روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۶ دی ۱٣٨۵ -  ۱۶ ژانويه ۲۰۰۷


رویدادهای حساس، ضرورتهای جلوگیری از تنش
عربستان نباید فراموش کند پس از ایران و سوریه نوبت آن فرا خواهد رسید
اهمیت سفر لاریجانی برای رفع سوءتفاهمها
ضرورتی ندارد همه رودرروییها به رویاروییها بیانجامد
ابتلای برخی دولتمردان جدید به توهماتی کم سابقه!
هر اعلام همبستگی با آمریکا علیه ایران محکوم به شکست است
آیا می توان قراردادهایی غیرمتعارف و دردسرساز منعقد کرد؟
عملیاتی برای وادارکردن ایران به مذاکره بی واسطه با آمریکا

روزنامه اعتمادملی با عنوان: ضرورت های جلوگیری از تنش نوشته است:
سفر دکتر علی لاریجانی به عربستان سعودی و بازدید سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان سعودی در روزهای آینده از ایران نشان از رویدادهایی حساس و تعیین کننده در روابط دو کشور بزرگ و مسلمان ایران و عربستان سعودی دارد. ایران و عربستان سعودی همواره دو بال قدرتمند جهان اسلام بوده اند. نقش و پرستیژ سیاسی آنها تعادل بخش مناسبات سیاسی دولت های خاورمیانه از جنگ جهانی دوم به این سو بوده است.
این وضعیت تاثیرگذار و تعیین کننده پس از انقلاب اسلامی نیز تداوم داشته است. هرچند مناسبات ایران و عربستان سعودی در منحنی ناصوابی سیر داشته اما بار مثبت و تعیین کنندگی آن بیشتر بوده است. این مناسبات تعامل بخش در دولتین هاشمی و خاتمی به نحو مطلوب و محسوسی بهبود پیدا نمود و روابط به گونه ای پیش رفت که دولتین عربستان و ایران در زمان خاتمی قرارداد مشترک امنیتی امضا کردند. در آن سال ها دولت عربستان به تنهایی در مقابل تمامی فشارهای دولت های غربی خاصه آمریکا علیه ایران ایستادگی و مقاومت نمود. این سابقه مطلوب و قابل تعقیب متاسفانه چندان در دو سال اخیر پیگیری نشده است. در دو سال اخیر در حالی که دو کشور می توانند بر افق های بهتری دست یازند، هنوز ظرفیت های فراوانی دست نخورده باقی مانده است.
ایران و عربستان سعودی دارای دغدغه ها و آرمان های مشترکی هستند. مساله فلسطین مهم ترین آنهاست. هر دو دولت از تشکیل دولت مستقل فلسطینی حمایت می کنند. در سابقه هر دو دولت کمک های معنوی و مادی فراوانی به آرمان فلسطین وجود دارد. در عراق هر دو دولت خواهان تمامیت ارضی عراق، دولت مرکزی قدرتمند و ایجاد ثبات و ماندگاری در آن کشور هستند. هر دو دولت اسرائیل را یک خطر بنیادی برای مسلمانان و دو کشور فرض می کنند. هرچند نوع برخورد دو دولت با دولت اسرائیل با تفاوت هایی همراه است اما به صورت بنیادین دو دولت از زیاده خواهی های اسرائیل نگران هستند.
دولت های ایران و عربستان سعودی به گونه ای در دسته بندی دولت های تئوکراتیک (مذهب محور) قرار دارند. دغدغه های آموزشی، فرهنگی و آموزشی در آنها مشترک است. تحقق یک جامعه دینی با کمترین آفات از اهداف هر دو نظام سیاسی است. هرچند اقلیتی از شیعیان در شرق عربستان ساکن هستند، ایرانیان از علاقه مندان دائمی سفر به مراکز مذهبی عربستان در مکه مکرمه و مدینه منوره هستند. این تعلق خاطر علقه های وثیق امنیتی و اقتصادی بین دو کشور به وجود آورده است. امروز ثبات ایران، ثبات عربستان و تضمین امنیت عربستان سعودی تضمین امنیت ایران است. سیر شتابنده تحولات منطقه ای این اولویت نزدیکی را بیشتر می کند. در حالی که زمزمه هایی مبنی بر تلاش آمریکا برای جدایی ایران و عربستان سعودی به گوش می رسد، طرفین باید با هوشیاری مترصد شرایط خویش باشند.
بدیهی است نزدیکی عربستان سعودی و ایران مورد خواست آمریکا نمی باشد. امروز که دولت آمریکا در حل بحران عراق درمانده است، بی علاقه نیست که ابتدا ایران و سوریه را قربانی استراتژی نامعقول خود سازد. واضح می نماید که بنیادهای استراتژیک منافع عربستان سعودی در عراق در سبد آمریکا چیده نشده است.
این عربستان سعودی است که بیشترین فشارها را پس از حادثه یازدهم سپتامبر از سوی آمریکا متحمل شده است. پس عربستان نباید از یاد ببرد که پس از ایران و سوریه نوبت آن فرامی رسد. روشن است دولت های ایران و عربستان سعودی باید با درک درست از منزلت و ظرفیت های طرفین، اجازه ماجراجویی را در ابتدا به نیروهای داخلی رادیکال خود ندهند و در ثانی اجازه جولان را به قدرت های بزرگ منطقه علیه منافع دو کشور مسلمان ندهند.

اهمیت سفر لاریجانی
روزنامه جام جم نیز با عنوان: سفر بموقع نوشته است:
شرایط حساس جهانی ضرورت همگرایی های منطقه ای در مقابل فتنه های غرب بویژه امریکا را دوچندان ساخته است.
علی لاریجانی در چنین موقعیتی به عربستان رفت، کشوری که هم برای ایران در جهت تحقق وحدت مسلمانان مهم است و هم برای امریکا در راستای تلاش برای اختلاف افکنی میان مذاهب اسلامی اما در کنار این مساله مهم، وقایع مشکوک پس از اعدام صدام، دیکتاتور عراق اهمیت سفر لاریجانی را برای رفع سوءتفاهم ها و آگاهی از آخرین مواضع مقامات سعودی دوچندان کرد. سرفصل های این وقایع چنین است:
۱ـ اعدام صدام: در پی انتشار فیلمی مشکوک از اعدام دیکتاتور عراق و تلاش رسانه های غرب برای القای این که شیعیان با اعدام صدام با اهل تسنن تسویه حساب کرده اند، متاسفانه کشورهای عربی از جمله عربستان سعودی نیز خواسته یا ناخواسته در فضای رسانه ای غرب قرار گرفته و با مظلوم نمایی و حمایت از دیکتاتور عراق، آب بر آسیاب غرب ریختند.
۲ـ بروز نشانه هایی از حضور ریاض در جبهه ضد ایرانی: این نشانه ها پس از سخنان رهبر معظم انقلاب در خصوص نقشه جدید غرب علیه ایران و همراهی برخی کشورهای منطقه با این نقشه قوت بیشتری گرفت.
پس از این ماجرا نیز برخی کارشناسان و آگاهان سیاسی تصریح کردند که ائتلافی شامل امریکا، انگلیس، اسرائیل، مصر، اردن و عربستان سعودی علیه ایران، شکل گرفته است که ورود عربستان در این ائتلاف ضد ایرانی، یک تحول مهم و حساس است.
٣ـ افشای توافق امریکا، اسرائیل و عربستان برای عملیات مخفیانه سیا علیه حزب الله: این موضوع توسط روزنامه انگلیسی دیلی تلگراف فاش شد و براساس آن اعلام شد که رئیس جمهور امریکا با همکاری رژیم صهیونیستی و عربستان به سازمان جاسوسی امریکا دستور داده است عملیاتی مخفیانه را علیه حزب الله لبنان و در حمایت از دولت فواد سنیوره آغاز کنند.
۴ـ موضعگیری های وهابیون سعودی بر ضد شیعیان و ادعای حمایت از سنی های عراق: در این مدت از سوی محافل مختلف در عربستان اظهارنظراتی راجع به جامعه کنونی عراق مطرح شد طوری که وضعیت را به گونه ای ترسیم کردند که گویا شیعیان در فکر از بین بردن سنی های عراقی هستند و عربستان سعودی نیز وظیفه دارد از سنی های عراقی حمایت کند و در این مسیر شاهد صدور فتاوی افراطی علیه شیعیان از سوی برخی در عربستان بودیم.
۵ـ تغییرات در دولت عربستان بویژه تغییر سفیر این کشور در واشنگتن: پس از استعفای سفیر عربستان در واشنگتن زمزمه هایی در ریاض به گوش رسید که کابینه عربستان بزودی دستخوش تغییرات گسترده ای خواهد شد تغییراتی که آگاهان سیاسی از آن به تحول کودتایی آرام در عربستان به نفع امریکا تفسیر کردند. مذاکرات لاریجانی با مقامات سعودی می تواند وضعیتی شفاف از سیاست های این کشور را ارائه کند، سیاستی که می تواند در جهت حفظ وحدت مذاهب مختلف مسلمانان بسیار تاثیرگذار شود.

جدایی بدون تحمل پیامدها ممکن نیست
روزنامه آینده نیز سرمقاله خود را به روابط ایران و عربستان اختصاص داده و با عنوان: راه حل مسأله نوشته است: از هر سو که بنگریم، سرانجام همدیگر را رودرروی یکدیگر خواهیم دید: ایران و عربستان همواره چنین بوده است: هم آینه جغرافیای منطقه و هم تصویر تاریخی دو کشور در این آینه، در مقاطع مختلف، ایران و عربستان را وادار کرده است که به حکم واقع بینی، چهره همدیگر را رودررو بنگرند، حتی اگر گاهی نگاهشان چندان صمیمانه و دوستانه نبوده است. رودررو می گوییم؛ یعنی با منطق همسایگی ضرب المثلی می گوید: آدمی می تواند همسر خود را طلاق دهد، اما همسایه را نمی توان طلاق داد. طلاق، یعنی جدایی؛ و وصلت ایران و عربستان در آینه تاریخ و جغرافیا، چنان ابعاد درهم تنیده ای دارد که هیچ کدام نمی تواند این جدایی را بدون تحمل پیامدهای فاجعه بار و اغلب پیش بینی ناپذیر آن بپذیرد. عربستان مهد اسلام است و ایران نیز یکی از مهم ترین کشورهای اسلامی است. عربستان پرچمدار تعبیر و تفسیر خاصی از اسلام یا رابطه با غرب است؛ ایران نیز قرن ها تعبیر خاص خود را داشته است. با این همه در جهانی که بخشی از آن آشکارا شمشیرهای خود را علیه اسلام آخته می کند، ایران و عربستان در دفاع از آئینی که بقای خود را بدان مدیون اند، علایق مشترکی دارند. علایق مشترک هر بار که خطر مشترکی در میان بوده، همواره در بیدار کردن و بسیج صاحبان عقل سلیم در هر دو کشور کارساز بوده است. اما علائق مشترک همیشه این مفهوم نهفته را نیز دربردارد که ممکن است هر طرف برای دفاع از علاقه خود پای در راه هایی بگذارد که چندان خوشایند طرف مقابل نباشد. علایق مشترک، اگر از سویی به بذل مساعی مشترک در راه نیل به علایق فرمان می دهد، از سوی دیگر می تواند بالقوه پدید آورنده اختلافات و نگرش های دوگانه نیز باشد. اگر روابط همسایگی و تعامل های سیاسی را بیش از اندازه آرمانی و رمانتیک نسازیم، همه اختلافات بالقوه و بالفعل نیز طبیعی و پذیرفتنی می نماید. مهم آن است که در هر دو سو خردمندان دوراندیش و آینده نگر، از چنان قدرت منطق و استدلال قانع کننده ای برخوردار باشند که اجازه ندهند اختلاف در نگرش ها به تضاد در هدف ها بدل گردد. تاریخ روابط ایران و عربستان نشان می دهد که هر دو کشور در لحظات حساس از ظرفیت حیرت انگیزی برای احضار و بسیج خردمندان برخوردار بوده اند و گاهی ـ درست در لبه پرتگاه و اوج گسستن های چاره ناپذیر ـ توانسته اند فریادهای بیش از اندازه بلند را خاموش سازند یا بر تحریکات ناساز با بستر عقلانی روابط چیره شوند. در منطقه ای که ما زندگی می کنیم به حکم تاریخ هیچ معما و مساله ای به طور ریشه ای حل نمی شود، مگر اینکه امضای ایران و عربستان ـ هر دو ـ ر ا بر پای راه حل مساله ببینیم. نوسانات آزار دهنده در روابط البته طبیعی است، اما تسلیم شدن برابر این نوسانات، یا کنش انفعالی در برابر آنها با طبیعت محتوم روابط ایران و عربستان سازگاری ندارد. از عراق تا لبنان، از فلسطین تا سر چاه های نفت، از خلیج فارس تا اقیانوس هند، هرجا که برویم و از هر سو که بنگریم سرانجام همدیگر را رودرروی یکدیگر خواهیم دید. ضرورتی ندارد که همه رودررویی ها به رویارویی ها بینجامد. خردمندان قوم را احضار کنید!

ابتلای برخی دولتمردان به توهم
روزنامه آفتاب با عنوان: از توهم تا اندازه شناسی نوشته است:
…متاسفانه در ماههای گذشته، مردم شاهد اقدامات و اظهاراتی بوده اند که نشان دهنده ابتلای برخی دولتمردان جدید، به توهماتی کم سابقه است به طوری که آنها را بیش از اسلاف خود به هشدار نیازمند کرده است. از جمله روز گذشته یکی از وزیران دولت نهم اظهاراتی بیان کرده است که تنها ریشه آن می تواند گرفتاری در دام توهم و نشناختن اندازه خود می باشد. آنچه این وزیر جوان در خصوص آن سخن گفته است نه با سن و سال او اقتضا دارد و نه در حوزه تخصصی او می گنجد. از سوی دیگر حکم کلی که او صادر کرده است اهانت به کسانی است که در زمان شیرخوارگی وزیر متوهم ـ و حتی قبل از آن ـ برای ایجاد نظام اسلامی تلاش کرده اند و در سال های بعد ازآن ـ که او و برخی همراهان فعلی او محصلانی ساده بوده اند ـ زمینه را برای تکیه زدن آنها بر مناصب حکومتی فراهم نموده اند. او نخست ادعا کرده است فراموش نمی کنیم که برخوردهای ما در عرصه بین المللی به ویژه در دو دهه اخیر برخوردهای منفعلانه بود و پس از آن در سخنی کاملاً توهم آلود چنین گفته است: در ملاقات های خارجی و داخلی، لیست های مفصلی از درخواست کمک های فکری از دولت دیده می شود.
البته ادعای انفعال سیاست خارجی در دو دهه گذشته، کپی برداری از اظهارات سال گذشته یک مقام عالی رتبه دولتی است. همان مقام اخیراً نیز اظهاراتی بیان کرده است که شبیه به ادعاهای این وزیرجوان و کم تجربه می باشد: روزانه دهها هزار نامه از سراسر جهان، پیش من می آید که در آنها اقشار مختلف سراسر جهان، ضمن بیان وضع نامناسب خود از ما می خواهند که ایران، مقتدر بماند و روزی بتواند آنها را هم از دست طاغوتیان نجات دهد . روزی که ادعای وصول دهها هزار نامه در روز و استمدادهای جهانی از دولت نهم برای حل مشکلات در کشورهای گوناگون مطرح شد، افراد صاحب نفوذ باید به ایشان یادآوری می کردند که حتی بازگشایی دهها هزار نامه ـ و نه تدبیر برای حل مشکلات ـ به چند روز وقت نیاز دارد. اگر این تذکر به صورت علنی بیان می شد شاید این وزیر جوان به خود اجازه نمی داد که با تکرار همین سخن، به راحتی دو دهه گذشته کشور را زیر سوال ببرد. راستی آیا این وزیر محترم می داند که در دو دهه گذشته ـ یعنی از سال ۱٣۶۵ تا کنون ـ ریاست جمهوری کشور بعهده چه کسانی بوده و سیاست گذاری های کلان کشور از جمله مواجهه ایران با تحولات بین المللی توسط چه کسانی تصویب و اجرا می شده است؟ چگونه است که انتقادات نسبت به عملکرد دولت نهم ـ که در بسیاری از زمینه ها، مورد اجماع گرایش های مختلف می باشد ـ فریاد دولتمردان جدید را برمی آورد اما همین مدیران به خود اجازه می دهند که مدیران دو دهه گذشته کشور را به انفعال متهم کنند؟
آنچه هم اکنون در روابط ایران با بسیاری از کشورها مشاهده می شود و نیز برخی اظهار نظرها که جز با تکذیب یا توجیه راهی برای خلاصی از آن وجود ندارد و همچنین شرایط اقتصادی اقشار گوناگون جامعه، دلایل کافی در اختیار همه افراد قرار داده است تا تدبیر برخی دولتمردان را اندازه گیری و به مردم معرفی کند. البته ظاهراً مردم این اندازه گیری را قبلاً انجام داده و با نوع رأی خود در انتخابات اخیر شوراها آن را اعلام کردند اما ای کاش دولتمردان جدید، حداقل با رعایت اخلاق و انصاف نسبت به اسلاف خود، حد و اندازه پایبندی اخلاقی خود و نیز میزان تعهد دینی در قضاوت نسبت به آنچه در سه دهه گذشته در کشور انجام شده است را آشکار می ساختند اگر این کار انجام می شد ـ و یا در آینده بشود ـ اخذ نمره نسبتاً قابل قبول در اخلاق، احتمالاً معدل نمرات این دولتمردان را ـ که تاکنون به دلیل برخی ضعف های مدیریتی پایین بوده است ـ در حد قابل قبول بالا خواهد آورد.
برخی دولتمردان مدعی، همچنین می توانند با بازنگری در برخی روش های مدیریتی و افزایش تعامل با سایر دستگاههای حکومتی و بهره گیری از ظرفیت های کارشناسی، الگوی موفقی از یک روش حکومتی و رضایت مندی هموطنان خود ارائه نمایند. در آن صورت بجای دریافت روزانه دهها هزار استمدادنامه هر لحظه و ساعت عملکرد موفق خود را بعنوان راهکاری برای نجات سایر ملت ها در معرض قضاوت جهانیان قرار خواهند داد. اگر چه برخی سخنان و اقدامات، فاصله دولت با این نقطه را بسیار طولانی نشان می دهد.

محکوم به شکست است
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله خود: آمریکا ؛ طرح ارتجاعی نوشته است:
جرج بوش رئیس جمهور آمریکا طی یک سخنرانی تلویزیونی پیرامون استراتژی جدید آمریکا در عراق با ارائه یک تصویر کینه توزانه از نفوذ معنوی ایران در عراق و منطقه خواستار مقابله با نفوذ ایران شد و نکاتی را یادآور شد که در واقع ترکیبی از همان سیاستهای گذشته ارزیابی می شود و فاقد حرف جدیدی در این زمینه است.
محورهای اصلی سخنان بوش عبارتند از:
ـ ارتش آمریکا بایستی به هر قیمتی در عراق باقی بماند و شکست یا عقب نشینی از عراق تهدیدهای امنیتی را برای آمریکا بهمراه خواهد داشت.
ـ اوضاع مطابق پیش بینی های اولیه نیست و مرتبا وخیم تر می شود. خشونت های فرقه ای اوج گرفته است.
ـ استراتژی آمریکا در عراق موثر نبوده و نیازمند تغییراست ولی هیچ راه حل معجزه آسائی هم وجود ندارد.
ـ بوش ادعا کرد که ایران و سوریه حامی خشونت ها هستند.
ـ شکست آمریکا در عراق باعث تقویت افراطیون مذهبی می شود و آنها به نوبه خود دولت های میانه رو را ساقط، منطقه را ناامن و به منابع نفتی دست پیدا می کنند.
ـ خشونت ها باعث تقسیم شدن بغداد به جزیره های فرقه ای گردیده و ٨۰ درصد خشونت های فرقه ای در شعاع ۵۰ کیلومتری بغداد رخ می دهد.
این اظهارات بوش به همراه جملاتی برای اثبات ضرورت ادامه سیاستهای نابخردانه اش در عراق بیان شد تا به کمک آن چند نکته را فهرست کند.
بوش ادعا کرد ایران و سوریه به تروریستها و شورشیان کمک مالی می کنند و اجازه می دهند از خاکشان برای تردد به عراق بهره گیری نمایند.
جمهوری اسلامی ایران این ادعاهای تکراری بوش و دستیارانش را رد کرده و اشغالگران را منشأ اصلی ناامنی عراق می داند و تصریح نموده است که تنها راهکار تضمین امنیت عراق؛ خروج اشغالگران از این کشور است.
بوش در ادامه برای افزایش حضور نظامی آمریکا اعلام داشت با اعزام ۵ لشکر به استعداد ۲۱هزار و پانصد نفر سرباز دیگر جمع کل نظامیان آمریکا در عراق به ۱۵٣ هزار نفر خواهد رسید.بوش ادعا کرد که این تصمیمات و اقدامات برای جلوگیری از تسلط ایران بر منطقه ضرورت دارد.
دو روز پس از اعلام رسمی استراتژی جدید آمریکا در عراق خانم کاندولیزا رایس وزیر خارجه آمریکا با سفر به کویت و تشریح رئوس سیاستهای جدید آمریکا برای وزرای خارجه ٨ کشور عرب از آنها خواست با سیاستهای ایران در منطقه مقابله کنند.
اگرچه رسانه های وابسته به آمریکا در روزهای اخیر ماموریت دارند سخنان اخیر بوش را بعنوان یک استراتژی جدید معرفی کنند لکن واقعیت اینست که هیچ عنصر تازه ای در اظهارات اخیر بوش یافت نمی شود و فقط بر روی نفوذ معنوی ایران در عراق در منطقه بزرگنمائی شده و سعی گردیده تا نفوذ معنوی ایران بعنوان خطری برای کشورهای منطقه و بویژه کشورهای عرب معرفی شود…
هنوز از پاسخ کشورهای عرب منطقه به درخواست خانم رایس برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران اطلاعی دردست نیست ولی سوال جدی اینست که چرا کشورهای عرب و مسلمان منطقه بایستی با طناب آمریکا مجددا به چاه بیفتند و تجربه های تلخ گذشته را تکرار کنند
به راستی چرا بایستی ظرفیت ها و توان جهان اسلام در جهت تقابل علیه مسلمانان دیگر به هدر برود چنین تقابلی چه ضرورتی دارد و چه مشکلی را حل می کند
آمریکا یکبار شورای همکاری خلیج فارس را برای همکاری با صدام جنایتکار تحت فشار قرار داد ولی نهایتا صدام علیه تمامی آنها وارد عمل شد و زهرش را خالی کرد.
استراتژی جدید بوش یک طرح ارتجاعی برای تکرار همان اقداماتی است که ناکامی خود را در گذشته ثابت کرده و فقط به بدنامی آمریکا و مزدورانش منجر شده است. در اینکه آمریکا از ایران و انقلاب اسلامی ضربه خورده و نسبت به ملت ایران خصومت دارد تردیدی نیست. ولی باید پرسید که آیا برادران عرب و مسلمان ما توجیهی برای دشمنی علیه انقلاب اسلامی دارند ایران اسلامی باعث احیای اسلام در عصر حاکمیت کفر و الحاد شد و امروزه پرچمدار وحدت مسلمین است. اگر سران عرب دیروز حقایق را به درستی نمی دانستند و فریب خوردند امروز با نابودی صدام و ناکامی مطلق آمریکا دیگر هیچ بهانه ای ندارند که حقیقت را نمی دانند!
در هیچ مقطعی از تاریخ جهان آمریکا تا این اندازه منفور ملت ها نبوده و بطور همزمان ایران اسلامی هرگز در موقعیت ممتاز امروزی قرار نداشته است. در چنین شرایطی هر حرکت کشورهای منطقه در اعلام همبستگی با آمریکا علیه ایران پیشاپیش محکوم به شکست و خفت و خواری است خفتی که در تاریخ هم برای همیشه به ثبت خواهد رسید.

قراردادهای غیرمتعارف و دردسرساز
روزنامه کارگزاران با عنوان: صندوق ضدامپریالیستی نوشته است:
آقای محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران به ونزوئلا، نیکاراگوئه و اکوادور رفته است تا با رهبران این کشورها گفت وگو و مذاکره کند. او به عنوان رئیس جمهور ایران می تواند همانند همتایان خود در جهان و براساس قاعده های پذیرفته شده جهانی با رهبران کشورها قراردادهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی منعقد کند. او این حق را نیز دارد که به دوستان استراتژیک ایران در قالب کمک های فنی و اقتصادی یاری رسانده و به امید این باشد که در روز مبادا از قدرت و نفوذ و حق رای آنها در مجادلات بین المللی استفاده کند.
اما رئیس جمهوری آیا می تواند قراردادهایی غیرمتعارف که احتمال دردسرسازی آنها وجود دارد نیز منعقد کند؟ وی در سفر به ونزوئلا آن طور که هوگو چاوز رئیس جمهوری ونزوئلا گفته و برخی خبرگزاری های داخلی نقل کرده اند قراردادی برای تاسیس یک صندوق کمک به کشورهای ضدامپریالیستی منعقد کرده است. این صندوق با سرمایه ۲ میلیارد دلار اعلام شده و احتمالاً سهم ایران از منابع آن یک میلیارد دلار خواهد شد. یک فرض این است که این صندوق هرگز تاسیس نخواهد شد و پولی نیز از سوی ایران در آن ریخته نمی شود.
در این صورت چه الزامی به اعلام این خبر وجود دارد و چه کمکی به ایران می کند. چرا باید برای چیزی که امکان تحقق آن وجود ندارد هزینه بپردازیم و امیدهایی را در میان کشورهای ضدامپریالیست که معلوم نیست کدام کشورها با چه ویژگی ها و در کدام مناطق جغرافیایی قرار دارند ایجاد کنیم که بعدها به بدعهدی متهم شویم.
یک فرض نیز این است که رئیس جمهور ایران با جمع بندی همه جانبه به این نتیجه رسیده است که تاسیس این صندوق و واریز یک میلیارد دلار به حساب آن فایده دارد و قطعا باید شروع به کار کند. در این صورت آیا عقد این قرارداد نیاز به مجوز مجلس قانونگذاری ندارد؟ در حالی که مطابق قانون های موجود عقد قراردادهای خارجی که رقم آن نزدیک به ۲۰ میلیون دلار است باید با مجوز مجلس باشد آیا عقد قرارداد یک میلیارد دلاری ممکن است؟
کسی نمی تواند کمک به کشورهای ضعیف اقتصادی را انکار کند و این یک قاعده جهانی است اما این کمک های احتمالی در حالی که یک مقام ارشد وزارت بهداشت ایران مدعی است پرداخت بودجه لازم برای جمع آوری زباله های عفونی بیمارستان ها تامین نشده است یا مقام های وزارت آموزش و پرورش معتقدند کسری بودجه یک میلیارد دلاری دارند و. . . می تواند مفید باشد؟ یادمان باشد که هر نوع کمک به هر کشوری از سوی ایران باید از پیش اندیشیده، دارای فایده های محسوس و عینی و کمترین دردسر سیاسی باشد تا بتوان جامعه را متقاعد کرد.

عملیاتی برای مذاکره بی واسطه
روزنامه رسالت با عنوان: بازی بی ارزش نوشته است:
وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا روز شنبه به روشنی گفت حمله نظامیان آمریکایی به سرکنسولگری ایران در اربیل به فرمان رئیس جمهور ایالات متحده صورت گرفته است.
حمله به سرکنسولگری ایران در روز جمعه گذشته، در حالی رخ داد که دو روز پیش از آن جرج بوش در سخنانی ایران را به فراهم کردن ابزار بایسته در حمله به نیروهای آمریکایی در عراق متهم کرد و تاکید کرد که کارهای ایران بی پاسخ نمی ماند.
پس از این اتهام بی مستند و هشدار روشن بود که می شد پیش بینی کرد ایالات متحده آسیبی به منافع ایران وارد خواهد کرد.
فرمان بوش و پس از آن حمله به سرکنسولگری ایران و بازداشت دیپلمات های کشورمان یک بار دیگر به اثبات رساند واشنگتن در راه رسیدن به اهداف و زیاده خواهی های خود ارزشی برای قوانین و پیمان های رسمی بین المللی قائل نیست. کار آمریکایی ها در اربیل پایمالی مصونیت دپیلماتیک و مغایر با پیمان ژنو و تجاوز به حقوق ایران دانسته می شود.
کاخ سفید ادعا کرده است که ساختمان حمله شده به آن جایی برای تروریست ها بوده است و دیپلمات های دستگیر شده دیپلمات نیستند. در طرح این ادعا، چه سندی ارائه شده است؟!
جلال طالبانی رئیس جمهور عراق، هوشیار زیباری وزیر خارجه عراق و مسعود بارزانی رئیس منطقه کردستان عراق، همگی بر کار کنسولی ایران در ساختمان سرکنسولگری کشورمان در اربیل اشاره کرده اند و بر بایستگی آزادی دیپلمات های ایرانی پافشاری دارند.
ایستادگی آمریکا بر ادعای خود و ادامه بازداشت غیرقانونی ۵ دیپلمات ایرانی، توهین به مقامات عراقی ونقض حاکمیت ملی عراق است.
شکی نیست که ایالات متحده نگران نفوذ معنوی ایران در عراق است و مبارزه با این نفوذ را از راه هایی چون اتهام سازی بر ایران برپایه حمایت از تروریسم پی جویی می کند و تلاش دارد که ناکارآمدی خود در پیاده کردن امنیت و ثبات در کشور اشغالی عراق را بر دوش دیگران افکند.
اما حمله به سرکنسولگری ایران را در راستای هدف دیگر می توان قلمداد کرد. نشریه آمریکایی نیوزویک در تحلیلی از فشارهای اقتصادی آمریکایی بر ایران مانند تحریم داد و ستد با بانک سپه برای نشاندن ایران به پای میز گفتگو دانست. از این تحلیل این را هم می توان گمان داشت که فشارها به ایران در بعد اقتصادی و سیاسی تا بعد تجاوز ودرگیری مانند تجاوز به سرکنسولگری ایران جملگی در راستای وادار کردن تهران به مذاکره بی واسطه با آمریکا و سپس تحمیل شرایط مطلوب واشنگتن به ایران است.
این فشارها خود بیانگر ناتوانی آمریکا در برابر ایران است.

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی