خودی و غیرخودی
سنتی از راست بجا مانده برای اصلاح طلبان (۳)


سپهر جمشیدی


• حتم و یقین است که آقای تاج زاده متن نامه افشاگرانه زنده یاد کیانوری به آیت اله خامنه ای در ۱۶ بهمن ۶۸ و نیز نامه زنده یاد دکتر احمد دانش خطاب به اله منتظری در ۱۶ اردیبهشت ۶۶ را خوانده است و شرح شکنجه های باورنکردنی و غیرقابل طاقت را که در مورد اعضاء و رهبران حزب توده ایران اعمال شده می داند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۷ اسفند ۱٣۹۵ -  ۱۷ مارس ۲۰۱۷


مبنای اندیشه ای کارپایه بحث خودی و غیرخودی در طیف چپ سنتی که امروزه به اصلاح طلبان مراد می شوند، در اوایل دهه ۷۰ خورشیدی از جمله در نشریه "عصر ما" ارگان پیشین سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی رقم خورد _ که خود متاثر از تسری این رویکرد توسط سنت گرایان پیش از آن در تمامی شئون اجتماعی سیاسی و فرهنگی بود _ و در همان زمان موجد بحث و جدل هایی هم گردید.
ورود به این موضوع، امروز بی مورد ارزیابی میگردید، چنانچه با سپری شدن ایام و نهادینه شدن گفتمان های دمکراتیک، جامعه مدنی، حقوق شهروندی، حقوق بشر، ایران برای ایرانیان و جز آن، از جمله توسط چپ سنتی آن زمان و اصلاح طلبان امروزی موجب میگردید که آنان و از جمله آقای مصطفی تاج زاده به عنوان یکی از خوشفکران اصلاح طلبی امروز، دیگر در پی توجیه و یا وجاهت دادن به آن بحث برنمی امدند.
اینان متوجه این که بحث خودی و غیرخودی امری است سیال که اگر دیروز گریبان از جمله ایشان را نگرفته - امروز یا فردا بنا به تناسب نیروها که فعلا رو به مصادره آن توسط تمامیت خواهان نشان می دهد - گریبان گیرشان می شود یا خواهد شد، نیستند. هر چند آنها بخواهند با تعریف موسع از این تعریف در حال حاضر و جای دادن خود در این "خودی"، خود را از "غیر خودی ها " جدا کنند.
بعبارتی این بحث جدا از دامنه و شمولیت آن، که این دوستان سعی در دادن ابعادی بجز ابعاد موردنظر اقتدارگرایان ولایت مدار داشته اند، اصولا بازی در زمین تعریف شده حریف بوده است.
نیروهای پیشرو و ترقیخواه امیدوار بودند واقعیات عینی در گذر تاریخ، این دوستان را از این دوگانه غیرقابل دفاع رهانیده و اندیشه مبتنی بر قواعد و ساز و کارهای دمکراتیک وحقوق بشری، انان را از این تباین های ایدئولوژیک و آنهم ایدئولوژی تقلیل گرا و غیرمتکثر باز دارد.
آقای مصطفی تاج زاده در مصاحبه با آقای حسین دهباشی در برنامه تاریخ آنلاین (فایل صوتی موجود در اینترنت و از جمله در سایت زیتون) ضمن اذعان به مطالبی که البته نشان دهنده تغییرات مثبت نگرشی وی نسبت به اپوزیسیون است، در فرازهایی از جمله در ترسیم مناسبات قدرت و تعریف گرایشات و دسته بندی های معطوف به قدرت در جمهوری اسلامی که در نشریه "عصر ما" _ که توسط گروه و نه شخص، که نشان از سندیت آن در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی دارد _ تهیه کرده بودند، به همان فصل معروف خودی و غیرخودی (یا به قول استهزاء گونه ایشان، نخودی) در نشریه عصر ما می رسد.
به درستی آقای دهباشی در انتقاد از لحن پنهان تقاضای عجزگونه از حاکمیت که ضمن قبول بحث خودی و غیرخودی حاکمیت، تنها سعی در خودی نشان دادن سازمان و نگرش سیاسی خود داشته اند، تاج زاده تلاشی ناموفق در توجیه این مسئله که گویا ما ضمن تقاضا در قرارگیری در بین خودی های حاکمیت، از حاکمیت خواسته ایم که قانون را مبنای برخورد با غیرخودی ها قرار دهند، دارد.
این امر به خودی خود ضعف استدلال را نشان می دهد. چرا که اگر بنا به برخورد قانونی باشد، چه نیازی به تعریف غیر موجه خودی و غیرخودی است ولی وقتی جریانی این تقسیم بندی را پذیرفت یعنی دست کم به درجاتی و مراتبی (کاستی وار) از قانون گرایی در مقابل غیرخودی ها اذعان کرده است.
کما اینکه تلاش آقای تاج زاده و دوستان وی در نشریه عصر ما در ورود به جرگه خودی ها، به اهمیت توپ زدن در دسته خودی ها به عنوان دسته اصلی نمایش قدرت و نیز حصول به حاشیه امنیتی در فعالیت دارد حتی اگر به گفته ایشان، سعی در تفهیم ضرورت برخورد مطابق قانون را با مخالفین مطرح کرده باشند.
تا اینجای قضیه بخصوص با توجه به هزینه هایی از جمله زندان که وی و دوستانشان در دفاع از مقابله با اقتدارگرایی متقبل گردیده و می گردند جای طرح شدن نبود اگر موضوع تبین شده در گذشته امروز نقد می گردید و یا دست کم از آن دفاع نمی شد.
نکته دیگری که در گفته های ایشان درخور نقد است فحوای حاکم بر کلام وی است که نوعی تمسخر و استهزاء نسبت به قربانیان شکنجه در دهه خونین ۶۰ از آن استنباط میشود بدون اینکه به سازمان شکنجه منجر به ندامت که به مراتب خونبارتر و سهمگین تر از دهه های بعدی بوده است توجه نماید. امری که سازمانها و احزاب ضربه خورده و قربانیان رها یافته از سازمان مرگ آن دوره به دلیل آنکه به فرایند پولادشکن منجر به اعتراف و ندامت وقوف کامل داشتند، هرگز نسبت به اعترافات و ندامت های اصلاح طلبان کوچکترین شائبه و خرده ای نداشتند و ندارند.
کلام که گفته میشود مواردی به مانند موارد زیر است که هر چند آقای تاج زاده به درستی از ضرورت عدم اعدام های گسترده آنچنان که خط لاجوردی و گروه مربوطه که اتفاقا در نهایت هم آنها توانستند دست بالا را در حکومت بگیرند، می گوید ولی لحنی که خفت برای اسیران را تداعی می کند و از دستگاه شکنجه منجر به ندامت کلامی را طرح نمی کند جای خرده گیری دارد.
(اطلاق گروه های انحرافی و باطل به سازمان های دگر اندیش و مخالف مشابه کلام تمامیت خواهان/ ... اگر امکان همکاری با حاکمیت برای شان فراهم میشد حتی بعضی از اینها – نادمین – تا حد "طبری" می امدند همکاری می کردند... به گونه ای که گویا زنده یاد طبری مصداق کامل بریدن بوده است / اطلاق عنوان کارشناس به بازجوها و شکنجه گران که در کلام ایشان گویا کارشان فقط گفتگو و دست بالا، بحث با گرفتاران بوده است. به نظر من ایشان فضای منجر به ندامت را همانند مورد شخص خود که در جاهایی خوانده ام که با بازجوها یا به نظر ایشان کارشناسان، گفتگو و مباحثه می کرده است، ارزیابی کرده است / ... کارشناسان – بازجوها – و با اجازه امام که توضیح دادند اینها دارند همکاری می کنند و وجودشان در زندان خیلی لازمه، امام اجازه دادند حکم حسین روحانی تبدیل به حبس ابد به جای اعدام شود با وجودی که "محارب" بود، ولی با این وجود لاجوردی که متوجه شد یک چنین تخفیف حکمی صادر شده، سریعتر وی را اعدام کرد همان کاری که لاجوردی در باره سعادتی هم انجام داد .../ ... یک نگاه لاجوردی و اینها بودند و یک نگاهی - که مورد تایید ایشان است – نگاهی بود که حتی کین توزترین دشمنان انقلاب و جمهوری اسلامی را می توانیم اول منفعلشان کنیم .../... در سال ۶۷ موقعی که می روند طبری و کیانوری را بگیرند و اعدام کنند مسئول اطلاعات مقاومت میکند که چرا میخواهید اینها را اعدام کنید اینها که دارند همکاری می کنند. خطری ندارند، مشکلی هم ندارند و ما کاملا سواریم، سوار پروژه حزب توده هستیم و هیچ احساس نگرانی هم نسبت به اینها نداریم. الان ٣۰ سال است می گذرد کجاست حزب توده اصلا، یعنی معلوم میشود (سازمان) اطلاعات، تحلیلشان اصولا درست بوده در حالیکه اعدام هم نشده اند .../ ... )

آقای تاج زاده از جریانات سرکوب شده ای مثل حزب توده ایران و فدائیان به گونه ای حرف میزند که گویا در یک فرایند بی حرف و حدیث، اعضاء و رهبری آنها منفعل گشته و حتی در حمایت از جمهوری اسلامی (از جمله با اشاره به زنده یادها کیانوری و طبری) گفته و نوشته اند.
تاج زاده از قول آیت اله خمینی نقل می کند که جلو اعدام این ها گرفته شود. (اصولا دغدغه تاج زاده اعدام است نه سایر موارد ارتکاب های غیرقانونی).
کاش آقای تاج زاده اگر به مانند مرحوم بازرگان، در خصوص دادن آگاهی به مردم در خصوص چگونگی عملکرد سازمان شکنجه منجر به اعتراف و ندامت چیزی نمیگوید، دست کم آن را ملحوظ نظر قرار می داد و منصفانه نسبت به قربانیان این فرایند اظهارنظر می کرد.
مهندس بازرگان گفت (نقل به مضمون): از امروز که دوره وکالت و بنابر این مصونیت من تمام می شود، مردم اگر ملاحظه کردند بازرگان در تلویزیون و جراید چیزی مخالف عقاید امروزش را بیان می کند، نپذیرند. چرا که این دیگر بازرگان آزاد نیست که سخن میگوید. بلکه بازرگان در بند و تحت فشار است که ارزش و اعتبار قانونی ندارد.
چگونه است که همین موقعیت در مورد شکنجه شدگانی مثل رهبران حزب توده ایران نمی تواند مطرح باشد.
حتم و یقین است که آقای تاج زاده متن نامه افشاگرانه زنده یاد کیانوری به آیت اله خامنه ای در موقعیت رهبری جمهوری اسلامی در ۱۶ بهمن ۶٨ و نیز نامه زنده یاد دکتر احمد دانش (از رهبران حزب توده ایران و قربانیان تابستان ۶۷) از زندان اوین خطاب به زنده یاد آیت اله منتظری در ۱۶ اردیبهشت ۶۶ را خوانده باشند و شرح شکنجه های باورنکردنی و غیرقابل طاقت را که در مورد اعضاء و رهبران حزب توده ایران اعمال شده که به قول زنده یاد دانش "قلم من قادر نیست آنچه را که در این مدت بر من و رفقای من رفته است بازگو کنم" را خوانده اند، همانها که به گفته زنده یاد کیانوری "همه آنچه که در این نامه نوشته ام و به وجدان انسانیم سوگند که یک کلمه آن خلاف واقع و حقیقت نیست".
بدین ترتیب از نظر آقای تاج زاده (در عمل و در اظهار نظر نسبت به غیرخودی ها و نه سخنان عمومی در مقوله دمکراسی و حقوق بشر و جز آن، حاکمیت جمهوری اسلامی تنها در زدن و بستن اصلاح طلبان است که غیرقانونی عمل نموده و بنابراین اعترافات و اذعان به اشتباهات، چون تحت فشار و شکنجه بوده، وجاهت نداشته و آن چیزهایی که در مذمت اصلاح طلبان (سازمان مجاهدین انقلاب، حزب جبهه مشارکت و ... ) از محکومین منتشر شده، نابجاست (خودی و غیرخودی).
ایشان اصولا سعی در گذشتن بی حرف و حدیث از دهه بسیار خونین ۶۰ دارد. به یاد می آورم که پس از انتشار فایل صوتی زنده یاد آیت اله منتظری نیز که موضع میگیرد (که بجای خود در خور ارزش است نسبت به همتایان وی که اصولا چشم خود را بر آن بستند)، ضمن تمایز بی دلیل در ابراز عذرخواهی از بعضی و عدم عذرخواهی از بعضی دیگر (چرا که ما داریم در خصوص اقدام غیرقانونی و خلاف رویه قضایی و آنهم نسبت به افراد صحبت میکنیم و نه گرایش سیاسی و سازمان های مربوطه آنها)، ماندلاوار ولی ناقص و ابتر، خواهان گذشت و اغماض خانواده های قربانیان بر آنچه گذشته، می شود.
آقای تاج زاده توجه ندارد به اینکه در آفریقای جنوبی، تنها جنایتکارانی بخشوده شدند که در کمیسیون حقیقت یاب، تمام حقایق را گفتند و این حقایق از رادیوی ملی پخش شده، همه مردم در باره جزئیات آپارتاید آگاه شدند و مردم پس از اطمینان از عدم امکان تکرار چنین حوادثی در آینده، آزادانه بخشیدند.
این در حالی است که حاکمیت جمهوری اسلامی بصورت پیوسته در زمانهای فراخی از ٣٨ سال پس از انقلاب ۵۷، مسئولیت قانونی و حقوقی عملکردهایش را بر عهده دارد، چه آنجا که در دهه ۶۰ گروه عظیمی از انقلابیون و سازمان های انقلابی را مورد سرکوب قرار می دهد و یا در دهه ۷۰ انواع قتل های اپوزیسیون را در داخل و خارج از کشور به انضمام قتل های زنجیره ای را مرتکب می شود و یا در دهه ٨۰ تا به امروز اصلاح طلبان و سپس مبارزین جنبش سبز را در خیابان و زندان مورد سرکوب قرار داده است.
ضرورتی به بیان مسئولیت آقایان تاج زاده و عرب سرخی در اهتمام به تحجر فرهنگی در هنگام مسئولیت ایشان در پست های دولتی نیست (نگاه کنید به گفتگوی حسین دهباشی با محمد علی ابطحی – سایت تاریخ آنلاین)، چرا که بیان شد همینکه ایشان به رویه ترقیخواهانه از جمله در مواضع فرهنگی اذعان دارند به معنی پشت پا نهادن به مواضع متحجرانه قبلی آنها است.
مطلب را با ذکر نکاتی به پایان می برم:
۱) اگر روی سخن با آقای تاج زاده و همفکران ایشان است به دلیل مبارز و تحول خواه بودن ایشان از نظر نگارنده است. وی فردی است دارای ظرفیت فهم و هضم انتقاد است و در بسیاری از مسائل و معضلات کشور و نیز راه برون شدن از آنها از بینشی روشن و مترقی برخوردار بوده، از این رو نقد ایشان به مثابه یک انتقاد درون اندیشه ای است، ور نه ما را با مخالفین اقتدارگرا و راست گرای تاج زاده، افشاگری و جدال سیاسی و اندیشه ای است.
۲) همانگونه که احکام فرمایشی انحلال سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، جبهه مشارکت و جز آن از براهینی مردم پسند و قانونی برخوردار نیست، احکام فرمایشی در انحلال سازمان ها و احزاب انقلابی عمیقا حاضر در رویداد انقلاب ۵۷ مثل حزب توده ایران هم از هیچگونه وجاهتی برخوردار نبوده است.
٣) اگر زدن و بستن و انحلال های زمان شاه نسبت به حزب توده ایران توانست این حزب طبقه کارگر را در طولانی مدت از ایفای نقش از جمله در انقلاب بهمن ۵۷ باز دارد، انحلال های جمهوری اسلامی نیز می تواند.
به نظر بسیاری از کارشناسان مستقل، رشد سازمانی و غیرسازمانی قابل توجه حزب توده ایران در داخل کشور پس از انقلاب در کنار موضع اصولی و از سر نگاه به مصالح ملی ایران در ضرورت به پایان بردن جنگ پس از استیفای سرزمینمان از عراق، از علل هجوم به حزب توده ایران بوده است.
انحلال فرمایشی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت و جز ان نیز نمی تواند و نمی توانسته آن ها را از ایفای نقش در برهه ها و نقاط عطف تاریخی ایران باز دارد.
البته این به منزله آن نیست که الحاق و الصاق مهر منحله و غیرقانونی در فعالیت های کمی و کیفی این سازمان ها بی تاثیر بوده باشد.
اصلاح طلبان می توانند از ضربه ای که به فعالیت ها ی رسمی، علنی و قانونی آنها با منحله اعلام کردنشان مشاهده کرده اند، با یک ضریب چندین مرتبه ای، خسارت و در نتیجه ضرورت تلاش و فعالیت بیشتر در جبران خسارت انحلال و نبود فعالیت علنی در احزاب و سازمان هایی مثل حزب توده ایران را ادراک کنند.
۴) سرکوب سازمان های چپ در دهه ۶۰، سرکوبی همه جانبه از زندان و شکنجه تا مرگ، توسط یک ائتلاف عملی جناح های حاکمیتی از جمله جناح چپ بعدها موسوم به اصلاح طلبان، به وقوع پیوست.
در این میان آقای تاج زاده چون متعلق به گروه فکری مورد سرکوب نبوده وحتی به لحاظ اندیشه در آن موقعیت (دهه ۶۰) در جناح چپ حاکمیت، دست کم موید سرکوب ها بوده است، هماره سعی در گذر سریع از این دوره خون و چرکاب دارد.
۵ ) وقتی اصلاح طلبان را در پی حوادث خرداد ٨٨ پشت تریبون اعتراف و ندامت بردند، هرگز هیچ یک از تجربه کنندگان شکنجه های طاقت فرسای دهه ۶۰ به دنبال مذمت این اسیران نیفتادند. همان امری که اگر برای آقای تاج زاده هم افتاده بود، چه بسا جزو این معترفین بود (آقای تاج زاده همیشه از برخورد محترمانه با خود در بازجویی هایش یاد کرده است).
امری که آقای تاج زاده بی توجه به فرایند منتهی به ندامت اسیران با لحنی تحقیرآمیز از زنده یادان کیانوری و طبری یاد می کند.
۶) آراء به اصلاح طلبان همان آرایی است که در صورت حضور نمایندگان اندیشه ها و سازمان های چپ و سکولار به نسبت در سازمان هایشان توزیع می گردید.
اگر این آراء در سبد اصلاح طلبان ریخته می شود به دلیل عدم وجود مجال برای انتخاب نامزد و نماینده درخور و مناسب اندیشه های این گروه از مردم است.
بهتر است آقای تاج زاده بداند مبارزه برای حقوق کارگران و تهیدستان نه تنها بی سبب و بلا دلیل نشده، بلکه زمینه مبارزه در راه طبقه کارگر همچنان امری عینی و حیاتی است و بخش زیادی از زحمتکشان، سازمان و حزب سیاسی مدافع خود را بخوبی می شناسند و در نبود این سازمان سیاسی است که قسمت زیادی از آراء آنان برای اصلاح طلبان ریخته می شود.
۷) گفتار ضد توده ای از جانب دولتمردان و نزدیکان به دربار پهلوی دوم از جمله اردشیر زاهدی و یک دوجین از خدمتکاران دربار (نگاه کنید به مجموعه تاریخ شفاهی پهلوی دوم که به کوشش حسین دهباشی تهیه شده است و دهها مورد را در بر می گیرد) فراوان است ولی قابل اعتناء نیست، چرا که از کوزه همان برون تراود که در اوست. انتظاری از این موقعیت و سمت و پست از دست داده ها که به یک اندازه حزب توده ایران و انقلاب بهمن ۵۷ برایشان دشمن بوده و هست، وجود ندارد.
ولی انتظار از آقای تاج زاده، آنهم بعد از روشن شدن بی پایگی اتهامات و جعل وقایع و ایراد دروغ پردازی ها (ایشان بطور حتم از اذعان به اشتباه در اتهام جاسوسی و کودتا و نیز هجوم به حزب توده ایران توسط آقای رفسنجانی و نیز گفته آقای میرحسین موسوی در عدم درستی ادعاهای سپاهیان در ادعای جاسوسی و کودتا را شنیده اند) را که ایشان و همفکران وی از جانب حکومت در دوران پیگرد و زندان شاهد بوده اند، به اندازه ای است که تمام جعلیات و دروغ بافی های باقیمانده در ذهنیت اینان بایستی زدوده شده باشد.
٨) اگر نه عامه ولی اقای تاج زاده باید بداند، آن نوشته های منتسب به زنده یادها کیانوری و طبری که به تجدیدنظر فکری انان عبارت شده از جمله کتاب خاطرات یا گفتگو با تاریخ منتسب به زنده یاد کیانوری را عبداله شهبازی در وب سایت خود، صراحتا اذعان نموده که وی به نگارش دراورده و گفتگو با تاریخ را سعید امامی.
۹) اگر انفعال کامل حزب توده ایران و چپ به واقع و در آن سطحی که ایشان ادعا می کند، در جامعه ایران مطرح بود، در انصورت نیازی به درخواست رهبر جمهوری اسلامی برای بازپخش سریال اعترافات اجباری و زیر شکنجه اسیران توده ای نبود.
سرداران سپاه و کارگزاران بیت رهبری با توجه به تجربه انتخابات های سالیان اخیر و سمت گیری فکری مردم، تصور کردند و می کنند که توده ای ها در این زمینه ها، ذی نقش بوده چرا که به نظر انان دلیلی وجود دارد که سمت گیری نهایی جامعه با سمت گیری توده ای ها یکی از آب درمی اید و نیز افزایش گرایش به چپ در جامعه بخصوص دانشگاه از علل چنین دستوراتی است. لابد سازمان های اطلاعاتی رهبر جمهوری اسلامی قوی تر از آقای تاج زاده رصد می کنند.
اگر چنین دستوراتی از جانب رهبری جمهوری اسلامی در راستای توده ای هراسی و کمونیسم ستیزی و یا بعنوان بهانه ای برای سخت گیری بر نیروهای پیشرو و ترقیخواه جامعه و سرکوب آنها هم باشد، که این به واقعیت نزدیک تر است، هشیاری نیروهای تحول طلب را برای کناره گیری از رفتن به چنین مسیری را ترسیم می کند.
۱۰) بر خلاف اینکه آقای تاج زاده می گوید که حکم اعدام توده ای ها در طی یک فرایندی (در مجمع تشخیص مصلحت) متوقف شد و دیگر اجرا هم نشد، به نظر می رسد ایشان صرف حال تنها سه نفر از رهبران حزب را تعمیم به تمامی رهبران داده اند. این در حالی است که تمامی رهبری و بسیاری از کادرها و اعضاء حزب توده ایران در جریان فاجعه ملی (تابستان ۶۷) با قساوت تمام به چوبه دار سپرده شدند.
می توان اطمینان داشت که داستانهایی از این دست (ندامت) هم نیست که سرنوشت دیگری برای این سه (زنده یادها کیانوری و طبری و آقای محمدعلی عمویی) را رقم زد و البته ممکن است بر مبنای همان تشخیص مصلحت در مجمع بر اغماض اعدام این سه بوده باشد. همان مصلحت نظام از نظر سیاست های داخلی و خارجی با توجه به سرشناس بودن آنان. مثلا یادآوری اینکه نلسون ماندلا کاملا پیگیر سرنوشت زندانی رنج کشیده تر و دراز سال تر از خودش یعنی محمدعلی عمویی بوده باشد.