تفاوتهای ما - گفتگوی نشریه "سوسیالیسم امروز" با سلام زیجی


اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۹ فروردين ۱٣۹۶ -  ۱٨ آوريل ۲۰۱۷


سوسیالیسم امروز: تفاوت حزبی که شما در حال تشکیل آن هستید به لحاظ سیاسی، ساختار تشکیلاتی، رهبری، برنامه، اساسنامه وعملی با احزابی که به نام کمونیست و یا کمونیست کارگری فعالیت میکنند چه میباشد

سلام زیجی: سمینارهای دو ماه پیش، متن فراخوان من و فراخوان مشترک شصت-هفتاد نفری برای تشکیل حزب، مطالب های منتشر شده و میزگرد و مباحث تصویری صورت گرفته تا کنونی دیگررفقا از جمله منابعی هستند که تا حدود زیادی حول موضوعات سوال شما و نقد و تفاوتهای ما را با آن احزاب و جریانات منعکس کرده است. همینجا توصیه میکنم دوستانی که آن منابع را ندیده اند به آنها مراجعه نمایند. امیدوارم به زودی بتوانیم کلیه این اسناد را در سایت و دیگر رسانه های در حال تاسیس را مجددا در دسترس عموم قرار دهیم.

اما در پاسخ به سوال شما، در راستای همان مباحث صورت گرفته تا کنونی، به چند موضوع ضروری خواهم پرداخت:

به گذشته نقد جدی داریم

ما مسئولیت پذیر هستیم. نگاه انتقاد آمیزی به راهی که در این سه-چهار دهه طی کرده ایم داریم. این نقد مایه شرم و سر افکندگی نه برای خود به عنوان کمونیستهای مبارز آن تاریخ و نه برای جنبش مان نمی دانیم، برعکس آنرا نشانه صداقت کمونیستی، نشانه اعلام تعهد به عدم تکرار آنها و درس گرفتن از نقاط قوت و ضعف تاکنونی آن روند تاریخی ارزیابی میکنیم. نقد صادقانه به گذشته گامی به جلو است. نقد ما به سیاستها،عملکردها، سنتها، شیوهای رهبری و مناسباتهای کهنه و انشعاباتها، وهمچنین به نقش بی نقش اپوزیسیون چپ در روند مبارزه طبقاتی طبقه کارگر وعدم برخورداری از پتانسل لازم در جهت گسترش مبارزه جدی علیه جمهوری اسلامی و تحقق امر مبرم سرنگونی آن وطبقه حاکمه است.

از اینرو به گذشته مبارزه خود و کل تاریخ چپ، با وجود هر جنبه ی مثبتی از فداکاریها و تلاشهای که صورت گرفته است، نقد جدی سیاسی، تاکتیکی و استراتژیکی داریم. برعکس چپ موجود به همه گذشته خود مدال نمی دهیم! برعکس این چپ، پروسه ٣٨ سال گذشته حاکمیت این رژیم را صرفا با اعمال سرکوب و جنایتکارانه بودن آن نظام توضیح و بررسی نمی کنیم، بلکه به نقش کمک کننده و مخرب و حتی جنایتکارانه بخشی از"اپوزسیون" وقت، و همچنین اشتباهات و سیاستهای غلط و فاحش جریانهای کمونیستی که ما هم در این ٣٨ سال با انها کار کرده ایم، به عنوان یکی از عوامل مهم در عدم پیروزی خود بر رژیم فاشیست اسلامی بررسی می کنیم. بدین ترتیب ناتوانی ها و خطاها و اشتباهات گذشته خود و احزابی که با آن بوده ایم تبرئه نخواهیم کرد. سیاست و نقش طیف چپ ایران وبخشی ازسنتهای درون جنبشمان و همچنین فعالینی از جنبش کارگری و در راس همه کلیه رهبران کنونی و اصلی احزاب موجود چپ و کمونیست را در این روند عدم پیشرفت و عدم پیروزی بر ارتجاع و جمهوری اسلامی را نیز مسئول و مقصرمی دانیم.

حزب سیاسی متفاوت خواهیم ساخت

یکی ازمهمترین تفاوت محوری ما با چپ موجود و از جمله با احزاب حاشیه ی و سکتی وسیستم رهبری سنتی-محفلی که از آنها جدا شدیم این است که میخواهیم واقعا یک حزب سیاسی مدرن و مسئول باشیم نه حزب فرقه ای و حزب محافل "ایدئولوژیک" و بی ربط به تحولات و جامعه. تحزب محکم ومنضبط و حزبیت بازسیاسی لازم و ملزومه همدیگرند. این اصل تفکیک ناپذیر رکن اولیه شالوده سیاسی و سازمانی حزب جدید ما خواهد بود. در ضمن بیشتر احزاب موجود هر چند مکانیزم"انتخابات"هم دارند، اما در حقیقت به جایی رهبری سیاسی بیشتر"شیخ" و "قائد" دارند. ظرفیت و توانائی واقعی سیاسی افراد معیارتعین کننده ی نیست! محفل بازی و رفاقت و" شخصیت" و "همشهری بازی" و سنتهای دیگر غیره کمونیستی در بیشتر موارد حرف آخر را می زند! به چالش کشیدن چنین سنتها وشخصیتها و قائدهای، نقد و چالش کردن سیاسی و کاندید شدن درمقابلش، یا تلاش مشروع برای برکناری اش فورا به جنگ و دعوا و بحران منجر میگردد. بارها و بارها چنین شده است. این در حالی است که تقریبا کلیه این مسئولین محترم سازمانهای موجود در خطاب به جامعه ادعاهای غیر واقعی و کاذب دیگری در رابطه با مناسبات خود دارند. غالبا ادعا کرده اند که هر فرد دیگری بیایید آنها از صندلی و پستی که به قدمت حاکمیت یک "شاه" و یک "امام" برآن تکیه زده اند کنار می کشند. اما همه میدانند که هیچ صداقت وحقیقتی در اداعایشان نیست! عبور از این منجلاب و سنت گامی به سوی ایجاد یک حزب سیاسی و کمونیستی و اجتماعی است.

نکته پایه ی تر و محوری تر خصوصیات یک حزب سیاسی برای ما حضور، نقش و دخالت فعال در تحولات، درگیر شدن در مسائل جاری جنبشهای سیاسی مترقی از جمله جنبش طبقه کارگر به عنوان یک حزب سیاسی تاثیر گذار و تاثیر پذیر است. یک حزب سیاسی سرنگونی طلب و سوسیالیستی نمی تواند در میدان مستقیم مبارزه سیاسی و جدی در روند سرنگونی انقلابی و قهر آمیز جمهوری جنایتکار اسلامی غایب یا حاشیه ی باشد. در غیاب چنین نقش و حزبی همه ی آن عوامل منفی مورد اشاره بازتولید خواهند شد. وجه دوم خصوصیات حزبیت سیاسی ما، این هم تفاوت جدی ما را با بقیه نشان خواهد داد، بر میگردد به سوخت و ساز سیاسی و سازمانی صفوف حزب.

تامین و تضمین قطعی بیان نظرات متفاوت سیاسی و نقد سطوح مختلف فعالیتها و طرح هر شکلی از نظرات و دیدگاهای سیاسی در سطح کل حزب و جنبشمان وظیفه پایه رهبری و کلیه ارگانهای حزب است. در حزب ما جاده یکطرفه ی وجود نخواهد داشت! چنین نیست که فقط رهبر دستور می دهد و بقیه حق انتقاد و چالش و برکناریش را ندارند. هم جایگاه "دستور" و تصمیم ارگان رهبری کننده باید محترم و جدی تلقی گردد در کل حزب، و هم جایگاه تضمین حق بدون قید و شرط وبدون ایجاد محدودیت بیان نقد و نظر متفاوت سیاسی از جمله علیه رهبری حزب! باید مکانیزمی تعریف گردد که تنها "ارگان رهبری" نیست که حق و ناحق را تشخیص می دهد و حکم در باره اش صادر می کند. حق ندارد همزمان در مقامهای "قوه مجریه، مقننه و قضایه"ظاهر شود! تشخیص رسیدگی به اعتراض و نقدهای پایه، وقتی که کشمکش و نقد رهبری و ارگان مافوق در حزب را نشانه می گیرد، وقتی خود این اختلاف در درون ارگان رهبری کننده است، کمسیونهای معتبر و مستقل از آن ارگان و طرفین درگیر باید تشکیل داد. در صورت ضروری نشستهای سراسری تر حزب فراخوان داده شود تا به موضوع رسیدگی کند. سر آنجام هر شکلی از رسیدگی نیز نباید به ایجاد فشار و مقرر کردن محدودیت برای ممانعت از ابراز نقد سیاسی برای مخالفین سیاسی و اقلیت منجر گردد! هیچ یک از جریانات که ما می شناسیم این مکانیزم کمونیستی و آزاد و مترقی را در سوخت و ساز خود ندارند!

من طرفدار این بوده و هستم که نظرات متفاوت سیاسی جدی در یک حزب سیاسی را حتی در ملا عام وعلنا صورت بگیرد. اگر آن حزب سیاسی معین حزب معتبر سیاسی است و به خود اعتماد داشته باشد از این روشهای شفاف و بدیهی هراسی نخواهد داشت. شخصا چند بار حول همین اختلافات جدی سیاسی در حزبی که از آن جدا شدم اعضای از "رهبری" قطب سیاسی مخالف خود را عوت به مناظره علنی کردم اما به حکم فرهنگ خاصی که داشتند از آن پرهیز نمودند.

در حزب ما، بر عکس بیشتر احزاب موجود، هیچ فردی، در هیچ سطحی، بخاطر داشتن نظر متفاوت و منتقد بودنش و یا به دلیل به چالش کشیدن فلان ارگان یا عنصر رهبری هرگز مجبور به ترک صفوف حزب و فعالیت مشترک کمونیستی و سیاسی نخواهد شد. چنین اتفاقی باید به عنوان یک عمل خلاف پرنسیبهای کمونیستی و حزبی و به مثابه یک خطای بسیار بزرگ و سو استفاده از موقعیت حزبی مورد رسیدگی فوری قرار بگیرد.هر فردی نیز به هر دلیلی حزب را ترک کند بجای رفتار حقیرانه و عقب افتاده تاکنونی سنتهای ورشکسته جریانات شناخته شده، با افراد باید با کمال احترام رفتار شود. سر تعظیم فرود میاوریم برای زحمات و تلاش سیاسی و مبارزاتی مشترک که با همدیگر داشتیم .

در کنفرانس موسس حزب تلاش میکنیم مجموعه قوانین و مقرراتی در این زمینه تصویب کنیم که هیچ ارگان و فردی نتواند فضای محدود غیر سیاسی و غیر رفیقانه و بسته و عقب افتاده برای هیچ بخشی از کادر و اعضای حزب تحمیل کند. حضور مستمر سیاسی در جامعه و دخیل درجنبشهای اجتماعی، برخورداری از نظم و نسق روشن و محکم و تامین یک حزب بشاش، سیاسی ،منتقد، و فعال از جمله تفاوتهای ما با بقیه و رمز پیشروی حزبمان تلقی میگردد

کدام جنبش؟ کدام افق؟

نگاه ما به تحولات سیاسی و به برخی از اعتراضات و جنبشهای اعتراضی و همینطور به تحولات بعداز "برجام"، که بیشتر نیروهای چپ از جمله رهبری جدید راست غالب بر "حزب کمونیست کارگری ایران" و بخشی از رهبری آنزمان"حزب حکمتیست" تصورشان این بود رژیم شکست خورده و به زودی سرنگون می شود، و "سرنگونی شیرین " در راه است، بسیار متفاوت بوده و هست. ما آن سیاستها و برخی از سیاست های مشابه دیگر نیروهای "چپ" را یک سیاست و نگاه عمیقا پوپولیستی، دنباله روانه از حوادث، موج سوری و همراه شدن با جنبشهای ارتجاعی، ناسیونالیستی ، سبز و دوم خردادی و اصلاح طلبی، تکرار سناریو سال ٥٧، و بلاخره سرمایه گذاری کردن روی کشمکش و شکافهای درونی رژیم ارزیابی کرده و می کنیم. پدیده ای که متاسفانه حکومت اسلامی، به ویژه در عرصه کشمکشهای درونی و مضحکه های انتخابا تی اش، ٣٨ سال تمام است بخشی از مردم و این اپوزیسیون را با آن شگردها و بحرانها و کشمکشهای خود به بازی گرفته است.

ضمن واقعی دانستن کشمکشهای درونی رژیم، آنرا جدال و بحران صفوف یک طبقه و یک رژیم نامربوط به جامعه و کارگر و صف آزادیخواهان می دانیم. و فکر میکنیم علیرغم این واقعیت، جنبش کمونیستی و کارگری به جای اتکا به نقشه و سیاست و سازمان و صف مستقل طبقاتی خود، روی چنین پدیده های اگرسیاست و سرمایه گذاری کند برای آن کمونیزم و جنبش جز سم چیزی باز تولید نمی کند و به ارمغان نخواهد آورد، همچنانکه متاسفانه عوارض منفی همین نوع سیاست ها و موضع گیریهای سیاسی-راستروانه را نزدیک به چهار دهه است داریم تجربه میکنیم و دودش قبل از هر کسی به چشم کارگر رفته است. بیش از سی سال تکرار مکرر و روشنفکر مابانه این نوع ارزیابیهای سطحی و سیاست غیر کمونیستی که گویا با این امیدها رژیم سرنگون و یا تضعیف می شود، اصلاح پذیر و رامتر و" بهتر" خواهد شد، به زودی با فروپاشی روبرو خواهد شد، بجز اینکه مردم را در صف انتظار "سرنگونی" و تا "پیچ بعدی" نگاهداشتن چه دستاوردی بدست آورده یم؟ آیا بجز تاثیر مخرب هیچ اثر مثبتی در روند پیشرفت مبارزه ما داشته است؟.

ما بارها این متد و نگرش پوپولیستی و سنت چپ ٥٧ ی را نقد کردیم و گفتیم این تبلیغاتهای آبکی که "سرنگونی در پیچ بعدی" و هر سال چند بار "چشم انداز سرنگونی و عروج جنبشها" را به مردم قول می دهید، سازمانتان را حول این ادعاهای پوپولیستی و راست روانه و خرد بورژوائی مابانه "نشه"نگهداشته اید، بی پایه است، به نفع رژیم و جنبشهای ارتجاعی، به زیان جنبش طبقه کارگر و تلاش واقعی برای سرنگونی رژیم تمام شده است. تجربه سی سال اخیر حقیقت دیدگاه ما را به ثبوت رسانده است. ما آشکارا اعلام میکنیم که هر" اعتراض و حرکت مردمی" را تایید نمی کنیم. بخشا انرا ارتجاعی دانسته و نباید حمایتش کرد. از جمله حرکت های ضد مهاجرین و کارگران افغان، حرکت ارتجاعی جنبش سبز"انقلاب ٨٨"، جنبش "ال اهواز" "جنبش ناسونالیستی فارس و ترک و کرد و عرب زبان"، حکایتهای ناسیونالیسم ارتجاعی فارس کوروش کبیر و تاریخ شاهان ایران، جنبش اسلامی سنی ها و شیعه ها و غیره. جنبشی که "زبان فارسی" را "زبان سگ "می داند، جنبشی که "کردها" را "کوهی" قلمداد میکند، جنبشی که "عربها "را "سوسمار خور" معرفی می کند و غیره . باید دم سیاسی و آرمانی همه این حرکتهای ارتجاعی و "مردمی" را به همراه خود جمهوری اسلامی گرفت و به سطل اشغالدان تاریخ انداختش!

ما دیپلماسی بازی در سیاست ودر خطاب به "توده ها"، و ادعای احترام به "عقاید مردم"، یا به عقاید و فرهنگ "ملیتها" و غیره را دو دوزه بازی پوپولیستی و یک سیاست فاسد و ضد کمونیستی می دانیم، که متاسفانه در بخشی از چپ اپوزیسیون درست مانند کلیه نیروهای ملی اسلامی و راست در سیاتشان موج می زند. ما بنیاد این نوع تحلیل و عملکرد و سیاست بخش عمده این چپ را قبول نداریم و فکر میکنیم نفعی به حال مبارزه آزادیخوانه و رادیکال کارگران و مردم مبارز برای خلاصی از دست نکبت این رژیم ندارد. اگر رژیم هم برود این سیاستها ما را به سوی نه آزادی و برابری وحکومت کارگری و یک جامعه آزاد که در جهت تکرار سناریو تلخ استقرار جمهوری اسلامی در سال ٥٧ رهنمون خواهد کرد.
ما در مقابل این روند خود را تعریف میکنیم. طبقه کارگر و همه آزادیخواهان را به دوری از این سیاستها و اتکا به عمل مستقیم و مستقل انقلابی و سوسیالیستی خود فرامیخوانیم.

"انقلاب"، "سناریو سیاه"

ما تحولات سیاسی پیش رو در ایران را بر عکس کلیه چپ موجود را به این شکل سر راست نمی بینیم که "مردم انقلاب می کنند"، "طبقه کار به میدان می آید"، " جنبش گرسنگان به میدان می آیند"، "انقلاب گرسنگان شروع می شود"، "چشم انداز سرنگونی هست"، انقلاب در راه است" و"سرنگونی شیرین" در پیچ بعدی است، "برجام" امد رژیم می رود، هم مرگ آخوند رفسنجانی و هم شرکت کنندگان در مراسم تشیع جنازه آن گویای تضیف یا رفتن رژیم و علیه آن است! و از نظر "روانشناسی توده ای" هم روشن است که این بخش از "مردم" نیز علیه رژیم هستند، شرکت در انتخابات هم علیه رژیم تلقی می شود و بلاخره هر نوع تحرکی دیگر در قالب جمهوری اسلامی و پلاتفرمهای ارتجاعی و شراکت در تجمعات رژیم نیز سرنگونی طلبانه و علیه رژیم هستند!! ما این دیدگاه و سناریوها را قبول نداریم، بخش اعظم انرا یک ارتجاع محض می دانیم!، بجز کمک به رژیم و صف مرتجعین هیچ نفعی برای آزادی و رهایی و خوشبختی جامعه در بر نداشته است!

سالها است به این سیاستها و تحلیل های ملال آور چپ پوپولیست و دنباله رو "مردم" عنوان داستان"چوپان دروغگو" داده ایم و همواره مورد نقدمان بوده است. انرا نه تنها غیر واقعبینانه و غیر مارکسیستی دانسته ایم که به زیان روند مبارزه انقلابی و پیشروی طبقه نیزارزیابی کرده ایم. این چپ با این نوع تحلیل هایش دقیقا شبیه امثال مجاهد و سلطنت طلب عمل می کند. نتیجه مشترک هر دو طیف کمک به صف انتظار جامعه، دست نبردن به عمل انقلابی و متوهم کردن جامعه و کارگران به خوش خیالی و سیاستها و تحلیلهای پوچ و سطحی و آخر سر پاشاندن بذر نامیدی و عدم اعتماد به اپوزیسیون و چپ. وقتی شما اتفاق ٨٨ را "انقلاب" تعریف کنید و با رهبرش موسوی نیز "کشتی" نگیرید، و هنوز هم این دیدگاه توده ای-اکثریتی و ارتجاعی را به عنوان "تز مارکسیستی" بخورد ساده لوحان دهید، روشن است که کل پدیده "انقلاب" و انقلاب کردن را به لجن کشانده اید. ما هر نوع انقلابی را نمی خواهیم! ما ضد این نوع پرچمها و"انقلاب"ها هستیم چون براستی کل آن روند یک روند مذهبی، ضد انقلابی، ضد آزادیخواهانه، ضد چپی، بی ربط به کارگر و سوسیالیسم بود و هست.

به علاوه به روشنی مستدل کرده بودیم که خطر سناریو سیاه و کشانده شدن "جنگ داخلی" شبیه سوریه و عراق به ایران یک خطر واقعی است. نمی شود این حقایق نگران کننده که در بیغ گوش جامعه قرار دارد، چند کشور را در خون و ویرانی فرو برده است، هیچ نوع آمادگی سازمانی و سیاسی و نظامی هم نداشته باشید برای مقابله و خنثی کردنش، کاملا نادیده بگیرید. و شب روز شیپور "انقلاب" وآن هم از نوع "انقلاب ٨٨" را به صدا در آورید و تصور کنید خیال خود و جامعه را نیزراحت کرده اید!. واقعیت فضا و تناسب قوای سیاسی و طبقاتی در ایران و منطقه این است که چه سناریویی سیاه رخ دهد چه سفید و انقلابی تنها با قدرت مستقیم متشکل کارگران و سوسیالیستها و زنان و جوانان و داشتن نیروی مسلح قدرتمند است که میتوان کوچگترین تضمین پیروزی و دست یافتن به اهداف آزادیخواهانه را تامین کرد! در دنیائی امروز، و در حالی که چپ مریخی ما جز تکرار کلیشه ای "مبارزه طبقاتی" حرف و نقشه دیگری ندارد برای آماده سازی و مقابله با این واقعیت زنده. در نتیجه تحولات آتی ایران با یا بدون مخاطره سناریو سیاه با پیچدگی بسیار زیادی رو برو خواهد بود. مشخصا پرچم و جنبش و احزاب ملی گرا و فاشیست قومی در کنار کانگسترهای اسلامی در چهار گوشه ایران همراه با جمهوری اسلامی مخاطرات تحمیل روند غیر انقلابی را در صورت عدم آمادگی سیاسی، سازمانی و نظامی ما و جنبش طبقه کارگر به جامعه ایران تحمیل خواهند کرد و دولتهای مرتجع نیز حمایتشان می کنند. ما می خواهیم برای این دورههای سخت مبارزه طبقاتی خود را آماده کنیم و در قبال مخاطرات که ممکن است کل جامعه بزرگ ایران را تهدید کند احساس مسئولیت جدی می کنیم! امیدواریم کل اپوزیسیون چنین مسئولیتی را بپذیرد.

اینکه انقلاب چه وقت اتفاق خواهد افتاد یا نه کسی نمی داند، اما روشن است که ما تنها و تنها برای یک نوع " انقلاب" تلاش می کنیم: انقلاب کارگری، انقلاب سوسیالیستی، انقلاب اجتماعی علیه کلیه نظام موجود با پرچم و رهبری رادیکال و روشن، با حزب و سازمان و نیروی آماده کارگری و سوسیالیست و پیشرو که به بورژوازی متوهم نیست، دنباله رو نیست، به سرباز جناحهای رژیم و بورژوازی و جنبشهای راست تبدیل نمی گردد. جز این هرشکل دیگری از اعتراض و "انقلاب" خودبخود موردحمایت ما نیست. ضمن برخورد فعال به هر اتفاقی، به عنوان یک نیروی کارگری و مسئول به مردم دروغ نمی گوییم، ماهیت واقعی اتفاقات را به جامعه و کارگران اعلام خواهیم کرد. چنانچه اوضاع و اتفاقات و اعتراض معینی به نفع جامعه و به نفع آزادی و برابری نباشد می گویم مردم در آن شرکت نکنند! ما از هیاهوها و سیستم کودکانه و دنباله روانه و شعبده بازیهای "انقلاب سواری" و "خلقی" بیشتر نیروهای چپ و پوپولیستها خوشمان نمی آید.

کدام سرنگونی؟

ما معتقد هستیم به شکل سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی. سرنگونی که آینده و ماحصل آن و سرمایه اش نصیب کارگران و زنان و سوسیالیستها و آزادیخواهانی باشد که ٣٨ سال است سرکوب و تحقیر و گرسنه میشوند و آزادی و امنیت و رفاهشان سلب شده است. مهمترین ابزار تحقق این امر را وجود رهبری انقلابی و فداکار، احزاب رزمنده، "حزب رهبر و سازمانده"، احزاب سیاسی- کارگری و سوسیالیستی و جدی در امر مبارزه انقلابی- سرنگونی، وتوصل به قدرت متشکل طبقه کارگر و آزادیخوان، به سازماندهی قهر انقلابی-توده ای، به زورنیروی مسلح وتامین هژمونی سوسیالیستی بر کل روند سرنگونی میباشد. ما این نوع سرنگونی را می خواهیم و از این راها و مکانیزمها به دنبال تحقق ان هستیم.

ما دنبال کشمکشهای درونی رژیم نبوده و روی آن سرمایه گذاری نکرده و نخواهیم کرد.، فکر میکنیم"مردم" بخودی خود نیز کاری نمی کنند. به روش تدریجی "مبارزه" که گویا قدم به قدم جنبشها رشد میکنند و آخر سر همه متحد می شوند و درآخر انقلاب می شود و ما هم میرویم "انقلاب سواری" میکنیم و به هدف می رسیم، اعتقادی نداریم. ما به این سریال خیالبافی سه چهار دهه امتحان پس داده شده و بی ثمر هیچ باوری نداریم. ما به سرنگونی از راه دخالت دولتهای غربی و یا از طریق طرح ارتجاعی فدرالیسم ارتجاعی یا به شیوه که امروز در عراق و سوریه به مردم بدبخت آن ممالک تحمیل کرده اند نه تنها اعتقادی نداریم که چنین سناریویهای را اوج بربریت و جنایت ضد انسانی قلمداد می کنیم.

بر عکس بخشی از چپ موجود ما معتقد نیستیم که "جنبش سرنگونی" در حال حاضر در میدان است( انها از جنبش سبز تا تشیع جنازه رفسنجانی و حضور جنبشهای ارتجاعی دیگر قومی و مذهبی را همه در کیسه "جنبش سرنگونی" جمع آوری کرده اند) این سیاست یک سیاست کمونیستی - سرنگونی طلبانه نیست! علیه شکل گیری روند واقعی جنبش آزادیخواهانه و خود آگاه طبقاتی و سرنگونی طلبی واقعی و رادیکال است! ما بر وجود خواست سرنگونی و نارضایتی وسیع کارگران و زنان و توده های زحمتکش و جوانان در همه زمینه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و همینطور سرنگونی طلبانه تاکید می کنیم و فکر میکنیم اینها را نباید و نمی توان در یک بسته یکدست "جنبش سرنگونی" ریخت.

سال ٥٧ در دوره شاه همین کار اشتباه آمیز را کردیم. همه شدیم "جنبش سرنگونی طلب علیه شاه" بدون اینکه بدانیم یا از قبل آماده شده باشیم که چه چیزی را جایگزینش می کنیم. بنا به همین دلیل ساده لوحانه اتفاقا انهای که از فرانسه و مسجدهای ایران نظاره گر خون ریختن ما مبارزین و کارگران به دست اوباش رژیم شاه بودند، آمدن سلاحهای همان "ارتش مردمی" و زندانهای شاه را تحویل گرفتن و ما را با آن سرکوب کردند و خود فرمان "جنبش سرنگونی طلبانه مرگ بر شاه" را بدست گرفتند. تکرار دوباره این سناریو در این دوره و زمانه یک حماقت سیاسی بزرگ است! به ما گفتن متحد شوید فعلا شاه برود بعد ش مهم نیست، دیدیم که بعداز آن اتفاق با تحول بسیارجدی، ناموفق و پر هزینه روبرو گردیدیم!

ما به صف و پرچم مستقل سوسیالیستی- کارگری و به هدف ایجاد یک جمهوری سوسیالیستی و تحقق یک جامعه آزاد، برابر، مرفه و خوشبخت معتقد و متکی هستیم. تنها و تنها برای به پیروزی رساندن این جنبش و هدف مبارزه خواهیم کرد! در نتیجه امر سرنگونی این حکومت جانی امر خود ما در جامعه ایران، با حزب و پرچم و رهبری رادیکال و سوسیالیستی، با پرچم و قدرت متشکل کارگری، و صف مبارزه آزادیخواهانه، و سر آنجام با زور اجتماعی و قدرت مستحکم میلیس توده ای و "ارتش سرخ آزادی" باید کلیت این نظام فاشیست را از صحنه ایران و تاریخ محو نمود و به ذبیل دان تاریخ انداخت. این ممکن است اگر طبقه کارگر و مخاطبین ما به این حزب و سیاست و اهداف و دورنما بپیوندند!

سیاست کمونیستی در جنبش کارگری

در عرصه جنبش کارگری ضمن اینکه خود را حزب کل طبقه می دانیم اما فکر میکنیم رمز پیشروی مبارزه سیاسی اقتصادی کارگر در گرو نقش گرایش رادیکال سوسیالیستی و کمونیستی صفوف طبقه است، در گرو ایجاد تشکلها و سازمانهای است که متعلق به سنتهای مبارزاتی آن گرایش و جنبش پیشرو مطالباتی و سیاسی جنبش کارگری است، از اینرو سیاست پایه و کلیدی کار ما تقویت محافل پیشرو کارگری و گرایش سوسیالیست امر اول فعالیت حزب ما خواهد بود. در این راستا نقد تشکلهای راست سندیکالیست، تشکلهای ارتجاعی دست ساخت دولت مانند شورای اسلامئ، خانه کارگر و انجمن صنفی ها وظیفه محوری خود می دانیم. حزب ما خود محصول این خط و گرایش و از طرف فعالین کمونیست داخل و خارج کشوری این جنبش پیشرو دارد تشکیل می شود. نفس این اتفاق یکی از تفاوتهای بنیادی ما با جریانات اپوزیسیون چپ خارج کشوری است.
ما برعکس چپ غیر کارگری و پوپولیست حاکم، کارگران را دنبال نخود سیاه نمی فرستیم، آنها را دنبال انجمن صنفی ها یا سندیکالیستها نمی فرستیم. به آنها نمی گوییم به کشمکش درونی رژیم امید ببندید، به قانون کار ضد کارگری و یا فلان ماده در آن امید ببندید، به گرایشات قانونگرا و سندیکالیست و اصلاح طلب امیدوار باشید. تحلیل و امید های بورژوائی و غیر واقعی مبنی بر اینکه رژیم دارد می رود، بعداز برجام سرنگون می شود، رفتنش حتمی است و غیره راتحویل نمی دهیم. چون معتقدیم تا خود کارگر و کمونیزم و جامعه کاری نکند هیچ اتفاقی به نفع آنها رخ نخواهد داد! حتی نمی گوییم تمام قدرت شما در "اعتراضات خیابانی" است، اول مه تان را ببرید در دشت و کوها برگزار کنید! و از آنها عکس بگیرید. چسبیدن محکم به منفعت طبقاتی کارگری علیه کلیه وجوه سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی ، مذهبی و ملی دولت و طبقه حاکمه و جامعه، اتکا صرف به سیاست سوسیالیستی، به تحزب کمونیستی و باور داشتن به اهرم موثر خواباندن چرخ تولید و اعتصاب متحد وسراسری به هدف به زانو در آوردن دولت و سرمایه داران تاکید خواهیم کرد. ما برای تشکل یابی محلی و سراسری با تمام قدرت فعالیت می کنیم. تشکلیابی و تحزب کمونیستی کارگر را رمز پیروزی آن جنبش می دانیم.

حزب سیاسی جدید که تشکیل می گردد نه فقط برنامه و اهداف سیاسی و کارگری روشن سوسیالیستی دارد، حتی از نظر عملی و ترکیب نیروی انسانی تشکیل دهندگان آن نیز جزو احزاب استثنائی است که از طرف کارگران صادق و راستین کمونیست وسوسیالیست و فعالین و جوانان چپ و انقلابی دارد سروسامان می گیرد، این حزب واقعی طبقه کارگر و محرومان و استثمار شوندگان جامعه ایران است، پیوستن به آن مایه افتخار هر کارگر و کمونیست و انسان رزمنده و انقلابی است!

عرصه بین المللی

در عرصه فعالیت بین المللی نیزما تفاوت داریم با بیشتر احزاب کنونی از جمله جریانات که اکنون به اسم کمونیزم کارگری و حکمتیست فعالیت دارند. نگاه و ارزیابی کلی آنها متکی به همان سیاست پوپولیستی، دنباله روانه، بزرگ نمائی و شعار دهی در فضای سیاسی ایران است که در خارج هم انعکاس داشته است. شما بروید تحلیل های اوضاع بین المللی انها را در همین یکی دو کنگره اخیر مطالعه کنید تا به عمق بی پایه بودن آنها نیز پی ببرید. نگاهشان به جنبش ٩٩ درصد، به تحولات یکی دو سال اخیر چپ در یونان، اسپانیا، بریتانیا، فرانسه و غیره مملو از تحلیلهای غیر واقعی و کاملا پوپولیستی و غیر مارکسیستی است. البته تفاوتهای بین موضع گیری آن جریانات هست، یکی در اول خط راست روی و دیگری در انتهای آن خط قرار گرفته است. بجز مواردی مانند مبارزه علیه اعدام و انعکاس اعتراضات داخل و اکسیونهای کم اثر علیه رژیم ما شاهد ‌هیچ فشار و اقدام جدی و مستقیمی حتی علیه جمهوری اسلامی در خارج کشور هم نیستیم. در رابطه با طبقه کار و کمونیستهای کشورهای دیگر نیز هیچ نقشی ندارند. در واقع با دلمشغولی مدیای یا با اکس مسلم، و جنبش برهنه گان، و درست کردن کمپینهای مالی "شخصیت های اجتماعی"، درست کردن انجمنهای قلابی و اقدامات مشابه حزبشان را از این نشست به نشست بعدی رهنمون می کنند و همیشه هم ارزیابی شان این است: موفق شدیم!

ما در مقابل بر تلاش جدی جهت همبستگی طبقاتی کارگری در سطح بین المللی و جلب توجه کمونیستها و کارگران کشورهای دیگر به موقعیت طبقه کارگرایران تاکید میکنیم و برای جلب حمایت آنها تلاش خواهیم کرد. همچنین ما مقتعد به سازماندهی مبارزه جدی علیه کلیه وجوه فعالیتهای رژیم در خارج و ایجاد ممانعت از فعالیت و حضور عوامل مزدور آنها هستیم.

مناسبات وسیستم رهبری

بیشتر این احزاب سیستم رهبریشان شبیه نظام سلطنتی و پادشاهی است. غیر رزمندگی، بی تحرکی و وجود فرهنگ غالب ضد انتقادی و سنتا به گذشته تعلق داشتند خصوصیات برجسته بیشتر این جریانات می باشد. به جای رهبری سیاسی و کمونیستی بیشتر به سبک کدخدا منشانه و پدرانه شباهت دارند. سالها است به این سنت رهبری کردنها اعتقادی نداشته و انتقاد داشته ام. توجیهات مطرح شده شان حول این فرهنگ عقب افتاده تر از روش بورژواها میباشد. حتی بخشی از رهبری کنونی این احزاب اگر سر سوزنی مسئولیت پذیر بودند به دلیل بارها شکست سیاسی، بارها تحمیل مستقیم انشعابات به هم حزبی های خود، و تحمیل فشار ناروا و غیر سیاسی و گسترش فرهنگ عقب افتاده درون حزبی شان، می بایست چندین باراستعفا میدادند. حداقل مانند یک حزب یا دولت بورژوائی که مقامش خطا میکند، شکست سیاسی می خورند، در انتخاباتی حزبش می بازد، برای حفظ اعتبار و حرمت دولت و حزبش نیز بوده کناره گیری می کردند. اما این "رهبران" چپ و راست ایرانی و شرقی انچنان خود شیفته اند، انچنان بر اراده بی اراده طیفی از"اعضای" ساکت خود سرمایه گذاری میکنند و در سایه آن لم داده اند، چنین انتظارهای از آن سنت انتظار بسیار بیهوده ای است. رهبری کردن بدون بازخواست و بدون حد و مرز و زمان جز مخاطره و فساد و تقویت سبک کار قلدرمنشانه و غیر کمونیستی هیچ حاصلی نداشته و نخواهد داشت!

ما می خواهیم از بیخ با این سنت عقب افتاده مرزبندی کنیم، اولین اقدام ما تلاش جدی برای تصویب قوانین جدیدی در کنفرانس پیشروی موسس حزب است که در آن به هر فرد فقط اجازه داده میشود که حداکثر در فاصله دو کنگره،( چهار سال) در پست های کلیدی رهبری حزب میتواند ماندگار باشد. علاوه بر اینها، وجود تبعیضات، امتیاز دهی سازمانی ویژه به برخی "شخصێت"ها و سنتهای عقب افتاده مشابه را باید ریشه کن کنیم. پایان دادن به چشم پوشی تبعیض آمیز از خطاهای مسئولان و "رهبران" و غیره اقداماتی است که میخواهیم با سنت غالب بر چپ تماما مرزبندی کنیم. حزب آتی ما حزب باج گرفتن فرد از حزب و زورگوئی حزب بر فرد نمی تواند باشد. حزب قانون شکنان، حزب رهبران مادام العمر، حزب شخصیتهای با حقوق ویژه، حزب اعمال تبعیضات سازمانی، حزب ایجاد محدویت سیاسی برای نظرات متفاوت، حزب نسبیت سیاسی، حزب محفل بازی و رفیق بازی، حزب پچ پچ کردن پشت سر افراد، حزب بی حرمت کردن و توهین و بدهنی و بی نزاکتی سیاسی و غیره نه تنها نیست، نباید باشد و نمی گذاریم باشد!

همینجا اکیدا از همه میخواهم در این راستا فعالیت کنند، خود را با این جهت درست و انقلابی و سیاسی همسو نمایند! از همه رفقای گرامی می خواهم با دیدن اولین نشانه وعارضه های این رفتارهای غیر کمونیستی و غیر سیاسی و شکننده مطلقا آنرا تحمل نکنند و به مقابله با آن بپردازند، هر فردی چنین رفتار نکند و خود را اصلاح نکند با کمال احترام باید صف ما را ترک نماید! حزب ما حزب کار انقلابی، حزب صداقت، حزب آزاد اندیشی، حزب با دیسیپلین و رزمندگی، و حزب رفتن به گود مبارزه عملی، سیاسی، اقتصادی و نظامی علیه سرمایه داری و جمهوری اسلامی باید باشد! ما این نسل از کارگران ،جوانان، زنان، و مبارزین راه آزادی و سوسیالیسم را به صف خود و ایجاد چنین حزبی فرا می خوانیم!

شفافیت مالی

در غیاب یک سیاست و قوانین روشن و استاندارد، هیچ چیز به اندازه پول و دیگر اموال مرتبط به حسابداری در سوخت ساز مبارزه مشترک و متشکل، در جریان فعالیت سیاسی و انقلابی در یک حزب سیاسی کمونیست فساد ایجاد نمی کند. هر چند جریان ما از گذشته تا امروز همیشه کیسه اش تقریبا خالی بوده است. در هر صورت وقتی قانون و استاندارد و حساب و کنترلی نباشد، وقتی اموال و مکانیزم مالی و دارائی حزب بی دروپیکر باشد، میتواند ایجاد مشکل و عدم اعتماد کند. بارها و بارها در جریانات مختلف این تجربه های تلخ تجربه شده است. شخصا هیچ وجهی از "فعالیت های مالی" کنونی ناظر بر جریاناتی که حداقل انهای را که در پروسه سی-چهل سال اخیر از نزدیک شناخت دارم، نه شفاف دانسته ام و نه اصولی و نه در سطح حتی استانداردهای موجود جامعه بورژوائی. دو-سه سال پیش سند جامع مالی بسیار روشنی را در حزبی که آنرا اخیرا ترک کردم تهیه کرده و با اتفاق ارا پلنوم آن حزب نیز تصویب گردید، اما بنا به سنت رهبری ومنفعت های خاص حاکم برآن جریان حتی یک بند هم از آن قوانین و مقررات عملی نگردید و نخواهد گردید! این مهم نیز مانند بی مقرارتیهای متعدد دیگرموجب نگرانی های زیادی شد و این داستان اکنون بدون مانع و با قدرت بیشتری همچنان ادامه دارد.

ما باید حزبی داشته باشیم از نظر سیاست مالی و سازمان و مناسبات مالی، سیستم حق عضویت و کمک مالی گرفتنها و غیره نیز صد درصد شفاف، متکی به سند و قوانین مصوب و استاندارد باشد.

چگونگی برخورد به مخالفین سیاسی درون حزبی

هیچ چیز از این کمونیستی تر، سیاسی تر و اصولی تر نیست که بدون قید و شرط فضای آرام سیاسی و امکانات سیاسی و سازمانی برابر برای مخالفین سیاسی صفوف یک حزب باید تامین و تضمین گردد. اما متاسفانه هیچ چیز هم از این روشنتر نیست که در سنت چپ موجود و از جمله احزابی که من با انها تجربه فعالیت داشته و از آن جدا شدم به حکم حاکمیت فرهنگ و سنت عقب مانده در سیستم رهبری شان، به ویژه وقتی که موقعیتشان در خطر می افتد، سر سوزنی به چنین پرنسیب اولیه کمونیستی اعتقادی ندارند. منشا هشتاد درصد جدائیها و انشعاباتها نیز ازهمینجا سرچشمه گرفته است. متاسفانه این فرهنگ و سیستم حاکم بر بیشتر نیروهای چپ حتی عقب تر از اختلافات، مناسبات، سوخت و ساز کشمکش درونی نیروها و دولتهای بورژوائی نیز است.

نه فراکسیون درست کردن، نه دادن امکانات مشترک موجود حزبی به منتقد، نه نشریه، نه تلویزیون، نه پرهیز از رفتار غیرمحفلی در انتخاباتها و دیگر رفتار برابر در آن سنتها معنی زمینی و واقعی ندارد. درهیچ جائی به شیوه ای برابر و با انصاف و رفتار مسئولانه و کمونیستی با منتقدین سیاسی برخورد نمی شود. کسی که از دایره محفلی آنها خارج گردد به طیف"غیر خودیها"ملحق خواهد شد. شما حتی صف آن احزاب را هم ترک کنی و مخالفشان باشی اگرامکان و قدرتش را داشته باشند حرمتی برایت باقی نمی گذارند! یا رهبریشان مستقیم برایت پرونده سازی میکند یا از طرق های زیر زمینی و غیر مستقیم و مامور کردن اشخاص ثالث مثلا عضو یا هوادارانی مقاله و تکست و فضای منکوب کردن شما را سازمان می دهند و خود ژست "مدرن" بودن می گیرند! یک روش کاملا شنیع!

ما از دست این فرهنگ فرار کرده ایم، آنرا غیر انسانی و غیر کمونیستی می دانیم، میخواهیم حزبی ایجاد کنیم که همه بدون هیچ محدودیتی و با استفاده از کلیه امکانات حزبی نظرات متفاوت سیاسی و نقد سیاسی خود را در درون و بیرون حزب بیان کنند، در عین حال روشن است همه به امنیت، به قوانین مصوب و موازین مشترک و مدون اساسنامه ای کل حزب پایبند خواهیم بود. ما از این زاویه نیز یک حزب کاملا متفاوت سیاسی و مدرن سوسیالیستی ایجاد خواهیم کرد!

اهمیت جایگا زنان و جوانان در حزب

ما می خواهیم به حضور زنان و جوانان در کل فعالیت های حزب اهمیت ویژه تری بدهیم، نظر شخصی من این است که کلیه پستهای کلیدی و کمیته های حزبی باید دبیر و معاون داشته باشند، یکی از اعضای دونفره این پستها زن و یا جوان باید باشد، طبعا به ظرفیت و آمادگی افراد هم باید توجه داشت، امیدوارم این نسل خودشان گام جدی در جهت تحقق این هدف مهم در حزب بردارند. همه زنان و جوانان را به صفوف حزب فرا میخوانیم! در جهت تسهیل این سیاست در این مورد هم قراری به کنفراس موسس حزب ارائه خواهیم کرد.

حزب صرفا خارج کشوری نخواهیم بود

باید تاکید کنم که ما نمی خواهیم صرفا یک حزب خارج کشوری باشیم، متاسفانه نمی توانم درسطح علنی فعلا بیشتر توضیح بدهم، چنانچه روند پیش رو به درستی به سر آنجام برسد یک حزب سیاسی و کارگری به معنای دقیق کلمه مرتبط به جامعه شکل خواهد گرفت. دراین زمینه نیز با بقیه متفاوت تر خواهیم بود. در هر صورت ما نمی خواهیم یک حزب صرفا خارج کشوری و صرفا متعلق به مبارزین علنی در خارج کشورایجاد کنیم .

نیروی مسلح

در سوال بعدی کاملتر به این مهم خواهم پرداخت. در اینجا اکتفا میکنم به این چند نکته: تفاوت دیگر ما با جریانات موجود به عرصه مسلحانه بر می گردد، ما وجود میلیس و نیروی مسلح سازمانیافته وسیع و قدرتمند را در تحولات امروز و فردای ایران و در شرایطی که شاهد افسارگسیختی و کانگستریسم بازی دولتها و نیروهای ارتجاعی در منطقه هستیم، یک ضرورت فوری و مبرم تاریخی مبارزه خود می دانیم. معتقد هستیم بدون برخورداری کارگر و کمونیسم و صف آزادیخوان از بازوی مسلح سوسیالیستی خود، بورژوازی و ارتجاع ملی و اسلامی هیچ امکانی برای حضور و نقش افرینی طبقه کارگر و کمونیستها و زنان و جوانان مترقی و سوسیالیست نخواهند داد. در کنار قدرت متشکل و متحزب کارگر و صف آزادیخواهان، در کنار ضرورت اعتراض و اعتصاب گسترده کارگری و توده ای، در کنار ضرورت داشتن افق و برنامه و مطالبات روشن سوسیالیستی، وجود یک نیروی مسلح متعلق به این اهداف و جنبش بسیار حیاتی است. در جامعه ایران و آن منطقه شواهد و تجربه نشان داده است که به دلیل عدم حضور چنین نیروئی حتی پیشرفت سیاسی و عروج مبارزه جنبشهای کارگری و رادیکال و اجتماعی و روی اوری و اعتماد و اتکای جامعه به تحزب و احزاب سوسیالیستی و کمونیستی اپوزیسیون کند تر و تضعیفترشده است.
هم برای کسب پیروزی و هم حفظ قدرت و حراست از دستاوردهای پیروزی باید نیروی مسلح جنبش خودت را داشت!. نیروهای چپ موجود هر ادعای هم که دارند یا به این روند و سیاست و ضرورتهای که میگویم عقیده ای ندارند و اهل عمل نیستند، یا انهای هم که به آن توجه دارند هنوز در فاز چریک بازی و سنت ناسیونالیستی "پیشمرگ" فریز شده اند. فاز و سنتهای که نمیتواند برای حزب و جنبش سوسیالیستی ما نقش مثبتی در این برهه از مبارزه طبقاتی ایفا کنند.

برنامه، اساسنامه

بروز اختلاف سیاسی بین احزاب و انشعابات نه امروز و نه در گذشته هیچگاه حول "برنامه یا اساسنامه" نبوده است، بلکه در نحوه برخورد به روندها وتحولات سیاسی، اتخاذ تاکتیکهای درست یا نادرست حول آن تحولات سیاسی بوده است. حتی مشکل اصلی تر نه وجود آن اختلافات سیاسی، که نحوه چگونگی برخورد به بروز اختلافات سیاسی در یک حزب معین و رفتار دلبخواهانه و با رویکرد"نسبیت سیاسی" باموازین اساسنامه ی در جریان مقابله با مخالفین سیاسی درون حزبی است. واقعا برنامه و اساسنامه"بی گناه" بوده است. چنانچه اختلافات و جدائیها ی صورت گرفته حداقل در دو-سه دهه اخیر را از سر اختلاف "برنامه"ی توضیح دهیم برخورد کاملا اختیاری و غیر تاریخی و غیر مستند به رویدادها کرده ایم.

برنامه حزب جدید ما بی تردید در جهت اهداف و استراتژی و سیاستهای که تا امروز اعلام کرده ایم خواهد بود و چنین هم هست. سندهای سیاسی و اهداف و اولویتهای که قرار است در کنفراس موسس حزب تصویب کنیم در راستای همین اهداف برنامه ای خواهد بود. این اهداف و استراتژی در کلیت خود منطبق و در راستای "مانیفیست کمونیست" و برنامه "یک دنیای بهتر" و اصول سازمانی است که تا دوره حکمت در دستور قرار گرفته بود. از اینرو برنامه امروزی ما همان است که تا دیروز حول آن پرچم کمونیستی برداشته بودیم و نقد داشتیم که: دیگران با بلند کردن "پرچم سبز"، سیاست انفعالی، آرمان "حقوق بشری"، "انقلاب انسانی"، "جنبش خلق کرد"، "فدرالیسم دمکراتیک روژاوا"، با تغییر قطره چکانی سیاستهای پایه و کمونیستی در جهت همرنگ شدن با موج، با عروج و گسترش سنتهای فرقه ی و جاری کردن آشکار خط و سیاست راست و پوپولیستی و بعضا ناسیونالیستی در تحولات سیاسی ایران و منطقه روی خود آن "برنامه" های کمونیستی خط بطلان کشیده اند بدون اینکه علنا اعلامش کنند.


ما به این تئوریها واهداف و پرچم سیاسی و برنامه ی که گفتم کاملا متعهد هستیم و این مبنای سیاسی و فکری مبارزاتی ما خواهد بود. وقتی میگوییم از صفر شروع نمی کنیم، علاوه براتکا به سرمایه بزرگ تجاربها و توانایهای فردی و جمعی مان، منظورمان دقیقا وجود همین جنبه نظری، فکری، سیاسی و برنامه ی است که پشتوانه محکم ما برای ایجاد یک حزب سیاسی جدید است نیز هست. این مبانی مارکسیستی را که تعدادی آنرا در تاقچه بایگانی کرده اند و سرگرم کار دیگری هستند میخواهیم از زیر آن گردو غبارها بیرونش بکشیم و ببریمش تو میدان واقعی نبرد طبقاتی و کمونیستی علیه بورژوازی و ارتجاع، اما با روش و رهبری و روحیه و سیاستهای بهتر و مدرن و امروزی و انقلابی تر. در نتیجه من شخصا امروز هیچ مشکل برنامه ای برای حزبی که در صدد درست کردنش هستیم ندارم. اساس و محتوای "دنیای بهتر" اساس و محتوای حزب ما هم هست!

درعین حال شخصا به "بازبینی" و نگاه مجدد به برنامه "یک دنیای بهتر"، به "مانیفست کمونیست"، یا هر برنامه ای دیگری نه تنها هیچ گونه حساسیتی ندارم که حتی ضروری می دانم مجددا به آنها فکر کنیم. دوباره آنها را بادقت بیشتر مرور و مطالعه کنیم. حاضرم به هرنظر منطقی سیاسی و علمی که خواهان تغییر گوشه های از آن باشد گوش فرا دهم. تا این لحظه بحث سیاسی جدی و مستندی در این زمینه ندیده و نشنیده ام. با این وجود، همچنانکه گفتم، نه تنها هیچ ایراد اصولی نمی بینم که در مواردی از جمله در بخش مطالبات میتوان آنرا مجددا بررسی کرد، ابدیت کرد، به روزتر کرد، شاید لازم باشد بندهایی به آن اضافه یا کم کرد. با دقت و فرصت کافی و حتی بحث درونی و شاید علنی حول آن برگزار کرد. سمینارهای متعدد درنقد یا دردفاع از تغییرات احتمالی مورد نظر بسیار ضروری است. نقد یا تدوین یک برنامه کمونیستی برای یک حزب کمونیستی را باید جدی گرفت. احزابی بوده اند که حتی سالها بعداز تشکیل شدنشان برنامه خود را تدوین کرده اند. در هر حال اکنون نیازی به هیچ عجله کاری و کم دقتی در این زمینه ها نیست.

اما این نکته روشن است که اسم و رسم و آرم ‌هیچ کدام از این جریانات را برای خود حمل و انتخاب نمی کنیم، برنامه "یک دنیا بهتر" هم با مقدمه ی جدیدی و یا تصویب قراری در این زمینه میتواند به عنوان مبنا تا کنگره اول حزب در نظر گرفت. کنفرانس تاسیس حزب که در یکی دو ماه آینده بر گزار می گردد، با تعین کمسیون منتخب و مناسبی برای این امر تلاش خواهد کرد تا مقطع کنگره اول، بعداز طی کردن پروسه منطقی مباحثات مربوط به برنامه و اساسنامه، این اسناد را برای کنگره آمده تصویب نماید. یعنی در کنگره اول برنامه و اساسنامه حزب را آمده و به تصویب نهائی خواهیم رساند.


"کمتر حرف بزنینم بیشتر عمل کنیم"

ما میخواهیم بیشتر به عنوان یک حزب پراکتیکی و انقلابی عمل کنیم و شناخته شویم، اتخاذ سیاست درست و تبلیغات و کار آگاهگرانه و حرف زدن حتما لازم و ضروری و تعطیل ناپذیر است. اما بدون حضور فعال در میدان عمل و دست بردن به اقدامات جدی علیه جمهوری اسلامی و نیروهای ضد آزادیخواه کار تبلیغی صرف، هر چند رادیکال و خوب، نمی تواند مسیر درست و واقعی خود را طی کند و به ثمر برسد و جلب توجه کند. از مجرائ پراکتیک انقلابی کردن است که میتوانیم حتی گوشهای شنوای بهتری برای تئوری و کار نظری جنبشمان هم فراهم کنیم. من طرفدار جدی این پراکتیک انقلابی هستم. حزب ما از لحاظ نظری- تئوریکی کم ندارد. سرمایه عظیمی برای عملی کردنش داریم! متاسفانه بیشتر نیروهای که خود را کمونیست می دانند در به سر انجام رساندن جدی نقشه ها و انجام فعالیتهای عملی به شدت کم آورده اند. حرف زدن صرف و نصیحت کردن مردم شده شغل حرفه ای و مستمربیشتر آنها. سنتی که ماها هم در آن امده ایم نیز با این ضعف و خلا بزرگ مواجه بود و هست. ما باید به این ضعف بزرگ نیز پایان دهیم!

شخصا هیچ علاقه ی به کار مشترک با احزب و افردی ندارم که در این دوره و زمانه تعجیلی برای فعالیت عملی جدی و انقلابی علیه وضع موجود و جمهوری اسلامی نداشته باشد! حزبی که به همراه رفقای زیای در تلاش برای شکل دادنش هستیم، آرزو دارم و میخواهم حزبی باشد که "کمتر حرف می زند اما بیشتر پراکتیک می کند". پراکتیک انقلابی حول همین سیاستها و اسناد و اهدافی که امروز داریم و فردا به مصوبه حزبمان تبدیل میگردد. هم اکنون در اقص نقاط ایران وهمچنین در خارج کشورحضورهای اولیه ونسبتا خوب و رو به جلوی داریم، این حضور و تشکیل این حزب باید به یک تحرک گسترده کمونیستی و عمل انقلابی در همه جا تبدیل گردد.

هر فعال این حزب و این جنبش خودش را مسئول میداند که شبانه روز برای اهداف و سیاستهای مشترکمان کار کند. از نویسندگی تا کار در مدیا، از مسلح شدن در فلان نقطه تا پول پیدا کردن برای حزب، از حضور در مبارزات کارگر و زنان و جوانان تا ارسال گزارش مستمر ومستند، از عضو گیری تا تلاش برای گسترش نفوذ حزب، از حراست جدی از سیاست و امنیت حزب تا داشتن نقشه و طرح برای پیشروی جنبش سوسیالیستی و کمونیستی مان، تا چگونگی پیشروی کل پروژه های حزب تا تقبل وظیفه و مسئولیت در جهت کمک به تسریع روند سرنگونی این رژیم وحشی. دنیای از کار و فعالیت سیاسی وعملی و انقلابی و بی وقفه پیش روی خود داریم. باید همه مان فعالانه کار کنیم!

همه فعالین و دوستداران و همه هم طبقه ای هایم را به این تلاش مشترک و فعالیت جدی و عملی فرامیخوانم. کارگران، جوانان زنان، آزادیخواهان! بیایید دست در دست هم در این میدان عمل انقلابی نقش خود را تعریف کنیم، بیاید با هم یک حزب بزرگ سیاسی، یک حزب کارگری، یک حزب سوسیالیست انقلابی، یک حزب اهل عمل و جدی در دست بردن به کار میلیتانت و مصمم در تسریع روند سرنگونی رژیم وحشی حاکم بر ایران را تشکیل بدهیم، بیایید! ما می توانیم!

اگر کسی می گویید تفاوت شما با بقیه چیست در یک کلمه می گویم: پراکتیک انقلابی!. این مهمترین گذر ما از سنتهای غیر رزمنده و مشغله های بی فایده موجود وغالب بر بیشتر احزاب اپوزیسیون و چپ نیز هست. امیدوارم با گرد اوری نیروی قابل توجه تحرک بیشتری به این پراکتیک متفاوت و انقلابی و سوسیالیستی در جهت سرنگونی رژیم جنایتکار اسلامی و رسیدن به ازادی و برابری و سوسیالیسم ایفا کنیم. جز این راه و امید، راه و امید بهتری پیشاروی خود نداریم!

سوسیالیسم امروز: در حزب شما نیروی مسلح و مبارزه مسلحانه چه جایگاهی دارد؟

سلام زیجی: مساعد ترین شکل مبارزه طبقاتی برای حزب و جنبش ما عدم حضور و ضرورت هر شکلی از نیروی مسلح است! اما ما کمونیستهای واقع بینی هستیم و کلاه سرمان نمی رود. به تحولات و نیروها و دولتهای که با ان روبرو هستیم، و به رژیم وحشی چون جمهوری اسلامی هیچ توهمی نداریم. بر این حقیقت ساده واقف هستیم که همه شان از سک وحشی وحشیانه تر علیه کارگر و کمونیزم و آزادی زن و فعالیت بدون قید و شرط سیاسی و رفاه و امنیت جامعه عمل کرده و خواهندکرد. آنها همه شان مسلح اند علیه ما و جنبش برای آزادی و برابری!، برای حراست از حاکمیت قاتلان و جنایتکاران تاریخ! برای حراست از تداوم سیستم جنایتکارانه کار مزدی! و برای تداوم حاکمیت یک اقلیت مفتخور بر اکثڕیت جامعه! برای پیشگیری از رسیدن کارگر و زحمتکش به نظام حکومتی خودشان! در نتیجه علیرغم میل واقعی خودمان بحث کردن از نیروی مسلح و ضرورت سازمان دادن نیروی مسلح برای جنبش سوسیالیستی و کارگری و صف آزادیخواهان به یک عرصه مهم و یک ضرورت سیاسی و غیر قابل انکار مبارزه طبقاتی و آزادیخواهانه ما در کل جامعه ایران تبدیل شده است.

در نتیجه پاسخ من به سوال شما روشن است: بله! این عرصه جایگاه مهمی در فعالیت ما خواهد داشت. مانند هرعرصه دیگر مبارزه طبقاتی در جامعه ایران و علیه طبقه حاکمه و جمهوری اسلامی. اما سازمان مسلح مورد نظر ما در شکل و در چهار چوب سنتهای تاکنونی که تحت عنوان "مبارزه مسلحانه" در جامعه شناخته می شوند، سازمان پیدا نخواهد کرد. قبلا به روشنی آن سنتها را نقد کرده ایم، آن سنتها را قبول ندارم. ما سنتهای متکی به سیاست خود، سنت و اهداف سوسیالیستی را در این عرصه نیز جاری خواهیم کرد. تردیدی نداریم که این رژیم با زبان خوش و با ادعاهای پوچ اصلاحات و تغییر از درون و حتی از مسیر "به هم پیوستن جنبشهای اعتراضی اجتماعی و مدنی" گورش را گم نخواهد کرد. برعکس سیاست بخشی ازچپ، سیاست ما حول سرمایه گذاری روی کشمکش جناحهاح بندی صفوف رژیم و یا اینکه" مردم به میدان می آیند" و یا دخالت غرب و غیره نیز نیست و هرگز چنین نخواهد بود.

ما ضمن اتکای جدی به تعمیق رادیکال مبارزه طبقاتی و سیاسی و رودرو با حاکمیت به تعمیق مبارزه سیاسی و اقتصادی کارگران علیه دولت و سرمایه داران، به انجام مبارزه قهر آمیز واعمال قهر انقلابی علیه این حاکمت باور جدی داریم. ما معتقدیم خطر سرایت سناریو سیاه به ایران و وجود ظرفیت سناریو سیاهی در بخش قابل توجه ایی از نیروهای اپوزیسیون ملی و اسلامی تحولات آتی ایران را پیچیده تر و پر مخاطره تر از آن تصورات کودکانه و پوپولیستی چپ خواهد کرد. حزب ما و ضرورت نیروی مسلح که بر آن تاکید داریم علاوه بر وجود مخاطره خود رژیم و ضرورت مبارزه قهر آمیزبا آن، به این مخاطر واقعی هم توجه جدی دارد و خودش را برای چنین اتفاقات احتمالی نیزاز هم اکنون اماده نماید. بنظر من جنبش چپ و کارگری میبایست سالها پیش چنین ابزارها و مکانیزمهای را نه در حرف که در عالم واقعیت سازمان می دادند. اکنون از نظر زمانی و تناسب قوائی موجود در این زمینه نیز زمان به شدت به زیان جنبش ما تمام شده است. باید با سرعت آنرا جبران نمود.

حکومت سرمایه داران فاشیست مذهبی که ٣٨ سال تمام است با سرکوب و اعدام و زندان و کشتار و ایجاد فضای سرکوب به حیات ننگین خود ادامه داده است، نه تنها علیه ما کارگران و کمونیستها و طرفداران آزادی و برابری با زبان اسلحه و سرکوب خشن رفتار کرده، که بعضا در قبال یاران جنایتکار دیروز و امروز صفوف خودشان نیز با زور و سرکوب و زندان پاسخ داده است. از اینرو هر نیروی که مخالف دست بردن مردم و ما اپوزیسیون کمونیست و انقلابی به اسلحه در مقابل چنین رژیمی باشد اگر مرتجع و عامل مواجب بگیر رژیم نباشد یک سیاستمدارساده لوح و جز قربانیان دست حاکمیت یا اپوزسیون بورژوائی است.
وقتی طرفداران پشت مخالفین"مبارزه مسلحانه"را نگاه میکنید، امثال حزب توده و اکثریت را می بینید، بخشی از ناسیونالیسم کرد و شاخه اصلاح طلب و بخشی از خود جمهوری اسلامی یعنی جناح دوم خرداد و سبز آنرا می بینید، بیرون راندهای درون حکومت و بخشی از سلطنت طلبها را میبینید که دل خون دارند از واژهای چون "انقلاب"، "قهر انقلابی"، آزادی"، "برابری"، سوسیالیسم" و دقیقاً مثل جمهوری اسلامی نگرانند از اینکه مردم دست به اسلحه ببرند. آنها به اندازه جمهوری اسلامی طرفدار ارگانهای سرکوب جامعه ماننده ارتش و سپا پاسداران هستند. میدانند اگر زمانی کارگران واحزب سوسیالیست و مردم آزادیخواه مسلح شده باشند نمی توانند به آسانی مانند دوره ٥٧ آنان را سرکوب و مرعوب و قتل عام کنند و قدرت سیاسی و دولتی را از آنان بگیرند.
در دوره اخیرهم، از جمله در جریان سمینارهای که برگزار کردم، هر گاه ما از ضرورت مبارزه قهر آمیز، از عمل انقلابی و میلیتانت، از ضرورت و مشرع بودن دست بردن جامعه و حزب به اسلحه در مقابل چنین رژیمی صحبت کرده ایم تعدادی "مبصر چپ" دور شده از هر شکلی از عمل انقلابی پیدا میشدند و ما را نصیحت می کردند. هنوز هیچی نشده ما را می ترساندند نه نمیشه، این ادامه فلان سنت است، به زیان مبارزه سیاسی است، و غیره. پاسخ سر راست من به همه اینها این است: نخیر ما به این عرصه اهمیت می دهیم، طبقه کارگر و سوسیالیستها و انقلابیون آگاه به آن اهمیت می دهند. حزب جدید باید و موظف است وارد این میدان هم بشود و برایش نقشه و برنامه دقیق و سنجیده داشته باشد، و داریم!
جمهوری اسلامی و بورژوازی حاکم در ایران در طول حیات خود تلاش کرده تا طبقه کارگر به کمونیزمش مسلح نشود، به تشکلش دست پیدا نکند، به حزب کمونیستی اش ملحق نشود، به ارکان ارتجاعی و ایدئولوژیکی بورژواها مانند مذهب و ملت پرستی پشت نکنند، به اهدف سیاسی و اقتصادیش نائل نگردد، به کسب قدرت سیاسی و دولت کارگری خودش فکر نکند، به ابزارهای که کارگر و سوسیالیسم را به قدرت می رساند دست نیابد، به ابزارهای حتی دفاعی خود نیز نباید دسترسی پیدا کند. یعنی خلعید از هر شکلی از مکانیزم متشکل شدن و ابزارهای قدرت و تحرک انقلابی. تحمیل چنین موقعیتی به صف ما شرط بقای جمهوری اسلامی و هر حکومت سرمایه داری و ارتجاعی است.
متاسفانه جمهوری اسلامی و اوباش آن موفق شده اند در رابطه باهمه این عرصه ها به طبقه کارگر و صف چپ و جنبش کمونیسم کارگری ضربه وارد کنند. جامعه و ما را از طریق اسحله سرکوب کرده و هر شکلی از مبارزه سیاسی و "قانونی" را سلب کرده اند. حتی ما نه حق تشکل و تحزب داریم نه حق دست بردن به اسلحه برای پس زدن نیروهای مزدور و سرکوب دولتی! به ما فقط حق زندگی بردگی داده اند! اما ما به آنها م میگوییم غلط می کنید! می گوییم شما را سرنگون می کنیم، باید اینکار را کرد!
هر گاه کارگران و انقلابیون سوسیالیست دست به مقاومت میزنند، دست به اسلحه میبرند، اقدام انقلابی انجام می دهند، شیادانه اسم خشونت طلب بر پیشانی ماها می چسبانند. در حالی که تمام تاریخ خشونت و آدمکشی، تمام جنگ و خونریزیها، تمام زندانها و اعدامها، تما حاکمیتهای خشن پلیسی و سرکوبگر، و هر شکلی از سرکوب و خون پاشاندن به تظاهراتهای کارگری و مدنی و غیره مال آنها و به دست آنها صورت گرفته و می گیرد. وبرخورد آنها به ما و جنبش ما به قدمت تاریخ ننگینشان مملو از خشونت و سرکوب و کشتار و اعدام و ترور و وحشی گری بوده و هست. ما اعلام میکنیم با این اوضاع مقابله می کنیم، قبول نخواهیم کرد، بس است! این تفاوت اولیه و پایه ی ما با بقیه جریانات اپوزیسیون هم هست.
ما حزب عمل انقلابی هستیم، می خواهیم چنین باشیم. سی و هشت سال جنایت و بربریت و قتل و آدمکشی و استثمار و تجاوز و نابود کردن صدها هزار انسان در جامعه ایران بدست کثیفت جمهوری اسلامی از ما می خواهد که باید چنین مبارزه و ابزارهای سازمان دهیم و این نظام جانی را سرنگون کنیم! اگر کمونیستم، اگر مبارز و آزادیخواهیم. باید آن حساسیتی که رژیم به کل پروژه کمونیست ها دارد و برایش نگران کننده است را با دست بردن به ابزارهای قدرت طبقاتی خود، منفعتتش را بیش از پیش به خطر به اندازیم و علیه خودش به کار ببریم. ما دقیقا باید خلاف جریان عمل کنیم، خلاف تمام قواعد و قوانین و منفعتهای جمهوری اسلامی و کلیه نیروهای اسلامی و قوم پرست. هر اقدامی که آنها به ما بگویند نکنید ما برعکس باید بیشتر بر اجرا کردنشان اصرار داشته باشیم!
وقتی ما از میلیس توده ای، سازمان مسلح، ارتش سرخ آزادی، مقاومت مسلحانه و ملیتانت و غیره بحث می کنیم مطلقاً سر سوزنی به معنای جایگزینی آن با تشکل کارگری و هیچ تلاش و مبارزه سیاسی و اجتماعی دیگری نیست. این بحث آنهای است که در پوشش کارگر پناهی کردنها یا انهای که بطور کلی سیاست و مبارزه را ترک کرده اند و بازنده دست جمهوری اسلامی اند، به این شکل نقش بی نقشی خود را توجیه می کنند. با این ترفندها عملا کارگر و کمونیسم را از دست بردن به ابزارهای قدرت و کسب قدرت منع میکنند. اینها خیلی "دمکرات" و "خشونت گریز" هستند. اما کمونیستها و کارگران مبارز درست بر عکس این نظریات ضد کارگری و بورژوائی باید عمل کنند. اینها همواره چنین کرده اند و همیشه هم با این ترفندهای "تئوریک" تو خالی و ضد کارگری به بقای دولت و بورژواها در میدان عمل مبارزه سیاسی و طبقاتی خدمت کرده اند. بخشی از علل بقای تاکنونی چنین رژیم فاشیستی و اسلامی محصول این سیاست بازان "منزه طلب" بی مایه در تحولات سیاسی ایران و در میدان نبرد واقعی برای سرنگونی این رژیم جانی میباشد.
همچنانکه گفته شد، عرصه توده ای-مسلحانه، و یا "مبارزه مسلحانه" تنها یکی از عرصه ها و رکن مبارزه ما است، نه کل سیاست و هدف ما! آزادیخواهان و جوانان سوسیالیست و علاقمند به این عرصه را فرا میخوانم به این مهم فکر کنند و به این تلاش ضروری ملحق شوند، در محل کار و زیست خود در فکر تدارک سازماندهی خود در این زمینه باشند، ما را از نظرات و پیشنهادات خود با خبر کنند، از راهایی بسیار مطمئن با ما تماس بگیرند. روشن است که باید با حساسیت و اتکا به روش و ابزارهای مناسب امنیتی این موضوع را دنبال کنند وباید به مخاطرات آن کاملا واقف بود.هر اقدامی باید صد درصد مخفی، و در هماهنگی از پیشی با ما صورت بگیرد. در کنفرانس موسس حزب و بعداز آن تصمیمات روشنی حول این عرصه گرفته خواهد شد.

همینجا لازم به تاکید است اعلام کنیم که ایجاد نیروی مسلح و تاکید درست ما بر ضرورت داشتن چنین نیروئی به معنی اقدام فوری مسلحانه در فضای سیاسی کنونی و علیه رژیم نیست! ما اکنون چنین تصمیمی نداریم که بلاواسطه وارد اقدام نظامی علیه رژیم شویم. هر گاه بنا به ضرورت مبارزه طبقاتی و سیاسی به این نتیجه برسیم تصمیم و سیاست خود را به جامعه اعلام می کنیم. پیش به سوی ایجاد یک سازمان توده ای مستحکم و قدرتمند نیروی مسلح سوسیالیستی!

S_zijji@yahoo.se
فروردین ١٣٩٦
آوریل ٢٠١٧