خامنه ای و تصمیم دشوار!


احمد پورمندی


• رئیسی، کاندید محتمل سپاه، امنیتی ها و خامنه ای برای رهبری است و روشن است که طبیعی ترین راه رسیدن به بیت، کسب مشروعیت در انتخابات ریاست جمهوری است و انتخابات پیش رو، در صورت حضور رئیسی، بخشی از نبرد بر سر رهبری آینده هم خواهد بود. در نتیجه، خامنه ای و سرداران و حواریونش بر سر رئیسی ریسک نخواهند کرد و اگر رئیسی را بیاورند، او را برنده می خواهند و او را برنده خواهند کرد. پیشبرد این سناریو اما، چندان آسان نیست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ٨ اسفند ۱٣۹۵ -  ۲۶ فوريه ۲۰۱۷


جریانی که در ماه های اخیر از سوی اقتدارگرایان تحت عنوان "جبهه مردمی" سرهم بندی شده، نشست سه هزار نفره ای را که با بوق و کرنا آغاز کرده بود، بدون نتیجه به پایان برد و در پی جنجالی که هم می توانست نشانی از درماندگی اقتدارگرایان و هم پرده ای از یک نمایش بزرگتر باشد، ابراهیم رئیسی را میان کاندیدای برتر و مردی که کاندید نبود و تمایلی هم به کاندیداتوری ندارد، رها کرد تا خامنه ای دست های بعدی بازی را به تنهائی و راحت تر مدیریت کند.
تصمیم به در افتادن با موسوی در سال ٨٨، تصمیم بزرگ اما راحت و روشنی بود. خامنه ای در هشت سالی که موسوی رئیس دولت و او رئیس جمهور بود، از دست این قوم و خویش یکدنده، چپ و ارتدکسش که حتی هزینه یک سفر خارجی راهم از او مضایقه می کرد ، خون دل بسیار خورده بود و تصورش هم برایش آسان نبود که او را دو باره در راس قوه مجریه و در کاخ ریاست جمهوری ببیند. اگر خامنه ای در مرحله تعیین صلاحیت وارد کارزار نهائی نشد، این می توانست به دلیل ترس از بهای سنگین حذف "نحست وزیر محبوب امام و دوران دفاع مقدس" و امیدش به شکست موسوی در انتخابات باشد. ولی وقتی مطمئن شد که انتخابات را باخته و موسوی در یک قدمی کاخ ریاست جمهوری ایستاده است، همه توانش را به کار گرفت تا جلوی این کار را، به هر قیمت بگیرد و گرفت.
امروز اما، خامنه ای در شرایطی متفاوت، در مقابل تصمیمی قرار دارد که شاید به بزرگی تصمیم ٨٨ نباشد، اما بی تردید تصمیمی به مراتب دشوارتر است. اگر کارها به امان خدا رها شود، روحانی، بدون حمایت خامنه ای و در نقش "شهید زنده" ای که "آنها" چهار سال چوب لای چرخش گذاشتند، بدون دشواری، برای بار دوم به ریاست جمهوری برگزیده خواهد شد و چون این بار نه به او چندان بدهکار است و نه نیازمند به تائید صلاحیت برای دور بعدی، نظر به اوضاع خطیر کشور، منطقه و جهان، فشار سنگینی را روی بیت وحواریون متمرکز خواهد کرد و این خطر برای خامنه ای جدی خواهد بود که بساط "اقتصاد مقاومتی" و رویای حاکمیت یگانه و مطلقه به لرزه در آید و اگر درهمین دور، امر گزینش رهبر جدید هم در دستور قرار بگیرد، کار بر سرداران و حواریون سخت بشود.
خامنه ای اینها را نمی خواهد و در نتیجه خود را بار دیگر ملزم به مداخله تعیین کننده می بیند. او بنا به تجربه و شناخت شدت پاشیدگی اردوی اقتدارگرایان، از این کنگره بزرگ جبهه مردمی انتظاری نداشت جز آنکه از یک طرف تشتت خود و نیاز به دخالت "مقام معظم رهبری" را نشان بدهند و از سوی دیگر برای عزیز کرده جدید خامنه ای، که ظاهرا اصلا در لیست کاندیدا ها نبود، سه چراغ سفید را روشن کنند و ادامه بازی را به رهبر معظم واگذار نمایند و درست در این نقطه است که خامنه ای باید آن تصمیم سخت را بگیرد: روحانی یا رئیسی؟ مساله این است!
رئیسی می داند که، به رغم حمایت سرداران، هنوز بدون "آقا" عددی نیست و در نتیجه بازی شناخته شده "با پا پس زدن و با دست پیش کشیدن" را شروع کرده است. او فرمان پیشین "آقا" و نشستن در مقام تولیت آستان قدس را مانع حضور خود اعلام می کند تا مفهوم مخالفش را الغا کند. می آیم:
۱- اگر "آقا" امر بفرمایند
۲- اگر بقیه بیعت کنند
٣- اگر پیروزی تضمین شده باشد.
رئیسی، کاندید محتمل سپاه، امنیتی ها و خامنه ای برای رهبری است و روشن است که طبیعی ترین راه رسیدن به بیت، کسب مشروعیت در انتخابات ریاست جمهوری است و انتخابات پیش رو، در صورت حضور رئیسی، بخشی از نبرد بر سر رهبری آینده هم خواهد بود. در نتیجه، خامنه ای و سرداران و حواریونش بر سر رئیسی ریسک نخواهند کرد و اگر رئیسی را بیاورند، او را برنده می خواهند و او را برنده خواهند کرد. پیشبرد این سناریو اما، چندان آسان نیست و دوئل یک رئیس جمهور بر سر کار و برخوردار از حمایت بدنه کارشناسی کشور، با یک عضو "کمسیون مرگ" که از جمله پیش درآمد نبرد بزرگ بر سر رهبری نیز خواهد بود، فصل بسیار داغی را در حیات ج. ا. رغم خواهد زد. روشنفکران و مردم ناراضی، سیبلی بهتر از کسی که "قائم مقام وقت رهبر و بنیانگزار نظام"، او را "جنایتکار" نامید، پیدا نخواهند کرد و گرچه ممکن است اقتدارگرایان با مستضعف نوازی، رای بخشی از لایه های تحتانی جامعه را جذب کنند، اما برای "انتخاباندن" رئیسی باید بهای نفرت الیت جامعه، روشنفکران و طبقه متوسط فرهنگی را بر خشم و نفرت تلمبار شده از ٨٨ بیفزایند و به جان بخرند و این بهای سنگینی است.
برای خامنه ای در این دور بازی، بردی وجود ندارد. آیا او به روحانی و شر کمتر رضایت خواهد داد و یا جنون قدرت و فشار سرداران، ته مانده بینائیش را هم خواهد بلعید تا دار و ندارش را به قمار بگذارد؟
این تصمیم- هرچند دشوار- اگر تا کنون گرفته نشده باشد، بی تردید در هفته های آینده به ناگریز گرفته خواهد شد.