داریو فو و جایزه ی ادبی نوبل


اسد رخساریان


• داریو فو در اولین کنفرانس مطبوعاتی خود بعد از دریافت خبر جایزه ی ادبی نوبل در میان کف زدن های دوستان میلانی اش و خبرنگاران فریاد زنان گفت: " من این جایزه را با تمام کسانی که مبارزه می کنند و قدرت را به تازیانه می بندند و اسرار هویدا می کنند، تقسیم می کنم." ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲٣ مهر ۱٣۹۵ -  ۱۴ اکتبر ۲۰۱۶


 
"داریو فو"، نمایش نامه نویس مشهور ایتالیایی، امروز
سیزدهم اکتبرکه روز اعلام برنده ی جایزه ی ادبی نوبل
سالِ ٢۰۱۶ بود، از دنیا رفت.
داریو فو، در سالِ ۱۹۹۷، گویا این جایزه را از چنگِ
عقابان بیرون کشیده بوده است. متنی که در پی می آید
در گرماگرم همان روزهای سالِ یادشده نوشته شده است.
اسد رخساریان


"من این جایزه را با تمام کسانی که مبارزه می ¬کنند و قدرت ¬ها را
به تازیانه می ¬بندند و اسرار هویدا می کنند، تقسیم می¬ کنم."

داریو فو در اولین کنفرانس مطبوعاتی خود بعد از دریافت خبر جایزه ی ادبی نوبل در میان کف زدن های دوستان میلانی¬ اش و خبرنگاران فریاد زنان گفت: " من این جایزه را با تمام کسانی که مبارزه می ¬کنند و قدرت را به تازیانه می بندند و اسرار هویدا می کنند، تقسیم می ¬کنم."
خوشحالی وصف ناپذیر او که طی چندین دهه زندگی و هنر خود را در مبارزه با کلیسا¬ها، مافیا، سانسور و سیاست بازی¬ ها به سر آورده است، بری از حکمتی مبارزه جویانه نیست. توفان خنده ی او، تازیانه بر تمام کسانی نواخته است که سال¬ها در صدد تخطئه ی هنر و هنرمند در کشورش ایتالیا بوده ¬اند.

... خبر در کوتاه¬ ترین مدتِ زمانی در سراسر جهان منتشر گردید. داریو فو، هنرمند جهت دار دنیای تئاتر، کسی که عضو حزبِ کمونیست ایتالیا بوده و هیچگاه حمایت خود را از زندانیان سیاسی کشورش دریغ نکرده، مردی خطرناک که همدل و همزبان مردم فقیر و شکست خورده‍ی زمانه ی خویش است، اندیشه ¬ورزی مجهّز به بُرنده¬ ترین سلاح¬ های هنری – طنز، کنایه، خنده و استهزا- برنده‍ی جایزه ی ادبی نوبل گردید." پس سیل تبریکات بود که با تلفن از دورترین کشورها از جمله از افغانستان و ترکیه به سویش سرازیر گردید. و شگفتا که در سرزمین خودش، هیچ صدایی از شخصیت ¬های فرهنگی و دولتی شنیده نمی ‌شود. خوشحالی وصف ناپذیر "فو" یکی هم به این سبب است که حالا مخاطبان صاحب    اقتدارش در دوایر دولتی و مذهبی از انعکاسِ صدای او در عرصه ی جهانی، که افکار عمومی را متوجّه تاخت و تازها و ستمگری ¬های آن ها می کند، نمی ¬توانند جلوگیری کنند.

"فو" هنرمندی به تمام معناست.- از آن دست هنرمندانی که اندیشه و هنرش را در خدمت تعالی انسان و اصلاحات اجتماعی به کار می ‌گیرد. این سخن او است که می¬گوید: "هنرمندی که رابطه ¬ای با جامعه ی خودش ندارد نمی تواند هنرمند قلمداد شود."

"فو" که در ۱۹۲۴ در شمال ایتالیا به دنیا آمده است. در جوانی پدرش را که در صف مخالفان دولتِ حاکم قرار داشت، برای فراری دادن زندانیان جنگی – اغلب انگلیسی و امریکایی – همراهی می ¬کرد. او که از خانواده ¬ای کارگری برخاسته است، سال¬ها در دهات مختلف شمال ایتالیا در منطقه ی "لاگو ماجیوره" با داستان ¬سرایان و گویندگان قصه¬ های مردمی در ارتباط بود. از این رهگذر تاَثیرات فراوانی در خود ذخیره کرده است که در کارنامه ی هنری و ادبی¬ اش جای بررسی ویژه ¬ای دارد.
"فو" بعد از جنگ جهانی دوم در رشته ی معماری به تحصیل پرداخت. اما آشنایی او با "مارکس" "گرامشی" "برتولت برشت" "مایاکوفسکی" و "گابریل گارسیا لورکا" او را به سوی تئاتر کشانید. از آن پس هفتاد اثر نمایشی به روی صحنه آورده است. این نمایشنامه¬ ها در بیشتر کشورهای جهان در مجموع ۳٦۰۰ بار اجرا گردیده است.
درام¬ ها و نمایشنامه های او برای صاحبان تئاتر و همچنین برای بازیگران با دردسرهای زیاد همراه بوده است. در ترکیه، زمانی هنگام نمایش یکی از آثارش یک بمب منفجر کردند. در چین، بازیگران یکی از نمایشنامه ¬هایش "داستان ببر" دسته جمعی سر از زندان درآوردند. حوادثِ مشابهی نیز در کشورهای شیلی، یونان و اسپانیا در دورانِ حکومت¬ های نظامی در روزهای نمایشنامه های "فو"، روی داده است.
در خارج از ایتالیا، سوئد اولین کشوری بوده است که نمایشنامه¬های "فو" در آن به روی صحنه برده شده است. از آن پس او همیشه به عنوان یک کارگردان برجسته ی تئاتر در این کشور مطرح بوده است.

"آنّا بارسوّتی" یکی از مترجمان آثار "فو" می گوید:
"به واقع ارزشش را دارد که "فو" بعد از عمری مبارزه برنده ی این جایزه شود."
"کیم آندرشون" یکی از بازیگران نمایشنامه¬ های او می ¬گوید:
"او بر خلاف بسیاری دیگر رل ¬های مهمّی به زنان می ¬دهد. این که یک مرد خطرناک سیاسی، یک شورشی و یک هنرمند تئاتر برنده ی جایزه ی ادبی نوبل می ¬شود، حائز اهمیّتِ فراوانی است."

"فو" در ۱۹۵۱ با "فرانس روم" هنرمند تئاتر ازدواج کرد. از آن سپس این زوج هنری یک شکل نمایشی ویژه را ارائه داده ¬اند که مشکل می ¬توان فهمید، کدام یک در به وجود آوردن آن سهم عمده را داراست.
اغلب شخصیت¬ های فرهنگی و هنرمندان سوئد همداستانند که آکادمی این کشور با انتخاب "فو" یک تشخّص ویژه‍ی مردمی هم نصیب خود کرده است. حقیقت آن است که "فو" از زمره هنرمندان مبارزی نظیر "برتولت برشت" است. دهه ¬هایی چند است، خاصه این دهه‍ی آخر، که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی مهر و نشان می شود، هنرمندانی که حرف و رنج هر دم فزاینده‍ی انسان بی پشت و پناه امروزی را به زیور هنر و اندیشه می ¬آرایند، با بی ¬اعتنایی رسمی محافل رسمی و حتّا ادبی روبرو می ¬شوند. در این دوره ¬ها اشکال منحط نمایشی، داستانی، اشکال انتزاعی شعری با عناوینی دهان پرکن و پر طمطراق فضای انعکاسی هر نوع صدای معترض اندیشمندانه ی هنری را اشغال کرده است. هنر و ادبیات با اختصاص دادن تعهّدِ خود به بی تعهّدی*، از گستره ی افکار عمومی دوری گرفته و به محافل خصوصی، فرقه ¬ای و اشرافی راه می ¬یابد. طبیعی است که این نه رسالت هنر است و نه نیازی و خواستی اجتماعی و تاریخی. به این سبیب، انتخاب "فو" این هنرمند شورشی و نویسنده‍ی مبارز صحنه ی تئاتر، به عنوان برنده ی جایزه ی ادبی نوبل، به مثابه ریختنِ آب در خوابگه مورچگان، در دنیای هنر و ادبیات جهانی است. و این در شرایطی است که بسیاری از هنرمندان آزاده ی جهان یا در سیطره‍ی دیکتاتوری ¬ها به صلابه کشیده شده اند و یا تحت تاَثیر اغواگرانِ بهره مند از پشتیبانی دولت ها و صاحبانِ سرمایه و سازمان های فرهنگی ضد فرهنگ ¬اشان محکوم به سکوت و انروا هستند. خوشحالی وصف ناپذیر "فو"، قابل درک است، وقتی که می ¬گوید: "من این جایزه را با تمام کسانی که مبارزه می ¬کنند و قدرت ¬ها را به تازیانه می ¬بندند و اسرار هویدا می کنند، تقسیم می¬ کنم."
شنیدن برخی اظهار نظرها در باره ی "فو" خالی از لطف نیست.
"ال. اوسّرواتوره رومانو" روزنامه ی واتیکان با احتیاط رندانه ای نوشت:
"فو" بعد از دئلددا، کاردوچّی، پیراندلّو، قواسیمودو و مونتاله برنده ی ششم است، بعد از دانایانی این چنین بزرگ، نوبت به دلقک رسیده است."
"فو" موقعیت طلایی از این دست را غنیمت شمرده و دوستانه روی به پاپ ومنبر مقدس او بر می-گرداند:
"کلیسا در سر به نیست کردن دلقک¬ ها همیشه پیروز بوده است. دلقک¬هایی که به قدرت پشت پا زدند و در آتش سوزانده شدند. اما این یکی را شما نتوانستید از میان بردارید."
بعد به خود اشاره می¬کند و می¬افزاید: "شاید خدا هم یک دلقک است. امّا این بار، خدا هم، بزرگوارانه رفتار کرده است."
"ماریو لوزی" که اکادمی ایتالیا هفت بار او را شایسته ی جایزه ی ادبی نوبل اعلام کرده است، می ¬گوید:
"من تسلیم می¬ شوم، دیگر چیزی تعجب مرا برنمی ¬انگیزد. من می ¬دانستم که داریو فو، از شهرت جهانی برخوردار است، اما هرگز از نوشته¬ های او چیزی نخوانده ¬ام و عقیده ¬ای هم ندارم."
"جیان فران کوفینی" رهبر نئوفاشیست¬ ها با بی ¬میلی می گوید: "این دیگر یک رسوایی است."
"جنو پامپالونی" منتقد مشهور ادبی با لبخندی تمسخرآمیز می ¬گوید:
"این دیگر خنده دار است."
"آلفردو جیولیانی" آوانگارد ادبی می نویسد:
"فو، نابغه ی مشهور تئاتر است اما نویسنده ¬ای با فرهنگی بسیار والا. همچنین وارث یک سنّت بزرگ. آکادمی سوئد جایزه‍ی نوبل را به یکی از بهترین ¬ها در ایتالیا داده است به کمدینی که با سیاست درافتاده است."
در این غوغا که برانگیخته ¬اند، باید مخالفان دست به دعا بردارند. خاصه "آلدو بوسیس" رمان نویس معروف که می ¬گوید:
"انتخاب فو، مرا از گرفتن این جایزه در آینده باز می ¬دارد؛ اگر روزگاری قرعه ی آکادمی سوئد به نام من بیفتد."
باید به آکادمی سوئد تبریک گفت که موفق شده است به درام ¬نویس و بازیگری جایزه ی نوبل را بدهد که توانسته است با درآمیختن حرف و کلام و حرکات بدنی و عقاید سیاسی خود جهانیان را متوجه خود سازد.
اما بحث عدم تعهد و تشبّث به آن نشان ویژه‍ی هنر و ادبیات دوران ما است که انسان را رها شده و بی-هیچ تکیه¬ گاهی، در برهوت هیچ انگاری و پوچ پنداری، تر و تمیز اما بی دفاع و خلع سلاح ¬شده می -خواهد.
۱۰اکتبر ۱۹۹۷

اقتباس از گزارش "پبر لوئه وی"
درج شده در "تازه های روز" روزنامه ی صبح سوئد شنبه یازده اکتبر ۱۹۹۷
و نیز از گزارش "بو اینگوار کول بری"
مندرج در "تازه های اُپسالا"