بازگشت ما بر سر خط مشق نانوشته


سیروس ملکوتی


• این انتخاب از میان انتصابات تدبیر شده حکومتی و لابی ها و دلالان چپ و راست درون و برون مرزیش بار دیگر نشان داد که در نبود یک اپوزیسیون منسجم و رهبری مبارزاتی قادرند به نقش افرینی برای استمرار وجودی خود در سطحی گسترده از میان تضادها و نارضایتی های عمیق بپردازند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ٣۰ ارديبهشت ۱٣۹۶ -  ۲۰ می ۲۰۱۷


این انتخاب از میان انتصابات تدبیر شده حکومتی و لابی ها و دلالان چپ و راست درون و برون مرزیش بار دیگر نشان داد که در نبود یک اپوزیسیون منسجم و رهبری مبارزاتی قادرند به نقش افرینی برای استمرار وجودی خود در سطحی گسترده از میان تضادها و نارضایتی های عمیق بپردازند.
نمیتوان همه نقد را بسوی نظام حکومتی و دلالانش کشاند، و نمیتوان با نقد بر توهم ساخته و پرداخته شده در میان مردم انان را علت پایداری نظام دانست. گسست و گسل اپوزیسیون برانداز از خود و از مردم ضلع دیگریست از پاسخی که در این وادی بدان کمتر نگریسته می شود.
اپوزیسیون ایرانی اگر میخواهد در زندگی سیاسی مردم کشور نقش افرین باشد نخست باید از گسلهای درونی خود عبور نموده و جبهه ای از تمکین کننده گان به حداقلهای دمکراسی و ممکن فراهم اورد. اپوزیسیون ایرانی نه میتواند در انحصار دادخواهی چپ باشد و نه راست سیاسی، نه میتواند نگاه های صورتبندی نظام کشوری و دور منظر این و ان طیف را در ارایی همگن و مشترک بگنجاند و نه انها را از منظر حقوقی نفی نماید. این اپوزیسیون باید تاکنون اموخته باشد که از میان اینهمه تفاوت، مدیریتی برای تفاهم فراهم اورد.
بار دیگر فرایند و کارزار انتخابات ثابت نمود که حاکمیت با اطاق فکر و تدبیر و بکار گیری از داشته های تبلیغاتی مستقیم و غیرمستقیم خود چگونه میتواند حتی سرنوشت یک ملت را در مدیریت خود بسوی مسیری متفاوت از طبیعت خود رهنمون نماید.
هشدارهای اپوزیسیون عملا به دلیل ضعف در مدیریت تبلیغاتی و فرهنگ سازی و در اختیار نداشتن امکانات ارتباطی موثر و عدم باورپروری از یک وجود بدیل خواهانه بگونه معلق در میانه شور و همهمه های تبلیغاتی حاکمیت شنیده نشده و اگر هم شنیده میگردید بدلیل نداشتن وزن سیاسی جدی انگاشته نگردید.
این انتخابات و کارزارش ثابت نمود حتی اتحاد طیف گونه قادر به تاثیر گذاری در ذهنیت عمومی بگونه حادث سازی یک بدیل ممکن موثر نخواهد افتاد. مانند اتحاد شش حزب کردستانی انهم برای مردمی که سرنوشت خود را حتی در محل زیست جغرافیای ملی - زبانی خود جدا از سرنوشت پایتخت و سراسری نمی انگارند. در همین رابطه بود که پیام تهنیتم بدین اتحاد فرایند اتحاد گسترده تر با عزم تصرف پایتخت را همراه داشت.
تدبیر و اطاق فکر نظام در برون شد از استیصال تاریخیش او را بر ان میدارد که از خودکامه گی به نظامی اقتدارگرا در امیزه ای از تفکر ملی و مذهب ملی روی بیاورد. برای رسیدن بدین جغرافیای سرنوشت و تاریخ می بایست حافظه متفاوتی را از انچه هست بیافریند تا نیاز و مطالبات مردم خود را از درون چنین حافظه ای صحنه ارایی نماید. برای رسیدن بدین مهم هم نیازمند زمان و گذار از طول عمر نسل دادخواه عدالت میباشد و هم استحاله دادخواهی ها بدرون با رویکردی تمکین گنانه به مشروعیت نظام. بنابراین برای مشروعیت خوانی نظام همه تدابیر لازم باید بکار گرفته شوند و این امر میبایست با بی نقشی اپوزیسیون برانداز همراه گردد. جالب این است که این روند حداقل سه دهه خود را با انواعی از موازی سازی ها و جایگزینی ها اشکار ساخته و اپوزیسیون برانداز هنوز متوجه تدبیر میرایی خود نگردیده است.
اولین و مهمترین اقدام فوری اپوزیسیون ایرانی در پسا این انتخابات اقدام و عملی جدی و نه شعار و وعده برای بقا و حیاتی موثر در سپهر سیاست در بازگشت به سر خط مشق نانوشته اش یعنی یافتن راهکاری برای یک همایش ملی میباشد.