آرشه


دُنا رُباطی


• تا کلید در قفل در بچرخانی(ریزش کوه از پس طاقت هزار ساله سنگین خویشتن بر دوش)
تا وارد شوی، عینک و ساعت برگیری(پیراهن پاره ای آویزان بر بند که بوی عرق صداقت آزار دهنده اش می ترساند رفتار یک سویه نخ و سوزن را) ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۶ ارديبهشت ۱٣۹۶ -  ۲۶ آوريل ۲۰۱۷



تا کلید در قفل در بچرخانی(ریزش کوه از پس طاقت هزار ساله سنگین خویشتن بر دوش)
تا وارد شوی، عینک و ساعت برگیری(پیراهن پاره ای آویزان بر بند که بوی عرق صداقت آزار دهنده اش می ترساند رفتار یک سویه نخ و سوزن را)
تا بی آن که بدانی پاراگراف بغض در متن گلویت منفجر شود( خالی از خالی بودن خالی بر سینه ی شهوتی در کوس خاکستری رسوایی در محله ای نزدیک)
تا از متن در جاها و بی جاهایی فقط تنها مانده باشد تنها( معراج در سماع هیچم شخص مفرد)

تن از تنها جدا کنی تا تنها بمانند تن و ها
خود در میانه بنشینی تیغ بر رگ آرشه کنی و نخواهی ببینی که ابرها دارند سنگین می رقصند در دو چشم ها
تا بی آن که بدانی پارگراف بغض در متن گلویت منفجر شود
و از متن در جاها و بی جاهایی تنها مانده باشد ها