شادی خوشکار،روزنامهنگار درگفتگو با«کارزارمنع خشونت خانوادگی»
مهمترین کمبود نبودن یک سقف مطمئن است
•
بیشتر تجربههایی که از آن نوشتهام، آدمهایی بودند که از خشونتها حرف نمیزدند. بخشی از این مسئله فرهنگی است و گفتن و شنیدن این روایتها باعث میشود مردم ترغیب شوند و بگویند. وقتی بگویند و شنیده شود، جامعه نسبت به آن حساس میشود و مطالبهای شکل میگیرد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲٨ ارديبهشت ۱٣۹۶ -
۱٨ می ۲۰۱۷
کارزار منع خشونت خانوادگی: «کارزار منع خشونت خانوادگی» pdvc.info توسط جمعی از کنشگران حقوق زنان همزمان با روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان راهاندازی شده است. هدف از راهانداز این کارزار تلاش برای تصویب قانون مقابله با خشونت خانوادگی علیه زنان از طریق آگاهیرسانی عمومی و رسیدن به اجماع در جامعه مدنی است. بر این اساس بر آن شدیم با تعدادی از جامعه شناسان، خبرنگار، فعالین مدنی و فعالین زنان در رابطه با خشونت خانوادگی و انتظاراتشان از تصویب قانونی در این حوزه به گفتگو بنشیم. گفتگویی که در ادامه میخوانید با شادی خوشکار خبرنگار در این خصوص انجامگرفته است:
تعریفتان از خشونت چیست؟
تا به حال به معنای لغویاش فکر نکردم، همیشه به نظرم خشونت معلوم بوده و انگار میدانستم خشونت چه معنایی دارد. فکر کنم همهمان تا حدی معنایش را میدانیم: هر چیزی که باعث آزار کسی بشود خشونت است. از یک نگاه تحقیرآمیز گرفته تا زخمزبان زدن و خشونت فیزیکی و جنسی.
با توجه به تجربیات کاری که در حوزه روزنامهنگاری دارید چه نوعی از خشونت در ایران بیش از خشونتهای دیگر به چشم میخورد؟
من خبرنگار حوادث نبودم، اطلاعی در این زمینه ندارم که با مصداقها بیشتر سر و کار داشته باشم و بتوانم بگویم کدام نوع خشونت بیشتر به چشم میخورد. انواع خشونتها هستند ولی مهم این است که کدام آنها بازتاب پیدا میکنند. در این سالها بیشترین اخباری که همهمان دیدیم مربوط به خشونتهای فیزیکی است. خشونت به کودکان و به زنان. در مدرسهها و در خانه. حتما انواع دیگری از خشونت هست که چون زیاد آنها را ندیدهایم یا کسی دربارهشان حرف نزده نمیدانیم چقدر در ایران رواج دارند.
آیا تا به حال محدودیت خاصی در بازتاب خبرها و گزارشها در خصوص موارد خشونت از سوی رسانههایی که با آنها همکاری میکنید داشتهاید؟ دلیل این محدودیت چه بوده است؟
خیلی کم پیشآمده و تا جایی که یادم میآید یک مورد بود که قرار بود گزارشی تهیه کنم اما به دلیل محدودیت نتوانستم. البته نگفتند اصلا ننویس ولی گفتند خیلی موضوع حساسی است و بعد متوجه شدیم اگر قرار باشد آن حساسیتها را رعایت کنیم دیگر نوشتن اش بیمعنی است. ماجرا درباره قتلهای ناموسی در یکی از مناطق جنوبی کشور بود. به این نتیجه رسیدیم که نوشته به شکلی سانسور خواهد شد که اصل موضوع از بین برود.
آیا در طول دوره فعالیتتان موردی از خشونت و قربانیان خشونت بوده است که بیشتر در ذهنتان باقیمانده باشد؟
زنهای زیادی را یادم میآید که دربارهشان نوشتم. گاهی در گزارشهایی که در ابتدا درباره خشونت نبود، با کسانی رو به رو میشدم که در زندگیشان خشونت دیده بودند. یکی از این زنها در دروازه غار زندگی میکرد یا شاید هنوز همانجاست. زن، همسری معتاد و زورگو داشت، سوءتغذیه داشت، باردار بود و مجبور بود بیشتر از توانش کار کند تا هزینه زندگی را تأمین کند، هیچوقت از کتک زدن شوهرش حرفی نزد اما من از اطرافیانش و کسی که او را به من معرفی کرد شنیده بودم که شوهر هم او و هم بچهشان را کتک میزند. زن دیگری را یادم میآید اهل افغانستان، که بعد از اینکه شوهرش او و بچهها را ترک کرد مجبور بود در خانه برادرشوهرش زیر آزارهای زبانی و تحقیرهایشان زندگی کند، او هم هیچوقت از آزارهای برادرشوهر نگفت اما ما میدانستیم که مجبور است به خواستههای برادرشوهر تن دهد. زن دیگری را یادم میآید که در آذربایجان غربی زندگی میکرد و بر اثر خشونتها و آزارهای پدرش خودسوزی کرده بود. زنهای غربت (کولی) را یادم میآید که همهشان مورد خشونت شوهران و خانواده شوهران بودند، کار میکردند، خرج زندگی و فرزند و شوهر را میدادند اما مورد آزارهای مختلف بودند و شوهرانشان چند بار ازدواج کرده بودند. به همه اینها بچههایشان را هم اضافه کنید. پسربچه افغانستانی را یادم میآید که در مدرسه مورد خشونت کلامی همکلاسیها و معلمها بود. و پسربچههای کارگری را میشناسم که مورد خشونت جسمی یا شاید جنسی صاحبکارانشان قرار دارند. مثل پسربچهای که پرده گوشش پاره شده بود.
با توجه به تجربیاتی که در خصوص مواجهه با قربانیان خشونت بخصوص خشونت خانوادگی داشتهاید به نظرتان چه تمهیداتی برای حمایت از این قربانیان لازم است و چه کمبودهای جدیای در این حوزه وجود دارد؟
مهمترین کمبود به نظرم نبودن یک سقف مطمئن است. این زنها یا بچهها جایی را ندارند که به آن پناه ببرند. قوانین هم در خیلی از موارد نمیتواند بهخصوص از زنها حمایت کند.
در خصوص کارزار منع خشونت خانوادگی که یکی از فعالیتهایش تشویق قربانیان خشونت خانوادگی به روایتگری است به نظرتان بازگویی این روایتها چه قدر میتواند موثر باشد؟
بیشتر تجربههایی که از آن نوشتهام، آدمهایی بودند که از خشونتها حرف نمیزدند. بخشی از این مسئله فرهنگی است و گفتن و شنیدن این روایتها باعث میشود مردم ترغیب شوند و بگویند. وقتی بگویند و شنیده شود، جامعه نسبت به آن حساس میشود و مطالبهای شکل میگیرد برای اصلاح روندها و قوانین و میتواند پشتوانه بخش بالایی از مردم را داشته باشد.
|