سیمرغ پرکنده موجود است
الف ماهان
•
از افق به گوشه ای
از پُلی به کُنجی
از بیرقی به برجی
پرّ میکشد آسمان
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۶ بهمن ۱٣۹۵ -
۱۴ فوريه ۲۰۱۷
طنز سپید۲۲
از افق به گوشه ای
از پُلی به کُنجی
از بیرقی به برجی
پرّ میکشد آسمان
آبی و خرم
یا آبدارو ابریّ
نه مثلِ زمین بی سر
گردان
حیران و ویران
و صداهای ما
هرچند بلند و فریاد
خفه در گفتگوی پایان ناپذیرِ بمبها
پَر
یک پرِ سیمرغم به دست
میدویدم
!کبریت -
کسی نداشت
و گفت، و گو، و بلند، و عمیق
هایدگر انگار سورمیزند به سقراط
*لیس به ارسطو از همان عمق، اسی
بلند است زبانِ فلسفی
تا امام رسد به غارِ فاطی
که کو تنبانِ افلاطون؟
گفتا به خواب فاطی:
!اینم بیرقِ عُمَریّ
دستت کو؟ -
برید دکتر! گیر کرده بود زیر زمین! -
گفتم نچرخ، چرخید -
و چه دانید شما
که قربانی بر کدامین قِرِ خداوند میشوید؟
بمبها تاریخ نخواندهاند
گفتم نچرخ، چرخید!
:همصدا و دقیق میخواند کُرِ گدایان
- شاه منم
شاه منم
شاه منم
با همان یک دست پسرک
سینی جلو همه می چرخاند
:دو رأی بود
سبز خدا
.قرمز خرما
دیگر نچرخید
و انبوه در خیابانها
گدایان یخ زدند در سجده ها
که دیگر نچرخد
نچرخید
شهری ست شهرستان
و بیدست مردمان
همه بمب میساختند روزان و شبان
اکنون چراغقوه زیرِ بغل و سر
گردان دنبالِ ستاره
بادبادکی گمشده
پهبادی بیسوخت
که جی جی، فرود آید بر بامی
!آه منجی
"سیمرغِ پرکنده موجود است"
نوشته گاه روی شیشهها
دستت کو؟ -
گذاشتم -
کنارِ بمبِ کوچکم
!آخر شاه منم
و دستفروش مینالد: نه خدایی بخر از من!
چند؟ -
یک خدای هستهایّ
زیرِ چانه میزند
تا خودِ ب و میم
و بمب
مرا بیامرز! -
التماس میکند دستفروش
التماس میکند فاطی
التماس میکند خدا
التماس میکند گدا
... التماس
التماس ...
۱۱/۱۲/۲۰۱۶
ا- ماهان
اسی. اسکندر گجستک. مقامات عشق افلاطونی را نزد ارسطو فراگرفت و پیش برد و*
* اسفند ۵۷ شورشها انجامید و ما به مدرسه برگشتیم. یکی از همکلاسیها دستش را از جیب "اورکت" شبه نظامیش در نمیآورد. گفتند آنرا در سینما جا گذاشته. کنار بمبی که ساخته بوده. بمب به آن کوچکی و انگار همه دستشان قطع شده بود که آنطور از کار افتاده بودند و سرسپرده. حتا علم باوریدگان عملگرا.
|