آیا سیاهکل اجتناب پذیر بود؟ - مریم سطوت

نظرات دیگران
  
    از : البرز

عنوان : ایکاش شما دفاع و تعریفی شایسته از آن جانهایِ شیفته و دوستدار مردمان کشور نوشته.......
هموطن گرامی آقای محمود از ایران، ضمن سپاس از شما، برای نهیِ اره به دستان از بریدنِ شاخی که بر آن نشسته ایم.
از آنجایی که در زیبایی آشکار می نویسی؛ «...این شرکت کنندگان آمده تابدینجا به خاطر فدائی بودن میتوانستید بخشی کوچک از وظیفه تاریخی را که بر دوش باز ماندگان جنبش فدایی همچنان باقی است، ادا کنند. اما ادا نکردند...»، تصور و آرزو می کنم، که ایکاش شما، به جای نقدِ کسانی که «...در تمامی سال های گذشته کوشیده اند تا تمامی ارزش های مشی مسلحانه ان را بی اعتبار کنند...»، به مناسبت بهمن ماه و حماسه اش، دفاع و تعریفی شایسته از آن جانهایِ شیفته و دوستدار مردمان کشور نوشته و آن را در پایِ همین مطلب یا بصورت مطلبی مستقل در معرض دید قرار می دادی
۷٨۲۷۹ - تاریخ انتشار : ۱ اسفند ۱٣۹۵       

    از : محمود از ایران

عنوان : بر سر شاخ نشستید که چه! بن ببرید؟
بدون کم وکاست می نویسم که برنامه پرگار ماموریت خاص دارد ومجری سیاست ضد چپ و سوسیالیسم بی بی سی است و نهال ضد سوسیالیسم اش در حال به بار نشستن است. البته بار و میوه در سبد رسانه امپریالیستی قرار داده می شود و میوه چین های دهان خشک نمی دانند که چه می کنند. اینان نیز ناخوانده درس هستند که مدتی است با تز خود درآوردی می خواهند ایران فردا را رقم زنند؛ آنهم با معماری سبک اتحاددمکراسی خواهی؛ با که؟ با گفتمان منسوخ سلطنت و مشاور شاهزاده بی تاج و تخت. آن شب در برنامه پرگار خودمردم پنداری شرکت کنندگان به گونه ای بود که به مصداق شعری از دهقان توس باید فریاد می زدیم رفقای سیاهکل سر از خواب بردارید و سازمان و مدافعان و منتقدانتان را ببینید. آن شب کسانی بر زین نفی حماسه سیاهکل نشسانده شدند که مدتهاست مدال فدائی بودن را از سینه برداشته اند،اما بنابه دلائلی نامعلوم هنوز هم از مزایای آن دل برنمی کنند. آن شب شرکت کنندگان در برنامه پرگار یعنی سرکار بانو مریم سطوت، فریدون احمدی و فرجاد هرکدام به سهم خود حماسه سیاهکل را کوبیدند چه با نفی و چه با دفاع بد. من نمی دانم امسال به مناشبت ۱۹ بهمن چرا بزرگان فدائی از جمله ایرج نیری جلو دوربین نیامدند؟ چرا دیگر مدعیان دارای مجوز از بیژن جزنی به دفاع از سیاهکل برنخاستند. این سکوت چه معنا دارد و چرا باید کسانی به مناسبت بهمن ماه و حماسه اش برای نقد ظاهرا مدافعانه از گذشته ای بیایند که در تمامی سال های گذشته کوشیده اند تا تمامی ارزش های مشی مسلحانه ان را بی اعتبار کنند. مریم بدون آگاهی کافی و صرفا به اتکا حداقل های شنیده از دیگران، برخورد ضعیفی را ایجاد کرد که جز دفاع بد نامی دیگر برآن نمی توان گذاشت. دفاعی که در برابر پورش خصمانه و ضدفدائی و سلطنت شادکن فریدون احمدی و فرجاد به ضدخودش تبدیل شد. این شرکت کنندگان آمده تابدینجا به خاطر فدائی بودن میتوانستید بخشی کوچک از وظیفه تاریخی را که بر دوش باز ماندگان جنبش فدایی همچنان باقی است، ادا کنند. اما ادا نکردند چرا ؟ باید خود علت را عنوان کنند
کاش فرجاد که به شش ماه عمر چریک می خندید ولی مکرر می گفت که این ۲۰۰ چریک کشته شده اگر می ماندند در ۲۲ بهمن محل خدمت واقع می شدند. این پارادوکس را به کجا برم که اگر آنها بیش از شش ماه عمر می کردند و به سن فرجاد می رسیدند کاری فراتر از او نمی کردند. آقای فرجاد شما از یکسو اسطوره فدائی را ناشی از جوانی و خامی می پندارید و از سوی دیگر عمر نوح برای چریک آرزو می کنید، مگر می شود؟
۷٨۲٣٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣۹۵       

    از : حامد

عنوان : سهم خواهی
آندسته از افرادی که از درون همین جنبش، امروز به دشمن هیستریک آن تبدیل شده اند تنها به یک علت است و آنهم : شکست . اگر در ایران هم اوضاع بگونه برخی کشورهای آمریکای لاتین پیش میرفت، مطمئن باشید همین افراد سینه سپر گرده و سهم خود را میخواستند .
۷٨۱۷٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : نق زدن به تنهایی کارآییی در جهتِ بهبود اوضاع ندارد
البت واضح و مبرهن است، که نق زدن به تنهایی کارآییی در جهتِ بهبود اوضاع ندارد.
و ایکاش کسی که وقت خود را، بجایِ نوشتن نقدی اصولی بر مطلب حاضر، صرف "نق زدن" بر سر کسانی می کند، که پیش از او نق زده بودند، می توانست درک کند، که نق زدنِ خودش هم، در ردیف همان نق ردنهایست، که بر آنها معترض است
۷٨۱۶۲ - تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱٣۹۵       

    از : سیامک

عنوان : خودمردم پنداری
این عادت خرده بورژواهاست که خود را مرکز عالم بپندارند و همه چیز را با "حال" و روز خود محک بزنند و آنرا امری مسلم غیر قابل خدشه و بی نیاز از استدلال بدانند.
اغلب مشتریان کامنت گذاری در این سایت هم از زمره "عقلای" "خود مردم پندار" که همیشه گمان میکنند در طرف درست ماجرا هستند قرار دارند.
فضلای گرامی، فرهیختگان سرد و گرم کشیده روزگار که خیلی دمکرات و گریزان از خشونت شده اید و البته برای گذاشتن کامنت و خواندن مطالبی که تقریبا همیشه با آن مخالفید در این سایت وقت به قدر کفایت دارید، آیا با چیزی به نام استدلال و نقد ه آشنایید؟ مایلم به استحضار برسانم ایجاد پارازیت و نق و نفی و سلب و انکار آن هم با این حجم از اعتماد به نفس که نظر خود را نظر"مردم" بدانید تاکتیکی است که خیلی قدیمی شده.گیرم که اصلا نظر شما نظر مردم، این چه حقانیتی ایجاد میکند؟ خیلی قبل از شما هیتلر و موسولینی و ... و از جمله آن گوینده عظیم"هیچ" و این معظم اله هم نظر خود را نظر آحاد ملت میدانسته اند و میدانند.
۷٨۱۵۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱٣۹۵       

    از : فریبا علیخانی

عنوان : اعوجاج
مریم عزیز همیشه دورا دور تو را و جسارتت را و یکی بودن زبان و دلت را می ستودم ولی هرچه فکر میکنم در لابلای این نوشته و همچنین گفتارت در "پرگار" تو را نمی یابم. شاید من اشتباه میکرده ام. شاید!
تو در حالی دیگران را دعوت به میهمانی "افتخار" میکنی که خود سالهاست از آن میهمانی خارج شده ای.
نمی دانم شاید به دوستان به خون غلطیده ات احساس دین میکنی وقتی می بینی کسی به کار آنان "افتخار" نمی کند. سخت است و جانکاه مخصوصا ً برای آدمی چون تو! توئی که زمانی با تفنگ و گلوله و زمانی با مسالمت و مبارزه سیاسی برای بهروزی مردمان میهنت رزمیده و می رزمی. اما مریم جان مردم با نگاه به مسیری که تو آمده ای در می یابند که کار دیروز غلط بوده پس چرا مردم را دعوت به "افتخار" به یک کار غلط می کنی؟ یا نکند باز من اشتباه میکنم و تو کار امروزت را غلط می دانی و کار دیروزت را صحیح؟
۷٨۱۴۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣۹۵       

    از : شهلا فرید

عنوان : واقعه ایی که سیاسی کار را به ناسزا تبدیل کرد
به سالگرد سیاهکل نزدیک می شویم و یکبار دیگر بجث در مورد چرایی آن و نتایج آن. انسانهایی حساس و پر شور واقعه ایی آفریدند و بسیاری از فرهیختگان هم در آن زمان مبهوت آن شدند. واقعه ایی که مبارزه سیاسی را از حیات جامعه گرچه جامعه ایی دیکتاتور زده محو کرد. واقعه ایی که سیاسی کار را به ناسزا تبدیل کرد. واقعه ایی که بیان همان "خون بر شمشیر پیروز است" مذهبی بود. واقعه ایی تاسف بار
به نظر من امروز با استدلال هایی مانند شرایط روز و امریکای لاتین هم همین طور بود فقط کودکانه بر اشتباه پای فشردن است. خوب بودن انسانهایی که در این راه بودند .و عاطفه به آنها هیچ توجیهی نیست که اشتباهی مرگ بار را پاس بداریم.
۷٨۱٣۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣۹۵       

    از : نیما حقیقت گرا- از آلمان

عنوان : خطاب به جناب حامد صابری
پس طبق این تز خود درآوردی که جنابعالی دادید پس اصلاً جنگی هم نباید باشد و هرگونه مبارزه مسلحانه هم باید ممنوع شود؟ شما و امثالهم گویا فراموش میکنید که ما آدمها در یک جزیره خوشبختی دورش حصار کشیده شده زندگی نمیکنیم که همه آدمها صلح طلب هستند و به حقوق انسانهای دیگر احترام میگذارند و عدالت اجتماعی را برای همه قائل هستند و حقوق همه هم رعایت میشود. فراموش هم کردید و میکنید که رژیم شاه احمق یک دیکتاتوری تمام عیار بوده و این شاه قولی حرف و نصیحت هیچ آدم دلسوز وطنی را هم گوش نمیکرد و خودش را خدا میدانست چه برسد که حرف مخالفین خودش را ابتدا گوش بدهد و به قوانین دموکراسی و رعایت آزادی بیان وفادرا باشد. در رژیم شاهی وقتیکه نه آزادی فعالیت احزاب مختلف بود و همه رسانه ها زیر کنترل رژیم و به افراد مخالف سیستم فاسد شاه مجال داده نمیشد حرفشان را به گوش مردم برسانند راه دیگری غیر از راه خشونت آمیز مثل نبرد مسلحانه یا ترور افراد وابسته به رژیم میماند؟ البته خودم هم به درست بودن نبرد مسلحانه رفقای فدائی در آن شرایط نامناسب کمی تردید دارم که با همه شجاعتشان به نتیجه کارشان کمتر دانائی یا آگاهی داشتند. در جامعه آنزمان زیر سلطه شاه دیکتاتور آیا نارضایتی و آگاهی اکثر مردم به حدی بوده که سریع به جنبش رژیم برانداز شاهی بپیوندند؟ نه! پس فقط میشود از خودگذشتگی و شجاعت این افراد در حماسه سیاهکل را ستود که نخواستند تن به سازش به رژیمی سفاک و زورگو و نوکر امپریالیسم بدهند. جناب حامدی از خودتان پرسیدید که آیا این مبارزین برای سعادت خلق ایران نمیتوانستند کاری به کار سیاست ضد خلقی شاه نداشته باشند و بر سر سفره رنگین شاه ابله بنشینند و در لباس سازشکاری به همه نان و نوائی که میخواستند برسند و برای خود منافع و امتیازاتی کسب کنند؟ پس چه چیزی باعث شده تا تن به سازش با رژیم شاه ندهند؟ طبق گفتار شما گویا مریض روانی بودند و خصلت انسانی خود را از دست داده بودند که دست به اسلحه بردند! مگر شما تا حالا دیدید که دیکتاتوری با نصیحت و حرف خوش کنار بکشد و راه را برای احزاب و نظرهای مختلف باز بکند؟ بحث بر سر منفعت یک فرد مثل شاه یا نوکرانش است که باید به هرقیمتی حفظ میشد و برای همین به بهانه خطر کمونیستی بودن این گروهها از چهارتا دانشجوی چپ هم میترسیدند. وگرنه شاه خودش با همسایه کمونیستش آقای برژنف بهترین رابطه را داشت! سوال دیگر که من از نویسنده این مقاله دارم آیا در آنزمان جنگ سرد و بلوک بندی شرق کمونیست با غرب سرمایه داری چنین جنبش کمونیستی فدائیان ایران اصلاً از شوروی کمونیستی سابق حمایت میشده یا شد؟ وگرنه بدون حمایت شوروی کمونیست نبردشان کمی شباهت به خودکشی سیاسی بوده یا نه؟
من بعد از انقلاب رفتم به کمک دوست کمونیست عضو سازمان از نزدیک محل حماسه سیاهکل را دیدم و پدر رفقیم که ساکن روستا بوده و از نزدیک شاهد حمله مزدوران شاه به رفقای مبارز سیاهکل بود تعریف میکند که بعد از کشته شدن رفقا اولین کسانی که سنگ برداشتند و به سمت جنازه های رفقای بر خاک افتاده پرت میکردند و لعنت میکردند خود همین روستائیها و اهالی محل بودند که رژیم شاه به آنها فهمانده بود اینها خرابکارند و کمونیستهای خدانشناس. مشکل اینجاست وقتیکه توده با جنبشی همراه نبوده یا نباشد خیلی زود به بن بست برمیخورد و شکست میخورد. به نظرم شرایط برای چنین جنبشی مهیا نبوده وقتیکه آگاهی و نارضایتی مردم در سطح بسیار پائینی بوده. دریغا از این همه شجاعت و جانفشانی این رفقا برای مردمی نادان و ناآگاه که توسطشان سنگسار هم شدند یا بشوی!
۷٨۱٣٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣۹۵       

    از : احمد شریفی

عنوان : حضور ذهن
سلام خانم سطوت
مقاله شما هاوی نکاتی است که اگر با کمی مطالعه قبل از حضور در برنامه پرگار به ان ها دست میابیدید ، میتوانستید بخشی کوچک از وظیفه تاریخی را که بر دوش باز ماندگان جنبش فدایی همچنان باقی است،ادا کنید.
قائدتا حضور در این جلسه با اگاهی از مضمون ان انجام گرفته است و متاسفانه شما تنها متکی به خاطرات شخصی دران شرکت کردید وحتی سعی نکرده بودید که کتاب اخیر حمید اشرف را موشکافانه مطالعه کنید.عدم واکنش شما به نکات زیبایی که مجری برنامه از متن این کتاب مطرح کرد ،شاهدی است بر این مدعا.
نوشتن یک مقاله در سایت هایی که بهر حال مخاطبان اندک در مقایسه با برنامه های تلویزنی بی بی سی دارند نمیتواند این سهل انگاری را توجیه کند.
با این همه از شما که این همت را کردید و سعی کردید کمی از کاستی های برنامه را جبران کنید، ممنونم
۷٨۱۲۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣۹۵       

    از : حامد صابری

عنوان : کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم
وقتی تاکید خانم سطوت را درباره در نظر گرفتن شرایط زمانی و مکانی شنیدم بیاد عباس عبدی و تعدادی از دانشجویان خط امام سابق می افتم که امروزه صحبت از دموکراسی می کنند و رواداری و تساهل ، اما وقتی به تسخیر لانه جاسوسی میرسند شهامت این را ندارند بگویند کارشان اشتباه بوده و سعی می کنند با تاکید روی شرایط و زمان و مکان کارشان را توجیح بکنند . امروز اگر کسی تشخیص بدهد باید به سفارت عربستان حمله بکند از نظر آن ها مردود است و تندروی و قانون شکنی ، ولی عین همان عمل رو در سال ۵۸ توجیه می کنند . به باور من کار غلط غلطه و باید با شهامت اشتباه رو پذیرفت . البته که شرایط مکانی و زمانی رو باید لحاظ کرد . ولی نمی توان با شرایط زمانی و مکانی کار غلط را توجیح کرد . مثلا دزدی کار بدیه اما فرق است بین کسی که از گرسنگی دست به دزدی میزنه با کسی که علیرغم داشتن امکانات و ثروت ، دست به دزدی میزنه . به نظر من معیار غلط بودن یک عمل هم در درجه اول به تاثیرش رو خود انسانه ، چریک ها عموما انسان هایی با آرمان ها و تمایلات انسانی بوده اند اما آدمکشی با هر توجیحی ، در درجه اول آسیب اش به خود فرد آدم کش میرسه ، بهترین آدم ها هم وقتی به خشونت متوسل بشوند بتدریج خوی انسانی شان تضعیف میشود .
۷٨۱۲۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣۹۵       

    از : فضولباشی

عنوان : لنگش کن
بعضی از این حرف ها که امروز در مورد جنبش فدایی زده می شود از همان قماش «لنگش کن» معروف است که کنار تشک می نشینند و می گویند. می آیند و می نشینند و می گویند که نباید آن کارها می شد و باید این کارها می شد.... نمونه اش آقای احمدی در برنامه ی پرگار. اما وقتی خانم سطوت از ایشان پرسید: «خوب چرا آن کارها را نکردید؟» معلوم نشد جواب ایشان چه بوده است؟
واقعیت صحنه ی سیاسی در ایران آن زمان مشخص بوده است: یک طرف حزب توده ی ایران، یک طرف جبهه ی ملی و یک طرف نهضت آزادی و یک طرف خمینی و دار و دسته اش و یک طرف هم فدائی ها و جنبش مسلحانه آن طرف هم شاه و ساواکش. این ها که امروز جنبش فدایی آن روز را نفی می کنند و می خواهند «چیزی» جایش بگذارند که خودشان هم به درستی نمی دانند چیست، هیچ به این فکر نمی کنند که چرا در آن زمان یک نفر به عقلش نرسید که بشود نماینده ی آن «چیزی» که این ها امروز می گویند؟ دلیلش روشن است زیرا چنین «جیزی» در آن روز وجود نداشت و نمی توانست وجود داشته باشد. انسان فرزند زمان خویش است. با طرز تفکری که نفی کنندگان جنبش مسلحانه داشته اند. انسان از زمان اسپارتاکوس تا همین امروز همیشه بر خطا بوده است.
۷٨۱۲۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣۹۵       

    از : همایون

عنوان : از آن حرف ها
خانم آزاده سپهری نوشته اند: «نتیجه ی مبارزه، نشان از درستی یا نادرستی آن دارد» نتیجه ی مبارزه و انقلاب در ایران عبارت شد از جمهوری اسلامی ایران. آیا این به معنای درستی جمهوری اسلامی ایران است؟
۷٨۱۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣۹۵       

    از : masoud memar

عنوان : من چنینم که نمودم
هر رویداد تاریخی اجتناب ناپذیر بوده است اشتباه و یا درستی آنرا امروزیان بسته به نگرش خود ارزیابی میکند. اصولأ بررسی تاریخی و تاریخ نگاری اگر با ارزشگذاری در هم بیامیزد صرفأ آن نتیجه دلخواه خود را بدست میدهد . هر رویداد سیاسی محصول شرایط اجتماعی و سیاسی زمان خودش است رفتار حاکمیت و اپوزسیون نیز از فهم و باورهای زمانی آنها نشأت میگیرد. اگر پیشینیان عملکرد دیگری میداشتند لاجرم فکر و اندیشه و شرایط دیگری باید میداشتند که چنین نبود اما چنان بود .اگرها و اماها صرفأ میتوانند به درد سیاستورزی در آینده بخورند نه بررسی تاریخی . پدیده سیاهکل نیز اجتناب ناپذیر بود . اگر امروز جامعه در مقابله با استبداد موجود دست به اسلحه نمیبرد به شناخت و طرز تفکر افکار عمومی برمیگردد که با نیم قرن گذشته متفاوت است نه چیز دیگر . همان صداقتی که جوانان حماسه سیاهکل را آفریدند در جوانانی چون سهراب اعرابی که در ستاد ۸۸ موسوی فعال بودند نیز وجود داشت منتها باور و طرز تفکر و شرایط زمانی است که متفاوت عمل میکند . اگر امروز جامعه مبارزان سابق خود را ارج نمیدهد یقینأ بخاطر تفکر پیشین آنها را ملامت نمیکند و اگر امروز رویکردی نشان دهد به عملکرد و باورهای امروزین آنها برمیگردد مانند مجاهدین خلق که رفتارش با خودی ها و با جامعه صداقت آنها را در جامعه چنان به زیر سوال برد که ترمیم نشدنی است .
۷٨۱۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣۹۵       

    از : آزاده سپهری

عنوان : نتیجه ی مبارزه، نشان از درستی یا نادرستی آن دارد
مقایسه جنبش های چریکی آمریکای لاتین با ایران، به همین سادگی ممکن نیست. برای اینکار باید فرهنگ جوامع، فرهنگ سیاسی جنبشهای مبارزاتی، ایدئولوژی دولتها و "ممکن ها" و "ناممکن"ها در یک جامعه را با یکدیگر مقایسه کرد.
مبارزه برای سرنگونی شاه، منجر به روی کار آمدن فاشیسم اسلامی در ایران شد. جنبش چپ در ایران متاثر از فرهنگ اسلامی بود و از دمکراسی و آزادیخواهی واقعی، بسیار دور بود. نتیجه این شد که بخش بزرگی از جنبش چپ به دفاع از قدرت گیری فاشیسم اسلامی پرداخت و همانطور که یکی از کامنت گذاران اشاره کرده، هنوز هم دنباله روی بخشهایی از نظام هستند. در صورتی که در آمریکای لاتین مبارزات چریکی منجر به دمکراتیزه شدن جامعه شد.
۷٨۱۱۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣۹۵       

    از : حصاری

عنوان : "نه"ایی که از لوله ی تفنگ می آید
خانم سطوت من دلیل کردار مردمان آمریکای جنوبی را آنگونه که شما می گوئید نمیدانم. نه طرفدار رژیم جهل و جنایتم، نه از عوامل رژیم پهلوی و نه از قافله ی فدائیان سابق. ایرانیم.
شما به من ایراد گرفته اید که چرا به تاریخ مبارزاتی مردمت افتخار نمی کنی؟ اگرچه در سیاست پاسخ کوتاه و ساده و راحت یعنی عوامگرائی (کالای روز جهانی) اما در زیر یک نوشته بیش از این نتوان گفت؛ عزیز، علیرغم احترام عمیق برای دوستان فدائی، مطالعات و تجربیاتم (تو بخوان زندگی) مرا به این نتیجه رسانیده اند که شما و دوستانتان اشتباه کرده اید و ندانسته جاده صاف کن رژیم جهل و جنایت شده اید. متأسفانه با این نتیجه من نمی توانم افتخاری بر این شیوه ی مبارزه داشته باشم. شما میگوئید جنبش فدائی "نه" به شرایط حاکم و اعلان ابطال گفته ی "ایران جزیره ی ثبات و آرامش است" بود.
همه ی آنها که فرزندی دارند به شما خواهند گفت؛ به چه قیمت عزیز؟! حرکت شما حرکتی نه از سر سیاست و خردورزی که از سر یأس و استیصال و درماندگی بود که بخشی از روشنفکران ما دچار آن شده بودند. و متأسفانه جوانان پرشور دانشگاهی ما نیز به دام نشانه هائی که جلال و صمد و احمد و ... ترسیم می نمودند رفتند و همان شد که ما در تند باد ۵۷ فاقد چند آدم سیاسی باسواد استخوان دار بودیم تا به مردم سره از ناسره بشناسانند.
خانم سطوت عزیز اگر مردم پی فکر شما را بگیرند فردا باید به مبارزات فدائیان اسلام نیز افتخار کنند! آیا "نه" شما با "نه" آنها که هر دو از لوله ی تفنگ بیرون می آمد متفاوت بود و دو نتیجه متفاوت از آن استحصال می شد؟! نه عزیز؛ کار غلط، غلط است چه مریم سطوت انجام دهد و چه نواب صفوی.
۷٨۱۱۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣۹۵       

    از : خسرو گودرزی

عنوان : شهامت اعتراف
خانم سطوت آیا شما واقعا با توده های مردم تماس داشته یا دارید ؟ یا اینکه همیشه در یک حلقه های بسته روشنفکری چپ حضور داشته اید ؟ چه اشکالی دارد که شما و امثال شما اعتراف کنید که مرتکب یک اشتباه بزرگ در زندگیتان شدید که در نهایت همان حرکت سیاهکل یا انجام عملیات به گفته شما چریکی در شهر شدید و در حقیقت شما و همفکران شما پیاده نظام خمینی و تقش خط حمله او را بازی کردید ، تا روزیکه خمینی پایش را به ایران نگذارده بود با شما و چپها مدارا و روی خوش نشان میداد تا جائیکه در بدو ورودش همه چپها در ایران به همراه سازمانها و گروه های اسلامی به پیشوازش در میدان انقلاب و میدان آزادی صف بسته بودید . توده مردم بیش از ۶ ماه نکشید که پی به ماهیت خمینی و اسلامش بردند ولی شما مدعیان جهان وطنی حداقل ۳۰ سال ! خود خواهیها و کینه و عداوت شما بزنم خود چندین نسل را از بین برد و هنوز هم به آن فاجعه‌ای که آفریدید مباحات میکنید ، و هر کس هم که مخالف نظرات شما باشد براحتی با یک مارک سلطنت طلب و سازشکاری.... سعی میکنید مخاطب را از میدان بدر کنید و اینجا هیچ فرقی با خود رژیم حاکم ندارید.
۷٨۱۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : ناخودآگاه در هر زمان و مکان، مشتاق و آرزومندِ استمرار شیوه ای خاص از استبداد هستیم
ضمن تأیید و سر تعظیم فرود آوردن در برابر منطق هموطن گرامیمان اکبر، وقتی که زیبا و پر مفهوم می نویسد؛ «... با تفکر استبدادی، به مبارزه با استبداد رفتن جای نقد دارد، نه افتخار...»، لازم دیدم، که ضمن گرامیداشت خاطره ی بنیانگزاران جنبش فدایی، بنویسم، که هموطنمان بانو مریم سطوت می کوشد، که سیاهکل را در ظرفِ زمانی خودش بکاود، و نه با عینکِ امروزین، تا پاسخی برای اجتناب پذیریِ واقعه ی سیاهکل بیابد

واضح و مبرهن است، که اگر خُلقِ جَبون محمدرضاشاه در اثر زیاده رویهایِ عناصر مرتبط با حزب توده ایران و تندروهایی از ناحیه ی جبهه ملی ایران تنگ نمی شد، و اینهمه را مایه یا بهانه ی تسلطِ مطلق خود بر کشور در معیتِ آب زیر کاههایی چون آقایان کاشانی و زاهدی و بی مخ هایی چون آقای شعبان جعفری، قرار نمی داد. آنگاه نهضت ملی ایران تحت رهبری جبهه ملی توانایی و استعداد آن را داشت، که با نهادینه کردن مشروطیت، آزادی و مردمسالاری را در کشور قوت ببخشد. و از این منظر امکانی برای تأسیس سازمانهایی چون فدائی و مجاهد در مخیله ی جوانان بنیانگزارش ایجاد نمی شد.
و از ممر دموکراتیزه شدن کشور، شاید امکانِ تماسهایِ بیشتر بین آقایان نواب صفوی و طالقانی فراهم می آمد، و نواب نیز دفاع از اسلامش را در چاقوکشی و قتل زنده یاد کسروی نمی یافت

اما متأسفانه قوت یافتن استبداد محمدرضاشاهی، اسباب قدرت گیری مجددِ تمام دیگر انواع استبداد در کشور را فراهم آورد.
و سرانجام نیز استبدادِ محمدرضاشاهی با دستِ یکی از قلدرترین هایِ همان استبدادها به زیر کشیده شد. تا باری دیگر بر همگان ثابت شود، که "ما" ایرانیان بیش و پیش از آنکه به دنبال محو استبداد باشیم، ناخودآگاه در هر زمان و مکان، مشتاق و آرزومندِ استمرار شیوه ای خاص از استبداد هستیم
۷٨۱۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣۹۵       

    از : حسین صادقی

عنوان : شما چرا ؟
خانم سطوت
برخورد با مبارزان را در ایران و امریکای لاتین مقایسه و از برخورد ایرانی ها با مبارزات گذشته انتقاد کرده اید . اما این نوشته با بخش مهمی از زندگی عملی خود شما و با بخش مهمی از مواضع کنونی شما در تضاد است . چند سال پیش ، زمانی که شما و دوستان شما اعتراض و مبارزه را نفی می کردید، عکسی از شما را در کنار یکی پلیس هائی که در قتل حمید اشرف شرکت داشت منتشر شد. لبخند بر لب داشتید و مفتخر بودید که با این گونه نیروها عکس می گیرید . مبارزان امریکای لاتین به حمایت از دیکتاتورها بر نخاستند، برای رای دادن به ادمی مثل رفسنجانی و روحانی تبلیغ نکردند ، در قالب تبعیدی سیاسی و در حالی که عضویت رهبری یک سازمان مدعی اپوزیسیون را بر عهده دارند ، اجازه نمی یابند سالی چند بار به ایران سفر کنند ، شما اکنون به مناسبت بهمن ماه مدعی دفاع از گذشته ای هستید که در تمامی این سال ها ان را نفی کرده و کوشیدید تا ان تمامی ارزش های ان را بی اعتبار کنید. راستی را که در ایران هیچ چیز در جای خود نیست
۷٨۱۰۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣۹۵       

    از : پدرینو روخا

عنوان : ارتداد
بخش بزرگی از چپ های نسل سیاهکل، یا اینکه در آن زمان توهم چپ بودن داشته اند و یا که امروزه تمامن مرتدد شده و چون بسیاری از نخبگان این جهان، برهنه به دامان سامانه ی پر زور آن پناه برده اند. + ، چپ ایرانی در پی سرکوبهای دهه شوم شصت، در ضدیت با جمهوری اسلامی دین ستیزی را پیشه ی اصلی خود کرد و در آشفتگی ی حاصل از ستیز حکومت ایران با آمریکا و اسراییل، چون اغلب نخبگان، آمریکا و اسراییل دوست شد. این چپ مثل همه ی مرتدین یک ایدولوژی مجبور است برای رضای دشمنی که تسلیم آن شده است، گذشته ای را که زهرآگین می داند از جان خود بیرون کند. چپ آمریکای لاتین همواره پیوند رمانتیک خود را با ستمدیگان زبان- بسته به هر گونه ای زنده نگاه داشته و به اصل فداکاری در راه ستم زدایی ی از آنها، وفادار مانده است.
امروزه، بخش بزرگی از چپ نسل سیاهکل، از سوسیال دمکراتهای اروپایی، در دور شدن از ایدولوژی سوسیالیسم، بسیار تندتر می راند و چیزی نمانده که از لیبرال دمکراتهای ایلات متحده آمریکا هم در این راه پیشی بگیرد. صف کشیدن چهره های سرشناس آن نسل را، برای مصاحبه شدن، در پشت دفتر رادیوهای *سی آی ای* و *ام آی ۶* تماشا کنید تا بتوانید انتظارتان از ایشان را در پاسداری از آرمان های زمانه ای که روحی دیگر داشت، تنظیم کنید.
۷٨۱۰۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣۹۵       

    از : اکبر

عنوان : ضداستبداد با چه بینشی؟
خانم سطوت
مبارزه با استبداد همیشه ستودنی و وظیفه هر انسان ازاده یست.اما سوال اینست:مبارزین ضد استبدادی شاه حاملین چه فکر و ارزوی برای مردمشان بودند.؟هچنین ضرورت یک پدیده االزاما حقانیت ان نیست(پیدا یش جنبشهای اسلامی در اینروزها هم ریشه درخواستهای عدالت خواهانه دارند .ولی ایا میتوان صرفا ازاین زاویه به انها به به وچه چه گفت؟
. خمینی٬ خامنه ایها٬نواب صفویها هم همین استدال (ضرورت وجودیشان )شمارا بدرستی دارند ( افتاب آمد دلیل آفتاب) .با تفکر استبدادی به مبارزه با استبداد رفتن جای نقد دارد نه افتخار٬ولی اگر اصرار در افتخار دارید لطفا اسلامیهای جان بر کف وارمان خواه قبلااز نقلاب و بعد ا انقلاب را بی نصب نکنید.
۷٨۰۹۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣۹۵