همکاری نیروهای چپ و کمونیست - هلمت احمدیان

نظرات دیگران
  
    از : هلمت احمدیان

عنوان : پاسخی کوتاه به کامنت آرمان شیرازی
۱ - آیا می توان در حالیکه معیارهای کمونیست بودن هنوز در سطح جهانی بروشنی بازتعریف نشده به وجود نیروهای کمونیست دیگر باور داشت و سازمان خود را "حزب کمونیست ایران" نامید؟
پاسخ: تاسیس و یا موجودیت یک حزب سیاسی و کمونیستی به بازتعریف معیارهای کمونیست بودن در سطح جهانی گره نخورده است. اجماع روی تعریف از کمونیست بودن نه در سطح جهانی و در نه در سطح کشوری با توجه به اینکه دیدگاههای متفاوتی به تعریف از این امر وجود دارد اتوپی است.
۲ - چگونه می شود که "در همه اشکال ... حاضر به همکاری" با بخشی از نیروهای چپ بود اما, هم زمان, برخی دیگر را "به تعبیر (خود)" از جرگه ی نیروهای چپ بیرون گذاشت؟
پاسخ: هیچ نیرویی نمی تواند نیروی دیگری را کنار بگذارد. این تقاوت خود این نیروهاست که آنها را در کاتگوری های متقاوتی قرار می دهد و آنهم نه شرط گذاری های ایدئولوژیک، بلکه راهکارها و استراتژی های متقاوت این نیروهاست. بعنوان مثال نگاه این نیروها به براندازی و یا سرنگونی جمهوری اسلامی، به انتخابات، به جنبش های اجتماعی موجود، به قدرت های جهانی و نقش و کارکرد آنها در مسائل منطقه و .... این مرزها را روشن می سازد.
۷۶٨٣۷ - تاریخ انتشار : ٨ آبان ۱٣۹۵       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : بر خیز که روزت از نیمه گذشت!
رهیابی نوشتارهایی از سوی نیروهای گوناگون چپ در اخبار روز نشانه ای شادیبخش از بلوغ چپ ایران است بویژه آنکه از همگرایی و روی آوری این نیروها به یکدیگر سخن بگوید. با درود و ارج فراوان بر هم میهن گرامی, آقای هلمت احمدیان, چند پرسش را در برابر دید همگان می گذارم:

۱ - آیا می توان در حالیکه معیارهای کمونیست بودن هنوز در سطح جهانی بروشنی بازتعریف نشده به وجود نیروهای کمونیست دیگر باور داشت و سازمان خود را "حزب کمونیست ایران" نامید؟
۲ - چگونه می شود که "در همه اشکال ... حاضر به همکاری" با بخشی از نیروهای چپ بود اما, هم زمان, برخی دیگر را "به تعبیر (خود)" از جرگه ی نیروهای چپ بیرون گذاشت؟
۳ - هنگامی که "در داخل کشور فعالین چپ  و سوسیالیست علیرغم تقاوت های فکری و ایدئولوژیک بهم نزدیک تر شده اند و فعالیت های مشترکی را (برای اهداف مشترک) با هم پیش می برند", گزینش و دسته بندی نیروها با معیارهای خود ساخته به این معنی نیست که "از همکاری و همگامی (بایسته و شایسته) با نیروهای دیگر طفره" می رویم؟
۴ - چه پایه ی مشترک را برای همکاری نیروهای چپ (بویژه) و همه نیروهای میهن دوست (بگونه همه گیر) باید برگزید که از درد و رنج کارگران, زحمتکشان و محرومان از یکسو و نیازهای اقتصادی-اجتماعی-سیاسی-فرهنگی میهنمان نشان داشته باشد؟ آیا شایسته نیست که همه-گیرترین خواسته ها (مانند جدایی دین از تمامی امور اجتماعی, برابر حقوقی همه ی شهروندان, انتخابات آزاد, آزادی انتخاب, آزادی زندانیان سیاسی و دگر-اندیش, برقراری قانون اساسی و اقتصاد متناسب با نیاز مردم در این مرحله و ...) را برگزینیم و همه ی توان خود را همراهانه برای پیاده کردن و برپاسازی آنها بکار گیریم؟ براستی اگر پوینده ی این ره نباشیم و تبهکاران حاکم را به حال خود و بی زنجیر بگذاریم کدامین نام ننگ بر ما تواند بود؟
۷۶٨۱۷ - تاریخ انتشار : ۴ آبان ۱٣۹۵       

    از : masoud memar

عنوان : ساعت خواب !
سخن بسیار است و در حجم یک کامنت غیر ممکن ٬ بنابر این فقط به اشاره ای کوتاه بر برخی از ادعای های شما بسنده میکنم . شما مدعی هستید : « بعد از یک دوره طولانی که به بهانه استالنیسم و شکست انقلاب روسیه تبلیغات گسترده ای علیه چپ ها و کمونیست ها در جریان بود، اکنون دوباره سمپاتی به سوی چپ را در سیمای جنبش های اجتماعی در جهان شاهد هستیم.» اولأ با توجه به موقعیت اتحاد جماهیر شوروی بعنوان یک ابرقدرت جهانی ٬ شکستش بعد از ۷۰ سال دلایل کاملأ علمی و عینی و فلسفی دارد و تبلیغات علیه کمونیست ها بهانه نبود بلکه از عملکرد قدرت ناشی شد مانند فروپاشی آن. دومأ سمپاتی جامعه به چپ نوین در اقصا نقاط جهان هیچ سنخیتی با کمونیسم کلاسیک ندارد. امروز نگرش کمونیستی بخش کاملأ کوچکی از طیف وسیع چپ جهانی را شامل میشود. شما میگوئید : « نیروهای چپ و کمونیست ضمن تبیبن سیاسی وضعیت کنونی و ارائه معنای عملی سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی، باید بتوانند پرچم مطالبات و خواسته های جنبش های پیشرو اجتماعی مانند جنبش کارگری، جنبش رهایی زن، جنبش دانشجویی، جنبش انقلابی مردم کردستان و حرکت های پیشرو اجتماعی را در دست بگیرند.» اولأ این شیوه عمل را حزب توده آزموده و سندیکاها و تشکل های مدنی گوناگون را تا جائی که توانسته بود تحت اتوریته خود درآورده بود که معنی واقعی آن اینست که این تشکل ها را بطور ماهوی از استقلال تهی کرده بود دومأ این اعمال هژمونی و سیاستورزی بر مبنای کلان و غیرقابل تحقق ٬ موجب فرصت سوزیهای تاریخی وعدم دستیابی خواستهای ممکن و بازدارنده توسعه اجتماعی شده است. شما مدعی هستید : «... اگر چه روحانی برای این جهت گیریش بخشی از طبقه سرمایه دار و طبقه متوسط را به همراه دارد، اما این به معنای حل بحران و یا رشد و شکوفایی اقتصادی و اشتغال زایی نبوده است....» و در ادامه میگویید : « نه بورژوازی ایران و نه دولت روحانی، توانایی انجام این تحول را ندارند.» یقینأ میتوان خیلی های دیگر را نیز ردیف کرد که فاقد این توانائی باشند اما اولأ : لازمه هر نقد و نفی برنامه ای ٬ ارایه کردن برنامه مشخص و مدون به جامعه است دومأ : بدیهی است که اگر برنامه ای زمینی و قابل تحقق و منطبق با خواسته های اکثر مردم باشد از آن حمایت و تبعیت خواهند کرد در غیر اینصورت اعتنائی بدان نخواهند کرد معنی واقعی اش اینست که برو دوباره برنامه بنویس. سومأ : بهره گیری صرف از واژه * بورژوازی * کارکرد فحشی دهه چهل تا هفتاد شمسی خود را از دست داده است. برای نمونه جامعه هزینه تخطئه کردن دولت موقت بازرگان و سقوطش را با همین واژگان بورژوازی و لیبرال و جاده صاف کن امپریالیسم ٬ با گوشت و پوست و استخوان خود داده و تجربه کرده است .
۷۶٨۱۵ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣۹۵       

    از : رضا سروش

عنوان : دست مریزاد
lمطلبی خوب و زمینی و واقع بینانه! دست نویسنده درد نکند! به نظر من هم با توجه به تفاوت های فکری و نظری در جنبش چپ و کمونیستی تنها در پاسخ به اوضاع خطیر سیاسی جامعه ایران است که چپ می تواند اجتماعی شود
۷۶۷۹٨ - تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱٣۹۵