حکایت عکس وارونه در سایت بسیج
عباس حکیم زاده
•
هر آن کس هم که روزی خود را یار وفادار احمدی نژاد می دانست، این روزها طریق دیگری در پیش گرفته و سعی می کند به سان «جوجه اردک زشت»، به هر شیوه او را در دامن دیگری بیندازد و خود را از او و گفتار و کردارش مبرا سازد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۵ بهمن ۱٣٨۵ -
۲۵ ژانويه ۲۰۰۷
این روزها اخبار زیادی از گوشه و کنار به گوش می رسد مبنی بر این که بزرگان و عقلای قوم هر توصیه ای که به رئیس جمهور می کنند و هر آن چه که گاه به زبان گوشه و کنایه، گاه نصیحت و پند و اندرز، نوبت دیگر با الحاح و التماس و این اواخر با تحکم و تشر به او متذکر می شوند که بد نیست کلمات و جملاتش در لفافی از کلمات پر طمطراق و یا به قولی «دیپلماتیک» بپیچد و بدین ترتیب زهر کلام را بگیرد، گوشش بدهکار نیست. آن ها به هر حیله سعی دارند تا رئیس جمهور را قانع کنند که به هیچ وجه نیازی نیست که در هر کوی و برزنی که تریبونی آماده و مستمعینی گوش به فرمان می یابد به صراحت تمام آن چه در دل دارد بر زبان آورد، اما آقای رئیس جمهور گویا به هیچ روی علاقه مند نیست دست از روش خویش بشوید و نصیحت ناصحان را آویزه گوش نماید. به این ترتیب محمود احمدی نژاد که روزگاری ذکر خیرش نقل هر محفل اصولگرایی بود و خودش در چنین مجالسی قدر می دید و بر صدر می نشست، چند صباحی است که ستاره اش رو به افول و هبوط گذارده است. هر آن کس هم که روزی خود را یار وفادار وی می دانست، این روزها طریق دیگری در پیش گرفته و سعی می کند به سان «جوجه اردک زشت»، به هر شیوه او را در دامن دیگری بیندازد و خود را از او و گفتار و کردارش مبرا سازد. به دیگر سخن کوکبه دلبری محمود احمدی نژاد در اثر گریختن عاشقان و جستن چاکران شکسته شده و مثلا مجلسیانی که روزگاری جاده صاف کن دولت بودند حالا روزی نیست که طرح استیضاح یکی از وزرا یا خبری از احضار رئیس جمهور را در رسانه ها عمومی نکنند. اما آقای رئیس جمهور خط و ربطش از همه جداست، آن چه در دل دارد به صراحت به زبان می آورد و به هیچ روی زیر بار «مستکبرین داخلی و خارجی» نمی رود.
حالا حکایت محمود احمدی نژاد در مختصات کشوری تا حد زیادی قابل قیاس است با بسیجیان دانشگاه امیرکبیر. از زمان درگیر شدن دانشجویان دانشگاه امیرکبیر با مدیریت این دانشگاه بر سر مسائل مختلف و متنوع از خردادماه امسال تاکنون، بسیجیان این دانشگاه نیز سعی کرده اند متناسب با فضایی که در آن قرار گرفته اند یا گمان می کنند در آن قرار گرفتند امکانات و فعالیت های خود را سامانی دیگر بخشند. به همین خاطر هم هست که هر از گاه دست به کارهایی می برند که برای افرادی که از دور نظاره گر وقایع این دانشگاه هستند تعجب برانگیز است، همان طور که حرکات محمود احمدی نژاد نیز برای مردمان خارج این مرز و بوم غریب است. به عنوان مثال مسئول بسیج در روز حضور احمدی نژاد در این دانشگاه، در حالی که برای طرح سوال از وی به پشت تریبون دعوت شده است، به یکباره عنان از کف می دهد و شروع می کند به یکی به دو کردن با دانشجویانی که اعتراض می کردند و شعار می دادند. او نقشه از پیش چیده شده را، که بی اعتنایی به اعتراض معترضین بوده، به هم می زند و در حضور احمدی نژاد به دانشجویان می گوید (نقل به مضمون) این شمایی که از فلانی خط می گیرد باید بروید از دانشگاه بیرون و گم شوید. یا چند روز قبل از آن به نقل از این تشکل خبری مخابره می شود مبنی بر این که دانشجویان عضو انجمن اسلامی قصد داشتند با یک عضو بسیج که در حال جلوگیری از اقدامات غیرقانونی این افراد در سطح دانشگاه بود، درگیر شوند. صرف نظر از کذب بودن این خبر، پس از آن بود که سیل انتقادات به سوی مخابره کنندگان این خبر روانه شد که مگر دانشگاه قانون و قاعده ندارد که هر کس بخواهد به زعم خود قانون را اجرا نماید یا مقابل آن چه آن را غیرقانونی می شمارد بایستد؟! یا در موردی دیگر همزمان با احضار بنده به کمیته ناظر بر نشریات به این اتهام که «چرا گفته ای کمیته انضباطی با بسیج همکاری نزدیک دارد» بلافاصله سایت خبری بسیج با درج خبر پیش از موعد قطعی شدن حکم انضباطی یکی از دانشجویان، که طبق قانون بایستی محرمانه تلقی شود، آب پاکی را روی دست شاکی و متشاکی می ریزد. تصاویر فعالین دانشجویی را به همراه اسم و مشخصات آن ها در سایت خود می گذارد و تهدید می کند اگر مراجع داخل و خارج دانشگاه با آن ها برخورد نکنند آن ها خودشان شخصا وارد صحنه خواهند شد. از همه مهمتر عکس دانشجویان امیرکبیر را که تصویر وارونه احمدی نژاد را در دست گرفته اند به صورت واژگون در سایت خود درج می کند تا مگر به این حیله از تصویر واژگونه رئیس جمهور اعاده حیثیت نماید. در مورد آخر هم باز مسئول بسیج امیرکبیر به صراحت اعلام کرده که کسانی به زعم او «در دانشگاه آشوب میکند» جایی در دانشگاه ندارند. وی ممنوعیت از تحصیل را برای ایشان مجازات اندکی برشمرده است. جالب آن که این سخنان در حالی بیان می شود که حتی یک مقام وزارت علوم نیز به گفته خبرنامه امیرکبیر خود را از دسته نیانداخته و به جمع منتقدین مدیران دانشگاه ها پیوسته است. اما بسیج این دانشگاه چنان تخته گاز در میدان وظیفه تاخته که نتیجه را به باد نسیان سپرده است.
حرکات بسیجیان دانشگاه امیرکبیر را از زوایای مختلفی می توان مورد بررسی قرار داد. اما آن چه واضح و مبرهن است این است که موضع گیری ها و حرکات از این دست جدای از آن که برخاسته از توهم قدر قدرتی است، نشانگر آن است که این دسته از افراد به زمینی وارد شده اند که زمین بازی آن ها نیست. از آن جا که این زمین، زمین بازی آن ها نیست به صورتی مداوم در حال گاف دادن هستند. به جای آن که حرکاتی که انجام می دهند ایشان را به هدف خود نزدیک تر نماید، بیشتر آن را بیراهه می کشاند. بزرگتر های آن ها به نسل های جدیدشان مختصات این زمین را یاد نداده اند و به آن ها آموزش نداده اند که چه طور می توان بهره لازم را از این فضا برد. آن ها با مشاهده این که حریف مقابل از تریبون هایی که در اختیار دارد استفاده مطلوب را می برد، قصد دارند خود را از دسته نیاندازند و به اصطلاح در مقابل حریف «کم نیاورند». لذا به تقلیدی کودکانه از آن چه دیگری انجام می دهد می پردازند. ولی سخنان و مواضع ایشان ناگهان صفرا می افزاید و به ضد خود بدل می شود. مواضعی که قرار بود تیری باشد بر قلب دشمن، بومرنگ وار چرخ می خورد و باز می گردد و بر سر خودی ها فرود می آید.
اما آن چه ایشان می کنند از منظر دیگری نیز قابل طرح و بررسی است. همان طور که گفته شد آن ها احمدی نژادوار آن چه در دل دارند به عریان ترین شکل ممکن و بدون هیچ گونه پرده پوشی بر زبان می آورند. لذا می توان منویات واقعی این دار و دسته و مهمتر از آن خواسته قلبی کسانی که به حمایت و هدایت ایشان می پردازند را در لا به لای موضع گیری های پیادگان شان دید. می توان دید که در پس پشت مهرورزی های این جماعت چه بی مهری هایی نهفته است. می توان فهمید که در نگاه این گروه، رای و نظر مردم چه جایگاهی دارد. آن ها حتی کوچک ترین انتقادی را برنمی تابند و در حالی که خود به ناحق بر بیت المال تکیه زده اند، به اصطلاح «سفره مرتضی علی» در کشور پهن کرده اند و هر روز از حلقوم ملت مظلوم می ستانند تا چراغی که به خانه روا بود را در مساجد بوسنی، فلسطین، لبنان، سوریه و اخیرا اکوادور و السالوادور روشن نمایند، ته مانده آن را نیز بر فرزندان این ملت روا نمی دارند و فریاد مستانه سر می دهند که هر آن کس سر بر آستان ندارد آستین به خون جگر بشوید که این جماعت جز مرید منقاد نمی پسندند. ایدئولوژی جزم اندیشانه شان به آن ها اجازه می دهد تا به سان عکسی که وارونه آن را تصویر کشیده اند، ملتی را صرفا به خاطر مخالفت شان با آن که و آن چه نمی خواهند سرنگون کنند، تا در نتیجه این سرنگونی آن چه و آن که آنان می خواهند و می پسندند جلوه گر شود. ایشان دیرزمانی است که پیشه شان وارونه کردن واقعیت است چرا که بدون وارونه دیدن حقایق به هدف مطلوب خود نمی رسند. آن ها از حقیقت و واقعیت ترسان و گریزانند. آن ها هدف و آرمانشان و از آن مهمتر وجود و بودنشان را در وارونه کردن واقعیت تعریف و ترسیم کرده اند. اما آن روز که حقیقت به صحنه بیاید، دروغ و فریب دود می شود و به هوا می رود. آن روز دیگر با دست بردن در واقعیت و وارونه کردن آن مشکلی حل نخواهد شد. آن چه ماندنی است حق و حقیقت است و قلب واقعیت دیر یا زود رنگ می بازد و باطل می شود. حق ماندنی و باطل رفتنی است.
|