقه افزایش تولیدات کشاورزی و صنعتی، برای مقابله با رقیب قویتر سرمایه داری، موجب فرسودن و مسموم شدن خاک، و آلودگی هوا و آب به انواع آلاینده های رادیو اکتیو، شیمیایی و دیگر پس ماندهای صنعتی شد. از سوی دیگر جنایات زیست بومی آمریکا را شاهد بوده ایم. در جنگ ویتنام سم پاشی های گسترده و برگ سوزان پوشش های جنگلی ویتنامی ها به نابودی میلیون ها درخت و از بین رفتن محصولات کشاورزی انجامید. در جنگ نیکاراگوئه نیز آتش زدن جنگلها، نابود کردن انبارهای بذرهایی که در طرح های خود کفایی کشاورزی استفاده می شدند، و کشتن و ربودن بوم شناسان را شاهد بوده ایم.
در فصل ششم استدلال می شود که پس از جنگ جهانی دوم، جهان به مرحله جدیدی از بحران کره زمین وارد شد. در این مرحله تغییرات در سرشت اقتصادی نظام سرمایه داری موجب آن شد که «نیروی ...محرک انقلاب در علم و فن آوری نه صرفا انباشت دانش علمی بلکه دگرسانی خود علم به سرمایه» و از این راه دگرسانی طبیعت باشد. سادگی مصنوعی درخت کاری های صنعتی جایگزین پیچیدگی طبیعی زیست گاه های جنگلی شد. در نتیجه، گوناگونی زیستی و ژنتیکی گیاهان و جانوران از بین رفت. پس از آن، نویسنده، عصر سنتز را تشریح کرده و نشان می دهد که تولید انبوه و ارزان کالای سنتزی مانند پلاستیک ها، کودهای شیمیائی، سموم و حشره کش هایی مانند د د ت و ... جایگزین تولیدات و روش های طبیعی شده و محیط زیست را دگرگون کرده اند. او «دلیل اصلی شتاب گیری سریع بحران زیست بومی در دوران پس از جنگ را نه رشد اقتصادی (یا رشد جمعیت) به خودی خود، بلکه الگوی رشد اقتصادی» دانسته و در پایان می گوید: «از اواخر قرن بیستم، همه دلایل و شواهد این باور راتقویت می کند که این گونه رشد شتابان اقتصادی که نظام سرمایه داری به منظور پاینده کردن بقاء خود به آن نیاز داشته است از نظر زیست بومی دیگر پاینده نیست.»
فصل هفتم، «اجتماعی شدن تولید»، در سه بخش تنظیم شده است. نویسنده در بخش نخست به اصلاحات زیست بومی در چارچوب سیستم موجود می پردازد و نشان می دهد که گر چه مقررات و ممنوعیت هایی مانند ممنوعیت مصرف سم د د ت، برداشتن افزودنی سرب از سوخت خودروها، قانون گذاری برای حفاظت از محیط زیست در برابر بدترین اشکال آلودگی ها، و نصب دستگاه های کنترل برای گرفتن آلاینده ها موجب بهبودی چشمگیر در وضعیت محیط زیست شده است، اما بنا به گزارش بنیاد نظارت جهانی «بهداشت کره زمین در مدت بیست سال به شکل خطرناکی بدتر شده است» (پس از سال ۱۹۷۲). او برای نمونه به وضعیت آلودگی در آمریکا اشاره می کند و می گوید: «صنایع آمریکا در سال ۱۹٨۷ میزان ۲۰ میلیارد پوند مواد شیمیائی در هوا، آب و زمین رها کرده اند. با این همه، بنا به برآورد دفتر ارزیابی فناوری کنگره آمریکا، رقم واقعی ممکن است به ۴۰۰ میلیارد پوند نزدیک تر باشد ...یعنی ۲ تن به ازای هر نفر از جمعیت آمریکا».
پس از آن می خوانیم که نوع انسان در برابر انتخابی سخت قرار گرفته است: «انتخابی سخت بین انقلاب زیست محیطی و فروشد اجتماعی». نویسنده تنها راه حل ریشه ای بحران زیست محیطی را انقلاب زیست محیطی، یعنی مقابله با «مشکلات ریشه ای تولید، توزیع، فناوری، و رشد، درمقیاس جهانی» می داند. البته، همچنان که در فصل های دیگر، در این بخش نیز تاکید می کند که «بدون پیشرفت های عمده در بازده کشاورزی وصنعتی، افزایش فن آوری و پیشرفت های علمی و فن آورانه، فقر و تنگدستی میلیاردها نفر نمی تواند از میان برداشته شود. اما باید این ضرورت ها را از تقاضای انباشت برای صرف انباشت، یا (مانند اتحاد جماهیر شوروی سابق) تولید به صرف تولید جدا کرد» در همین زمینه او از استیفان مزاروش نقل می کند که یکی از تناقضات پایه ای اقتصاد سرمایه داری «این است که این اقتصاد نمی تواند پیشرفت را از تخریب، و توسعه را از اتلاف جدا کند، هر چند که نتایجی ویران گر داشته باشد».
در بخش سوم این فصل با عنوان «دو منطق» فاستر می گوید در جهان امروز دو منطق مخالف در جریان است: «در یک سو اقتصاد جدا از هر ملاحظه ای دیگر؛ در سوی دیگر زندگی و جامعه» او به شرحی کوتاه از پیروان منطق «زندگی و جامعه» یعنی محیط باوران و کنشگران جنبش های زیست محیطی بویژه در آمریکا می پردازد و ویژگی مبارزات رادیکال زیست محیطی را چنین می داند که این مبارزات «به دلیل طبیعت ریشه ای خود در نهایت به ساختارهای تولید و مالکیت رهنمون می شوند. یعنی عناصر اصلی خود نظام را هدف می گیرند».
و سرانجام نویسنده کتاب را چنین به پایان می رساند: «اگر نوع انسان بخواهد به پیشرفت خود ادامه دهد، با توجه به خصوصی سازی بی رحمانه طبیعت و تولید، و با توجه به امکان ناپذیر کردن هرگونه چرخه طبیعی، و نیز جلوگیری از هر جنبشی در جهت پیش برد این چرخه ها در درون نظام موجود، انتخاب چندانی غیر از اجتمائی کردن طبیعت و تولید در برابر او باقی نمی ماند. تنها از این راه است که شرایط زندگی و هستی انسان تضمین می شود.»

* به نقل از مقدمه جان بلامی فاستر بر کتاب ایان انگس با عنوان «سرمایه داری فسیلی و بحران سیستم زمین.» خلاصه‌ای از این مقدمه، با ترجمه ا. مانا، پیش از این در سایت اخبار روز چاپ شده است.