فاجعه ساختمان پلاسکو هشداری جدی است!
موریانه "انباشت" بنیان "نیروهای مولده" را جویده است!


حسین اکبری


• اگر آتش نشان های قهرمانی که بی مهابا به قلب آتش زدند از تازه ترین دستاورد های تکنولو‍ژیک برخوردار بودند و از طریق اتحادیه صنفی خود مسوولین را وا میداشتند تا آنان را به امکانات تجهیز کنند و آن میدانی را داشتند تا از طریق آموزش های روزآمد در جهان از طریق فدراسیون جهانی سندیکایی آتش نشان ها، آگاه شوند، امروز گروهی از این جان های بیدریغ فرصت زندگی و زندگی بخشی را داشتند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱ بهمن ۱٣۹۵ -  ۲۰ ژانويه ۲۰۱۷



پس از فروریزی ساختمان پلاسکو بسیاری گفتند و نوشتند نماد تهران فرو ریخت. بسیاری از نابودی نماد مدرنیته در ایران، بسیاری از غلبه سنت بر آخرین دستاورد های پیشین تجدد قلم فرسایی کردند. اما کسی نگفت که این موریانه انباشت است که بنیان نیروهای مولده را آن گونه جویده است که تنها ظرف چند ثانیه ساختمانی فرو می ریزد و جان پاک انسان ها را در زیر آوار مدفون می کند. بی گمان اگر کارگران شاغل در ساختمان پلاسکو سندیکاها و اتحادیه های صنفی خود را داشتند و به حقوق خود در باره بهداشت و ایمنی محیط کار آگاه می شدند شاید امروز فاجعه ای چنین هولناک رخ نمی داد.

اگر آتش نشان های قهرمانی که بی مهابا به قلب آتش زدند می توانستند از تازه ترین دستاورد های تکنولو‍ژیک در زمینه اطفای حریق برخوردار باشند و از طریق اتحادیه صنفی خود مسوولین را وا میداشتند تا آنان را به امکانات تجهیز کنند و آن میدانی را داشتند تا از طریق آموزش های روزآمد در جهان از طریق فدراسیون جهانی سندیکایی آتش نشان ها، آگاه شوند و دولت ها را وادارند تا در به روز شدن دانش و تکنیک های نو بودجه های مقرر را تصویب و هزینه کنند؛ امروز گروهی از این جان های بیدریغ فرصت زندگی و زندگی بخشی را داشتند.

چرایی این همه ندارایی را باید در سرمایه و نظام سرمایه سالاری جستجو کرد که کارگزاران آن هیچ گاه نخواسته اند با چشم پوشی بخشی از سودهای کلان را به کار تامین ایمنی، بهداشت و امنیت نیروهای کار اختصاص دهند.

ساختمانی با بیش از نیم قرن قدمت با وقوع انقلابی از دستی به دست دیگری سپرده شد و طی سی و هفت سال بی وقفه ازسوی بنیاد سرمایه که نام مستضعفان را جعل کرده است جز به کار سودآوری و انباشت نیامد و چنین شد که موریانه انباشت پایه های این بنای کهنه را جوید و کارگران را به کام مرگی فجیع کشید!

رسانه های جمعی و از آن جمله رسانه های دولتی تلاش دارند تا نقش ستادهای بحران را در برخورد با این فاجعه درناک به مردم یادآور شوند؛ سازمان های ارزیاب میزان خسارات میلیاردی مالی ناشی از این آتش سوزی جانکاه را برآورد و به اطلاع مردم می رسانند. گروهی درپی آنند تا از رهگذر این حادثه شوم به تصفیه حساب های سیاسی بپردازند و دریغا که ریشه بحران نیز همچنان قربانیان بحران در زیر آوار قلب واقعیت ها مدفون است. بحرانی که نطفه آن با نقض حقوق کار شکل گرفت؛ بحرانی که با تصویب خروج کارگاه های دارنده تا ده کارگر از شمول قانون کار دوران نوزایی اش را پیمود و پا در گستره رشد نهاده است؛ بحرانی که با ایجاد رضایت مندی فاجعه آفرین هایی که ریاکارانه کارآفرین نام گرفته اند همه ابرازهای کنترل و نظارت از واحدهای کار و تولید را حذف کرده است؛ بحرانی که کارگران را در چنبزه کار بیشتر با نرخ کمتر مزدی (که ثمره سرکوب دستمزدهاست) برای تامین هزینه های زندگی در خود فشرده است؛ بحرانی که به کمک سرمایه مالی از طریق بانک ها وام های با سود بالا و پیش خرید تولیدات واحدهای صنفی آنان را به تلاطم واداشته تا از امکان تجهیز واحد های صنفی به اولین نیازهای ایمنی بازمانند. بحرانی که در پی اجرای مقررات زدایی از روابط و مناسبات کار سر برآورد و اکنون از سرمایه های ملی و معنوی، از کارگران و زحمتکشان و آتش نشانها قربانی گرفته است. و این غول را شیفتگان سود و انباشت نمی توانند در شیشه کنند.

چاره کار کجاست؟ آیا کسانی که ناخدای این کشتی بحران زده در اقیانوس پرتلاطم سرمایه اند را گوش شنوا و چشمی بینا برای دریافت این هشدار باقی مانده است؟ آیا آنان قادرند تا با قطب نمایی غیر از آن که تاکنون با آن جامعه را درمسیر انحرافی هدایت کرده است؛ راه درست را بیابند؟ آیا لحظه آن فرارسیده است تا واقع گرایی و منطق انسانی جای عقلانیت خشن سودپرستی و انباشت سرمایه را بگیرد؟

تجربه تاریخی همه کشور های جهان نشان داده اند که این بحران آفرینی ها جز با تکیه بر نظارت عمومی از راه بکارگیری ابزارهای کنترل و نظارت های دموکراتیک قابل پیشگیری نبوده است! وفتی اراده عمومی مردم از راه سلب حقوق قانونی به حاشیه رانده میشود و تنها در هنگامه انتخابات دوره ای از هرنوع از حاشیه به متن فراخوانده میشود؛ در واقع در نبرد مغزها بین بحران آفرینی سرمایه و بحران زدایی طبقات مختلف مردم آنچه سر برون میآورد بحرانی است به گستره کشور و تبعات آن به گستره ای هزاران برابر فراتر از تصور مدیریت های بحرانی که ستادهای بحران شان از پس مهار آتش ساختمان پلاسکو برنیامد.