پیام به سرداران سپاه
مهندس حشمت الله طبرزدی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ٨ بهمن ۱٣٨۵ -  ۲٨ ژانويه ۲۰۰۷


به نام خداوند جان و خرد

ابتدا لازم می دانم درباره ی خودم نکاتی را روشن کنم . برای اینکه می دانم دستگاه تبلیغی حکومت در این ۱٣ـ۱۲ سال اخیر ، درباره ی من هر آنچه دوست داشته است منتشر کرده تا مبادا ، نظراتم مورد توجه نیروهای تاثیر گذار قرار بگیرد.

۱ – من هم مثل اکثریت شما طرفداران انقلاب بهمن ۵۷ بودم و در حد و اندازه ی یک دانشجو و نه بیشتر در طرفداری و پیروزی انقلاب سهیم بوده ام . اگر چه معتقدم انقلاب ۵۷ از سوی گروههای قدرت طلب در درون انقلاب به بیراهه کشانده شد، اما اصل انقلاب را حق ملت ایران می دانم و بر هویت آن ، یعنی تاکید بر آزادی ، عدالت ، استقلال، اصل حاکمیت ملی و مبارزه با هر نوع ظلم ، نابرابری ، تبعیض ، تفرعن و استبداد مطلقه ، پای می فشارم.
انقلاب ایران نیز همچون انقلاب فرانسه ، انگلستان ، شوروی سابق و مبارزات استقلال طلبانه ملت آمریکا ، از آفت انحراف ، خشونت ورزی انقلابیون و فساد اقتصادی- سیاسی پس از پیروزی و البته توسط انقلابیون دیروز و حاکمان امروز مبرا نبوده اما اصل انقلاب را حق ملت ایران می دانم.

۲ – من هم مثل اکثریت شما ، در جنگ تحمیلی ٨ ساله ، شرکت داشته ام و نه تنها ترکش دوران دفاع را بر تن دارم ، بلکه دو برادرم در لباسی که شما بر تن دارید ، در همین دفاع شهید شدند. با وجود اینکه درباره ی نحوه ی اداره ی جنگ و طولانی کردن آن توسط فرماندهان سیاسی و نظامی همچون رفسنجانی و محسن رضائی ، انتقادات زیادی دارم ، اما دوران دفاع ٨ ساله را از افتخارات بزرگ مردم ایران می دانم که در مقابل یک دیکتاتور بیگانه یعنی صدام آنگونه ایستادگی کردند.

٣- من هم مثل اکثریت شما ، بر هویت ایرانی ، و منافع ملی و استقلال همه جانبه ی کشور تاکید می کنم و در همین راستا ، تکنولوژی هسته ای را نیز حق مسلم ملت ایران دانسته و بر این گمانم که ملت ایران از ملت های غربی چیزی کم ندارد که شایسته ی این نباشد که تکنولوژی هسته ای داشته باشد. حتی دول غربی نیز بارها و بارها بر این حق تاکید کرده اند.

۴- من هم مثل اکثریت شما ، معتقدم این ننگ ایرانی است که حتی پای یک سرباز بیگانه به خاک ایران گذاشته شود . برادران سپاهی و هم وطنم ! در این ۱٣ـ۱۲ سال اخیر که به دلیل ظلم و ستم حاکم و نابرابری ، بی عدالتی ، تبعیض های گسترده ، به مبارزه برخاستم ، انواع زندانها ، شکنجه ها ، فشارها و محرومیت ها را تحمل کردم. اینک نیز که این پیام را از روی احساس مسئولیت برای شما می فرستم در مرخصی از زندان به شرط سکوت به سر می برم که حتی اگر یک دربان زندان یا دادگاه انقلاب یا وزارت اطلاعات اراده کند، من را به راحتی به زندان بر خواهد گرداند: اما در هیچ شرایطی حاضر نشده و نخواهم شد برای مبارزه با ظلم و فساد و نابرابری حاکم بر ایران ، به بیگانه پناه ببرم ( ضمن اینکه هرگز صدای اعتراض شما علیه فقر و فساد و نابرابری حاکم
را نیز نشنیدم ). زندگی من در این ۱٣ـ۱۲ سال اخیر توسط نیروهای امنیتی از جمله حفاظت اطلاعات سپاه ، بارها و بارها زیرو رو شده و مکرر به خانه ام و محل کارم و حتی سلولم در زندان یورش برده اند و خود ، فرزندان و دوستانم را زیر بازجویی های قرون وسطایی قرار داده اند ، اما خوشبختانه هیج مدرکی دال بر وابستگی به بیگانه نیافته اند زیرا نبوده است .
به آنها اثبات کرده ایم :« ریچارد پرل» ها حقیرتر از این هستند که بخواهند در ذهن ما نفوذ کنند و به ما وعده ی حقوق بشر و دمو کراسی بدهند. ما برای رسیدن به دموکراسی و حقوق بشر به خود متکی هستیم اگر چه همه عمر را در زندان و فقر و فشار به سر ببریم. البته در این راستا از حمایت های بین المللی و مشروع استقبال می کنیم.

۵- اما بر خلاف نظر شما به این نتیجه ضروری رسیده ام که راه رسیدن به عدالت ؛ استقلال ، رفاه و امنیت عمومی ، دموکراسی و حقوق بشر، معنویت و اخلاق از طریق جنگ و نزاع و دشمنی با دنیا و آمریکا نیست. من به این نتیجه ی قطعی نیز رسیده ام که راه حل اصولی برای رسیدن به اهداف بالا ، تشکیل یک حکومت آزاد و دموکراتیک و جدایی دین از حکومت است . بلکه یک حکومت فدرال و یک دموکراسی تمام عیار و پایبند به اعلامیه ی جهانی حقوق بشر و تساوی حقوق زن و مرد است . حکومتی که حقوق آحاد شهروندان ایرانی قطع نظر از عقیده ، قومیت و جنسیت آنها را محترم بشمارد . حکومتی که با همه ی کشورهای جهان و دو کشور مستقل فلسطین و اسرائیل در چهارچوب منافع ملی روابط دوستانه داشته باشد تا اهداف مردم و انقلاب بهتر تأمین شود و هر ایرانی که دستش به خون کسی آلوده نشده و به ثروت های ملی چنگ اندازی نکرده و به منافع ملی خیانت نکرده باشد حق فعالیت داشته باشد . اما اینک نمی خواهم درباره ی عقاید و افکار برنامه های سیاسی ام حرف بزنم. با تاکید بر مسائل بالا می خواهم درباره ی مسأله ی مهمتری با شما سخن بگویم.

۶- من هم مثل اکثر شما معتقدم که کشور ایران می بایست مستقل و مقتدر باشد. پیشرفت، رفاه و عدالت حق مردم ایران است . دسترسی به تکنولوژی روز ، حق ملت ایران است . پس ما در این اصول مشترک هستیم . اختلاف نظر و عقیده و حتی جنگ سیاسی با یکدیگر را فعلا مطرح نمی کنیم . فرض را بر این قرار می دهیم که همه ی ما در اینکه ملت ایران می بایست آزاد، مستقل و مرفه و به دور از تبعیض و نابرابری زندگی کند،مشترک هستیم .
ولی پرسش من از شما این است که آیا اینک چنین است ؟ آیا کشور را زیر نفوذ روسیه نبرده اند؟ آیا کشور چین از ایران امتیاز نمیگیرد؟ آیا مردم ایران در رفاه هستند؟ آیا به زندگی مردم نمی نگرید؟ آیا حکومتی که شما از آن دفاع می کنید و آن دفاع می کنید و آن را مظهر اسلامیت و علوی گری می دانید در این راستا حرکت می کند؟ آیا دولتی که شما را که شما حمایت کرده اید ، برای ملت ایران ، عدالت ، رفاه و کار آورده است ؟ البته من حق شما می دانم که از حقوق و مزایای بالا برخوردار باشید ولی نکند، این مزایا شما را از فقر و تنگدستی ملت غافل کند!؟ آیا هدف انقلاب رشد این اختلاف فاحش طبقاتی بود؟
سرداران و پاسداران! من بسیاری از شما را مردمی می دانم ، زیرا از درون ملت و از بین لایه های گوناگون اجتماع از جمله فقرا و پابرهنگان برخاسته و برای حفظ تمامیت ارضی کشور جنگیده اید. به همین دلیل نا امید از سران حکومت ، شما را خطاب قرار داده ام . آیا به راستی شما معتقدید سعادت ، رفاه ، استقلال و عزت ملت ایران از راه جنگ با آمریکا ، انگلیس ، اسرائیل و متحدان آنها به دست می آید؟ آیا ملت ایران حق ندارد در رفاه و آزادی باشد؟ آیا ملت ایران حق ندارد سرپناهی داشته باشد؟ آیا انرژی هسته ای از نان شب، سر پناه و امنیت این ملت واجب تر است؟ اگر شما به این نتیجه ی قطعی رسیده اید که با دنیا وارد جنگ شوید، بفرمائید! این گوی و این میدان! اما من و بلکه همه ی ما ایرانیان نیز خواسته یا ناخواسته در این منازعه شریک هستیم و کشور و ثروتهای ملی متعلق به همه ی ایرانیان است و نه یک اقلیت حاکم و بهره مند، پس به ما نیز حق بدهید تا عاقبت کار را برای شما باز گو کنیم. شما بهتر از من می دانید که اگر تحت تأثیر سیاست های افرادی خام که برخی از آنان با من سابقه ی دوستی داشته اند و از میزان کم شعوری آنان برای کارهای خطیر آگاه هستم، دست به جنگ بزنید، این مملکت توسط دولت های بزرگ به ویرانه ای تبدیل خواهد شد. این نه افتخار است نه عزت طلبی که ما کشور و همه ی سرمایه های انسانی و اقتصادی را به دست خود ویران نماییم. به راستی وقتی پایان کار از پیش معلوم باشد، کدام انسان عاقلی دست به چنین انتحاری خواهد زد!؟
این را نیز بدانید که با کمال تأسف به دلیل زندگی فلاکت بار اکثر ملت، بخش های زیادی به این نتیجه رسیده اند که امریکا مملکت را ویران کند، اما آنها را از این زندگی فلاکت بار و نکبت زده رها سازد. ولی آیا چنین منطقی قابل دفاع است؟ آیا پسندیده است که این مملکت همچون عراق و افغانستان به اشغال بیگانگان در آید؟ در آن شرایط، شما سرداران کدام لشکر خواهید بود؟ آیا سران حکومت در این باره با شما سخن گفته اند؟
من یک زندانی بیش نیستم: و از شما نمی خواهم که دست بسته تسلیم شوید، ولی این حق را به خود می دهم که از شما بخواهم سرنوشت خود و مملکت را به اراده ی کسانی نسپارید که یک انقلاب مردمی و بزرگ را با گذشت ۲۷ سال از وقوع آن به جایی رسانده اند که امروز آمریکایی ها با پوزخند به ما بگویند: دیدید که نتیجه ی انقلاب و مخالفت با ما چه بود؟!! این جماعت حاکم ملت ایران را با عملکرد خود تحقیر کردند، مبادا که با ورود به یک جنگ نابرابر، بار دیگر این مملکت را صحنه ی ترک تازی بیگانگان کنند.
من هنوز هم معتقدم اگر مقدرات کشور با مشارکت همه ی شخصیت ها و گروه هایی که به تمامیت ارضی، استقلال، حقوق آحاد شهروندان، رفاه و عدالت عمومی، حقوق بشر و دموکراسی و عزت و سر بلندی ملت ایران، پایبند هستند اداره شود و انحصار اقلیت خارج شود، می توان به صورت مسالمت آمیز، راهی را رفت که علاوه بر حقوق اولیه، مثل کار، نان، بهداشت، آزادی و عدالت حقوق هسته ای نیز تأمین شود. اما اگر به این خواسته ی به حق نیز نرسیم و آرزویی بیش نباشد، از شما دعوت می کنم که حداقل به پایان راهی که برخی افراد افراطی و ماجراجو به دنبال آن هستند، بیندیشید. امروز نان شب، سرپناه، شغل، امنیت، عدالت و دموکراسی از جنگ و ویرانی برای ملت ایران واجب تر است. این ملت به اندازه ی کافی در ۲۷ سال گذشته جنگ و ویرانی داشته است. بنابر این اگر کسی می خواهد از عزت و حقوق او دفاع کند, بهتر است از جنگ و خشونت پرهیز کند. کسانی که در کسوت سیاستمدار و به بهانه ی دفاع از حق مسلم ملت ایران، بر طبل جنگ می کوبند، همان کسانی هستند که قرار بود پول نفت را بر سر سفره ی ملت ایران بیاورند، اما عملا" نان را از سر سفره ی آنان ربودند. اینک برای جبران ناتوانی ها و سر افکندگی خود، درصدد بر آمده اند که کشور و ملت را طعمه ی یک جنگ مخالفت می کنند، به لحاظ عملکرد ۲۷ ساله ی گذشته و دامن زدن به فقر، فساد، تبعیض و اعدام و شکنجه، نه تنها از اعتبار ملی برخوردار نیستند، بلکه اکثریت ملت و حتی بسیاری از سرداران از آنها متنفر هستند. در این روزگار که میدان را از شخصیت ها و گروه های ملی و وطن پرست خالی کرده اند و گروه مرجعی وجود ندارد تا ملت به آن چنگ آویزد و ملک را از خطر برهاند، با تشریک مساعی همه ی نیک اندیشان می توان کشور را از مهلکه نجات داد. در غیر این صورت زمام امور از دست افراد و گروه های مردمی و ملی خارج شده و به دست دول بیگانه خواهد افتاد. این سر نوشت محتوم ملت ایران در شرایط حاضر است. نقش شما سرداران در این برهه، بس خطیر است. پس آگاهانه انتخاب کنید. من نیز به سهم خود از همه کسانی که طرفدار، عدالت و آزادی، دموکراسی، حقوق بشر، صلح و برادری و استقلال و سر بلندی ملت ایران هستند دعوت می کنم با تشکیل جبهه ای فراگیر از ورود افراطیون به جنگ جلوگیری کرده و اجازه ندهند سرنوشت کشور را عده ای ماجرا جو رقم بزنند.


به امید رهایی و سر بلندی ملت ایران
حشمت الله طبرزدی
۴/ بهمن/ ۱٣٨۵
ایران / تهران