در حاشیه مبارزه مسلحانه (پێشمرگانه)


خالد حسن پور


• آیا زیان و خسارت چشمگیر نیروهای پیشمرگ در جریان درگیری های امسال، ناشی از عدم حمایت و پشتیبانی مردم کردستان از پیشمرگان می باشد؟ یا اینکه این مبارزهی مسلحانه است که بطور مشخص جوابگوی موقعیت کنونی جنبش کردستان نیست؟ و یا دو دهه دوری نیروهای پێسمرگه از مردم کردستان است که از شناخت جغرافیایی و نظامی آنها کاسته است؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۶ آبان ۱٣۹۵ -  ۲۷ اکتبر ۲۰۱۶


بهدنبال درگیریهای نظامی امسال پیشمرگان حدکا و همچنین در این اواخر حزب دمکرات کردستان با نیروهای جمهوری اسلامی درکردستان ایران، که باعث کشته و زخمی شدن تنی چند از نیروهای هردو طرف شد، مسئله مبارزه مسلحانه بطور عموم و مبارزه پیشمرگانه علی الخصوص به موضوع اصلی بحثهای سیاسی و گفتگوی احزاب، شخصیتها کرد و ایرانی تبدیل شدهاست . آنچه که بیشتر بهاین بحث دامن زدهاست از یک طرف خوانشهای متفاوت از مرحله مبارزه که بیشتر از طرف احزاب سراسری مطرح میشود و از طرف دیگر زیانهای حاصله از درگیریهای امسال نیروهای پیشمرگ که بیشتر از طرف احزاب و فعالان سیاسی کرد مطرح می شود . این مهم احزاب و سازمانهای کوردستان ایران را در مقابل سوالات اساسی قرار میدهد. که آیا زیان و خسارت چشمگیر نیروهای پیشمرگ در جریان درگیریها امسال، ناشی از عدم حمایت و پشتیبانی مردم کردستان از پیشمرگان میباشد.؟ یا اینکه این مبارزهی مسلحانه است بطور مشخص جوابگوی موقعیت کنونی جنبش کردستان نیست؟ و یا این دو دهه دوری نیروهای پێسمرگه از مردم کردستان است که از شناخت جغرافیایی و نظامی آنها کاسته است؟      
بدیهیست که نمیتوان نیروی پێشمرگ را از حیث کمیت و کیفیت نظامی با ێک ارتش عظیم با امکانات تدارکاتی و لجستیکی فراوان برآورده کرد . اما نقطه قوت پێشمرگان در همچون جنگ نابرابری، از ێک طرف پشتیبانی مردم کردستان از پیشمرگان و از طرف دیگر شناخت این نیروها از موقعیت نظامی و جغرافیایی کردستان میباشد . البته سطح رزمی بودن پێشمرگ بعنوان یک چریک، علیرغم نیروهای مجهز وبیشمار دوشمن میتواند توازن جنگ را بهسود خود تغییر دهد .
در رابطه با پشتیبانی مردم کردستان از پیشمرگان که کفهی ترازو را در همچون جنگی نابرابر بهسود پیشمرگ تغییر میدهد، باید اذعان داشت که مردم کردستان همواره از پیشمرگان حمایت میکنند وآنها را مانند فرزندان خود دوست میدارند، طوریکه این مهم به فرهنگ نهادینه شدهای دربین مردم کردستان تبدیل شدهاست . اما عدم حضور پیشمرگان طی دو دهه درمیان مردم و همچنین همزمان با آن گسترش سیستم جاسوسی و مجهزشدن این سیستم با ابزارهای مدرن ارتباطی، باعث شدهاست که زندگی و فعالیتهای مردم کردستان زیر نظر دستگاهای امنیتی رژیم قرار بگیرد . نتیجتا این وضع از یک طرف بر فعالیتهای پیشمرگان تاثیر زیادی گذاشته است و از طرفی دیگر روابط پیشمرگان را با مردم کردستان دچار محدویتهای قابل توجهی نموده است .
فارغ از عوامل مذکور، برای تداوم مبارزه مسلحانه، قبل از هر چیز یک پشت جبهه لازم است . پشت جبههای که در دهه ٦٠ و ٧٠ شمسی، نقش اساسی در رشد و اعتلای جنبش مسلحانه کردستان داشت است . اما بعد از دهه ٧٠ که احزاب سیاسی کرد ناچار بهترک کوهستانهای قندیل شدند و در عمق خاک کردستان عراق مستقر شدند، مبارزه مسلحانه کارایی خودرا تا حدود زیادی از دست داد . اعزام تیمهای پیشمرگ از عمق خاک کردستان عراق به کردستان ایران، جدا ازاینکه از حیث تداروکات و حمل و نقل، باتوجه به محدودیتهای سیاسی و اداری که احزاب کردستان ایران باآن روبرو هستند کاریست دشوار، از لحاظ قانونی، اقتصادی و سیاسی نیز روابط جمهوری اسلامی و اقلیم کردستان عراق را تحت شعاع قرار میدهد . جدا از همه اینها این تحرکات نمیتواند ازچشم سرویسهای امنیتی ایران درکردستان عراق نیز مخفی بماند .
مشکل اصلی تیمهای پێشمرگ تنها به محدودیتهای قانونی و امنیتی که در اقلیم کردستان عراق با آن مواجهه مێشود خلاصه نمیشود، بلکه دغدغه اصلی زمانی شروع میشود که پێشمرگان از مرز عبور کرده و به خاک کردستان ایران میرسند . آنوقت است که با شبکه پیچیده و گسترده جاسوسی و تعقیب نیروهای سرکوبگر رژیم مواجهه میشوند . این وضعیت تیمهای پیشمرگ را با تحرکات زیاد و توام با درنظر گرفتن مسائل امنیتی شدید مواجه مینماید . واین خود باعث عدم حضور پیشمرگان درمیان مردم و هرچه بیشتر چریکی شدن نوع مبارزه مێشود . تکرار این پروسه و غالب شدن وضعیت جنگ و گریز و تعقیب – درنبود پشت جبههای نسبتا مطمئا – نیروهای پیشمرگ را خسته و ناچار به استراحت و اقامت گزیدن در محلی مینماید . که این اقامت گزیدن موقت اغلب باعث درگیری میشود، که این نوع درگیریها در بهترین حالت بهسود پێشمرگان تمام نمیشود .
در حقیقت فلسفه حضور پیشمرگ در میان مردم، ارتباط حاصل کردن با تودها و سازماندهی و کانالیزه کردن آنها جهت پشتیبانی از جنبش میباشد . اما وضعیت نظامی و امنیتی طوریست که جولههای پیشمرگان از لحاظ زمانی هرچه کوتاتر و سریعتر خواهد بود و این خود از یک طرف انتظارات ما و فعالین سیاسی و پیشرو جنبش را برآورده نمی کند، و از طرف دیگر جوابگوی این مرحله نوین مبارزه که شرکت هرچه وسیعتر و فعال مردم در جریان مبارزه می باشد نیست . اگرچه حضور پیشمرگان دراین برهه از زمان خود نوعی تابوشکنی و از خودگذشتگی ست، اما دستاورد این شیوه از مبارزه در این مرحله، به اندازه هزینههای سیاسی و انسانی آن نیست .
دو فاکتور اساسی فعالیت پێشمرگان را با محدودیتهای زیاد روبرو کردهاست . فاکتور اول داخلیست که خود را در مسلط شدن دیکتاتوری و سیستم میلیتاریستی برجسته میکند . فاکتور دوم، وجود اقلیم کردستان عراق برروی نقشه سیاسیت که قرار است بهپشت جبهه این نوع مبارزه و جنبش کردستان ایران تبدیل شود . در رابطه با وضعیت داخلی باید اذعان داشت که، فقدان الترناتیوی کارا و برانداز و همچنین نبود جنبشی قوی در بخشهای دیگر ایران ویا عدم مشکلات جدی خارجی، فشارهای نظامی امنیتی و پلیسی جمهوری اسلامی بر کردستان ایران متمرکز شدهاست . در خصوص اقلیم کردستان عراق باید گفت، بهدلیل جایگاه و اختیارات این حکومت که فدرالیست و همچنین نوعیت حکومت که کردیست و همچنین بهدلیل فاکتورهای جمعیت و موقعیت جغرافیایی، دیوار این حکومت برای حکومتهایی که خودبا مسئله کرد روبرو هستند از جمله جمهوری اسلامی به مراتب پایینتر است . به همین دلیل توقع و انتظار از این حکومت در این منطقه جغرافیایی و با وضعیت اقتصادی موجود، که به حاشیهای برای تحرکات نظامی نیروهای پێشمرگ در کردستان ایران تبدیل شود، انتظاریست نادرست و غیر واقعی .
مجموع این فاکتورها شرایط را به نفع ریژیم جمهوری اسلامی و زیان جنبش کردستان بطور عموم و مبارزه مسلحانه بطور اخص تا حدودی تغییر دادهاست . اما این به این معنا نیست که این وضعیت برای همیشه پایدار و جنبش کردستان به این شکل برای همیشه در تنگنا خواهد بود . اگرچه جمهوری اسلامی در عرصه داخلی و خارجی اینطو وانمود میکند که قویست، اما باتوجه با وضعیت سیاسی- اقتصادی و در هم تنیدهشدن تاروپود رژیم در فساد مالی و اداری و همچنین باتوجه به سطح نارضایتی های عمومی و بخصوص میان میلیتهای ایرانی، پیش بینی میشود که در اینده نچندان دور این تناسب نیرو به سود نیروهای آزادیخواه و حق طلب در ایران به هم بخورد و جنبش کردستان نیز قامت خود را از زیر ضربات تازیانه و سرکوب رژیم بیرون بکشد .
در همچون مرحلهایست که نیروی پیشمرگ باید براساس مقتضا دوباره سازماندهی شود و نقش خودرا در تحولات سیاسی و نظامی کردستان ایفا بنماید . اما تا فرصتی مناسب و بوجود آمدن گشایشی سیاسی، جنبش کردستان و احزاب کردی، باید بیشتر بر فعالیهای سیاسی و جنبش تودهای تمرکز نمایند . اما این به این معنانیست که تحرکات نیروی پێشمرگ را باید بطور کلی کنار نهاد . بلکه فعالیت پیشمرگان باید بصورت محدود ادامه یابد طوری که هم به جنبش سیاسی- مدنی لطمه وارد نکند و هم باعث ارتقائ سازماندهی و بالا بردن روحیه مبارزاتی مردم گردد . این شیوه از مبارزه جدا از اینکه کم هزینهتر است باتوجه به مرحله مبارزه، تاثیرات بیشتری نیز برمردم دارد و نقش بیشتری بهمردم کردستان به عنوان نیروی محرکه مبارزه میدهد .
دراین برهه از زمان برجسته کردن شیوه مبارزه سیاسی- مدنی، از دو لحاظ قابل اهمیت است . ١- بعداز گذشت ٣٧ سال از عمر دیکتاتوری و اختناق این رژیم، توده های مردم کردستان باپوست واستخوان این رژیم را شناختهاند ٢- براساس شناخت و چشیدن تام دیکتاتوری و تبعیض بیشتر به وظایف خود آگاه شدهاند و سازمان پذیرترند. درواقع آنچه که شرایط عینی و ذهنی برای پیشدرآمد یک انقلاب خوانده می شود، امروز از همیشه در کردستان آمادهتر است .