خدا : در برخی از سروده های این زمانه - دکتر منوچهر سعادت نوری

نظرات دیگران
  
    از : خداوندِ خداواندانِ اسرار

عنوان : من شعر نگویم اسرار گویم...
مر پیمبر را سخن گر جاذب است
همچو عنین شهوتِ او کاذب است
جسم ناخوش مر خدا را زعافیت
آنچنان جوید که شاعر قافیت
مر خدا را می چه جویی در جهاد
ای فلانِ آن که این سنّت نهاد
گر جهادی داری آن با نفس کن
خاک بر فرقِ جنون و تفس کن
مر خدا را عشق اشناسد فـَقَط
هر چه جویی غیر از آن باشد سَقَط
نی شناسد فلسفی نی انبیا
زانکه دیدندش به عشق آن اولیا
پُر سَری آمد که با من سِر بگو
من نیارم پیشِ هر دون سرّ او
من کسی خواهم که بینم خود در او
سرّ خود گویم بدو بی گفت و گو
این بدان ای جان که اندر کُنهِ دین
برتراستی ظنّ من از صد یقین
گر بدین اشعار میلِ حق کنم
همچو موسی بحر قلزم شق کنم...
۷۹۰۴۰ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣۹۶