بیانیه درباره وضعیت حاضر در ایران و آذربایجان
دانشجویان ترک دانشگاه تربیت معلم تهران



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۹ بهمن ۱٣٨۵ -  ۲۹ ژانويه ۲۰۰۷


"الملک یبقی مع الکفرولا یبقی مع الظلم"
جلادلار یوروش ائدیر دورد بیرطرفدن
قالخ ایاقا قولو زنجیرده سیرداشیم
قالخ! دوردئنه جلادا
اولمکدن قورخو یوخ، دیریلیکدن نصیب
دورد دئنه جلادا
یانلیز نئچه ثانیه
نئچه کلمه سوزوم وار اینسانلارا

تا کجا ادامه خواهد داشت این بازی مرگبار نمی دانیم! کجا پایان خواهد گرفت این انسان ستیزی دیو صفتانه، چگونه پایان خواهد گرفت نمی دانیم!
امَا مژده ی یک حقیقت روشن را با امیدواری تمام در پایان کشاکش، درافق مبارزات آزادی خواهانه ی خویش دیده و بدان پشت گرمی که بی شک، صبح رهایی نزدیک است، شعله این امید را هر چند لرزان و کم جان از بیم هجوم سموم این شب یلدایی، در پنهانترین نهانگاههای روح خسته مان به دور از چشم ناپاک روشنی ستیزان،به نقد جان مشتعل میداریم.
می گویند لنین رهبر انقلاب کبیر روسیه، پیش از پیروزی انقلاب می گفت: "شکی ندارم که پیروز نهایی مائیم امَا تنها ترسم از آن است که بمیرم و روز پیروزی را نبینم" و اکنون ما می گوییم اگر مردیم و ندیدیم هم باکی نیست، همین ایمان و اطمینان برای ما کافی است که پیروز نهایی مائیم، باشد اگر صد سال از مرگمان گذشته باشد! ملتی را که فرزندانش از مرگ نمی هراسند، چه باکی است از زندان و شکنجه و تبعید!
بر همهُ خردمندان و روشن بینان و آنها که تعصبی یا منفعتی و یا بلاهتی کورشان نکرده باشد،این حقیقت عیان است که ملَت آذربایجان، در صف اول ایرانبانی، بی تردید بیشترین هزینه های مالی و جانی را داده است امَا امروز این ملَت شریف در راستای تحقق ابتدایی ترین حقوق حقه خویش، با غیر انسانی ترین برخوردها و عکس العمل ها از سوی مرکز(تهران)مواجه شده و می شود. دریغا! حکومتیان معلوم الحال و اپوزیسیونهای عوام فریب، برسر بهره مندی از سفره ی نعمت ملَت، به وجه غیر قابل تصوری در هم می افتند امَا آنجا که صدای ملَت به کوچکترین اعتراضی بر می آید، همگی دست در یک کاسه، به سرکوب همان مردمی رو می کنند که تمامی دارائی شان سفره ی تعارفات اربابانه و روشنفکرانه ی حضرات است و این یک صدایی خباثت آمیز در قبال مطالبات بر حق آذربایجان، صد چندان است. چنانکه امروز معمَم و کراواتی، راست وچپ، به اصطلاح مذهبی و لائیک، همگی به تخطئه ی "جنبش ملَی آذربایجان" رو آورده اند و کارشان به یاوه سرایی های مضحکی کشیده است، چنانکه چیزی نمانده که امام جمعه ها هم بر منابر نماز جمعه از شأن کوروش و داریوش و ذم ترکان، داد سخن دهند! یا عالی جنابان روشنفکران به اصطلاح اپوزیسیون که برای یک زندان رفته شان مرثیه های جهانشمول سر می دادند،امروز در برابر این همه ستمی که بر دهها زندانی آذربایجانی می رود، سکوتی ننگین پیشه کرده اند.
دریغا که چنان که پیش می رود، این مشتی دروغگو و خیانت پیشه، درهای گفتگو و مدارا را بسته و هر روز و هر ساعت امید تفاهمی ملَی در سرزمین ایران را دست نایافتنی تر می کنند.
آیا کدام یک از این همه مدعیان عدالت و آزادی،حتی کلمه ای در دفاع از حقوق کشته ها و زندانیان ما گفته اند؟!
کدام یک از اینان حتی این سوال کوچک را از خود پرسیده اند که به چه حقی حکومت به اصطلاح اسلامی، اعتراضات مدنی یک ملَت را به خاک و خون می کشد؟!
والله که اگر در یک نقطهَ دیگر از کشور چنین ستمی بر مردمی می رفت، روشنفکر آذربایجانی ساکت نمی نشست، چنانکه تاریخ نشانگر این حقیقت است. امَا امروز،چرا اوضاع این چنین وارونه شدIه؟
آذربایجان به خاک و خون کشیده می شود، فرزندان این سرزمین مهد عصیان در برابر ظلم و بی عدالتی، از پیر مرد ۷۰ ساله تا نوجوان ۱۵ ساله کشته و زندانی می شوند و در زندانها در معرض وحشیانه ترین شکنجه ها قرار می گیرند، امَا صدای اعتراضی از کسی بر نمی آید، جز آذربایجان و آذربایجانی!
چه نیاز است که هنوز هم چشم به دهان حضراتی بدوزیم که همیشه همصدا با دشمن ترین دشمنان ملَت در عین مشاهده ی این حق کشی، سکوت پیشه کرده اند! کدام حزب و کدام گروه و کدام روشنفکر مدعی آزادی خواهی،غیراز فرزندان آذربایجان، حتی یکبار در مقام دفاع از عباس لسانی، رضا عباسی و دهها زندانی بی گناه آذربایجان بر آمده اند؟ کجاست کمیته ی دفاع از زندانیان سیاسی تا بپرسد که اولا گناه لسانی و عباسی و سایر زندانیان آذربایجانی چیست؟ و چرا از کمترین حقوق یک زندانی هم حتی محرومند؟!
... باری با وجود تمامی این خیانت ها و سنگ اندازی ها، به هر کسی که اندکی تاریخ بداند، آشکار است که آذربایجان، پیشگام همیشه پیروز حرکت های تجدد خواهی و رفرمیستی ایران به خصوص در صد سال اخیر بوده است و در این برهه نیز هر چند با هزینه هایی بس افزونتر و مبارزه ای بس سخت تر،اما بی تردید به نتیجه ی مطلوب خواهد رسید.انگلس می گوید "موش تاریخ از هر سوراخی که راه پیدا کند سر بر می آورد و اکنون ما به عنوان کاوندگان تاریخ، به کسانی که در برابر سیر عقلایی تاریخ و مطالبات بر حق یک ملَت در این برهه، در این مملکت مقاومت ابلهانه کرده و به خیال خودشان، چوب لای چرخ تاریخ می گذارند،هشدار می دهیم که، مراقب خویش باشید و از سرنوشت ملَت ستیزان عبرت بگیرید، مبادا که دیر شود و گرفتار قهر و انتقام ملَت شوید و گرنه دیر نیست رسیدن روزی که به ذلیلانه ترین ذلالت ها گرفتار آیید.
والله الهادی الی السبیل الارشاد.