«مادری» در دو سوی شکاف اجتماعی
علی دانشیان


• در استان سیستان و بلوچستان چندهمسری رواج دارد و جمعیت قابل توجهی از مردان آنجا ۳ یا ۴ زن دارند که این زنان برای تثبیت جایگاه خود باید حتما بچه و حتما هم پسر بیاورند. بسیاری از آنها دخترانشان را اصلا جزو فرزندانشان نمی‌دانند؛در آنجا مادری انتخاب نیست و هر دختری که به دنیا می‌آید، از همان کودکی می‌داند باید این مسیر را طی کند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱ آبان ۱٣۹۵ -  ۲۲ اکتبر ۲۰۱۶



همه‌چیز از یک اتفاق آغاز می‌شود، از یک اتفاق شاید پیش‌بینی شده، از یک «تولد». از خطی کوچک که انگار کشیده می‌شود روی سفیدی مطلق کنار خط تیره‌تر بوم، کنار خط عمیق‌تر و قدیمی‌تر و هرچه کشیده‌تر می‌شود، تلاش می‌کند نسبتی معلوم پیدا کند با آن. مانند پیچک می‌پیچد به تنش و می‌پوشاندش و دیگرگونش می‌کند. این «تجربه مادری» است؛ تجربه صاحب فرزند شدن و تلاش برای کسب هویتی جدید در کنار او. تجربه‌یی که بنا بر نتیجه یک بررسی روی جامعه آماری ٣٠ نفره‌یی از زنان جوان ایرانی، ٩٠‌درصد زنان جوان آن را یک «باید» می‌دانند، اما ممکن است با وجود شباهت در اساس، برای زنانی که در دو سوی شکاف طبقاتی قرار دارند، بسیار متفاوت باشد.

                                                                     ***

عصر روز دوشنبه، دوازدهم مهرماه انجمن جامعه‌شناسی ایران، به همت گروه جامعه‌شناسی زنان و جنسیت (مطالعات زنان)، نشست «مادری و مسائل مادران» را در سالن جلسات این انجمن در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و با حضور شهلا اعزازی، جامعه‌شناس و عضو انجمن جامعه‌شناسی ایران و غزاله پرنیان، جراح و متخصص زنان، زایمان و نازایی برگزار کرد. نشستی که غالب مخاطبان آن زنان خانه‌دار نه حتی جوان طبقه متوسط شهری بودند و حضور تنها ۴ شرکت‌کننده مرد در آن، باز این سوال را به ذهن می‌آورد که آیا جداسازی مسائل مربوط به زنان، حتی در سطح نظریه در ادامه همان نگاه تبعیض‌آمیز جنسیتی غالب نیست؟

زنانی که می‌میرند، مادرانی که متولد می‌شوند

با کمی ناآرامی در چشمانش به برگه‌های کاغذ توی دستش نگاه می‌کند و بعد با آرامی در دستانش مرتبشان می‌کند. به پشت سرش نگاه می‌کند و وقتی از هماهنگی نوشته‌های روی پرده پروژکتور با برگه‌هایش مطمئن می‌شود، با لبخندی مهربانانه شروع می‌کند به صحبت کردن. پشت میز سخنرانی این نشست، زنی نشسته که بیشتر از هر یک از زنان حاضر در این جلسه به شمایل اسطوره‌یی «مادر» شبیه است و حتی با کمی درنگ در چهره‌اش، می‌شود او را شبیه «مادر» علی حاتمی دید که رقیه چهره‌آزاد هم وقتی «مادر» را بازی کرد، تنها ۱۴سال از او بزرگ‌تر بود. اما آنچه او، شهلا اعزازی، مدیر گروه مطالعات زنان انجمن جامعه شناسان ایران، از «مادری و مسائل مادران» ایرانی امروز می‌گوید، چندان به آن شمایل اسطوره‌یی شبیه نیست.

عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی می‌گوید که بحث مادری همیشه دغدغه‌اش بوده، اما مادر شدن اطرافیان جوانش و تبلیغات بسیاری که در این سال‌ها پیرامون باروری و زایمان شده، توجه او را بیشتر به این موضوع جلب کرده است. اعزازی می‌گوید: «مادری بیشتر در نسبت با باروری مطرح می‌شود و در رسانه‌ها هم وقتی صحبت از مادر شدن است، می‌گویند زنان با مادر شدن، از محیط کار و بسیاری از فعالیت‌های اجتماعی رانده می‌شوند که البته نکته درستی است. اما من قصد دارم جنبه دیگری از مادری را مطرح کنم تا ببینیم این اتفاق چگونه می‌افتد.»

او ادامه می‌دهد: «مادری در طول زمان دچار تغییرات فراوانی شده است. فرزندآوری، همیشه اصلی مهم برای بقا در جامعه و مادری یکی از مهم‌ترین نقش‌های زنان بود. اما رابطه مادر-فرزند و پدر-فرزند با آنچه امروز می‌بینیم، متفاوت بوده و شاید تعجب‌آور باشد اگر بدانیم رابطه صمیمی و نزدیکی که امروز یک الزام در رابطه والدین و فرزندان است، در گذشته اصلا مطرح نبود. کودکان را نه به عنوان کودک با ویژگی‌های امروزی که به عنوان «بزرگسال کوچک‌اندام» و نیروی کار در واحد اقتصادی خانواده در نظر می‌گرفتند. پس از تولد نوزاد، گذشته از مراقبت‌های اولیه که برای بقای کودک ضروری بود، خانواده‌ها تا زمانی که کودک وابسته به شیر مادر بود از او مراقبت می‌کردند و سپس به‌تدریج و با رشد کودک، او باید در حد توان وظایفی را بر دوش می‌کشید. زنان در گذشته به‌کرات مادر می‌شدند و اگر فرزند پسر داشتند، خاطرشان از بابت دریافت مراقبت در دوران سالمندی آسوده بود. زنان مادر می‌شدند، اما در مقایسه با مادری متداول امروز فعالیت‌های آنان کمتر بود. چنین شرایطی تقریبا تا قرن نوزدهم و تا زمانی که علوم مختلف پیشرفت کردند، وجود داشت.»

اشاره او به رشد علوم و به ویژه علومی مانند پزشکی و روانشناسی است که اندک‌اندک رشته‌هایی چون طب کودکان و روانشناسی کودک را پدید آورد و بچه‌ها در مرکز توجه قرار گرفتند. اعزازی می‌گوید: «فوکو پزشکی و روانشناسی را دارای قدرت می‌بیند و روی فرزندپروری تاکید می‌کند. این علوم به نهاد مادری شکل می‌دهند و این نهاد مشخص می‌کند که باید با بچه چگونه رفتار شود.»

او ادامه می‌دهد: « «مادری بیولوژیکی»، به این معنی که زنان مادر می‌شوند، هرچند از لحاظ سلامت و بهداشت و همچنین تعداد حاملگی‌ها تغییر یافته، اما در تمام تاریخ وجود داشته است و اکنون نیز وجود دارد. اما آنچه چگونگی مادری را مشخص می‌کند، «نهاد مادری» است. نهاد مادری در همه جوامع وجود دارد و از جامعه‌یی به جامعه دیگر تغییر می‌کند و در دوره‌های اجتماعی یا فرهنگ‌های مختلف شکل آن متفاوت است. در گذشته نهاد مادری درخواست‌های زیادی از مادران نداشت و بیشتر بر مراقبت‌های اولیه تاکید داشت. اما امروز نهاد مادری، بسیار گسترده و پیچیده شده است و درخواست‌های بیشتری از مادران دارد. از سوی دیگر با تغییرات اجتماعی، رشد شهرنشینی و تغییر در الگوی مشاغل و همچنین ایجاد امکانات جلوگیری از بارداری، این امکان به وجود آمده که تعداد فرزندان تحت کنترل قرار گیرد و فرزند کمتر، بهتر تربیت شود. رشد فردیت و تاکید بر رفع نیاز‌های فردی و به دنبال آن تغییر ساختار خانواده از گسترده به هسته‌یی نیز رسیدگی به کودکان را به عنوان مشکلی که باید راه‌حلی برای آن یافت، مطرح کرده است. به این ترتیب کودکان که پیشتر «درآمدزا» بودند، حالا «هزینه‌ساز» شده‌اند.»

اعزازی با تاکید بر اینکه در ایران نهاد مادری معمولا طبق سنت عمل می‌کرده است، گفت: «حال اگر به واقعیت جامعه ایران نگاه کنیم، می‌بینیم تاخیر در ازدواج، تاخیر در فرزندآوری و کاهش فرزندآوری حداقل در میان قشر متوسط تحصیلکرده شهری دیده می‌شود. اگر زمانی سن ازدواج ٢٠ سال در نظر گرفته می‌شد و به‌طور میانگین ٢ تا ۲/۵سال پس از آن فرزند متولد می‌شد، حالا دختران تقریبا در ٢۴سالگی ازدواج می‌کنند. آنها تحصیل کرده‌اند و درصدی از آنها می‌خواهند، وارد محیط کار شوند. بنابراین اگر ازدواج هم کرده باشند، برای پیشرفت در کار و با توجه به نبود امکانات نگهداری از فرزند در جامعه، ترجیح می‌دهند چند سال فرزندآوری را به تاخیر بیندازند.»

اعزازی با تاکید بر اینکه بسیاری از زنان جوان مادری را یک باید می‌دانند، گفت: «لازم است، توجه کنیم که این «باید» بر مبنای عوامل زیستی و هورمونی نیست، بلکه مبنایی اجتماعی دارد. هرچند فرزندآوری تا حدود زیادی تحت ‌نظارت قرار گرفته و فرزندان با تصمیم والدین به دنیا می‌آیند، اما هنوز هم در جامعه ایران خانواده با وجود فرزند است که یک واحد کامل می‌شود. بنابراین این انتظار جامعه از زوج جوان است که از جانب والدین و دیگران به آنان منتقل می‌شود و یک «باید» اجتماعی را برای آنان پدید می‌آورد.»

عضو گروه مطالعات زنان انجمن جامعه‌شناسی ایران به مطالعه خود در مورد مادری اشاره کرد و گفت: «من در یکی از سایت‌های فضای مجازی که حدود ۲۰هزار زن عضو آن هستند، جست‌وجو و مطالعه کردم. در این سایت زنان مشکلات و شادی‌های خود را به اشتراک می‌گذارند و در مورد مسائل مختلفی مانند آدرس پزشک، نوع تغذیه بچه، پیدا کردن شیرخشک، لباس کودکان و بسیاری از مسائل دیگر به هم اطلاعات می‌دهند. در این سایت زنانی از تهران، شهرستان‌ها، کشورهای اروپایی و عربی با هم ارتباط دارند.»

اعزازی با یادآوری اینکه که این مطالعه شاخصی برای کل جمعیت ایران نیست و نمی‌توان آن را به همه جمعیت تعمیم داد، بلکه بیشتر مربوط به مادران طبقه متوسط تحصیل‌کرده شهری است، گفت: «زمانی که یک دختر جوان از این طبقه باردار می‌شود، استرس بسیاری برای انجام صحیح وظیفه مادرش‌اش دارد و برای حفظ سلامتی خود و جنین به گروه‌ها و افراد متعدد مراجعه می‌کند. پزشکینه‌شدن در رابطه مادر-فرزندی نیز به وجود آمده است و فرزندپروری تحت نفوذ گروه‌های متعددی در جامعه است. گروه‌های مختلفی که اطلاعاتی در زمینه مسائل بارداری مانند چگونگی تغذیه یا اهمیت ورزش و… به او می‌دهند. اطلاعاتی بسیار و گوناگون از منابعی که حتی گاه معتبر هم نیستند و مادر طبقه متوسط ما سرگشته می‌ماند در میان اطلاعاتی که در آن اهمیت بسیار زیادی به کودک داده می‌شود و بر ضرورت وجود مادر برای کودک تاکید می‌شود.»

عضو انجمن جامعه‌شناسی ایران در توضیح چگونگی وابستگی مادر طبقه متوسط به فرزنش گفت: «مادر زیر این فشارها خود را ملزم به حضور دایم کنار کودک می‌داند. اما باید توجه کرد مادر یک فرد بزرگسال است که نیاز به تعامل با بزرگسالان دیگر دارد اما بیشتر وقت خود را با کودک سپری می‌کند. اگر مادر نتواند با بزرگسالان دیگر معاشرت داشته باشد، این رابطه در طولانی‌مدت موجب وابستگی زیاد مادر به کودک خود می‌شود.»

اعزازی با اشاره به تاکید کاربران این سایت برای مادری ایده‌آل بودن بیان داشت: «یک الگوی «مادر ایده‌آل» پدید آمده است که از طرف جامعه و گروه‌های مختلف تبلیغ می‌شود. مادر ایده‌آل، مادری است که خود را به‌طور کامل وقف راحتی و آسایش فرزندش می‌کند و در مقابل انتظار دریافت تایید از سوی اطرافیان را دارد و اگر این تایید را دریافت نکند تا رسیدن به الگوی ایده‌آل، همچنان رسیدگی‌ها را بیشتر می‌کند و این‌گونه هویت خود را از طریق کودک تقویت می‌کند. این الگو از یک سو مادر شدن و فرزندآوری را برای زوجی که هنوز فرزندی ندارند، ترسناک و دلهره‌آور می‌کند و از طرف دیگر، در نهایت برای مادران وضعیتی پدید می‌آورد که برخلاف تصور رایج، بیش از اینکه کودک به مادر وابسته باشد، مادر به کودک وابسته می‌شود و می‌ماند در دل دوگانه زندگی اجتماعی و هویت شخصی. به این ترتیب مادر طبقه متوسطی که پیش از این با تحصیل و حضور در بازار کار، فردیتی مستقل و هویتی مطلوب خود ساخته بود، دیگر هویتی به عنوان یک فرد ندارد و تنها هویت خود را از مادر بودن و از طریق موجودی دیگر یعنی کودک کسب می‌کند. پدیده‌یی که می‌توان آن را نوعی «از خود بیگانگی» دانست.»

اعزازی همچنین با اشاره به اینکه مادری باعث دگرگونی رابطه میان زن و شوهر می‌شود، گفت: «البته این دگرگونی الزاما بد نیست. اما مثلا مادری کاهش درآمد زنان و وابستگی مالی به همسر را در پی دارد زیرا مادری فعال تا ۶ سالگی فرزند است که تا این زمان فرزند به مراقبت‌های ویژه مادر نیاز دارد و در این زمان تمام روابط فردی و اجتماعی مادر تغییر می‌کند و برای او وابستگی مالی ایجاد می‌شود.»

عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی گفت: «نوع بیانی که در جامعه وجود دارد، این است که معمولا مادر را در حد تقدس بالا می‌برند و از عشق و محبت مادری صحبت می‌کنند. همچنین، اسطوره‌یی وجود دارد که مادری رابطه‌یی دلپذیر است و همه زنان دوست دارند، مادر شوند. اما باید توجه داشت که مادری بسیار سخت و خسته‌کننده است و روی سلامت و هویت فردی و اجتماعی زن اثر می‌گذارد. از دیگر سو ما نمی‌توانیم همه مادران را شبیه به هم بدانیم؛ زیرا تفاوت‌های قومی، مذهبی و طبقاتی در نوع مادری اثرگذار هستند.»

او ادامه داد: «زمانی فرزندآوری و مادری «امری خانوادگی» بودند و فرزندان پس از رشد در خدمت خانواده بودند؛ را برای حفظ واحد اقتصادی خانواده تربیت می‌شدند و فعالیت‌های خانواده را ادامه می‌دادند. این امر امروز دگرگون شده است و فرزندان پس از رشد و بزرگسالی یکی از فعالیت‌های اجتماعی را به عنوان شغلی که دارند، انجام می‌دهند. مادری «امری اجتماعی» شده، پس نباید تمام وظیفه مادری برعهده مادران باشد. اگر کارکرد خانواده را تربیت انسان مناسب اجتماعی بدانیم، والدین دختری که مادر شده هم در زمان کودکی سعی کردند، این کار را برای او انجام دهند. سوال من این است که اگر کودکانمان را برای تبدیل شدن به یک فرد مناسب اجتماعی پرورش می‌دهیم، چرا همه وظیفه باید برعهده مادر باشد؟ وقتی یک امر اجتماعی داریم، جامعه باید مشارکت داشته باشد. این مشارکت به معنای همکاری و ایجاد تسهیلات برای مادران است. اگر تمام وظیفه مادری بر عهده تنها یک نفر باشد این به معنای دورماندن مادر از جامعه و زندگی اجتماعی است. کمک‌رسانی‌های اجتماعی برای اینکه این زنان مادری را به شکل خوب و درستی انجام دهند، کجا و چقدر است؟»

مادرانی که وجود ندارند

جوان است و از دور شبیه یکی از همان مادران طبقه متوسط تحصیلکرده که شهلا اعزازی گفت در تجربه مادری تنها هستند. او اما جراح و متخصص زنان، زایمان و نازایی است و پشت میز سخنرانی این جلسه نشسته است تا در مورد «نوع دیگری از مادری» بگوید. غزاله پرنیان سال‌ها در مناطق مختلف سیستان و بلوچستان کار پزشکی کرده است و همین فرصتی به او داده تا نوع متفاوتی از مادری را از نزدیک شاهد باشد. با اعتماد به نفس یک جوانِ تحصیل کرده از طبقه بالاتر از متوسط تهران صحبت می‌کند و با اشاره به اینکه سیستان و بلوچستان بالاترین سرانه زایمان را در کشور دارد، می‌گوید: «در این استان به ازای هر زن تقریبا ۶ زایمان انجام می‌شود.»

او ادامه داد: «مادری شامل ۴ مرحله تصمیم‌گیری برای بارداری، بارداری، روند زایمان و پس از زایمان است که ما در همه مراحل مداخله داریم. در طبقه متوسط شهرهای بزرگ، زن در مورد حاملگی و روند زایمان خود تصمیم می‌گیرد و این به مولفه‌های متعددی مانند وضعیت زندگی او با همسرش، وضعیت اقتصادی آنها و… بستگی دارد و سعی می‌شود باروری برنامه‌ریزی‌شده باشد. اما در سیستان و بلوچستان که اکثر جمعیت، توسعه‌یافتگی کمتری دارند و از طبقه فرودست جامعه هستند، غالبا برای باروری برنامه‌ریزی نمی‌شود و بلافاصله بعد از ازدواج این توقع وجود دارد که زن باردار شود. من افراد زیادی را دیدم که یک ماه یا دو هفته بعد از ازدواج خود به من مراجعه می‌کردند و با نگرانی به خود انگ نازایی می‌زدند. زن در این زمینه هیچ نقشی ندارد و تصمیم‌گیری با اطرافیان اوست.»

پرنیان گفت: «در استان سیستان و بلوچستان چندهمسری رواج دارد و جمعیت قابل توجهی از مردان آنجا ۳ یا ۴ زن دارند که این زنان برای تثبیت جایگاه خود باید حتما بچه و حتما هم پسر بیاورند. بسیاری از آنها دخترانشان را اصلا جزو فرزندانشان نمی‌دانند؛ چون از یک سو فرزندان پسر نیروی کار محسوب می‌شوند و رفاه آینده مادر در زمان سالمندی تامین می‌شود و از سوی دیگر، دختران کمکی به هدف سرآمدی، بین همسران دیگر شوهرشان نمی‌کنند. براساس این فرهنگ، اگر زنی نتواند فرزند پسر داشته باشد، ناکامل است. در آنجا مادری انتخاب نیست و هر دختری که به دنیا می‌آید، از همان کودکی می‌داند باید این مسیر را طی کند.»

غزاله پرنیان با اشاره به تست‌های غربالگری نوزادان ادامه داد: «تعداد غربالگری‌ها زیاد است و حالا هم که اجباری هستند، انجام ندادنشان تبعات حقوقی دارد، اما دولت هزینه‌هایشان را پوشش نمی‌دهد و انجام دادنشان هم بسیار پرهزینه است. علاوه بر پر هزینه بودن، افراد بسیاری در سیستان و بلوچستان هستند که هیچ گونه اوراق شناسایی ندارند و بنابراین از هیچ گونه خدمات بیمه‌یی نیز بهره‌مند نیستند و باید تمام هزینه‌ها را از بودجه شخصی پرداخت کنند. به همین دلیل، خواه ناخواه این موضوع حذف می‌شود. اگر هم در موارد نادری این اتفاق بیفتد و بفهمیم که بچه مشکل خاصی دارد، به‌ هیچ عنوان به ختم بارداری رضایت نمی‌دهند و می‌گویند بچه حتما باید به دنیا بیاید تا ببینیم خدا چه می‌خواهد. در آنجا ماجرایی به عنوان تصمیم‌گیری مادر وجود ندارد؛ یعنی اصلا با مادر کاری ندارند و متخصص باید با شوهر و مادرشوهر او صحبت کند.»

این متخصص زنان در رابطه با مراحل پس از زایمان اظهار داشت: «در تهران بعد از زایمان مادر را در زایشگاه تحت نظر می‌گیریم و چند نفر مواظب مادر هستند تا بتواند راه برود، شیر بدهد و… اما با این همه باز شرایط از کنترلشان خارج است و خانواده مضطرب و نگران و دستپاچه هستند. بیشترشان هم تحصیلات آکادمیک دارند و قبل از بارداری و زایمان، مطالعات زیادی در این رابطه انجام می‌دهند اما باز هم پس از زایمان همه‌چیز برایشان استرس‌زاست. درحالی که در سیستان و بلوچستان زن بلافاصله پس از زایمان می‌خواهد، بلند شود و وظایف خود را در خانه انجام دهد.» او گفت: «آنها اعتماد به نفس زیادی در مورد نگه‌داری از بچه دارند و هیچ سوالی هم از متخصص نمی‌کنند چون ساختار خانواده‌ها گسترده است و به گونه‌یی است که هر زن از کودکی در نگهداری چند کودک کوچک‌تر از خود مشارکت داشته است. اما با این حال تمام مهارت‌هایشان هم معطوف به مسائل فیزیکی کودک است و مسائل روانی و رفتاری کودکان به هیچ‌وجه مورد توجه قرار نمی‌گیرد.»

غزاله پرنیان در مقایسه تجربه مادری زنان استان سیستان و بلوچستان با زنان طبقه متوسط شهری تهران گفت: «واقعیت این است که با وجود فقر گسترده و محرومیت این مادران از امکانات ضروری، آنان در قیاس با زنان طبقه متوسط بسیار بهتر، بی‌استرس‌تر و با اعتماد به نفس بیشتر با تجربه مادری مواجه می‌شوند. اما در تهران زنانی که باردار و بچه‌دار می‌شود، مستاصل هستند و بسیار استرس دارند. شرایط در طبقه متوسط شهری بسیار پیچیده است و زنان این طبقه هرچند غالباً تحصیل‌کرده هستند، دایم در شیوه‌های مادری‌شان شک می‌کنند و گمان می‌کنند، مشکلی وجود دارد. این استرس گاهی موجب آسیب رساندن به کودکشان هم می‌شود. مثلا مادری کودک ۲ساله خود را پیش روانپزشک برده بود و روانپزشک هم به آن بچه دارو داده بود!» او ادامه داد: «شاید ما هم در آینده سیستم سنتی را برای تجربه مادری طبقه متوسط انتخاب کنیم و متوجه شویم که بهتر جواب می‌دهد.»

این متخصص زنان در پایان گفت: «با وجود اینکه در استان سیستان و بلوچستان هیچ بیمارستان خصوصی نداریم و تمام بیمارستان‌ها دولتی هستند، اما به همان دلیل فقدان اوراق شناسایی در میان بخش قابل توجهی از اهالی منطقه و نبود امکان برخورداری از بیمه، این بخش از مردم مجبور بشوند حتی بخشی از هزینه‌های زایمان طبیعی را که رایگان است، بپردازند و به این ترتیب بسیاری از موارد ضروری در مراقبت‌های پزشکی مادر و نوزاد پیشاپیش منتفی است. فقدان اوراق شناسایی در واقع موجب می‌شود که این مادران و فرزندانشان جایی در آمارهای رسمی نداشته باشند و به عبارتی انگار وجود ندارد. به همین دلیل هم با وجود اینکه این استان شاهد تعداد بالای زاد و ولد است، طبق آمارهای رسمی رشد جمعیتی چندان بالایی ندارد.»

پشت خالی مادرها

دولت تلاش می‌کند با کمک قانون‌هایی مانند قانون تامین اجتماعی از زنان باردار و مادران حمایت کند. با ماده‌های مربوط به مرخصی‌های دوره بارداری و زایمان یا ماده ۶۷ قانون سازمان تامین اجتماعی که بیمه شده زن یا همسر بیمه شده را به شرط عدم اشتغال و پرداخت حق بیمه شصت روز در طول یک سال پیش از بارداری را مشمول دریافت «کمک بارداری» می‌داند، یا ماده ۶۸ قانون تامین اجتماعی که با همان شرایط ماده پیشین، برخورداری از کمک‌ها و معاینه‌های طبی و معالجات قبل از زایمان و حین زایمان و بعد از وضع حمل را حق زنان باردار می‌داند. حتی سازمان تامین اجتماعی اجازه دارد بنا به درخواست بیمه شده به جای کمک‌های مذکور مبلغی وجه نقد به بیمه شده پرداخت کند. اما همچنان جامعه‌شناس‌هایی چون شهلا اعزازی معتقدند مادران در تجربه مادری‌شان تنها هستند و جامعه آن‌قدر که باید یاریشان نمی‌کند. شاید یکی از نقطه‌های اشاره او، ادامه روند اعطای مجوز فعالیت به بخش خصوصی برای حضور بیشتر در مراکزی چون مهدکودک‌ها باشد.

در سوی دیگر هم با وجود تلاش‌های دولت در اجرای طرح تحول نظام سلامت و پوشش بیمه همگانی و با وجود اینکه عباس زارع‌ن‍ژاد، مدیرکل روابط‌عمومی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، در پاسخ پیگیری‌های «تعادل» گفت: «خدمات مادر کودک، واکسیناسیون و خدمات مربوط به پزشک خانواده حتی برای اتباع خارج نیز رایگان است»، مشاهدات غزاله پرنیان پرده از مشکلی برمی‌دارد که حتی کارشناسان سازمان بیمه سلامت را نیز، زمانِ پاسخ به پرسش «تعادل» در این مورد سردرگم کرد: ایرانی‌های بدون اوراق شناسایی که نمی‌توانند از بیمه همگانی برخوردار شوند و با وجود حضور در کف طبقه فرودست جامعه، مجبورند به تنهایی هزینه‌های درمانشان را بپردازند.

طبقه اقتصادی و اجتماعی، به عنوان یک متغیر می‌تواند تجربه مادری را در دسته‌یی از زنان مقابل دسته دیگر قرار دهد. این یعنی تنها عناصر فرهنگی یا بیولوژیکی نیستند که نقش مادری را تعریف می‌کنند، بلکه این نقش در گرو موقعیت و پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی افراد نیز قرار دارد. عقب‌نشینی اقتصادی دولت در تامین رفاه شهروندان ایرانی، از طبقه متوسط شهری تا طبقات فرودست نقاط محروم، گریبان همه را می‌گیرد؛ با مشکلات تقریبا انتزاعی شده و مربوط به استرس‌های مادر ایده‌آل بودن در طبقه متوسط شهری یا مشکلات همچنان محدود مانده به نیازهای اولیه در طبقه فرودست.

منبع: روزنامه تعادل