شهریار هندی
ماشین امضای امپراطوری( !؟)


• گروهی طرفدار دست‌ کشیدن از اصل سلطه آمریکا بر جهان بوده و خواستار تغییر سیاست خارجی آمریکاست تا با این تحولات تاریخی تصادم نکند. در راس این گروه هنری کیسینجر قرار دارد که معتقد است و انتظار دارد آمریکا نیز در نظام جهانی آینده تنها یکی از مجموعه‌های قوی و مساوی باشد. اما گروهی دیگر هنوز معتقد به تلاش در حفظ بی برو برگرد هژمونی ایالات متحده است. "استیفن بنون" مشاور ارشد و راهبردی ترامپ یکی از آنهاست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۶ بهمن ۱٣۹۵ -  ۱۴ فوريه ۲۰۱۷


ترامپ و کابینه اش را باید آخرین تیر ترکش امپریالیسم آمریکا بسوی تحولات جهانی دانست. کابینه ترامپ دست چینی است از مدیران میلیاردر دارای روابط تنگاتنگ با مجتمع نظامی-صنعتی-مالی به همراه ژنرال هایی که به علت مواضع افراطی توسط اوباما کنار گذاشته شده بودند و ترامپ مجددا آنها را دور خود جمع نمود! هیئت دولت ترامپ یکی از راست گرا ترین و نظامی ترین دولت ها در تاریخ ایالات متحده بشمار می آید. این کابینه در واقع عصاره مافیای مالی-نظامی حاکم بر آمریکا است که در مقایسه با آن کابینه جرج بوش پسر را می توان محفلی از آکادمیسین های دمکرات منش بشمار آورد (!).
این سئوال مطرح است که چرا علیرغم حضور تعداد بسیاری سیاست پیشه گان برجسته و دارای بینش ایدئولوژیک حتی در میان نامزدهای حزب جمهوریخواه، که از دانش و تجربه سیاسی وافری برخوردار بودند، به ناگاه فردی با ساختار ذهنی آنچنان کاسب منشانه، ادبیاتی بدان حد جاهلانه، تقریبا عاری از از هرگونه دید و سابقه سیاسی بین المللی ، و دارای سوابق کاری اخلاقی و زناشویی آنچنان سئوال برانگیز (تصویر خودش روی جلد شماره مارس ۱۹۹٣ مجله پلی بوی و تصویر برهنه همسرش روی جلد شماره ژانویه ۲۰۰۰ مجله سی کیو) از ذیل به صدر کشانده می شود و حتی این تصور را بوجود می آورد که گویا محافلی می خواسته اند با انتخاب او، میزان ابتذال ذهنی حاکم بر جامعه آمریکا را محک بزنند (!؟).
در ایالات متحده، همانند سایر سرمایه داری های غربی، اینکه چه کسی به ریاست اجرایی کشور انتخاب می شود در درجه دوم اهمیت قرار دارد. معیارهای اولی تر عبارتند از یک: میزان تبعیت رئیس اجرائی کشور از محافل پشت پرده و دو: مشاور یا مشاوران ارشد رئیس جمهور

نظریه پردازان کلان مجتمع نظامی-صنعتی-مالی ایالات متحده مدتها بود به این نتیجه رسیده بودند که ایالات متحده در هر دو عرصه داخلی و بین المللی با بحرانی فراگیر و خطرناک روبروست. عرصه هایی که در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر قرار دارند.
در عرصه داخلی بار نجومی قروض ۲۰ تریلیون دلاری ایالات متحده به سایر کشورها، که نه روز به روز، نه ساعت به ساعت، بلکه ثانیه به ثانیه مبالغ عظیمی به آن اضافه می گردد، می تواند در شرایط خاصی به فروپاشی سیستم منجر گردد! تنها عاملی که دلار را سرپا نگهداشته قدرت سر آمد نظامی آمریکا در جهان است. کافیست ایالات متحده به یک قدرت نظامی درجه دوم یا کمتر از آن نزول کند و آنوقت بسیاری از طلبکاران شهامت آنرا خواهند یافت که قرضه های خودرا نزد فدرال رزرو به اجرا گذارند. این یعنی ورشکستگی ایالات متحده آمریکا!
زمان آن است که رئیس اجرایی کشور با این بحران عظیم ساختاری مقابله کند. طرح ترامپ بعنوان یک نامزد انتخابات ریاست جمهوری بر همین اساس تنظیم شده بود. وی مکرر قول میداد از بار عظیم و فرساینده قروض و تعهدات بین المللی آمریکا بکاهد، صنایع آمریکایی را بداخل کشور بازگرداند، با رکود اقتصادی مزمن و بیکاری فزاینده مقابله کند و به اقتصاد زیرزمینی کشور که به زعم وی ناشی از حضور ملیونها مهاجر غیرقانونی است پایان دهد. هم اینها بود که توجه طبقه متوسط و حتی بخش مهمی از طبقه کارگر آمریکا را برانگیخت. در اینکه ترامپ و کابینه میلیاردرها تا چه حد روی این اهداف صداقت دارد و تا چه حد قادر به پیاده کردن آنهاست جای بحث بسیار است اما همانطور که گفته شد با وضعیت فعلی اقتصاد آمریکا چنین نقشه راهی کاملا قابل توجیه و حتی ضروری بنظر می رسید.
در عرصه بین المللی، سنگینی بار تعهداتی که آمریکا بعنوان رهبر جهان آزاد بر عهده گرفته بر اقتصاد و نیروی دفاعی آن کشور فشار طاقت فرسایی را وارد می کند. از نظر آمریکا زمان آنست که همپیمانان، بخش قابل توجهی از این تعهدات را خود برعهده گیرند. امریکا توان ادامه تامین هزینه های ناتو را ندارد و کشورهای نظیر عربستان، کره جنوبی، ژاپن و بویژه کشورهای اروپایی باید سهم خود را از هزینه‌های دفاعی و امنیتی بپردازند. به لحاظ سرشکن کردن هزینه های دفاعی، بدنبال درخواست مستمر دبیر کل ناتو در اجلاس سال ۲۰۱۴ سازمان مزبور مبنی بر افزایش بودجه دفاعی تمام کشورهای عضو تا سطح حداقل ۲ درصد کل تولید ناخالص داخلی آنها، کلیه اعضاء و بویژه اروپائیها ناچار خواهند شد بشدت سر کیسه را شل کنند. شرایط جدید رهبران اروپایی را شدیدا به تکاپو انداخته است. تا امروز آنها از تقابل میان روسیه و امریکا نهایت استفاده را می بردند. اروپا ۷۵ درصد هزینه‌های ناتو را به گردن امریکا انداخته بود. بعبارت دیگر امریکای ٣۰۰ میلیون نفری باید بخش قابل توجهی از هزینه نظامی اروپای ۵۰۰ میلیون نفری را بر دوش می کشید.
همه اینها در شرایطی است که چین و روسیه چهار اسبه در حال گسترش قدرت اقتصادی و نظامی خویش اند و ایالات متحده روز به روز از موقع برتر نظامی جهانی خود فاصله می گیرد. سیستم موشکی روسیه از آمریکا پیش افتاده و چین نیز در زمینه سامانه های ضد ماهواره به پیشرفتهای قابل توجهی دست یافته است. سامانه های ضدماهواره قادر خواهند بود سیستم ماهواره ای جهت یاب آمریکا (جی.پی.اس) را به گونه ای کامل از کار بیاندازند، بخش عمده بهره روی و اثرمندی تمامی موشک های کروز دوربرد ایالات متحده را از بین ببرند و به عملکرد سایر جنگ افزارهای دقیق آن کشور آسیب جدی وارد آورند. ایالات متحده به شدت به سیگنال های جی­پی­اس وابسته است و بنظر می رسد روسیه و چین با آگاهی از این وابستگی، اقدام به طراحی و ساخت سامانه های ضدماهواره کرده اند. انهدام تمام یا بخشی از سیستم ماهواره ای آمریکا در فضا برابر خواهد بود با فلج شدن دفاع ملی ضد موشکی، از کار افتادن تمام سامانه های موشکی کروز و از همه مهمتر، گسست فاجعه بار زنجیره ارتباطی فرماندهی استراتژیک ایا لات متحده! در مجموع می توان گفت در شرایطی که چین و روسیه هر روز سامانه های دفاعی و تهاجمی مدرن تر و کارآمدتری را آزمایش و به نیروهای نظامی خود ملحق می کنند، طرحهای تسلیحاتی نوین آمریکا به کندی پیش میرود. یک قلم، آزمایش بمب افکن رادار گریز جدید آمریکا تحت عنوان ب-۲۱ حدود دوسال از برنامه عقب است.
روند تحولات بین المللی و بویژه ظهور قدرتهای نوین، جهان سابقا دو قطبی را به عرصه ای چند قطبی مبدل نموده است. مواجهه با این شرایط به ظهور نظریات متفاوتی در میان نظریه پردازان کلان و نخبگان سیاست گذاری ایالات متحده منجر گردیده است.
گروهی طرفدار دست‌ کشیدن از اصل سلطه آمریکا بر جهان بوده و خواستار تغییر سیاست خارجی آمریکا می‌شود تا با این تحولات تاریخی تصادم نکند. در راس این گروه هنری کیسینجر قرار دارد که معتقد است و انتظار دارد آمریکا نیز در نظام جهانی آینده تنها یکی از مجموعه‌های قوی و مساوی باشد. نه کمتر و نه بیشتر.
اما گروهی دیگر هنوز معتقد به تلاش در حفظ بی برو برگرد هژمونی ایالات متحده در عرصه بین المللی است. در میان گروه دوم، نظریه پردازان تازه واردی قرار دارند که "استیفن بنون" مشاور ارشد و راهبردی ترامپ یکی از آنها ست.
بنون معتقد است که "بحرانهای عمده، هر ٨۰ الی ۱۰۰ سال یکبار رخ می دهند (!؟) و ما (آمریکا) ظرف ۱۰ الی ۲۰ سال آینده به بحران عمده بعدی خواهیم رسید". سرانجام بحران بعدی به عقیده بنون "فروپاشی تمدن غرب مسیحی در جلوی چشمان ما" خواهد بود. "اسلام توسعه طلب و چین توسعه طلب با این این پندار که غرب مسیحی در حال عقب نشینی است به پیش می تازند". و نیز اینکه "ما ظرف ۵ الی ۱۰ سال آینده در دریای جنوبی چین وارد جنگ خواهیم شد" و "با اسلام رادیکال نیز در گیر یک جنگ صد ساله خواهیم بود"(!؟).
ترامپ، با هدف پیاده نمودن چنین نظریات برتری طلبانه، شونیستی و خطرناکی است که روی کار آورده شده است. ضرورت و حتمیت مقابله با خطر فروپاشی بقول بنون "غرب مسیحی" است که مجتمع نظامی – صنعتی - مالی را بر آن داشت تا یک کاسب منش یک سونگر و متعصب (ترامپ) را به دیپلماتی مجرب و چالشگر (هیلاری) ترجیح دهد.
هرزمان هیئت حاکمه پشت پرده ایالات متحده نیاز به پیاده نمودن طرحهایی بشدت جاه طلبانه ، چالش بر انگیز و پر ریسک را داشته ، یک "ماشین   امضا" را بر مسند ریاست اجرائی کشور نشانده است. و این خصلتی است که در اوباما و هیلاری وجود نداشت. در کارتر و بیل کلینتون نیز وجود نداشت. اما در ریگان و جرج بوش پسر وجود داشت .
پس از کارتر، که طی چهار سال ریاست جمهوری خود چندین سنگر مهم غرب در مقابل اتحاد شوروی ( ایران ، اتیوپی ، آنگولا ، نیکاراگوئه ... ) را یکی پس از دیگری دست داد ، محافل حاکمه پشت پرده در آمریکا که توازن قوا در جهان دو قطبی را بنحو خطرناکی به ضرر ایالات متحده می دید طرحهای وسیعی شامل افزایش شدید بودجه دفاعی ، بازسازی و گسترش شگرف نیروی نظامی ( از جمله طرح ۶۰۰ کشتی جنگی برای نیروی دریایی ) ، پروژه عظیم جنگ ستارگان و در مجموع مقابله وسیعتر نظامی و استراتژیک با اتحاد شوروی را در دستور کار قرار داد. در آن زمان برای اجرای آن طرحها نیز به ماشین امضایی در راس قوه مجریه نیاز بود که بدون چون و چرا امضای خودرا پای متونی که به وی دیکته می شد قرار دهد. به این منظور هنرپیشه ای برگزیده شد که بیش از ۵۰ فیلم بازی کرده بود اما تجربه سیاسی اش به تنها یک دهه فرمانداری ایالت کالیفرنیا محدود می شد. ریگان نیز همانند ترامپ عاری از نگرش ایدئولوژیک و استقلال ذهنی بود و تنها نظرات مشاورینش را بازگو می کرد ، تا جائیکه   از طرف مطبوعات بعنوان طوطی سخنگوی مشاورین مورد انتقاد قرار گرفت !
در طول تاریخ ایالات متحده و بویژه از لینکلن ببعد محافل اصلی قدرت پشت پرده و در مرکز آن مافیای مالی-بانکی ، همواره سعی در کنترل کامل روسای جمهور در جهت پیشبرد منافع خود را داشته اند. لینکلن ، اولین رئیس جمهوری بود که برای تامین هزینه های جنگ داخلی ( ضد برده داری ) آمریکا به عوض اخذ وام از مافیای مالی ، دست به انتشار اوراق خزانه دولتی زد و در نتیجه مافیای مالی را از سود هایی عظیم محروم ساخت. استدلال او این بود که نباید گذاشت ملت آمریکا به اسارت مافیای بانکی در آید. لینکلن ، اندک زمانی پس از پیروزی در جنگ داخلی توسط یکی از عوامل مافیای بانکی از پا در آمد.
کمتر از یک قرن بعد ، رئیس جمهور دیگری در آمریکا با مافیای قدرتمند مالی در افتاد. اینبار جان کندی ، با اینکه خود از خانواده ای کلان سرمایه دار بر خاسته بود ، استدلال نمود که نهادی که باید بعنوان مجری انتشار پول ملی آنهم زیر نظر مستقیم نمایندگان مردم یعنی کنگره آمریکا ، عمل کند "بانک مرکزی" ایالات متحده است و نه فدرال رزرو که کنسرسیومی بود متشکل از از کلان بانکهای خصوصی . کندی ، با امضاء دستورالعمل شماره ۱۱۱۱۰ حق انتشار اسکناس را از چنگ مافیای مالی در آورد و به کنگره سپرد. سه ماه بعد کندی توسط عواملی که تا امروز وابستگی واقعی آنها پنهان مانده به قتل رسید . جالب اینکه تنها یک روز بعد از حذف فیزیکی کندی ، جمع آوری و امحائ کلیه اسکناسهایی که تا آن زمان بر اساس دستورالعمل شماره   ۱۱۱۱۱۰ انتشار یافته بودند آغاز شد و اندکی بعد از آن نیز لیندون جانسن ،جانشین کندی ، طی فرمانی حق انتشار اسکناس را از بانک مرکزی سلب و به فدرال رزرو باز گرداند !
غیر از دو مورد فوق، تا امروز هیچ رئیس جمهور دیگری در آمریکا جرات مقابله اصولی با مجتمع نظامی-صنعتی-بانکی را بخود نداده است . سهل است که از زمان ویلسون به بعد مجتمع مزبورهمواره فردی یا افرادی را برای نظارت تام بر امور در کنار رئیس جمهور می کاشت . کلنل هاوس را در کنار ویلسون کاشتند و برنارد باروخ را در کنار روزولت . امروز نیز استیفن بنان را در کنار ترامپ کاشته اند.
مجتمع نظامی-صنعتی-مالی ایالات متحده در روسای جمهور تنها یک ماشین امضا می بیند. فردی که هرچه مقابلش گذاشتند امضا کند واز بحث و جدل بیش از حد نیز پرهیز نماید!