فقدان «استراتژی» در رویکرد همیشه تحریمی ها - حمید آصفی

نظرات دیگران
  
    از : ایران ایلخانی

عنوان : آقای معمار،از حکم کلی دادن پرهیز کنید و یقین و برداشت خود را...
آخه این چه طرز نگرشی است،که توضیح دادن مسائل را بی ثمر میداند،برای من که پیام این جمله شما عذر بدتر از گناه ست؛در کامنت قبلی جا خالی دادن خود را با ورود نمی کنم و بسنده میکنم،استتار کردید،دراین کامنت هم،فکر نکرده و نسنجیده،با فرار به جلو،عدم ورودتان را به گردن نگرشتان انداختید و بی خبر مهر بطالت بر نگرش خود زده اید.
نگرش شما ممکن است با موضوعی کاملا موافق یا کاملا مخالف باشد، آن را شرّ مطلق یا خیر مطلق بداند. نگرش شما ممکن است احساسی یا منطقی به صورت محبت یا تنفّر عینیت یابد.بااینحال شما باید آمادگی برخورد با مسائل را داشته باشید و بتوانید بلحاظ کمی و کیفی از ساختار نگرش سطحی و ساده و عمقی و پیچیده ادراک خود دفاع کنید که چرا شر مطلق یا خیر مطلق است،میدانم تلخ و ناگوارست،ولی ناگزیرم که بگویم: ساختار عقیده و نگرش و شناخت و برداشت شما محصول اوهام و خرافه و تعصب و تحجر نظام است و ذهن شما مثل جماعت همیشه صحنه،نیاز به جِرم گیری دارد و این واقعیتی است که با آینه شکستن همخوان نیست و چون شکسته شود،متکثر می شود.
شما در کامنت قبلی بی هیچ دلیل قابل ذکری اظهار نظر کردید که«من یقین دارم که غالب افراد جامعه یعنی وجدان عمومی جامعه بیشعور نیست»
از شما خواهش کردم که بزرگواری می کنید اگر صریحا بفرمائید که شما بر اساس چه دلایلی فکر می کنید که وجدان عمومی جامعه...منتهی پاسخ ندادید،
در این کامنت هم نوشته اید «برداشت کلی من اینست که اکثریت جامعه مثل ۵۷ فکر و عمل نمیکنند...»
بنابراین لازم است به شما بگویم:اولا کسی که از یقین دارم سخن می گوید،باید دلایل یقینش را ذکر و تحلیل کند،دوما برداشت کلی شما درست نیست،چرا که کاملا ذهنی است و عینیت ندارد،چون مشخص نیست که ملاک و معیار این اکثریتی که به آن استناد میکنید چیست و برداشت کلی شما برچه اساسی استوارست و طبق کدام نظرسنجی و آمارگیری به این برداشت کلی رسیده اید.
شما درکامنت قبلی بجای اینکه فاش و صریح سوال کنید که آیا آلترناتیوی برای نظام کنونی میشناسید،نیت خوانی کردید که«آلترناتیوی برای نظام کنونی نمیشناسید وگرنه اسمش را شفاف میگفتید»من هم صریحا گفتم که تنها اپوزسیون و آلترناتیوی شناسنامه داری که بتوان به عنوان جایگزین از او نام برد،سازمان مجاهدین است،شما در پاسخ نوشته اید که با شناخت و برداشتی که از جامعه دارید،آلترناتیو بودن سازمان مجاهدین خلق جوک* بی مزه و تحقیر افکار عمومی است و مستند نکرده اید که مبنای شناخت و برداشت شما از جامعه چیست،که چرا فکر میکنید آلترناتیو بودن سازمان مجاهدین جوک بی مزه است،«به جوک صفت مزه نمیدهند،صفت مزه شامل خوراکیها میشود»درباره تحقیر افکار عمومی هم که تفسیر به رای کرده اید و نابجا حکم کلی صادر کردید،بگذریم که از نظر من افکار عمومی واژه دستمالی شده ایِ مثل وجدان عمومی و منافع ملی و تمامیت ارضیست و پاسخ شما کاملا در تضاد با تز اصلاح گام به گام جماعت همیشه در صحنه است،چون اگر قرار بر اصلاحات تدریجی باشد که اجرای این تز باید شامل همه مسائل و مشکلات بشود،نه اینکه در برخورد با مشت آهنین نظام،تب و لرز کنید و مروج و مشوق گاندی و ماندلا شوید و در مواجه با دادخواست ستمدیده گان و غارتگر شدگان،یه طرفه به قاضی بروید و راضی برگردید.
درخاتمه باید اضافه کنم که من همه نقد و نظرم را درباره سه گانه حمید آصفی نوشته ام و جوابی به جز سکوت و فرار به جلو نشنیده ام،از نظر من آصفی مثل جماعت متوهم همیشه در صحنه جعل واقعیت میکند و منکر بدیهیات می شود تا مانیفست خود را اثبات‌ کند،آصفی معتقده که مردم از زمان شاه آگاهترند،درحالی که اینگونه نیست،که اگر اینچنین بود،جرات جعل و تحریف داستان کچل کفترباز بهرنگی را به خود نمیداد و آن را به عنوان واقعیت به خورد مردم آگاه امروزی نمیداد،درحالی که با وقاحت تمام به چنین عمل شرم آوری دست زده است و متاسفانه پاسخگوی پرسش منِ فریزشدهِ سکو نشین هم نیست و دست من کوتاه و در دیزی باز و گربه بی حیاست؟!
پی نوشت.
ایراد شما و جماعت متوهم همیشه در صحنه اینکه سوال* نمی کنید و سوالم که ازتون میکنند،طفره می روید و وارد بحث نمی شوید،شما اسیر پیش فرضها و پیشداوری خودتان هستید،شما درپی روشنگری و یافتن راه حل مسائل نیستید،بنابراین به جای سوال کردن،داوری و قضاوت میکنید،اینچنین است که هر چهار سال یکبار فقط حماسه می سازید که حماسه ساخته باشید،درحالی که اگر سنسورهای مغزتان اسیر پیش فرضها و پیشداوری نبود،بی شک در تشخیص و شناسایی و ارزیابی مشکلات دچار اشتباه نمی شدید و پیاپی آزموده را نمی آزمودید و می‌توانستید راهی بجوئید و کاری بکنید کارستان.
*من در مورد آلترناتیو بودن سازمان مجاهدین جوک نگفتم،واقعیت و گفتم،مجاهدین گل بی عیب نیستند،سال ۵۷ که نظام با وَعدهِ و وَعیِد همه را فریب داد و سال ۵۸ که رای اکثریت و گرفت و زد زیر عهد و پیمانش و خلف وعده کرد،مجاهدین بر خلاف همه زیر سیبیلی رد نکردند و زیر بار دستگیری و شکنجه و اعدام و دربدری و قراردادصلح با دشمن خارجی و فرقه شدن رفتند و زیربارخلف وعده و عهدشکنی بانیان و حامیان و جانیان نظام نرفتند و تا امروز هرچه کردند با مال و جان و آبرو خود کردند و برخلاف شما و جماعت متوهم همیشه در صحنه که از عالم و آدم طلبکارید،آنها به عالم و آدم بدهکارند و از نظام و اعوان و انصارش طلبکار نباشند،وامدار و بدهکارش نیستند.در ضمن مجاهدین اگر ۵ تا منتقد داشته باشه،یکی از آنها من هستم،این تذکرِ اضافه را دادم که فکر نکنید،
دارم از مجاهدین دفاع میکنم،من با مجاهدین زاویه دارم،بااینحال وجه مشترکی که با مجاهدین دارم اینِکه من هم در سراسر عمرم زِیرِ دَستهِ بِیلِ هیچ مذکریِ که هسته خرما نشونم داده نرفته ام.
*«در مورد تمام آنچه روایت شد،لازم باشه می تونیم جز به جز حرف بزنیم»
۷۶٨۲۴ - تاریخ انتشار : ۶ آبان ۱٣۹۵       

    از : masoud memar

عنوان : حضور خانم ایلخانی
دلیل توضیح ندادن برخی از مسائل از جانب من از طرز نگرش من ناشی میشود که آنها را بی ثمر میدانم لذا صرفأ به فاکتهای عینی بسنده کردم همچون واقعه انقلاب اسلامی در ۵۷ و گرفتن تأیید از جانب اکثریت مردم در ۵۸ . واقعیتهای دیگری نیز وجود داشتند مردمانی بودند که تداوم رژیم پادشاهی را میخواستند از جمله آیت الله مصباح یزدی که مبارزه برای سرنگونی حکومت شاهنشاهی را حرام میدانست یا مردمانی بدنبال جامعه بی طبقه توحیدی بودند مثل مجاهدین خلق یا مردمانی بدنبال برقراری دیکتاتوری پرولتاریا بودند مثل احزاب چپ ووو وهای دیگر ٬ اما انقلاب یک انقلاب اسلامی بود و طبق اسناد اکثریت جامعه بدان آری گفتند و این تأکید من برای بررسی رویدادهای آن دوران و تأثیر گذاری سیاسورزی اپوزسیون وقت است که امروز محصول روند دیروز است و اپوزسیون نیز مانند پوزسیون فاکتور جدا نشدنی از این روند است. تأکید من به واقعیتهای گذشته به هیچ وجه دلیلی بر مردمی یا غیر مردمی بودن حکومت فعلی نیست اما با توجه به نارضایتیهای عمومی مردم از وضع موجود ٬ شاهد مشارکت وسیعی از مردم در انتخابات کاملأ نابرابر هستیم و برداشت کلی من اینست که اکثریت جامعه مثل ۵۷ فکر و عمل نمیکنند و صرفأ سرنگونی رژیم آنها را متقاعد نمیکند بلکه در صدد ورود واقعی به یک دوران نوینی هستند و از ابزارهای گوناگونی بهره میبرند. اگر شما سازمان مجاهدین خلق را آلترناتیوی می بینید که با اتکاء به آن اکثریت جامعه حکومت فعلی را پس بزند ٬ با شناخت و برداشتی که من از جامعه دارم با عرض پوزش برای من یک جوک بی مزه و تحقیر افکار عمومی بیش نیست. اگر رضا پهلوی را میگفتید با اینکه آن را نیز کاملأ منتفی میدانم حداقل دلایلم را ذکر میکردم و قابل بحث بود . آقای آصفی در نوشته خود فقدان «استراتژی» در رویکرد همیشه تحریمی ها را توضیح میدهد من تأکیدم به این است که اپوزسیون خارج از حکومت حتی اگر استراتژی معینی را داشته باشد در موقعیتی نیست که حداقل نیمی از جامعه را با خود همسو کند گرچه گفتمان این اپوزسیون در مورد حکومت فعلی با گفتمان اکثر مردم نزدیک است.
۷۶٨۰۴ - تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : من از ذیل تا صدرش را قبول ندارم اما الترناتیو خاصی را قبول دارم
پدرجان! این همه ملونی برای این بوده که ولایت فقیه دیگری را مطرح کنی.
باید گفت تلاش براین بوده وهست: ولایت فقیه به هر شکلش برچیده شود!
نه اینکه ولایت فقیه ای که دیگر انسجامی را در بین هوادارنش نمی تواند بیآفریند برچیده شود اما یک ولایت فقیه به نام رجوی یا رجوی کی که یک تشکیلات بسته را را باخود یدک می کشد حاکم شود. این می شود از آن ادا اطوارهای صدتا یه غاز.
حالا متوجه می شویم چرا بعضی ها کینه اشان را نسبت به مردم علنی می کنند و چرا بعضی تلاش می کنند، پسرانشان را مجاهدی معرفی کنند. شاید هم می خواهند از ...بخورند و هم از ....
به امید انتشار
۷۶۷۹۷ - تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱٣۹۵       

    از : ایران ایلخانی

عنوان : آقای معمار،هیچ طبیبی واسه غده چرکی و متعفن، نسخه رفتار درمانی تجویز نمی کند،مگر اینکه...
پاس و سرویس و باید با اسپک و آبشار پاسخ گفت،نه با جا خالیِ ورود نمی کنم.
توضیح و واضحات شما مایه تاسف است،چون اساسا کل حرف شما پاسخ دادن به پیش فرض خودتان است و هیچ ربطی نه به نظر من دارد،نه به واقعیتی که وارونه و کتمان میکنید.نظرتان غیرمنتظره نبود،چون از جماعت همیشه در صحنه ای که همواره رکاب راکب بوده اند و ملازم و پیش مرگ نظام،انتظاری جز تکرار حرفای نخ نما شده نباید داشت.
اولی:بُخُورِیم بِه سَلامَتیِ مَردُم!
دومی:مَردُم؟!
اولی:آره«مَردُم»
دومی:منظورت از «مَردُم»دقیقاً کدوم«مَردُم»است؟
من به زبان و خط فارسی،صریح و روشن نوشتم که این نظام را «از ذیل تا صدرش» نامشروع می دانم،شما از مشروعیت و مردمی بودنش حرف می زنی؟!
اصلا بفرض که سال ۵۸ نظام برگزیده مردم بود،خب چی؟ منتظری هم که سال ۵۸،به نظام رای داده بود،سال ۸۸ گفت: این نظام نه شرعی است و نه انسانی،یعنی نامشروع است،حالا شما در سال ۹۵ داری از مشروعیت و برگزیده شدن و مردمی بودن نظام در سال ۵۸ فکت میاری،واقعا که...
نیروهائی که سال ۵۸ نظام را بررسمیت نشناختند،واقعیت را انکار نکردند٬آنها به عنوان پیشگامان جامعه،انحصار طلبی و تنگ نظری و بلوکه کردن فضای سیاسی را محکوم کردند.
از من خواستید که فقط یک مورد از افشاگری اپوزسیون را نام ببرید که جامعه از آن بیخبر بود،به نظر من با افشاگری صرف هیچ تحولی رخ نداده و نمی دهد،مگر اینکه سمبه پر زوری پشتش باشه،وگرنه هیچ سودی نداره،ولی بنا به گفته رسانه های برون مرزی،بخش اعظمی از مسائل انرژی هسته ای توسط مجاهدین افشا شده است،درباره آن * یافت میشود* مورد نظر شما،یعنی اپوزسیون و آلترناتیوی شناسنامه داری که می توان به عنوان جایگزین از او نام برد،سازمان مجاهدین است که متاسفانه گروه ها و سازمانها و نیروهای پراکنده،واقعیت وجودیش را انکار می کنند،در حالی که انکار شدنی نیست..«در این مورد لازم باشه می تونیم حرف بزنیم»
امیدوارم مرا به نشان مجاهدین اشرفی مفتخر نکنید،چون من مجاهد نیستم چه برسه به اینکه بخواهم اشرفی باشم...
۷۶۷٨۷ - تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : آزادی بیان و معترضی خاص
فردی؛ دادستان وار، گواهی ده وار و قاضی وار( البته به شیوه محکمه های جمهوری مقدس اسلامی) شخص به نام آقای آصفی را به محاکمه می کشد و می آورد:« چرا وقتی که کسی توان مبارزه را در خود ندارد راحت اعتراف نمی کند تسلیم شدم و تمام، و دیگر برای دیگران سر منبر نرود؟»
چون در این آورده نکاتی است که بیان کننده یک نوع طرز فکر و مُبلغ ایده ای خاص است پس می توان عکس العمل های را نشان داد.این عکس العمل ها هم نشان از این خواهند داد که از شخصی خاص دفاع نمی شود چون هر فردی اگر صلاح بداند خودش می تواند از خودش دفاع کند.
باید گفت: پدرجان! پرت و پلا گویی هم حدی دارد. با این ادا و اطوارها و شانیت محاکمه کنندگی که برای خودت قائل شده ای باید در توهمی غرق و غوطه ور شده باشی که می پنداری یک مبارز یکتایی هستی؟! که باید برای این حالتت، از همان خدای نابوده و نادیده طلب شفای عاجل کرد!
چون در مورد مبارز بودنت هیچ نشانی نیست جزء یک سری پرت و پلاگویی پس این ادا اطوارهای مبارزه گری را باید گذاشت در کوزه آبش خورد.
اگر در تو اندک رگه هایی از مبارزه گری دیده شود، این نوع مبارزه گری با داشتن خواسته های خاص، حکایت همان دامادی است که با ... می شود.
برای تفهیم حکایت داماد چاره ای نیست جزء اینکه به مسئله بیشتر پرداخته شود.
در تفکر این مبارز یکتایمان، امیدی به داخل کشور مشاهده نمی شود و به آنانی هم که امید بسته، تنها هنرشان اینست که باید در پی این بدوند تا بصورت دون پایه شدن برای دون پایگانی دیگر، ممر معاشی بیابند پس در روش مبارزاتی مبارزمان تنها یک راه می ماند که آن راه هم اینست که یکی از کشورهای مترقی و با فرهنگ مثل خودش با طیاره هایشان و بمب هایشان بروند(کار کننده بجای داماد) این آخوندها و اسلامی ها و تمام افرادی که در این ۳۷ ساله که در کشور بودندو هستند و هیچ اقدام براندازانه که امثال فرد مبارز خواهانند برعلیه جمهوری اسلامی از خود نشان نداده اند، لت پار کند. تابعدش اگر خواستند و لطف فرومودند بروند آنجا ای یه کارهایی بکنند .
---------------
در جایی دیگر این مبارز والا مقام که نامی برخود نهاده به نام شاملو می گوید:« اما می خواهم انتقادم به سر دبیر محترم سایت اخبار روز( چه زود پسر خاله می شود) را تکرار کنم که اگر خط مش این سایت است که بار ها اعلام کرده که موافق شرکت در انتخابات نیست بدلیل شرایط غیر دمکراتیک بودن در ج.ا. پس چرا غیر مستقیم اما از زبان آقای آصفی با گذاشتن نوشته هایش و دیدگاه های اشتباهش بر روی سایت اخبار روز به شرکت در انتخابات نقش همسویی با ج.ا. پیدا می کتد و پرنسیب خودش را هم فراموش می کن؟»
آن قسمت که به زحمت کشان سایت مربوط است خود توان پاسخگویی دارند! البته پاسخ گویی ایشان را می توان در همین جا دید آنهم با انتشار دادن نظر مبارزمان( شاملو) که بدین طریق به او گفتند آقا جان همان مقدار که تو حق اظهار نظر داری دیگران نیز دارند.
اما می توان به دلیل دیگر به عمل این مبارزه، معترض( این معترض می تواند اسمی دید شود برای ...) بود آنهم دفاع از آزادی بیان.
هرکس که به آزادی بیان معتقد باشد بدون وکیل مدافع دیگران شدند بلکه حق فردی عکس العمل مناسب را نشان دهد و باید به این نوع افراد متذکر شود که در این مملکت یکی از دعواهای اصلی دفاع از آزادی بیان بوده، آنانی که خود را مبارز می پندارند اما اعتقادی به آزادی ندارند دیگر مبارز نیستند بلکه شیادی هستند که در پی جایگزینی شیاد دیگرند همین وبس.
۷۶۷۷۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ مهر ۱٣۹۵       

    از : masoud memar

عنوان : حضور خانم ایلخانی
به مطالبی که شما بعنوان توضیح یا جواب آوردید ورود نمیکنم و به چند نکته بسنده میکنم که نوشته قبلی خود را واضح تر بیان کنم. فکر میکنم منظور شما از * مشروعیت * حکومت نه شرع اسلامی بلکه * برگزیده * شده از جانب مردم است٬ بنابر این من نیز از همین واژه استفاده میکنم. در ۵۸ اکثریت مردم به جمهوری اسلامی رأی دادند بنابر این یک نظام مردمی بود ٬ مسائل حاشیه ای که برخی عدم آگاهی مردم یا برآیند ان و غیره را مطرح میکنند هیچکدام از مشروعیت مردمی نظام در ۵۸ کم نمیکند. بنابر این نیروهائی که در بدو جمهوری اسلامی نظام را بررسمیت نشناختند یعنی واقعیت را انکار کردند ٬ اپوزسیونی میتوانست رأی ندهد خلاف عقیده اکثریت جامعه نیز فکر کند و وارد عرصه سیاسی شود و در جهت باورهای خود مبارزه کند. اما اگر خارج از چهار چوب تعیین شده از جانب جامعه بخواهد سیاستورزی کند بدین معنی است که از روی سر جامعه ٬ خود را قانونگذار میداند و طبق قوانین خود میخواهد عمل کند .اگر حزبی قادر نیست متناسب با واقعیتهای موجود زیست کند پس برای انجام چه کاری تشکیل میشود ؟ رای صرفأ آگاهی دادن به جامعه نیازی به حزب سیاسی نیست در مقام یک روشنفکر در حیطه دانش و تخصص حوزه ای نیز اینکار کاراتر و بمراتب کم هزینه تر عملی است. در ضمن شما فقط یک مورد از افشاگری اپوزسیون را نام ببرید که جامعه از آن بیخبر بود ؟ به مجاهدین اشاره کردید که آنها به روی رأی مردم اسلحه کشیدند و منتخبین جامعه را ترور کردند. بدلایلی که در چند سطر قابل توضیح نیست جامعه به همین نظام در بن بست ها و مقاطع حساس رأی داده است تا نظام موجود را که قبول ندارد حفظ کند یعنی نمیخواهد در خلأ زندگی کند و اینجاست که از شما خواستم آن * یافت میشود* یعنی جایگزین شناسنامه دار را نشان دهید چون طبق باور من تا جامعه آن جایگزین را در دست نداشته باشد داشته فعلی را با پا پس نمیزند گویا شما نیز قادر نیستید یا آلترناتیوی برای نظام کنونی نمیشناسید وگرنه اسمش را شفاف میگفتید.
۷۶۷۷۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱٣۹۵       

    از : ایران ایلخانی

عنوان : آقای شاملو، سایت اخبار روز میزبان است و ما مهمانیم.
حتما شنیده اید که می گویند:هدف وسیله را توجیه نمی کند،هدف من بحث و گفتگوست،شنیدنی ها را می شنوم و خواندنیها را میخوانم و فکر میکنم و نظرم را فارغ از اینکه شنیده و فهمیده بشود،شفاهی و کتبی میگویم و بقدر بضاعت می کوشم که پاسخگوی نقد و نظر دیگران باشم،من هدف بحث و گفتگو را قربانی افکار و عقایدم نمی کنم،چرا که به این اصل اساسی واقفم که تنها جزء کوچکی از حقیقت و واقعیت در اختیار من است،بنابراین برخود واجب و ضروری میدانم که برای اعتلاء افکار و عقاید خویش تن به گفتگو بدهم و برای دفاع و اثبات نظراتم از مرز خرد و اندیشه خارج نشوم.من مقاله و کامنت و نظر شما و دوستان را می خوانم و در صورت لزوم پاسخی میگذارم و سوالی طرح میکنم،نظرم خوانده شد و پاسخ و نظری آمد، که به دیده منت،وگرنه بی هیچ اعتراض و شانتاژی،نام و نظر نگارنده مقاله و کامنت را نادیده می انگارم و آزموده را دوباره نمی آزمایم،چون کسی که پاسخگوی نظرات مشمئز کننده خود نیست و از برخورد و تضارب آرا با دیگران‌ میگریزد،در خور اعتنا نیست،چنین کسی در هر لباس و مقامی که باشد،متعصبی است که تعصبش نه از روی غیرت و گذشت و جوانمردی،که‌ از روی جهالت‌ و بزدلی است،چنین کسی را باید تحریم کرد و از آقای فواد تابان درخواست حذف نکرد که شایسته و بایسته و معقول نیست.
درمورد زن خیانت دیده و شوهر خیانتکار و فروریختن دیوار اعتماد،مطمئن باشید که امروزه روز بی هیچ شکی کار به سکوت و گذشت و بخشش و اعتماد سازی دوباره نمی کشد،مگر اینکه آن زن و شوهر،مثل اعوان و انصار نظام دستشان زیر ساطور و گوتین هم باشد و بتوافق رسیده باشند که تو با هر کی میخواهی برو و من هم با هر کی...منتهی تکخوری موقوف،همه با هم،وگرنه بعد از سی سال سکوت و گذشت و بخشش و اعتماد سازی،نهایتا مباشر فاسق راحل از خواب زمستانی برمیخیزد و مدعی میشود که سراومد زمستون و ایران بر لبه پرتگاهست و من آمده ام که برگردیم به دورانی که ایران درآمدش را تقسیم میکرد و کسی تکخوری نمیکرد.
۷۶۷۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱٣۹۵       

    از : ایران ایلخانی

عنوان : آقای معمار، به جنس مونث جناب نمیگویند؟
ملاک توهمات ذهنی است،یا بدیهیات عینی.
اگر قدمی فراتر از پیش فرض خودتان بنهید،دیگر نیازی به ارائه اسناد و مدارک و ریشه یابی نیست.
جماعت همیشه در صحنه بدیهیات را فاکتور گرفتند و فکر میکنند نظام مشروع است،بنابراین با استراتژی گام به گام و تدریجی و تز فشار از پائین و لب دادن و گرفتن از بالا،دستی را که نمی توانند گاز بگیرند،می بوسند.
در اینکه همه این رخدادها در جامعهِ ایران حادث شده است،شکی نیست؛اما بستر همه این رویدادها ریشه در عملکرد سیاسی،اجتماعی،فرهنگی و اقتصادی نظام دارد،نظامی که اساسش بر خدعه و دروغ و انحصار طلبی استوار شده است.
نظامی که در صورت و سیرت نه بدوی است و نه مدنی؛بااینحال نظری و عملی،هم بدویِ و هم مدنی است،این پارادوکس وحشتناک،مردمان را به خیل اسیران و بردگان نقابدار تبدیل کرده است.اکثریث نسل اول و دوم و سوم این نظام فقط در ایران به سر می برند،اما در جامعه زندگی نمی کنند.اکثریت آنها از شناسنامه و کارت ملی برخوردارند و به زبان ایرانی و مسلمانند و به عمل عِرق ملی و حس مذهبی ندارند،آنها گزینش شده انقلاب فرهنگی سروش و شریعتمداریند و دانش آموخته حوزه مهدوی کنی و دانشگاه عبدالله جاسبی،آنها در برخورد با ستمگران ذلیل و چاپلوس و خموشند و در مقابلِ ستم دیدگان تحلیلگر و نقاد و مفسر و نظریه پردازند،بسیاری از آنها نه رای می دهند،نه رویدادهای جامعه را دنبال می کنند نه به دنبال درک پیچیدگی و حل مسائل اند،آنها در میان شکافها و هزارتوی ذهن خویش زیست میکنند و فقط برای ابراز وجود و خالی نبودن عریضه ناتمامشان در محفلهای دورهمی حرف‌های شیک و تمیز و بی خاصیت می زنند و با خودروهای وارادتی در سطح شهر ویراژ می دهند و لایی میکشند و دُور دُور می کنند و در مرکز خرید پالادیوم و میلاد نور و برج میلاد... لا به لای تصاویر آکنده از خون و چرک کثافت می‌چرخند و خرید می کنند و فست فود می خورند و گه با روکش طلا لیس میزنند و در خانه هایی ویلایی با تزئینات کاملا وارداتی و امکانات رفاهی،استخر و جکوزی و بار اختصاصی و پیانو و گیتار برقی و تار و سه تار و سینمای پروجکشن و زمین تنیس و اسب دوانی و ...مراسم شب نشینی و موزیک هوی متال و کوکتل پارتی و پوکر و بیلیارد و مُد لباس برگزار میکنند و عکس سلفی میگیرند و برای تغییر ذائقه ناهار را لندن و عصرانه را تهرانتو و شام را تهرانجلس و کله پاچه و چشم و بناگوش صبحشان را در تخت جمشید و پاسارگارد می خورند و هَمهِ هَم و غم و دغدغه شان نبود فضای باز سیاسی و فرهنگی و لغو کنسرتهای مجوز دار تالار وحشت و ممنوعیت و توقیف فیلمهای پروانه دار است و کاری به دود و دَم و آلودگی هوای پارکینگ عمومی و رکود اقتصادی و تورم و بیکاری و بحران بی آبی و خشک شدن رود ها و رودخانه ها و فقر آشکار و فلاکت پنهانی که زیر گوششان،در برابر نگاهشان،با دوچرخه و سه چرخه و گاری دستی و پای پیاده در کوچه و خیابان و اتوبوس و مترو و تقاطع های شهر بی طپش متحرک است،ندارند.اقلیتی هم که رای میدهند،حکایتشان،حکایت مرد عرق خور داستان شازده کوچولوست،که او عرق می خورد که عرق خورده باشد،اینها رای می دهند که رای داده باشند.
پی نوشت.
بزرگواری می کنید اگر صریحا بفرمائید که شما بر اساس چه دلایلی فکر می کنید که وجدان عمومی جامعه در حال حاضر گویاست*که کل رژیم حاکم را به تنهائی عامل این فجایع نمیشناسد،آخه غلامحسین کرباسچی هم معتقد است که وجدان عمومی جامعه هاشمی رفسنجانی را قبول دارد.
درهرحال وظیفه خود میدانم که بگویم:من اعتقادی به وجدان عمومی و خرد جمعی این نظام ندارم،چون در این نظام چیزی که وجود خارجی ندارد،وجدان عمومی و خرد جمعی است،مگر اینکه بخواهید استثناء را قائده فرض کنید.«لازم باشه می تونیم درباره وجدان عمومی و خرد جمعی حرف بزنیم»
در مورد اپوزسیون همیشه غایب در صحنه هم باید بگویم:در دوران پهلوی که اپوزسیونی وجود نداشت که بخواهد سیاست ورزی و تمامیت خواهی پیشه کند،حزب ایران نوین بود و جبهه ملی و حزب پان ایرانیست که حزب ایران نوین به حزب رستاخیز تغییر نام داد و جبهه ملی هم که با انقلاب و قیام و توطئه ۵۷ تشکیل دولت موقت داد و بختیار ماند و مرغ طوفانی که از مرز بازرگان گریخت،سازمان های خلقی هم که در حد و اندازه نبودند که بخواهند رادی اپوزسیون به تن کنند،بعد از سرنگونی حکومت پهلوی هم که تنها سازمانی که خواسته و ناخواسته ردای اپوزسیون به تن کرد و اپوزسیون باقی ماند،
سازمان مجاهدین بود.«در اینمورد هم لازم باشه می تونیم حرف بزنیم»
شما در مورد تشکلهای روشنفکری و ورودشان به عرضه نامتناسب سیاسی،دارید جهل واقعیت میکنید،وقتی نظام تمامیت خواه کلیت فضا را اشغال می کند و مجرایی برای تنفس نمیگذارد،بنابراین تشکلهای سیاسی تغییر فاز میدهند و تشکلهای روشنفکری بناچار برای ادامه حیات سیاسی می شوند،درست مثل کسبه کوچه و بازار که بر اثر رکود و کمبود و گرانی دچار کاهش تقاضا می شوند و بناچار از صنفی به صنف دیگر میروند.
در آخر از من خواسته اید که آن * یافت میشود * را شفاف و مصداقی نشان دهم که مردم با اعتماد آنرا جایگزین نظام کنونی کنند.
متوجه منظورتان نشدم،اگر منظورتان «آنچه یافت نمی شود،آنم آرزوست»که ربطی به * یافت میشود * شما ندارد،چون آرزوی من سمبه پر زوریست که اگر نمی تواند،یا نمی خواهد که دست نظام را گاز بگیرد،لااقل کرنش و دست بوسی نکند،همین،آیا این انتظار زیادی است و آزرویی محال.
۷۶۷۵۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱٣۹۵       

    از : سیامک شاملو

عنوان : خطاب به سرکار خانم محترم ایران ایلخانی
ضمن تایید همه حرفهای درست شما، باید اعتراف کنیم که یکی از علتهای دوران سیاه امروز ما ایرانیها با بر سر قدرت ماندن ج.ا. همین نادانی و ناآگاهی برخی معلمهای ماست که دانش آموزانی بنده و برده و ناآگاه تحویل نظام اسلامی میدهند. وگرنه چطور ممکن است که نظامی تا این حد ارتجاعی و فاسد اسلامی و عقب مانده و زورگو و ناعادلانه برهبری ملاهای فاشیست بتواند ۳۸ سال در ایران بر سر قدرت باشد؟ شما میبیند هرکجا که سوالات ما به نفع جناب آصفی نباشد یا نیست یا جوابی برایشان ندارد سکوت میکند و از کنارش بی اعتنا رد میشود که نشان از ضعف است و فرار از مسئولیت! من و شما و دیگر رفقا مثل جناب علی اردلان و غیره خواستیم به این آقای معلم سابق در وهله اول به خودش کمک کنیم تا با جواب دادن به برخی سوالات برای خودش متد سنجش و ارزیابی پیدا بکند که چطور میتواند این نظام دیکتاتوری اسلامی را درست محک بزند تا دریابد که از این امامزاده ج.ا. حاجتی نیست و برنمیآید! قبل از پرداختن به چیزهای دیگر مثل شرکت در انتخابات اول نباید او با خودش صادق باشد و از خودش بپرسد که ایا اصلاً او به این نظام اسلامی معتقد است که دیکتاتوری و استبداد دینی هست و چرا باید ساختارش اینجوری باشد و طور دیگر نمیشود؟ بعد میماند جواب این سوال که خودش باید بخودش بدهد که به این نظام که در طول کارنامه سیاه ۳۸ ساله نشان داد که قابل اعتماد نیست دلیلی دارد که به سران این نظام و سیستمش اعتماد بکند؟ رابطه بین یک حکومت با شهروندانش مثل رابطه مابین زن و شوهر است که بر پایه اعتماد بیگدیگر بنا میشود و تداوم پیدا میکند. اگر زنی به شوهرش اعتماد نکند و برایش ثابت شد که شوهرش خلافکار است و در گذشته هم بارها نشان داده که اعتمادی به او دیگر نیست و درست شدنی نیست آیا بهترین راه جدائی و همراه نبودن با این همسر غیرقابل اعتماد نیست؟ وقتیکه جناب آصفی نظام اسلامی را مردمی نمیداند چطور و با چه ابزاری میخواهد آنرا مردمی کند با صندوق رای که نتیجه اش را سران نظام به نفع خود دستکاری میکنند تا منافع خود و نظام حفظ بشوند؟ چرا وقتیکه کسی توان مبارزه را در خود ندارد راحت اعتراف نمیکند و نمیگوید تسلیم شدم و تمام و دیگر برای دیگران سر منبر هم نرود؟ اما میخواهم انتقادم به سردبیر محترم سایت اخبار روز را تکرار کنم که اگر خط و مشی این سایت است که بارها اعلام کرده که موافق شرکت در انتخابات ج.ا نیست بدلیل شرایط غیر دموکراتیک بودن در ج.ا. پس چرا غیر مستقیم اما از زبان آقای آصفی با گذاشتن نوشته هایش و دیدگاههای اشتباهش بر روی سایت اخبار روز به شرکت در انتخابات نقش همسوئی با ج.ا. پیدا میکند و پرنسیب خودش را هم فراموش میکند؟ اینگونه عملکرد پارادوکس شما آقای ف. تابان محترم برای ما قبل فهم نیست و نمیتواند باشد! شاید بخاطر دوران رفاقت قدیمی ایشان با جناب آصفی است که به مقاله های دعوت به شرکت در انتخابات او نمیتواند نه بگوید اگرچه ضدّیت با خط و مشی سیاسی این سایت است؟
در ضمن سرکار خانم ایلخانی من مهم مثل شما معتقدم اصلاٌ بدلایل دروغهائی ک خمینی دجال قبل از بقدرت رسیدن گفته و مردم را فریب داده با وعده های آزادی و نان و رفاه و غیره نباید این رژیم ضد مردمی و ضد ایرانی ج.ا. را به رسمیت شناخت چه برسد برای ادامه حیات ننگ این رژیم در تثبیت این دیکتاتوری اسلامی با ساختار غلطش و قانون اساسی اسلامی و دینی مردم را به شرکت در انتخابات نمایشی مضحک دعوت کرد. بنظرم هرکسی اینکار را بکند در صف خائنین به مردم قرار میگیرد! حالا چه معلم باشد چه دانش آموز! پیروز و پاینده باشید خانم ایلخانی!
۷۶۷۴۹ - تاریخ انتشار : ۲٨ مهر ۱٣۹۵       

    از : masoud memar

عنوان : حضور جناب ایران ایلخانی
جناب ایران ایلخانی شما به برخی از واقعیتهای موجود اشاره کردید بدون آنکه به ریشه یابی آن بپردازید . تمامی این مواردی که اشاره کردید نه در رویا بلکه در همین سرزمین بوقوع پیوسته است . اگر نیات و پتانسیل افراد را که بتنهائی عامل رویدادها نمیتواند باشد کنار بگذاریم آنگاه به مهمترین عامل رخدادها یعنی بستر رویدادها میتوان پرداخت که بدون آن امکان هیچ رویداد فراگیر میسر نیست . همانطور که برای امثال لاجوردیها در زمان پهلوی بستر مهیا نبود برای امثال داعش نیز در حکومت صدام بستری برای عرض اندام نبود . ما هنوز دارای دزدان و جانیان آینده ای هستیم که فاقد بستر مناسبی هستند که پتانسیل خود را به مرحله عمل برسانند. وجدان عمومی جامعه در حال حاضر گویاست که کل رژیم حاکم را به تنهائی عامل این فجایع نمیشناسد والأ مثل حساب دو دو تا جهار تای مد نظر شما کل رژیم را تحریم میکرد و پس میزد مثل ۵۷ . شما ادعا میکنید : « فقدان «شعور» در رویکرد جماعت همیشه در صحنه. » اما من یقین دارم که غالب افراد جامعه یعنی وجدان عمومی جامعه بیشعور نیست بلکه بر خلاف نظر شما آنکه یافت می نشود را رویش حساب نمیکنند بلکه بر سر یافت ها و موجودات محاسبه میکنند . شما یک پروژه صنعتی آموزشی رفاهی اجتماعی را نام ببرید که اپوزسیون در طرح تدوین تکمیل و تبلیغ و راه اندازی آن سهیم بوده است یا در بازسازی یک شهر ویران شده در جنگ آستین ها را بالا زده باشد این یعنی * اپوزسیون همیشه غایب در صحنه * متأسفانه چه در دوران پهلوی چه در جمهوری اسلامی اپوزسیون سیاستورزی تمامیخواهی پیشه کرده است و نقش بر عهده گرفتن مسئولیت را به بعد از برچیده شدن حاکمیت و نظام حواله کرده است. مگر یک حزب یا سازمان سیاسی برای حل مسائل روز کشور بوجود نمی آید ؟ پس چرا وجودش را نامتناسب با شرایط موجود میکند که وجودش در گرو حذف دیگری ممکن باشد ؟ ما در صد سال گذشته چه زمانی در مرحله انقلاب کمونیستی قرار داشتیم که نیازی به حزب کمونیست در اساسنامه اش بود ؟ ما تشکلهای روشنفکری داشتیم که با ورود به عرصه نامتناسب سیاسی در شخم زدن و آماده سازی آن بستری که بدان اشاره کردم سهیمند . حال شما خودتان قضاوت کنید از طرفی شما انتظار دارید مردم این حکومت را بایکوت کنند شما آن * یافت میشود * را شفاف و مصداقی نشان دهید که مردم با اعتماد آنرا جایگزین نظام کنونی کنند . با نبود اپوزسیون همیشه در صحنه ٬ مردم سالهاست که این خلأ را با پرداخت هزینه گزاف خود پر میکنند و به تبع نبود سازماندهی ٬ مسیر طولانی و زمانبر شده است.
۷۶۷٣۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : قوانینش مطابق شرع
وقتی ایران را ایلخانی بخواهیم می شود:« ... قوانینش مطابق شرع...»
ای بابا دعوا برسر اینست: بجز خرد جمعی، منبع قانونگذاری دیگری نداشته باشیم. بعضی ها چقدر دو زاریشون کج است. یا خیر کج نیست بلکه ...
۷۶۷٣۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱٣۹۵       

    از : ایران ایلخانی

عنوان : حمید آصفی. دیگه چه خبر«۳»
فقدان «شعور» در رویکرد جماعت همیشه در صحنه.
بگذارید واقعیت را عریان تر بگویم:اگر حاجتمندان بدوی از بذل و بخشش و دخیل خود به چاه جمکران بهره ای بردند،بی شک جماعت همیشه در صحنه مدنی هم از رای به صندوق جماران بهره ای خواهند برد.
بگذارید حقیقت را عریان تر بگویم:من این نظام را «از ذیل تا صدرش» نامشروع می دانم،چراکه نظام مشروع‌،نظامی است که مناسباتش جایز،مقرارتش روا،قوانینش مطابق با شرع و سازگار با اصول انسانی باشد،این نظام به گواهی کشته شدگان جنگ،به گواهی گلزار خاوران،به گواهی قتلهای زنجیره ای،به گواهی کشتار عاشورای ۸۸ ،به گواهی اختلاس ۳هزار میلیاردی،به گواهی فقر و فلاکت زنان و دختران تن فروش خیابان مطهری و سهروردی و فتحی شقایقی و کریمخان زند،به گواهی استثمار کودکان کار،از تمام مرزهای اخلاقی و انسانی عبور کرده است و آنهایی که با استراتژی مسالمت‌آمیز درصدد آنند که نظام نامشروع را وادار به گفت و گو کنند،جاهل نباشند،غافلند؛چرا که استراتژی مسالمت‌آمیز هنگامی مثمر ثمر خواهد بود که بسان اهرمی نیرومند،توان مقابله و مانور را افزایش بدهد،تا حاکمیت تن به گفت و گو بدهد،در غیر این صورت هیچ حاکمیتی تن به گفت و گو نمیدهد و به تجربه ثابت شده است که تنها استراتژی که حریف این نظام نامشروع می شود،استراتژی تحریم و سمبه پر زوریست که یافت* نمی شود،تحریم و سمبه پر زوری که باعث آزادی گروگانها و پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و توافق لوزان و برچیدن بساط مضحک هسته ای و عقد قرارداد برجامی شد که آغازش استحاله و فرجامش اسقاط و فروپاشی نظام نامشروعست.
*آنچه یافت نمی شود،آنم آرزوست.
۷۶۷۲٨ - تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱٣۹۵       

    از : نازلی از ایران

عنوان : استراتژی شرکت در انتخابات مشروعیت بخشی به همه شرایط کنونی است
آقای آصفی توجه کند:
عدم شرکت در انتخابات (تحریم)حتی درصورت تکرار، یک استراتژی برای فراهم سازی امکان گذار از دیکتاتوری به دموکراسی است هر چه مشزوعیت زدایی از استبداد کنونی عمیق تر شود این امکان که تغییرات هرچه اندک هم با عقب نشینی حتی گام به گام حکومت تحقق یابد محتمل ترین است و رویگردانی مردم وآشکار شدن هر چه بیشتر آن تنها چیزی است که رژیم استبدادی را به عقب نشینی واخواهد داشت .
نیروهای ترقیخواه سازماندهان این مشروعیت زدایی و هدایت آن رویگردانی مردم از رژیم استبدادی حاکم برایران هستندو این نه تنها امید به ناجی غیبی را نمی نمایاند بل که دقیقا سیاست ورزی است که تسلیم طلبی را به چالش می کشد .
از قضا مطالبه محوری تحول گرایانه بر چنین بستری امکان تاثیر گذاری را خواهد داشت .
۷۶۷۱۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱٣۹۵       

    از : آرش ادیبان

عنوان : موفقیت
با سلام خدمت شما و تشکر از اخبار روز

از مقاله ی شما که دیدگاههای مبارزه را خیلی خوب و ساده در سه رویکرد ، خلاصه و جمعبندی کرده تشکر می کنم ، اگر معتقد باشیم که مردم در نبردهای مختلف برای رسیدن به خواستهای خود در حال مبارزه هستند و این مبارزه همینطور که شما فرمودید تعطیل بردار نیست ونباید به بعد از سرنگونی موکول شود ، پس برای پیروزی در این نبردها ما احتیاج به نزدیکی بیشتر دیدگاهها داریم ، من فکر می کنم ابتدا باید دید برای رفع هر مشکلی ، یا موفقیت هر مبارزه ای ، آن مشکل و آن مبارزه چه امکاناتی را طلب می کند ، اجازه بدهیم آن به ما دیکته کند که چه امکاناتی لازم دارد نه ما دیکته کنیم، و ما با تجربه ای که از سالیان دراز مبارزاتی کسب کرده ایم ،همینطور که شما فرمودید، برای موفقیت آن تلاش کنیم .
این باعث نزدیکی نیروهایی می شود که در رویکردها مختلف در حال مبارزه و فعالیت هستند.
۷۶۷۱۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱٣۹۵       

    از : سیامک شاملو - دوسلدورف آلمان

عنوان : آقای آصفی باز از جواب دادن سوالات من و دیگران طفره رفته و فقط تسلیم شدن خودش را توجیه میکند!
خب این نوشته ایشان که فقط طرف مخاطبش آقای جباری بوده و سراسر توجیه گری ایشان که چرا تسلیم دیکتاتوری اسلامی شده یا باید تسلیم شد. خودش راه حلی دیگری نمیبیند جز تسلیم شدن به ج.ا. و حالا مخالفینش که ما چپها باشیم را هم متهم میکند که راه حلی نداریم بااینکه این همه راه حل هم داده شد. ولی وقتیکه قرار است او اعتراف به اشتباه فکری خود نکند باز برای نجات خودش مجبور به تکرار حرفهایش میشود که جای تاسف است از این همه تنگ نظری و تنگ بینی! حیف وقت ما هم که برای این نوشته هایش تلف شد!
ببینید تکبّر کسی را که حرفهای خودش را "واقعیت " میداند و مینویسد" بگذارید واقعیت را عریان تر بگویم ..." شما قرار بود جواب سوالهای مرا هم در زیر مقاله آقای جباری بدهید که آیا به ج.ا. اعتقاد دارید و نوع حکومتش را قبول دارید که دیکتاتوری اسلامی نیست؟ آیا شما به ج.ا. "اعتماد" دارید که در کار انتخابات تقلب و جعل و دستکاری نمیکند؟ ولی تجارب گذشته همگی خلاف آنرا نشان دادند و میدهند که به ج.ا. نمیشود اعتماد کرد! آیا خودتان نمونه هایش را بهتر نمیدانید؟ اگر شما به ج.ا اعتماد دارید که کارشان درست است دیگر جای بحثی نمی ماند و نشان میدهید که در سیستم ج.ا جذب و تحلیل شدید و دیگر لازم نیست در خدمت بودن رژیم را منکر شوید چونکه جایگاه شما و زندگی در بیخ گوش دیکتاتور ولی فقیه هم ایجاب میکند (برای دور کردن خطرات احتمالی برای جان و مال خود) موضعگیری به نفع ج.ا. داشته باشید. موقعیت شما قابل فهم است! ما هم فقط همین را میخواهیم ثابت کنیم که بعضیها برای نجات نظام اسلامی به ترفندهای مختلفی دست میزنند و مثل جناب آصفی فکر میکنند که چپها هم هالو هستند و متوجه بازیهای زیرکانه به نفع رژیم ضد مردمی ملاها نمیشوند. اگرچه تصمیم گرفته بودم که دیگر حتی نه نوشته ایشان را بخوانم و نه نظری بدهم ولی خواستم بار دیگر به سردبیر محترم این سایت یاد آوری کنم که ایشان در محیط سانسور زده ایران مجبور به خودسانسوری است و آزادی بیان حتی نسبی را هم ندارد که از بقول خودش "واقعیت ها " سخن بگوید چونکه فردا ماموران سازمان امنیت زنگ درش را خواهند زد و بقیه ماجرا... پس چه ضرورتی دارد که مقاله ایشان به نفع ج.ا روی سایت چپی اخبار روز بیاید و دعوت به شرکت در انتخابات بکند هرچند که آقای ف. تابان نوشته که تا زمانیکه شرایط انتخابات ایران دموکراتیک نشود توصیه به شرکت در انتخابات از سوی این سایت نمیشود که سندش را هم قبلاً در جای دیگر آوردم. جناب تابان شما ببینید که ما این همه از ایشان پرسیدم ولی جوابش جز تکرار همان مکرارت چیزی تازه ای نبوده که هیچ بلکه با بی اعتنائی میخواهد بما بگوید که جواب چپهای خارج نشین ابله خاموشی است! آقای آصفی گویا هنوز متوجه نیست که در یک نظام ماقبل قرون وسطائی اسلامی عقب مانده زندگی میکند و تازه آنرا بعنوان سیستم مدرن و کار درست میخواهد به ما هم بفروشد؟ خب اگر شما تسلیم دیکتاتوری اسلامی شدید دلیل ندارد که برای چپها هم نسخه تسلیم شدگی بپیچید! بازهم برای آخرین بار میگویم تنها راه نجات ایران سرنگونی ج.ا. است یا سیستم سکولاریسم و برچیده شدن بساط قدرت ولی فقیه خامنه ای جنایتکار و فاسد و حذف سپاه پاسداران همگی دزد و تشنه به خون مردم ایران و تغییر کلی قانون اساسی از اسلامی به ایرانی و دموکراتیک! به محاکمه کشیده شدن باند فاسد رهبری خامنه ای دیکتاتور و دیگر مسئولین سابق و فعلی رژیم ضد ایرانی! هرکسی هم دوست دارد با رژیم سازشکاری بکند و تسلیم شود بعد از سرنگونی ج.ا. باید جوابگو باشد که چرا در خیانت به مردم ایران شریک جُرم بوده؟ دیگر توجیه و بهانه آوردن هم نداریم! هرگونه تحمل این رژیم اسلامی به حساب سازشکاری با آن نوشته میشود و خیانت به منافع مردم ایران است. دیگر هرکسی باید خودش بداند که در کدام صف قرار بگیرد یا در صف سینه زنان برای ج.ا. ضد ایرانی و ضد مردمی یا در صف بر علیه ج.ا. برای منافع مردم ایران و نجاتشان و طرفدار دموکراسی با حکومت مردم بر مردم نه حکومت دین بر مردم!
۷۶۷۰٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣۹۵       

    از : masoud memar

عنوان : نکاتی چند !
مباحث تئوریکی در حوزه سیاست موجب میشود که سیاستگذاری متناسب با واقعیتهای موجود نباشد ٬ سیاستورزی بر مبنای اصول و قواعد فرمله شده ( جهانشمول ) صرفأ در یک بستر مکانیکی و ثابت ( غیر متحول ) کارکرد منطبق با واقعیات را میتواند داشته باشد . باید در نظر گرفت که اولأ جوامع بسته به تاریخ و جغرافیا از هم متمایزند دومأ در سیر تحولات تاریخی نمیتوان از عناصر آن تعریف کلیشه ای و ثابت ارائه داد . تجربه و آموزش و دیالوگ در سیر روند اجتماعی موجب بازنگری در اندیشه و تفکر و ایفای نقش نوینی در کارزار اجتماعی میشود. همینطور پرداختن به مقوله ساختار حقوقی که قانون اساسی بعنوان اصلی ترین ساختار آن بشمار میرود صرفأ بعنوان وزن کشی سیاسی و چهارچوبی ظاهری برای سیاستورزی بکار می آید . این ساختار حقیقی است که ساختار حقوقی را میسازد برای نگهداری آن می ایستد یا در جهت اصلاح و مسدود کردنش قدم برمیدارد . چه بسا با انقلاب نیز ساختار حقیقی نوین دست به ساختن ساختار حقوقی نوین میزند . تناسب قوای اجتماعی و ساختار حقیقی یعنی تناسب رابطه دولت و ملت در منازعات اجتماعی تعیین کننده است و هرچه میزان خواست اجتماعی * واحد * از حد معینی فراتر رود ساختار حقوقی را به تمکین وامیدارد و در صورت مقاومت ساختار حقیقی را پس میزند .
۷۶۷۰۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣۹۵