چه تصوری از یک فمینیست دارید؟
کلر موزز (Claire G. Moses) مورخ فمینیست و پژوهشگر مطالعات زنان


• فمینیسم هرگز نمی‌تواند تبعیض جنسی را به عنوان تنها نیروی سرکوب‌گر در زندگی زنان قلمداد کند. از آنجا که روابط طبقاتی، فقر ساختاری، بی‌سوادی، گرسنگی و امپریالیسم نیز در سرکوب زنان نقش موثری دارد، فمینیسم بایدبتواند پذیرا، انعطاف‌پذیر و آماده قبول تناقضات باشد. هر چندکه استراتژی‌ها، الویت‌ها و دیدگاه‌های ما متفاوت باشد، می‌دانیم که درحمایت ازیکدیگر، درحمایت از زنان و درحمایت از توان‌مندسازی زنان هم پیمانیم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۴ اسفند ۱٣۹۵ -  ۴ مارس ۲۰۱۷


 زن نگار- "فمینیسم" در برهه‌ای از تاریخ مفهوم گسترده‌ای داشت که شامل دیدگاه‌های متفاوتی از زنانگی و استراتژی‌های متفاوتی می‌شد. برخی از تفاوت‌ها را در میان فمینیست‌ها در طبقه بندی‌هایی نظیر"فمینیسم لیبرال"، "فمینیسم سوسیالیست"، "فمینیسم رادیکال"، "فمینیسم فرهنگی"، "فمینیسم معنوی"، "فمینیسم همجنس‌گرای جدایی طلب"، "فمینیسم سیاه"، "فمینیسم چند فرهنگی"، "فمینیسم مسیحی"، "فمینیسم یهودی" و الی آخر... تعریف می‌کنند. برخی از فمنیست‌ها در استراتژی‌های خود به سکسوالیته و یا مسایل پیرامون تولید مثل الویت دادند. عده‌ای دیگر بعضی مسایل حرفه‌ای و کاری را مقدم شمردند؛ برخی دیگر خواستار انقلاب سوسیالیستی شدند؛ دیگرانی نیز بودند که از نوع اصلاح‌شده‌ای از سرمایه‌داری دفاع کردند، نوعی که زنان را در سود سرمایه‌داری شریک می‌کرد؛ گروهی دیگر به لزوم روان‌شناسی جدیدی برای زنان پافشاری می‌کردند، روان‌شناسی که زنان را توان‌مند می‌کرد؛ عده‌ای دیگر هم خواهان تغییر بنیادی در ساختار اقتصادی و حکومتی شدند.

در این برهه که فمینیسم مفهوم گسترده‌ای داشت، زنان به پیروزی‌های چشمگیری رسیدند. نه تنها قوانین تساوی کار تصویب شد، بلکه دولت متعهد شد اجرای این قوانین را تضمین کند. قوانین این دوره همچنین دسترسی زنان را به اعتبار بانکی، حق داشتن دستمزد برابر و حق مالکیت برابر با مردان امکان‌پذیر ساخت.

همچنین قوانین دسترسی برابر زنان به آموزش عالی تضمین شد و برای اولین بار در تاریخ آمریکا، زنان هم‌ردیف مردان و به یک میزان وارد دانشگاه‌ها شدند.

مشکلاتی که هرگز به عنوان مشکل شناخته نشده بودند؛ اکنون با نام شناخته می‌شدند. "استاندارد دو‌گانه" که بسیاری از رفتارهای جنسی را برای مردان هنجار می‌دانست و برای زنان زشت و قابل سرزنش به چالش کشیده شد. تجاوز به عنوان جرم خشونت آمیز مردان علیه زنان شناخته شد و نه مجازاتی برای زنان گناه‌کار. کتک زدن زن جرم به حساب آمد و دیگر بنا به تصمیم و اراده شوهر نبود. "کار دو شیفتی زنان" هم بیرون از خانه و هم در داخل خانه غیرمنصفانه شناخته شد و مردان یاد گرفتند که آنها نیز می‌توانند در کنار همسران خود آشپزی کنند، جارو کنند و نگهداری از بچه‌ها را به عهده بگیرند. از این به بعد دیگر قابل قبول نبود که زنان را در تلویزیون و رسانه‌های دیگر احمق، بی دست و پا و یا صرفا وسیله ارضای جنسی مردان نمایش دهند. زنان نویسنده، تجربه زنان در تاریخ و مسایل اجتماعی زنان موضوعات قابل احترامی برای پژوهش دانشگاهی به شمار آمد. اما اگر به امروز برگردیم خواهیم دید که در حال حاضر استفاده از مفهوم" فمینیسم" در آمریکا گستردگی خود را از دست داده و بسیار محدود شده‌است.

دانشجویان من در سنین ۱۸ تا ۲۵ سال، اغلب خودشان را فمنیست نمی‌خوانند. و این همیشه باعث تعجب من می‌شود چرا که آنها با عقاید من مخالف نیستند ولی با نامی که من به عقاید می‌دهم مخالفند. اگر از آنها بپرسم که آیا به عقیده آنها باید با زن و مرد در مقابل قانون رفتار مساوی شود، همه آنها بدون تردید موافقت می‌کنند. اگر از آنها بپرسم آیا زنان باید شانس مساوی برای تحصیل داشته باشند همه جواب می‌دهند :"بله". اگر بخواهم وارد جزئیات شوم و مثلا بپرسم آیا به عقیده آنها زنان فقط باید ۵ درصد دانشجویان پزشکی را تشکیل دهند (واقعیتی که قبل از تصویب لایحه تساوی تحصیل ۱۹۷۲ وجود داشت) آنها قطعا به این ستم بزرگ اعتراض خواهند کرد. و این اعتراض را به موارد دیگر نیز خواهند کرد، مواردی چون محروم کردن زنان از گرفتن بورس تحصیلی، مجبور کردن دختران به ترک تحصیل و ایجاد درآمد شغلی در سن ۱۸ سالگی برای تامین هزینه تحصیل برادران خود (آنچه برای مادر من و بسیاری از زنان هم دوره او اتفاق افتاد.) اگر از دانشجویانم بپرسم که آیا آنها می‌خواهند خود را برای کار حرفه‌ای آماده سازند، جوابشان صد در صد مثبت خواهد بود. و می‌دانم که نخواهند پذیرفت اگر کارفرمای آینده آنها به ایشان بگوید که فقط مردان را برای مناصب مدیریت استخدام می‌کند، و یا اینکه کارفرمای آینده آنها دو جدول حقوقی جداگانه برای شغل واحدی داشته باشد، یک جدول حقوقی برای مردان و یک جدول حقوقی برای زنان. من و دانشجویانم می‌دانستیم که بسیاری از کسانی که هرگز خود را فمینیست نمی‌نامیدند مخالف حقوق مساوی برای زنان بودند، یعنی مخالف همه تغییراتی که در بالا به آن اشاره کردم. دانشحویان من با این مخالفان فمینیسم موافق نبودند. پس چرا نام‌گذاری آنها با من تفاوت دارد؟ آنها چه تصوری از یک "فمینیست" دارند؟ و چرا فکر می‌کنند که این کلمه شامل آنها نمی‌شود؟
...
شاید از خود بپرسید مگر فرقی می‌کند؟ اگر دانشجویان من با ارزش‌های "فمینیسم" موافق هستند، چه فرقی می‌کند اگر اسم "فمینیسم" را رد کنند؟ مگر نام‌گذاری چه اهمیتی دارد؟ اما وقتی من به تاریخ فمینیسم و تاریخ زنان بازمی‌گردم و دوره‌هایی را که در آن موفقیت‌های ما چشمگیر بوده مرور می‌کنم، متوجه می‌شوم که در این دوره‌ها ما مفهوم گسترده‌تری از "فمینیسم" داشتیم. با معناهای متعددی که تعلق خاطر و آرزوی مشترک برای توانمندسازی زنان را برای گروه عظیمی به وجود می‌آورد.

آن دوره که معنا و مفهوم فمینیسم محدود شد، ما به آنهایی که استراتژی‌های متفاوتی برای به دست آوردن حقوق مساوی زنان داشتند مشکوک شدیم. نتیجه این اختلاف، استراتژی‌های کامل‌تر و بهتر نبود بلکه به‌هدر رفتن انرژی بود. به جای آنکه علیه نیروهای مخالف زنان بجنگیم علیه یک‌دیگر مبارزه کردیم.
...
باز هم سوالم را تکرار می‌کنم. آیا نام‌گذاری ما اهمیت دارد؟ مگر نه اینکه مبارزه برای تساوی زنان می‌تواند با نام‌های دیگر ادامه پیدا کند؟ بله، اهمیت دارد. مهم است زیرا تاریخ ما زنان اهمیت دارد، مهم است زیرا آنها که تاریخ ما را تحریف می‌کنند به دنبال تساوی زنان نیستند. مهم است زیرا در این عصر جهانی شدن، زنان با تعلق به یک جنبش جهانی و نام مشترک تقویت می‌شوند. توان‌مند‌سازی زنان آرزوی مشترکی است که ما را در اقصی نقاط جهان به هم پیوند می‌زند. اما برای رسیدن به این هدف و آرزوی مشترک باید این درس‌ها را از تاریخ فمینیسم بیاموزیم؛ اینکه "فمینیسم" برای گروه‌های متفاوت در مکان‌ها و زمان‌های متفاوت معانی متفاوتی داشته است؛ اینکه ما باید اجازه دهیم که این معانی متفاوت به الویت‌ها و نیازهای زنان در مقاطع و مواضع خاص پاسخگو باشد، اینکه فمینیسم هرگز نمی‌تواند تبعیض جنسی را به عنوان تنها نیروی سرکوب‌گر در زندگی زنان قلمداد کند. از آنجا که روابط طبقاتی، فقر ساختاری، بی‌سوادی، گرسنگی و امپریالیسم نیز در سرکوب زنان نقش موثری دارد، فمینیسم باید بتواند پذیرا، انعطاف‌پذیر و آماده قبول تناقضات باشد. اما اگر این درس‌ها را یاد بگیریم، فایده بسیاری خواهیم برد. هر چند که استراتژی‌ها، الویت‌ها و دیدگاه‌های ما متفاوت باشد، می‌دانیم که در حمایت از یکدیگر، در حمایت از زنان و در حمایت از توان‌مندسازی زنان هم پیمانیم.