اعتمادسازی: بازی در زمین اقتدارگرایان (۲)


سپهر جمشیدی


• شکوری راد می خواهد بگوید، تهمت به غیرمومنین (غیر اصلاح طلبان و آنهم با قرائت نوع ایشان) جایز است. اینجا دیگر عدول سیاست ورزی اصلاح طلبانه از کاهیدن حقوق شهروند به مومن است. امروزه این سنخ از سیاست ورزی در بخش قابل توجهی از اصلاح طلبان دیده میشود، به گونه ای که به واقع در زمین رقبای اصول گرایشان بازی میکنند. آنان به مدار قدرت تاثیرگذار، در عمل راهی نمی یابند و نیز در مقابل، خواست اقتدارگرایان را در ازدست دادن بدنه اجتماعی براورده می سازند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱٣ اسفند ۱٣۹۵ -  ٣ مارس ۲۰۱۷


هم اکنون در استانه انتخابات ریاست جمهوری در اردیبهشت ۹۶، قرائن و شواهد کافی برای فعال شدن دوباره متخصصین در مهندسی انتخابات وجود دارد. از جمله محمد باقرذوالقدر با کوله باری از تجربه در مهندسی های چند لایه و موفق انتخابات وارد میدان شده است.
واکنش آقای حسن روحانی، رئیس جمهوری، در ضرورت ایستادن در مقابل دخالت نظامی ها و امنیتی ها در انتخابات مبتنی بر همین وضعیت و احساس خطر از عزم حاکمیت در تک دوره ای نمودن ریاست روحانی است، بنابراین عدم یقین و عدم اطمینان از پیروزی سهل روحانی در انتخابات او را به هشداردهی و از سویی به ضرورت ارایه دستاوردهای دور اول ریاستش واداشته است.
از سویی دیگر، اصلاح طلبان سعی دارند با دادن امتیازات فراوان به حاکمیت و کاستن از سطوح مطالباتی، اثبات در خودی بودن خود، اعتمادسازی با ایجاد ارتباط با رهبری در فقد هاشمی رفسنجانی، از جمله جلب نظر رهبری جمهوری اسلامی، کنش معطوف به حضور در قدرت را (طرح آشتی ملی / سخنان آشتی جویانه شکوری راد در کنگره حزب ملت ایران اسلامی / توصیه آیت اله خامنه ای در واسطگی اصلاح طلبان توسط اسحاق جهانگیری...) پیش ببرند.

آشتی ملی
نگاه کوتاه و گذرا توامان با طرد قطعی طرح آشتی ملی محمد خاتمی توسط رهبری جمهوری اسلامی، مخالفت های پراکنده از جانب رده های مختلف حاکمیت را به هجوم همگانی اصول گرایان در تمام رده ها و مناصب با این طرح تبدیل نمود.
دعوت محمد خاتمی از مردم برای حضور در راهپیمایی ۲۲ بهمن به یکباره رخ نداده، ضمن این که این دعوت ها سابقه داشته، این بار طبق اخباری، ملاقات های منظمی توسط نمایندگان محمد خاتمی (سید صادق خرازی و موسوی لاری) با حسین طائب، رئیس سازمان اطلاعات سپاه، جهت اقناع فکری وی به پذیرفتن حضور مجدد محمد خاتمی در حاکمیت بوده که البته بیشتر خروجی آن ترغیب محمد خاتمی برای "نرم کردن دل رهبری" و اجرای بعضی دستورات و توصیه های حسین طائب و بیت رهبری بوده تا عکس آن. جدای از وجود گفتمانی در ضرورت طی این مسیر مغازله و آشتی که توسط از جمله عباس عبدی سامانبندی می شود، البته اخباری از تلاش مشاوران محمد خاتمی در نرفتن به زیر توصیه ها و علم حسین طائب هست که معلوم نیست خاتمی چه واکنش داشته است یا داشته باشد: عذرخواهی و پشیمانی از گذشته تاریخی از جمله انکار حقانیت جنبش سبز و رهبران در حصر آن، یا حفظ شان، اصرار به ادامه گفتمان اصلاح طلبی و تفکیک محتوایی آن با اصول گرایان و بنابراین حفظ اعتبار اجتماعی خود.
اگر چه دعوت خاتمی ممکن است، برای ایجاد ممانعتی از ایجاد فضای جنگی و تهدید نظامی امریکا، بوده باشد، در عمل صرف اعتبار وی در جلب پایگاه اجتماعی همچنان موجود ایشان، در مصادره به مطلوب حاکمیت مستقر و اقتدارگرایان و نمایش قدرت وجود پایگاه های مردمی حاکمیت بوده است.
در مقابل تاکنون علیرغم تمام نرد محبتی که اصلاح طلبان با رویکرد اعتمادسازی با رهبری و جناح راست پیشه خود کرده اند، طرفی نبسته اند و طرح آشتی ملی مطروحه از جانب ایشان نیز به نظر نمیرسد تا اتمام کارت های اعتبار آقای خاتمی و دیگر اصلاح طلبان سابقا با اعتبار، در از دست دادن پایگاه اجتماعی شان، کمترین همراهی از جانب حاکمیت مستقر بیابند.
آشتی، حتی بدانگونه که حسن روحانی "با پیروی از مقام معظم رهبری در پی اجماع، آشتی و انسجام ملی" به آن معتقد است، مادامیکه کفه تناسب قوا به نفع راست اقتدارگرا در حاکمیت جمهوری اسلامی سیر میکند و کفه متعادل کننده در عرصه اولا قدرت بدنه اجتماعی مخالفین از جمله در خیابان و دوما نمایندگی واقعی منتخبین در مجلس و دولت به تاسی از موکلینشان موجود نباشد، شکل نخواهد گرفت و راست اقتدارگرا و حاکمیت مستقر تن به تقسیم قدرت و کاهیدن از اعمال قهر نسبت به اصلاح طلبان که از جمله منویات درخواست کنندگان آشتی است، دست نخواهد داد و تنها اندک کارت های باقیمانده دارای اعتبار اصلاح طلبان است که خرج خودنمایی های راست و حاکمیت میشود. جمعیت هایی که به خواست اصلاح طلبان، البته بدون هیچ نشانه هویتی از اصلاح طلبی به خیابان می ایند و مستحیل در ابزار نمایش قدرت اقتدارطلبان می گردند.
حتی در معنای حداقلی از درخواست "آشتی ملی" آقای خاتمی که بدلیل سر کار آمدن تندروها و در راس آنها دونالد ترامپ در دولت و جمهوری خواهان در کنگره و سنا و امکان گشایش آتش (نظامی یا تحریم اقتصادی) از جانب تیم راست افراطی در امریکا، اصلاح طلبان در ایران، البته بار دیگر بکار می ایند تا حاکمیت بدون تغییر ساختارهایی از جمله تغییرات ساختاری در نظامی گری، از طوفان حوادث جان به سلامت بدر برد.
آشتی ملی به درستی در شرایط وجود بحران به مانند موقعیت کنونی به کار می اید، البته در صورتی که اولا طرف در حاکمیت اذعانی به وجود بحران داشته باشد و دوما به معنی وسیع کلمه ملی باشد.
دست کم در یک سو یعنی حاکمیت مستقر و باز از نظر قاطبه این جریان در حاکمیت اصلا اذعانی به وجود بحران وجود ندارد و در درجه بعد، به فرض همراستایی اصول گرایان با اصلاح طلبان، این وحدتی بین دو جریان درون حاکمیتی است که صورت میگیرد که هر چند دارای تاثیر حداقلی در شرایط امروز ایران هست، اما اطلاق "ملی" برای آن بدون تناسب است.
تا کنون واکنش در این خصوص از جانب یک طرف (اصلاح طلبان) اصرار و از جانب طرف دیگر (حاکمیت مستقر و اقتدارگرایان) انکار بوده است. نگاهی به نشریات، مسئولین، سیاست پیشگان حاکمیتی، امامان جمعه، سپاه و جز آنها مبین نه تنها عدم پذیرش این موضوع، بلکه هجمه به این موضوع و طرفداران آن بوده است.
البته راست افراطی سعی خواهد کرد از این موضوع و نشان دادن در باغ سبز که هوش از اصلاح طلبان اعتمادساز می رباید، به نحو احسن استفاده نماید. بدین صورت که با شروطی که عمل به آنها، از جریان اصلاح طلبی جز نام و پوسته ای باقی نمی گذارد و با جدا شدن غالب بدنه اجتماعی از چنین پوسته ای، قدرت و توان اجتماعی آن بکلی سلب و بی خطر گردد.
مثلا در روزنامه جوان دوشنبه ۲۵ بهمن ۹۵، عبداله گنجی، سردبیر، خطاب به اصلاح طلبان می نویسد: "دو مسئله را حل کنید. شجاعت گفتن رسمی و علنی عدم تقلب را داشته باشید، همانگونه که جسارت اتهام آن را داشتید. از ضدانقلاب و ساختارشکنان ابراز برائت کنید و شعارهای طرح شده علیه اصل نظام و انقلاب را محکوم کنید". به وضوح در آنسوی چرایی درج این مطلب، ایجاد ناامیدی و بی اعتمادی و لاجرم ریزش بدنه اجتماعی اصلاح طلبان در هر دوی شروط اقتدارگرایان دیده میشود.
کیهان در یکشنبه ۲۴ بهمن ۹۵ مینویسد: "عده ای که دم از صلح و آشتی می زنند، اول از نظام عذرخواهی کنند". محمدرضا باهنر می گوید: "مقصود اصلاح طلبان از آشتی ملی چه کسانی است؟ آشتی بین قاضی و مجرم معنی ندارد. اگر مجرمی از جرائم خود پشیمان شده باشد باید عذرخواهی کند" (زیتون ۲۵ بهمن ۹۵). صادق لاریجانی با باژگونی تعریف اشتی ملی، بکلی منکر نیاز به این مسئله شده و گفته: "این موضوع در کشور ما موضوعیت ندارد".
واقعیت این است که راست و راست افراطی با روی کار آمدن ترامپ و حرف های جنگ طلبانه اش، خود را برای تسخیر دولت و متعاقب آن مجلس با بهانه ضرورت حضور تیمی متناسب برای درامدن در مقابل امریکای ترامپ، حاضر کرده اند. امری که افراط گرایی را به یک مولفه جدی بدل میسازد.
طرح اشتی ملی مطروحه از جانب محمد خاتمی را میتوان با توجه به نامنتظر بودن و عدم وجود بسترمناسب آن به مانند اذعان به وجود بحران و استیصال در حاکمیت، در راستای مطالب مندرج در بالا ارزیابی کرد و در عمل آن را موجد یاس و ناامیدی بدنه اجتماعی اصلاح طلبان دانست. با توجه به موعد زمانی طرح در کنار تشویق به حضور در راهپیمایی ۲۲ بهمن با این گمان در مردم که گویا توافقاتی در پشت این درخواست حضور وجود دارد، بدنه اجتماعی با گرایش به اصلاح طلبی، حضور در راهپیمایی را زمینه ساز برخورد مثبت رهبری با طرح آشتی ملی خاتمی تلقی و بدون امکان نمایش تفکیک شده و متعین خویش، جمعیت به نفع اقتدارگرایان و حامیان ولایت مصادره به مطلوب شد.

شکوری راد و اعتماد سازی
حزب اتحاد ملت ایران اسلامی دومین کنگره سراسری این حزب را تشکیل داد. این حزب که در نبود حزب مشارکت البته ظاهرا با رویکردی بسیار مصالحه جویانه تر ایفای نقش میکند، همان که اتفاقا اقتدارگرایان را در استمرار قانون گریزی و اقتدارگرایی خود مصرتر میکند چرا که در عمل گردش به راست تقریبا تمام سازمان های اصلاح طلب گذشته را با انحلال آنها نظاره گر بوده اند.
آقای علی شکوری راد دبیر کل این حزب در سخنرانی افتتاحیه آن که مهمترین و به عبارتی تنها خبری بود که از نشست این حزب به بیرون درز کرد بار دیگر رویکرد اصلاح طلبی اعتمادساز را عیان نشان داد. تقریبا مشابه توئیتی که قبل از سخنرانی اش در توئیترش نوشت: "همانطور که رهبری فرمودند، شعار انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است، شعار عده قلیلی بود. آنها در صفوف مردم نفوذ کرده بودند. نباید به مومنین تهمت زد."
بدون آنکه خواسته باشم به مسائل زیادی که در جایی دیگر بایسته بررسی است اشاره نمایم، همین عنوان ادعایی "مومنین" که منظور نحله خودشان است، درخواست از انفکاک خودشان از دگراندیشان دارد و به نوعی خودی بودن این نحله سیاسی را بازنمایی میکند.
این عبارت میخواهد بگوید، تهمت به غیرمومنین (غیر اصلاح طلبان و آنهم با قرائت نوع ایشان) جایز است. اینجا دیگر عدول سیاست ورزی اصلاح طلبانه از کاهیدن حقوق شهروند به مومن است. امروزه این سنخ از سیاست ورزی در بخش قابل توجهی از اصلاح طلبان دیده میشود، به گونه ای که به واقع در زمین رقبای اصول گرایشان بازی میکنند. آنان به مدار قدرت تاثیرگذار، در عمل راهی نمی یابند و نیز در مقابل، خواست اقتدارگرایان را در ازدست دادن بدنه اجتماعی براورده می سازند.
می توان یک دوجین سیاست ورزی اشتباه اصلاح طلبان مثل شکست در انتخابات ٨۴ با وجود ٨ سال حضور در دولت و ۴ سال در مجلس، عدم اقبال مردم به انتخابات شوراهای دوم ، تحصنی که از باب استمرار قدرت خود ، دغدغه مردمی نشد و جز آن نام برد.
ولی مهمترین آنها انفعال و ناامیدی بدنه اجتماعی و مردم از رویکردهای معطوف به حاکمیت و یا همان اصلاح طلبی با مشی اعتمادسازی با حاکمیت است که میتواند برای مدتها خزانه ای را که به واقع گنجی در آن نهفته را بروی آنها قفل کند. این خزانه با دفینه واقعی را واگزاردن و تشنه لبانه از سر تنها قدرت طلبی، به سراب قدرت دویدن و دق الباب حاکمیت را کوفتن، همانا نسنجیده ترین انتخاب از دو گزینه است.
گزینه نرد محبت با حاکمیت را حتی خود اقتدارگرا یان نیز مایل به انسداد ان نیستند، چرا که نتیجه انسداد آن، روی آوردن اصلاح طلبان به مردم، همانجا که دفینه واقعی است و قطعا از جمله رهبری جمهوری اسلامی این را نمی خواهد. مجالی از محبت از جانب رهبری حتما نیاز این بازی است، شاید گفته های اسحاق جهانگیری با شرق و اینکه از جانب اصلاح طلبان با رهبری مراوده دارد و گویا وی هم از حضور اصلاح طلبان رضایت، در همین چارچوب قابل ارزیابی است.

اسحاق جهانگیری و مسئله ارتباط با رهبری
اصلاح طلبان با شکست طرح آشتی ملی و متعاقب فقد هاشمی رفسنجانی، تلاش حفظ ارتباط با رهبری جمهوری اسلامی آنگونه که اسحاق جهانگیری با شرق بیان می دارد را سعی داشتند از طریق محمد خاتمی، عبداله نوری و موسوی خوئینی ها حفظ نمایند که آیت اله خامنه ای ضمن مثبت دانستن این موضوع از دادن چنین نقشی به محمد خاتمی پرهیز میکند.
آیت اله خامنه ای به درستی می داند که ناامید کردن تمام امیدهای اصلاح طلبان، منجر به رجعت آنان به ریشه ها و بدنه اجتماعی خود و مالا قدرت یابی از طریق بسیج مردم معترض شده و در نهایت بالا رفتن قدرت چانه زنی اصلاح طلبان را به دنبال دارد. پس ارجاع آنان به در باغ سبز در فرا دست نرسیدنی، از راهکارهایی است که به مرور به ناامیدی و دلسردی بدنه اجتماعی و مالا از قدرت تهی شدن اصلاح طلبان می گردد، بدون آنکه تحفه با ارزشی را هم نصیب آنان کرده باشد.
همچنین با عدم دادن نقش به محمد خاتمی و تشویق جهانگیری به ایفای این نقش توسط خود وی، در تلاش است تا ضمن پرهیز به دادن اتوریته به خاتمی به عنوان توانا و دارنده قدرت بسیج کنندگی عملا سطح لابی اصلاح طلبان را از سویی به میانه روان فروکاسته و از سویی به افرادی با کاریزمای پایین میدان دهی کند.

پایان
ملاحظه اینکه اقتدارگرایان با وجود تمام مسامحه ها و اعتمادسازی اصلاح طلبان، به تمامی و بدون کمترین مسامحه نسبت به آشتی ملی اطلاح طلبان واکنش تند نشان می دهند، از اطمینان به سیاست خود و شکست حریف حکایت دارد و اینکه از نظر انان، حریف باید به تمامی از ریشه های مقوم خود (بدنه اجتماعی حامی اش) فاصله گرفته و در زمین تعریف شده ایشان بازی کند ورنه شراکتی در کار نخواهد بود.
اصلاح طلبان در عمل با این نوع سیاست ورزی از تمام گفتمان های مبتنی بر حقوق مخالف، ایران برای تمام ایرانیان، حقوق شهروندی برابر برای دگراندیشان و جز آن، با طرح ها و سخنان رهبرانشان تبری جسته اند. بعضی بیش و بعضی کم.
برای مثال میتوان از طرح آشتی ملی محمد خاتمی که غوره نشده، انتظار مویز شدن داشت تا سخنان شکوری راد در قبل و در حین دومین کنگره سراسری حزب اتحاد ملت ایران اسلامی که از ضرورت عدم تهمت به مومنین (خودی ها) و مالا عدم نگرانی از تهمت به غیر مومنین (غیر خودی ها) سخن راند. از تلاش ناموفق اسحاق جهانگیری در دیدار با رهبری جمهوری اسلامی در ضرورت دیدار با خاتمی و عدم پذیرفتن وی تا سخنان مصطفی تاج زاده با حسین دهباشی در سایت تاریخ آنلاین که به تعریف خودی و غیرخودی سابق خود در نشریه عصر ما، ضمن تلاش هایی برای پذیرفتنی کردن آن، بازگشت (توضیح اینکه نقد این قسمت، جهت اجتناب از طولانی شدن مطلب در عریضه جداگانه ای می اید) تمام این مطالب در کمتر از یک ماهه اخیر اتفاق افتاده که نشان دهنده پیش روی خوانشی از اصلاح طلبی متکی بر ساختار سنتی خودی و غیرخودی است هر چند با جرح و تعدیل ها و آرایش هایی همراه شده باشد.
در پایان ذکر امید از باب حضور نگرشی در بین رهبران اصلاح طلبی، هر چند قلیل تر، که قائل به مشی و نحله ای از اصلاح طلبی معطوف به تضاد آشتی ناپذیر با اقتدار گرایی و اهتمام وکوشش از طریق مردم دارای خواسته های اصلاح طلبانه وجود دارد. اصلاح طلبان صادق و مردمی و خارج از تشنگی برای پیوند با قدرت مستقر و با عزم راستین در مبارزه با دیکتاتوری مثل ابولفضل قدیانی که دریافته اند به جز به گفته خودش اعتراض و همراهی با مردم برای واداشتن حاکمیت مستقر و راست افراطی برای تبیین امور و اخذ مواضع و سیاست ها بر مبنای قانون و حقوق توده ها راه دیگری برای ترغیب حاکمیت برای آشتی وجود ندارد که به گفته ایشان: "اقتدارگرایان زبانی به جز مقاومت و اعتراض قانونی و مدنی نمی فهمد. شعارها و راهکارهایی که امید واهی به اعتمادسازی و تعامل با استبداد دارند و گمان می کنند با سخنان نرم و تسلیم جویانه می توان دل دستگاه سلطه را بدست آورد از همان ابتدا با مشت آهنین و یا حداکثر بی اعتنایی استبداد مواجه خواهند شد".