مصطفی مدنی
شرکت در انتخابات آری یا نه؟
نگاهی به نامه سردبیر سایت «اخبار روز»


• شما فقط به این سوال پاسخ بدهید که در نظامهای ستمگرانه سرمایه داری شرکت در انتخابات «کسالت آور» این «دوقطبی های» ادواری آیا مجاز خواهد بود و چپ را آیا به تعفن سرمایه داری آلوده نخواهد ساخت؟ می بینیم که همین نگاه وقتی به آلمان و آمریکا و فرانسه یعنی مهد نظام سرمایه داری می رسد، بد و بدتر می کند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲٨ ارديبهشت ۱٣۹۶ -  ۱٨ می ۲۰۱۷


    آقای فواد تابان سردبیر اخبار روز اخیرا نامه ای خطاب به سازمانها و افراد چپ نوشته اند و کسانی را که شرکت در انتخابات و رأی به حسن روحانی را در برابر ابراهیم رئیسی، ضرور می دانند، نصیحت کرده اندو آنان را از «آلوده» شدن در «گنداب» این حکومت پرهیز داده اند. نامه آقای تابان همراه با ضمیمه ای ست که استدلاهای ایشان را در قالب یک مصاحبه، به این بخش از «اپوزیسیون چپ» یادآور می شود.
    اگر طرح موضوع، فقط تفاوت موضعگیری در انتخابات پیش رو را توضیح میداد و به شرکت آری یا نه می پرداخت، قطعا نیازی به پاسخ نداشت. نگاهی بود مختار بر ضرورت شرکت یا عدم شرکت در انتخابات. بازتابی تلقی می شد از نگرشی در خود جامعه. نامه و مصاحبه آقای تابان متاسفانه انعکاس تفاوت های نظری نیست. پرخاش گونه ای ست، سراسر اهانت، مملو از تحریف و دروغ پردازی نسبت به نظر و عقاید موافقان شرکت در انتخابات. نامه سراسرهمراه است با فوران کینه و نفرت! اینها همه را آقای سردبیر یکجا به «خورد» گشایندگان سایت خبری اش می دهد و اسم آنرا نیز می گذارد، جدال با «بی اخلاقی» های رایج این نوع چپ که دست به کمر جمهوری اسلامی شده و جنایت های اش را لاپوشانی می کند!
نخست تکه هائی از این گنجینه برداریم تا سقوط اخلاق را در جایگاه واقعی اش اگر آنگونه که آقای تابان می گوید هست، بشناسم. من موضوع نامه و مصاحبه را بگونه ای که بهتر قابل درک باشد، یعنی به ترتیب، نقد چپ مخاطب ایشان، استدلال های شان و سپس نتیجه گیری و راه حلی که برای نجات این چپ ارائه کرده اند، ردیف قرار داده و بدون هیچ دخالتی خلاصه نموده ام. ایشان می نویسند:
«..... سیاست چپ به آن معنا نیست که سرتان را در هر گنداب این حکومت جنایتکار فرو کنید و در هر فاضلاب متعفن آن سرک بکشید، و خودتان را به همه ی کثافت های آن آلوده کنید.....»    . همدست شدن احتمالی کسانی از ما که بخواهند همراه با هواداران جریان اعتدال، بر فساد و جنایت یک دسته از حکومتیان سرپوش بگذارند، توجیهی نمی تواند داشته باشد.»
    «.... سیاست بد و بدتر را تا انتخابات قبلی شاهد بودیم. این حرف برای این انتخابات کهنه شده است. بسیاری از این مرحله در این انتخابات عبور کرده اند. حالا صحبت از «خوب» است و روحانی تجسم این «خوب» معرفی می شود.... برای این ها جمهوری اسلامی دیگر یک رژیم مستبد و دیکتاتور و دشمن آزادی و عدالت نیست. یک واقعیت پذیرفته شده است. یک جناح خوب دارد یک جناح بد. با انتخابات می توان جناح خوب را سرکار آورد. این جناح خوب هم آزادی می دهد هم سطح معیشت را بهبود می بخشد. کار این بخش از اپوزیسیون به آخر رسیده و به نظام جمهوری اسلامی تسلیم شده است.»
    «.... چه فرقی بین روحانی و رئیسی هست؟ .... از منظر آنها که «کارآفرین» هستند. سالی سه چهار دفعه به اروپا می آیند و طرفداران اصلاحات و اعتدال را شارژ می کنند و اساسا نان خود را از وضعیت اقتصادی ناسالم حاکم در می آورند، فرق بزرگی است اگر اقتصاد دست سپاه باشد یا نئولیبراهای طرفدار روحانی. اما برای کارگران چه فرقی می کند که سپاه پاسداران حقوق آنها را بخورد یا نئولیبرال ها. حقوق کارگران که سر سال صنار اضافه نمی شود..... برای کارگران چه فرقی بین روحانی و رئیسی هست؟... عده ای به دروغ می خواهند خشم کارگران را که در پشت این دیوار جمع می شود، متوجه رئیسی و امثال او کنند. »این ها به جمهوری اسلامی خدمت می کنند. خدمت اصلاح طلبان به جمهوری اسلامی قابل درک است، اما خدمت آن ها که اسم خود را اپوزیسیون گذاشته اند، چه؟»
    «..... به خصوص در دوران انتخابات با یک نوع بی اخلاقی حیرت انگیزی مواجه هستیم. بازار دروغ به طور عجیبی رواج می گیرد..... می گویند این انتخابات سرنوشت ساز است. از خرداد ۷۶ تا به حال کدام انتخابات از نظر اینها سرنوشت ساز نبوده است. هر چهار سال این موضوع به میان می آید و ایران برسر دوراهی سرنوشت قرار می گیرد. هم حکومت و هم اپوزیسیون طقدار رأی دادن این موضوع را به میان می کشند. این یکی از همدلی و همانی هائی ست که بین این دو بوجود آمده است. طرفداران به شرکت در انتخابات مجبورند با استفاده از چنین واژه ها وپرداختن پچنین تصویرهائی موضوع شرکت در انتخابات را به خود و دیگران بقبولانند.»

آقای تابان عزیز، دوست دیرینه!
۱- شناخت من از زندگی سیاسی شما، نشان از صداقت گفتارتان دارد. از درون می آید و نوع نگاه« نه! » به انتخابات را می رساند. من درنقطه مقابل نظر شما قرار دارم. مابین سیاستهای روحانی و رئیسی در اداره کشور تفاوت قائل هستم. قطعا هیچکدام از این دونفر کاندیدای مورد نظر من نیستند. با این وجود برآمد رئیسی را یک وضعیت شوم و سقوط بزرگ برای ایران ارزیابی می کنم. از نظر من شرکت در انتخابات کنونی و رأی به حسن روحانی تنها راه ممانعت در ورود رئیسی و قدرت گیری هرچه بیشتر اصول گراهای افراطی ست. بنابر این ارزیابی معتقدهستم این انتخابات به عکس سایر انتخابات تاکنونی واقعا برای ایران سرنوشت ساز است. البته نه آنگونه که شما اندیشه های مرا برای تقویت استدلاهای تان جراحی کرده اید و بجای من حرف می زنید. در دایره تحریفات شما، این صدا بلند است که از نظر من و امثال من، گویا ایران با انتخاب روحانی به سامان می رسد و چنین و چنان می شود. نه آقای «سردبیر»، در راه و رسم روزنامه نگاری اصل اساسی اینستکه: خبر مقدس است، تحلیل آزاد. شما در خبر دست برده اید. نه دوست عزیز، با انتخاب روحانی نه زندانها کوچک تر می شود و نه سفر کارگران بزرگتر. در بهترین حالت وضع موجود باقی میماند. با انتخاب رئیسی اما اطمینان دارم هم زندانها بزرگتر می شود و هم سفرها کوچکتر. من نظر شما را باوجودی که در خدمت دومی ارزیابی می کنم، محترم می دارم. ولی نمی توانم تصور کنم اینهمه کین نفرت نسبت به دوستانتان که در موضع مخالت با نظر شما ایستاده اند، از کجا و چگونه تبلور پیدا کرده است؟ می گوئید: «..... سیاست چپ به آن معنا نیست که سرتان را در هر گنداب این حکومت جنایتکار فرو کنید و در هر فاضلاب متعفن آن سرک بکشید، و خودتان را به همه ی کثافت های آن آلوده کنید.....» شما خود را سردبیر یک سایت خبری نامیده اید. این روش، ایا ادامه شیفتگی به همان ادبیات و فرهنگ اردوگاهی روسی نیست که کلاه بوقی برسر خلیل ملکی می گذاشت؟ آیا فکر نمی کنید واژه هائی چون «گندآب» و «کثافت آلود» و «تعفن» و «فاضلاب»، که بخشی از چپ را به آن می آلائید، قبل از هر چیز ویترین سایت شما را آلوده می کند؟ باور کنید اگراز شما شناخت نداشتم، تردید می کردم که چه نیروئی سردبیر اخبار روز را «شارژ» کرده است که می گوید: «عده ای به دروغ می خواهند خشم کارگران را متوجه رئیسی و امثال او کنند!» آیا فکر نمی کنید این نگاه بهتر از هر چیز فراخور تبلیغات اصول گراها باشد و گزیده تر آنکه، سرستون ستاد انتخاباتی ابراهیم رئیسی را مزین نماید؟   

۲- مدعی هستید:
    «.... سیاست بد و بدتر را تا انتخابات قبلی شاهد بودیم. این حرف برای این انتخابات کهنه شده است. بسیاری از این مرحله در این انتخابات عبور کرده اند. حالا صحبت از «خوب» است و روحانی تجسم این «خوب» معرفی می شود.... برای این ها جمهوری اسلامی دیگر یک رژیم مستبد و دیکتاتور و دشمن آزادی و عدالت نیست. یک واقعیت پذیرفته شده است»
      آقای تابان من «روحانی خوب» را، فقط از دوستی شنیده ام که پیش از این با شما سند «برائت» امضأ کرده بود. می شود درک کرد که این تغییر موضع ناگهانی، شاید خشم و خصومت شخصی را برانگیزد. اما نسبت دادن فکر یک یا چند نفر به اینکه دیگران و همگی را با همین چوب زدن، اگر دروغ و بی اخلاقی حیرت انگیز خطاب اش نکنم، می توانم بگویم منصفانه نیست و سردبیر یک سایت خبری نمی بایست این دروغ را پرچم کند. تعجب برانگیز باید باشد که چگونه سردبیر یک سایت خبر رسان، از این واقعیت بی خبر مانده است که اکثر کسانی که به روحانی رأی می دهند، مابین بدتر، بد را برگزیده اند. به زبانی دیگر، عمدتأ این مخالفان نظام هستند که به روحانی رأی می دهند. بهمین دلیل وحشت و نگرانی دستگاه ولایت بیش از اینکه از شخص روحانی باشد، از میزان آرای اوست. اگر برای آقای تابان روشن نیست ولی دست اندرکاران جمهوری اسلامی خوب می داند که، موافقان نظام، اعم از نیروهای نظامی و امنیتی و حزب الله حداکثر از ده تا پانزده درصد آرأ تجاوز نمی کنند. این آمار را پیش از این سبد انتخاباتی آقای ناطق نوری در برابر خاتمی به نمایش گذاشته بود. این تعداد طی این بیست سال اگر کمتر نشده باشد قطعا بیشتر نشده است.
    آقای تابان اگر چیزی «کهنه» شده باشد، سیاست بد و بدتر نیست، بلکه بعکس آنچه شما فکر می کنید، همانا سیاست جناح «خوب» و «بد» کردن است که دیگر به تاریخ پیوسته است. حداقل شما نباید فراموش کرده باشید که این سیاست «بد» و «خوب» در اوان همین حکومت ارتجاعی رایج شد و بازرگان را بعنوان جناح «بد» در برابر خمینی «خوب»، علم کرد.
٣- سوم و مهمتر از همه، بدیل مورد نظر آقای تابان در برابر انتخابات و آینده چپ است. توجه کنیم:
«... روشنفکران چپ باید افق دید وسیع تری داشته باشند. ما بعنوان نیروهای چپ که فاقد قدرت هستیم باید اخلاق را سرمنشأ حرکات و سیاست های خود قرار دهیم. سقوط اخلاقی به معنای پایان کار است..... نباید در موج حل شد. .... یخشی از چپ اکنون تبدیل شده است به کارچرخان درجه ی سه اصلاح طلبان حکومتی..... این موضع گیری ها فاقد ارزش عملی است اما آینده اپوزیسیون در ایران را نابود می کند..... در درجه اول چپ باید بار دیگر به خود برگردد و به خود یادآور شود که نماینده کدام اقشار جامعه ایران است. چپ ایران باید در تدارک آلترناتیو وضع موجود باشد.... آلترناتیو وضع موجود، قیام در برابر این بازار مکاره ای است که یک روزسر خود را به روحانی- جلیلی گرم کرده است و یک روز به روحانی-رئیسی. اگر در این چهارچوب باقی بمانیم تا ابد با این دوقطبی ها سرگرم خواهیم بود.»
در پند و اندرزهای دلسوزانه آقای تابان به بخش «خودباخته» چپ ایران، یک اغتشاش فکری قابل تأثر وجود دارد که بیشتر قابل تأمل است تا سزاوار سرزنش. این ساختار نظری دیگر یک نظر متفاوت نسبت به انتخابات نیست، یک مکتب فکری جدیدی ست که اخلاق و سیاست و چپ و اپوزیسیون و عقلانیت و وظیفه و آرمان را داخل یک قوطی سربسته تکان داده، بعنوان نظریه قابل تعلیم روی میز می ریزد.
آقای تابان عزیز، این «اخلاق» که چپ معتقد به شرکت در انتخابات را با عدم رعایت آن می کوبید، چیست و چگونه «سقوط» می کند؟ با ارزیابی اشتباه از سرنوشت ساز بودن یا نبودن انتخابات، یا ارزیابی اشتباه در ضرورت شرکت و عدم شرکت در انتخابات و یا «سرگرمی ابدی در این بازی دو قطبی»؟ در کدام مکتب فکری ارزیابی غلط یا درست از یک انتخابات را با «اخلاق» سنجش می کنند؟ این «اخلاقی» کردن وسیله رعب است یا تازیانه آموزش؟ «بی اخلاق» را با کدام مسئولیت و معیار نثار کسی می کنید که رئیسی را مظهر مرگ و نشانه امینتی کردن هرچه بیشتر جامعه می داند و بر این باوراست که تحریم و عدم شرکت در انتخابات به سود رئیسی خواهد بود.
در مکتب شما سیاست چیست، چرا مقدس است و براحتی می تواند چپ را عقیم و آلوده کند؟ از باورهای زیبا و آرمانهای خوش خط و خال نشئت می گیرد یا از زندگی و مبارزه برای یک قطره بیشتر آزادی اجتماعی و مدنی؟ با این همه سنگین کردن کفه سیاست، آیا نباید به این نتیجه رسید که تکه پاره شدنهای این چپ که شما خود اعتراف می کنید هم اکنون نقش عملی چندانی برای اش نمانده است، بله آیا همگی ضرور نبوده است. وقتی من شرکت کننده در انتخابات، بی اخلاق هستم و شمای تحریم کننده اهل اخلاق، و این «سقوط اخلاقی پایان کار»، آیا سیاست به تنها معیار و محک «چپ» تبدیل نمی شود؟ و در دنیای این سیاستهای الوان و نه سیاه وسفید که شما می بینید، آیا منفذی برای به «خود آمدن چپ» که به ظاهر در آفق اش آرزو دارید، ایجاد خواهد گشت؟
    با کدام نیرو و چه سیاستی دعوت به قیام می کنید. دعوت شما آیا به این مفهوم نیست که کارگران اگر نان ندارند، کیک بخورند.

در خاتمه به چپ برگردیم. چپی که شما به کرات از آن سخن می گوئید، با اپوزیسیون مخدوش است، این چپ شما همان شبح است. دست و پا ندارد، یک موجود خیالی و تمام منزه است. معلوم نیست فقط اپوزیسیون ارتجاع سیاسی ست یا بدیل نظام سرمایه داری. روشن نیست چه وجدان تئوریکی بر آن حاکم است. تئوری های پایه ای مارکس راهنمای آنست یا اندیشهای لنین؟ پدر مادر دارد یا زیر بته به عمل آمده است؟ سوسیالیست است یا نیست؟ اگر آری چه نوع سوسیالیسمی؟ چون تا آنجا که من اطلاع دارم هیچکدام از سوسیالیستهای تاریخ از تخیلی تا علمی هرگز بازی در بساط بورژوازی را برای دست باز کردن طبقه کارگر منع نکرده اند.
    نمی خواهم شما به همه این سوالات پاسخ بدهید. این نابسامانی فکری را شکست همان اردوگاهی بر سر همگی ما آورده است که زمانی مورد پرستش بود. باورهای اشتباه آمیز قدیمی که بنیانهای فکری گذشته ما را می ساخت از دست رفته اند، کلان اندیشی روشنی نیز که نمودارهای چپ مورد نظر ما را توضیح بدهد به دست نیآورده ایم. نتیجه این شده است که سیاست را با اخلاق، و اخلاق و سیاست را با چپ خلط می کنیم و به این نتیجه می رسیم که برای حفظ آبرو و اعتبار چپ می بایست همواره اپوزیسیون رادیکال باقی ماند و در دنیای سیاست آلوده نشد.
    شما فقط به این سوال پاسخ بدهید که در نظامهای ستمگرانه سرمایه داری شرکت در انتخابات «کسالت آور» این «دوقطبی های» ادواری آیا مجاز خواهد بود و چپ را آیا به تعفن سرمایه داری آلوده نخواهد ساخت؟
    می بینیم که همین نگاه وقتی به آلمان و آمریکا و فرانسه یعنی مهد نظام سرمایه داری می رسد، بد و بدتر می کند و بی توجه به آرمانهای سوسیالیستی و ضد سرمایه داری چپ، به مرکل در برابر کاندیدای نئوفاشیست آلترناتیوها، به هیلازی کلینتن در برابر ترامپ، به مکرون در برابر ژوپن رأی می دهد، تا محدودیت های رهبران ضد خارجی آسایش اش را درهم نریزد. بی خستگی از اینکه این بازی دوقطبی، مادام که سرمایه داری حاکم باشد، هر چند سال تکرار و تکرار خواهد گشت. این «چپ» ضد سرمایه داری به روی خود نیز نمی آورد که در هیچکدام از این حکومتها بر طول و عرض سفره کارگران نه تنها افزوده نخواهد گشت، تغییری در زندگی مردم نه فقط ایجاد نخواهد شد که استثمار طبقاتی افزایش نیز پیداخواهد کرد.
«سیاست بد و بدتر کردن»، بد است برای همسایه. مردم ایران می بایست در برابر بازاره مکاره انتخابات قیام کنند و چون این فکر زیبا فقط در شعار باقی می ماند، ابراهیم رئیسی را پذیرا شوند، محدودیت های بیشتر مدنی، فشار و اختناق افزون تر سیاسی را تحمل کنند، تا زمینه های تحقق شعار «قیام» فرا برسد و «چپ» در پناه سیاست های سلبی خویش به آلترناتیو جمهوری اسلامی تبدیل شود.