شعار راهبردی همسویی و انتقاد
علی رضا جباری (آذرنگ)
•
آری! منجی جامعه ی ما نه آقای جنتی، بلکه خلق، توده ها و طبقه ی زحمتکش اند؛ اما نه به گونه ای پراکنده و دور از هم، بلکه با نزدیکتر شدن به یکدیگر، انتقال آگاهی در میانه ی خود و تأمین وحدت و تشکیلات که با وجود جناح بندیهای کنونی جامعه چنین وحدتی میسر نیست و نمی تواند نیز باشد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۶ مهر ۱٣۹۵ -
۱۷ اکتبر ۲۰۱۶
آقای آصفی در پاسخ به نقدهای اخیر من پاسخی درخور فرستاده است که لازم است از آن بیاموزم. باوجود این، نکته ای چند درآن یافته ام که حتی لازم است به آنها پاسخ گویم و پس از گذر از آن از آقای آصفی بخواهم که تا همان شش ماه بعد، یعنی در شرایط نزدیک شدن به انتخابات بعد که قسمت اول این جمله را خود ایشان گفته و قسمت دوم را من بر آن افزوده ام روند حرکت را آرامتر کند. اشکال کار در این است که اگر هر کلمه را جواب بدهم پیوسته لازم است جوابگو باشم. واگر جواب ندهم حمل براین خواهد شد که نخواسته ام یا نتوانسته ام سخن ایشان را پاسخ گویم.
آنچه ما درسخنان آقای آصفی در مورد ایران، ترکیه، سوریه و ترکیه می خوانیم، اغلب بخواهد یا نخواهد و اشاره بکند یا نکند، به قول خود او جنبه ی ایجابی و نه سلبی داشته و برخلاف آن، هرچه راجع به مخالفان جامعه ی ایران، کنشهای روسیه و ائتلاف مخالفان در سوریه نوشته است به گفته ی خودش جنبه ی سلبی داشته است. اینکه ایشان گاه می کوشد برخی از پاسخها را به کم فهمی و بدفهمی و این جورمسائل نسبت دهد، ممکن است درست باشد؛ اما با نقد جزء به جزء یا کلمه به کلمه ی مطالب در تلاشهای من ملازم است که اغلب تعمدی در آن نیست، بلکه به همین موضوع نقد او از من، یعنی اشاره ی من به شیوه ی نگارش او مربوط می شود که من در اینجا بی تقصیرم. خوب، من یا هر خواننده ی دیگر ناگزیر است ساعتها بنشیند و کلمه به کلمه مطالب را بخواند و باز هم به گفته ی خود ایشان آنها را بد یا کج بفهمد و آنگاه هم، به امید اینکه در آینده همین شکل نگارش ارائه داده نشود دست کم یک بار در هر نوبت مطلب روخوانی شود و بعد به نگارش درآید، به نکته هایی اشاره کند؛ اما باز هم همین فرایند تکرار شود. این موضوع به هیچ رو به فضل فروشی یا تحقیر باز نمی گردد، بلکه انگیزه ی آن دلسوزی و امید به این نکته است که دست کم زمینه ی به فهمی و راست فهمی نوشته های ایشان فراهم شود. به هرحال، اگر دوستمان این گونه تذکرها را بد برداشت کرده و دلیل اشاره به آنها را وجود عاملهایی دیگر که پیش از این به انها اشاره کردم دانسته از او پوزش می خواهم و امیدوارم پس از این هم به اصل موضوع و هم به دلایل من برای این کار توجهی افزونتر نشان دهد.
در پاسخ به اشاره ی آقای آصفی درباره ی مخاطبان دو مقاله ای اخیرش لازم است بگویم: رنگ رخسار گواهی دهد از سر ضمیر. اگر آقای آصفی مایل نیست که همه ی مخاطبانش برخوردهایش را به خود بگیرند لازم است به درستی یادآورشود که این مخاطبان کیان اند و بدین سان راه هر گونه سوء تفاهم یا کج فهمی را ببندد.
آنچه از فحوای کلام ایشان برمی آید دفاع از یک جناح در مقابل جناح دیگر است. و انچه در اینجا در مقایسه میان تحریمیها و ضدتحریمی ها نوشته است با توجه به جریان فرایند انتخابات و نکته هایی که من درباره ی آن گفته ام گویای همین نکته است. آنچه از مجموعه ی فرایندهای انتخابات، فعالیتهای کابینه ها و تصویب قوانین در سی و هشت سال اخیر بر می آید، در محموع، بجز گامهایی کوتاه و تضاریسی که پیش از این گفتیم نمایشگر همین حالت تسلیم و رضای نیروهای معتدل است. و همین نکته است که جامعه را به دو جناح راستگرای و چپگرای در پیش نهادن گامهای تحول خود تقسیم کرده است و این جناح بندی به خواست و اراده ی من و اقای آصفی نیست، بلکه برایند دیالکتیکی آمیزه ی شرایط عینی و ذهنی جامعه است و آنان که تعمدی در لجاج در پیشبرد راه خود نداشته باشند سرانجام راه درست را خواهند یافت و به مقتضای آن عمل خواهند کرد، چه من و چه آقای آصفی یا گرایشهای هریک از ما.
آری! منجی جامعه ی ما نه آقای جنتی، بلکه خلق، توده ها و طبقه ی زحمتکش اند؛ اما نه به گونه ای پراکنده و دور از هم، بلکه با نزدیکتر شدن به یکدیگر، انتقال آگاهی در میانه ی خود و تأمین وحدت و تشکیلات که با وجود جناح بندیهای کنونی جامعه چنین وحدتی میسر نیست و نمی تواند نیز باشد.
من همچنان براین باورم که نگاه ترکیبی شما، حرکت (اثربخش) از بالا و از پایین، دست کم مشروط به هموارشدن راه حقوقی پیشرفت است. نه اینکه هیچ گونه اثر در ادامه ی راه کنونی وجود نداشته باشد، بلکه از وجود تأثیر نازل در پیشیبرد آن می توان مطمئن بود.
به تبیین و توصیف مانع (و تحلیل و توصیف و نویسندگی) نمی توان و نباید اکتفا کرد؛ اما می توان آن را، در شرایط فراگیر شدنش، گام نخست در مسیر ایجاد وحدت و تشکیلات به حساب آورد. و راهبرد همانا هموارکردن مسیر این وحدت و تشکیلات در راستای تحقق وحدت ملی است. طرح و تدبیر و مرحله بندی چگونگی تغییر نیز به این آگاهی، وحدت گروهی و سازماندهی وابسته است. بی تردید ملت نیرومند، نیروهای دولتی ترقیخواه و مردمی را هم می تواند در این راه به دنبال خود بکشد و به تفاهم ملی نزدیکتر کند؛ اما وارون این موضوع تنها با تسلیم و رضا ممکن است؛ یعنی اینکه جناح مترقی تر قدرت که البته به ناگزیر درمحدوده ی حدود دولتی عمل می کند جز از راه تسلیم و رضای بخشی از نیروهای ملی نمی تواند آنان را به دنبال خود بکشد و حاصل این کار نیز رسیدن به نتیجه ی مطلوب باشد.
آنچه در ادامه ی این بحث آمده پیش از این بارها گفته شده است و پرداختن دوباره به آن لازم به نظر نمی رسد. و همچنین گفت و گو درباره ی برجام و خطر جنگ بدون برجام و ناکافی بودن نتایج برجام و روابط مالی- پولی بین امللی ایران که بارها راجع به انها سخن گفته ایم و همه ی اینها در محیط شرایط حقوقی حاکم. پاسخ به بخش پایانی این جمله از سخن آقای آصفی درباره ی برجام، به ویژه با توجه به شرایط برگزاری فرایند انتخاباتِ کمابیش همزمان در ایران و آمریکا، از اهمیتی افزونتر برخوردار می شود.
سرانجام، گفت وگو (شاید بتواند) ما را واقع بین تر کند و اغراقها و آرزواندیشی هایی را که در هر یک از رویکردهای یادشده وجود دارد، اگرحل نکند، دست کم کاهش دهد. من نیز به نوبه ی خود منتظر این برایندم.
|