ملالِ شامگاهی - اسماعیل خویی

نظرات دیگران
  
    از : منطق الطیر

عنوان : خَه بر آن خَیرُالطُّیورِ قافِ عقل/کِش درآرد هُدهُدِ معنی به نقل
شرحِ حالِ عشق را باید اَلَم
می نگنجد در بیان و در قَلَم...
۷٨۵۱٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ اسفند ۱٣۹۵       

    از : مرضیه شاه بزاز

عنوان : ملال شامگاهی را
فکر کردم که این شعر جهان پرندگان را انسانی می کند، اما نه، جهان ما و پرندگان را در احساسی مشترک به هم پیوند می دهد و ناتوانی مشترکمان را در حس اندوهناک پایان ها ترسیم می کند. خواندن این شعر صدای پراکنده ی مرغابیانی است بر مه رقیق دریاچه در غروبی خاکستری، انگار غروبِ روزی خوش است که می دانی تکرار شدنی نیست. تشبیهات، سمبلها و واژه ها، این شعر را چندان پر احساس ساخته که با خواندن آن هزار پرده ی خیال بر دل و دیده می نشاند. و با زبانی ساده، چه اندیشه ای بکر در این شعر خفته است که حداقل من یکی در دیگر اشعار سراغ ندارم. با درود به شاعر عزیز آقای خویی
۷٨۴۹۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ اسفند ۱٣۹۵