آن سوی قدردانی اصلاح طلبان از انحصارطلبان (۱)


سپهر جمشیدی


• اینان در هنگامه یورش شبیخون گونه راست تندرو، دل در کمک مخالفین و ترقی خواهان دارند که حتی شده از اعتبار معنوی آنها و سمت و موضع آنها برای مقابله با یورش استفاده کند، اگر چه ترقی خواهان نیز کم یا بیش، در پیروز کردن آنان از مساعده دریغ نمی دارند. اصلاح طلبان معطوف به قدرت در این مواقع از دادن وعده نیز دریغ نمی ورزند ولی پس از پشت سر نهادن موقعیت خطیر، خداحافظی است با وعده ها تا دوره ای دیگر ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۷ بهمن ۱٣۹۵ -  ۱۵ فوريه ۲۰۱۷


اصلاح طلبان حتی آنها که یک سوی نگاهشان همواره معطوف به قدرت است، از وجوه ممیزه مثبتی برخوردارند.
تمایل به آرامش در مناسبات خارجی، میل به ایجاد فضایی دست کم قانونمند برای رشد اقتصادی و بنابراین، اگر نه کاهش تورم و نرخ بیکاری ( که با نگاه نولیبرالی ایشان به اقتصاد غیرممکن است)، دست کم تثبیت آنها و نیز وجود یک فضای قانونمند که باز اگر نه تمام اندیشه ها و صاحبان بینش ها و نیز نمایندگان طبقات مختلف ( دگراندیشان خارج حاکمیت)، باز دست کم خود آنها که در عرصه وسیع تری، از بازیگران در نظام اسلامی تلقی می شوند ( اصلاح طلبان)، این سه در کنار اعتقاد به فضای نقد و انتقاد حداقلی بدون آسیب ناشی از کنار زدن پرده های حجاب و خط قرمزها که البته در نسبت با نقدهای سطحی و سبک که گاه محافظه کارها بروز می دهند، از عمق و بعد وسیع تری برخوردار است، از وجوه مثبت اشاره شده هستند .
ولی ندیدن اینکه آنان (اصلاح طلبان) نیز در ذیل وجود یک فضای انحصارطلبانه امکان کسب آراء اقشار و طبقاتی از مردم را دارند، ساده نگری است. به عبارتی حصول پایگاه اجتماعی ایشان (اصلاح طلبان) مرتبط با قطع و سرکوب اندیشه ها و بینش ها به همراه سازمان ها و احزاب سیاسی مربوطه شان از پایگاه اجتماعی آنها ( دگراندیشان خارج حاکمیت) بوجود آمده است و عدم لحاظ این موضوع در تحلیل چگونگی کنش این طیف از اصلاح طلبان در دایره قدرت نقصان و انحراف بوجود می اورد .
در سه ساله اخیر در ایران، این سومین سالی بود که امکان تجمعی برای گرامی داشت روز کارگر توسط خانه کارگر بوجود امد و نمایندگان این نهاد آقایان محجوب و کمالی بهمراه خانم جلودارزاده سخن گفتند. همچنین آقای محجوب و خانم جلودارزاده آراء اقشاری از کارگران را برای ورود به مجلس را هم کسب کردند .
ولی بی گمان نه خانه کارگر تشکل واقعی کارگران و یا تنها تشکل آنها بود، اگر که کارگران امکان ایجاد تشکل های مستقل صنفی و اختصاصی مبتنی بر حوایج طبقه کارگر را داشتند و نه سازمان ها و احزاب سیاسی بورژوایی پشت این نهاد صنفی، سازمان بینشی و اندیشه ای خیل وسیع کارگران، تنها سازمان سیاسی موجود بود، در صورتی که امکان طرح فعالیت حزب و سازمان مستقل طبقه کارگر در جامعه ما امکان پذیر بود و مورد سرکوب و ممانعت از تماس با کارگران قرار نمی گرفت .
همچنانکه کارگران در نبود تشکل های مستقل کارگری بصورت حداقلی به سمت نهادهای موجود زرد مثل خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار می روند و در انتخاب نمایندگان کارگری نیز به همینگونه عمل می کنند، در سطح وسیع جامعه نیز در نبود لیست هایی که منویات و تمایلات اقشار دگراندیش را باز نمایاند، این لیست حداقلی اصلاح طلبان معطوف به قدرت است که آراء آنهایی را (مخالفینی) که در همه حال می خواهند از طریق کنشگری برای تغییر و از طریق صندوق ها عمل نمایند، کسب میکند .
این از نظر خود این گونه اصلاح طلبان که در عین حال نگاهی به چگونگی سازمان قدرت در خصوص ضرورت وجود محدوده ای از انحصارطلبی و خروج طیف وسیعی از اندیشه و بینش معطوف به طبقات و گروه های اجتماعی دارند پارادوکسی را ایجاد میکند .
از سویی تفکرات لیبرالی شکسته بسته آنها از آزادی اندیشه ها سخن می گوید و از سویی در روی زمین و در نگاه عینی، منافع آنها در کسب پایگاه های اجتماعی اندیشه هایی که به واقع پایگاه اصیل ایشان نیست، متوسل به انحصارگرایان می شوند تا دایره خودی ها در فاصله خاص از مرکز قرار گیرد . نه پس برود و نه پیش رود. نه محدودتر تا دامن خودشان را هم بگیرد و نه بسیط تر تا رقبا که پایگاه های اجتماعی که بطور موقت صاحب شده اند به صاحبان اصلی آن برگردد. کاری است سخت و چندش آور .
با توجه به بازی منابع کم و متقاضیان فراوان، همواره نگران پشت سر که انحصارطلبان به محدوده شمول آنها در دایره قدرت هم، تنگ نظری نمایند و انحصارطلبان زمان را برای اخراج ایشان از مدار قدرت مناسب یافته و چاره مندی را به واسطه کمی منابع بریدن دست ایشان از منابع محدود بیابند، در این صورت است که از ضرورت وجود آزادی اندیشه و سازمان و اجتماع و... صحبت میکنند ولی از روبرو مراقب که این دایره قدرت از جمله به دلیل عمل اجتماعی و اقتضاء شرایط و خواست مردم به حدی بسط نیابد که پایگاه های تا دیروز بنا به اضطرار و به ناچار که زمینه عمل آنها بوده، به سازمان های واقعی و حقیقی آنها برگردد و بنابراین سبد آراء آنها محدودتر شود و بنابراین در کنار انحصارطلبان در پی پرونده سازی و بنابراین پرتاب غیرخودی ها از رقابت قرار می گیرند.
تهاجم انحصارطلبان برای محدود کردن دایره قدرت، آنها را به سمت تاسی به آن قوانینی که بر آزادی عمل انسانها، گروه ها، اجتماعات، و اندیشه ها و بیان آن اندیشه ها سوق میدهد، چرا که بتوانند با تشبث به حقوق مندرج در قوانین و از جمله قانون اساسی در ترغیب پایگاه های اجتماعی بالقوه آماده برای مبارزه برای این منویات، به آراء موثری نیاز دارد که بتواند تهاجم طیف انحصارطلب انتصابی را به عقب نشینی وادار نماید و برای این منظور حتی گاهی امید پراکندن به پایگاه های اجتماعی سازمان های سرکوب شده و منحله و غیر قانونی، که با آراء آنها می شود دوباره بر بالیدن و آغازیدن سازمان های مترقی امیدوار بود ولی از سمتی هر بسط دامنه حضور اندیشه و بینش ترقی خواهانه در آینده، سبد رای اش را ضعیف و ضعیف تر می نماید، به نوعی ترقی خواهی محافظه کارانه. نه مرغ است که بپرد و نه شتر که بار برد .
اینان در هنگامه یورش شبیخون گونه راست تندرو، دل در کمک مخالفین و ترقی خواهان دارند که حتی شده از اعتبار معنوی آنها و سمت و موضع آنها (اگر چه منحل شده و خارج از دایره قدرتند اما نفوذ معنوی آنها در اقشار مختلف بطور نسبی پابرجاست) برای مقابله با یورش استفاده کند، اگر چه ترقی خواهان نیز بنابه تحلیل مناسبات قدرت هم، کم یا بیش، در پیروز کردن آنان از مساعده دریغ نمی دارند. اصلاح طلبان معطوف به قدرت در این مواقع از دادن وعده های اغلب بی سر انجام نیز دریغ نمی ورزند ولی پس از پشت سر نهادن موقعیت خطیر، خداحافظی است با وعده ها تا دوره ای دیگر.
اعتقاد به مفهوم حاکمیت ساخته خودی و غیرخودی که جهت باز بودن دراز دستی اقتدارگرایان و انحصارطلبان ساخته و پرداخته شده، توسط اصلاح طلبان معطوف به قدرت و با مشی اعتمادسازی با حاکمیت خود مبین نگاه فرصت طلبانه به حتی مفاهیم لیبرالی توسط آنهاست، که گفتگوی اخیر آقای مصطفی تاج زاده (که میشود حتی نگاه وی را در مجموع متکثرانه تر و ترقی خواهانه تر در بین اصلاح طلبان دانست) با سایت تاریخ آنلاین (آقای حسین دهباشی) و نیز رویکرد آشتی ملی آقای محمد خاتمی که با روشی اعتمادسازانه با دایره قدرت، بدون بسیج بدنه اجتماعی اش که می تواند تنها راهی باشد که قدرت مستقر را به عقب نشینی عملی و از جمله ناگزیری برای تن دادن به آشتی ملی مورد توجه آقای خاتمی سوق دهد نمونه دیگری از این نگاه است که کند وکاو آنها را در مجال بعدی پی میگیریم.