از : بازرگان
عنوان : تلاش برای فهم بیشتر
با تشکر از البرز، راستش موضوع از فهم من بیرون است. آقای فراهانی آدم درس خوانده، آموزش دیده در فلسطین تا حد فرماندهی، چگونه توقع داشته گروه پس از شش ماه زندگی غیرمتعارف و سخت در کوه و جنگل، فرسوده روحی و جسمی، در شرایط ایده آل برای یک عملیات نظامی است؟! اگر بر اساس این گفته ها گروه از قبل طرح حمله به پاسگاه سیاهکل را داشته پس چرا همزمان دیگران طرح زاغه هایی را در بخش دیگری از منطقه یعنی کوهها و جنگلهای فومن و تالش را پیش می برده اند؟ موضوع قرار نیمه دوم بهمن ماه برای عملیات شدیدا ً جای شک دارد چرا که ایرج که فردی محلیست به آسانی تشخیص می داده که در آن برف سنگین راه رفتن ممکن نیست چه رسد به عملیات نظامی/چریکی! اگر گروه همراه هادی در بیرون ده در کمین بوده در زمان درگیری روستائیان با او چرا وارد صحنه نگشته اند؟ احتمالاً یکنفر فقط بعنوان مراقب همراه او بوده که قدرت تصمیمگیری نداشته و تا برگردد به زاغه و بقیه را خبر کند و آنها تصمیم به آزادسازی هادی بگیرند و احتمالا ً در برف و تاریکی زمان زیادی در رفت و برگشت از دست میرود.
برای من، آدم معمولی دو گزینه میتواند مطرح باشد ۱- رفتار و گفتار و کردار شخص آقای فراهانی (در نوشتارهای دیگر منسوب به حمید اشرف میتوان ردی از آن یافت) منجر به آغاز عملیات گشته است. ۲- غیرارادی و برنامه ریزی نشده عملیات در شرایطی ویژه به گروه تحمیل و روی دستشان مانده است.
اما با پذیرش هر کدام از دو گزینه فوق بازهم رفتاری که گروه، متعاقب حمله به پاسگاه و خلع سلاح آن در پیش میگیرد قابل فهم و توجیه نیست.
شاید تلاش من هم برای فهم بیشتر بیهوده است چون نه شاهدی و نه سند معتبری از واقعه باقی مانده است.
۷٨۲٣۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣۹۵
|